( 0. 0 )

همه ساله در 29 اسفند جرائد وابسته به ملی‌گراها که تعدادشان هم کم نیست و نمی‌خواهم از آنها نام ببرم، مدعی می‌شوند که پیشنهاد دهنده اصلی ملی کردن نفت مرحوم دکتر فاطمی بوده است و استناد آنها به گفته‌های آقای دکتر مصدق در این زمینه است...

چند نکته تاریخی

 

در پایان این سخنان چند نکته را ضروری می‌دانم که در این نشست به آنها اشاره کنم:


نکته اول: ابتکار طرح ملی شدن نفت


همه ساله در 29 اسفند جرائد وابسته به ملی‌گراها که تعدادشان هم کم نیست و نمی‌خواهم از آنها نام ببرم، مدعی می‌شوند که پیشنهاد دهنده اصلی ملی کردن نفت مرحوم دکتر فاطمی بوده است و استناد آنها به گفته‌های آقای دکتر مصدق در این زمینه است.

 


آقای دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تألمات خود (صفحه 230) می‌نویسد: «ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است. دکتر فاطمی با من که رئیس کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی بودم گفت با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل... ایران باید نفت خود را در سراسر کشور ملی کند تا دنیا بداند که نمایندگان جبهه ملی جز آسایش مردم چیزی نمی‌خواهند... این بود که با نظرات آن شادروان موافقت نمودم و ایشان پیشنهاد خود را در جلسه‌ای که در خانه آقای نریمان تشکیل گردید مطرح نمود و مورد موافقت حضار قرار گرفت»!

 


اما آقای دکتر سنجابی در خاطرات خود: امیدها و ناامیدی‌ها، صفحه 90، مدعی است که او اولین شخصی بوده که به این فکر افتاده و آن را رواج داده است!... و روزی به پیشنهاد مرحوم علی حجتی کرمانی، در سه راه امین حضور به دیدار همشهری او دکتر مظفر بقائی رفتیم.. آقای دکتر بقائی در آن جلسه مدعی شد که او طراح اصلی مسئله ملی شدن نفت بوده است و شادروان حسین مکی که در آن دوران سرباز وطن نام گرفته بود، بعدها به اینجانب نقل کرد که طراح اصلی او بوده است.

 


یعنی در اواخر عمر مرحوم مکی، آقای خسرو معتضد به من زنگ زد که آقای مکی دچار نابینایی شده و احوال شما را می‌پرسد؟ بی مناسبت نیست که دیداری با او داشته باشید و من همراه خود ایشان یا یکی دیگر از دوستان به منزل آقای مکی رفتم و فرصتی پیش آمد که یکی دو ساعت درباره حوادث دوران نهضت ملی و علل پیدایش اختلافات به گفتگو پرداخته شود... در آن جلسه آقای مکی گفت طراح اصلی پیشنهاد ملی شدن نفت در جلسه جبهه ملی او بوده است... اما تا آنجا که ما می‌دانیم و اسناد نشان می‌دهد، طراح اصلی این پیشنهاد هیچ یک از آن آقایان نبوده اند و اگر هم پس از حذف رزم آرا و هژیر و تشکیل مجلس شورای ملی در سال 1330 در جلسه خصوصی آقایان موضوعی مطرح شده، این سابقه امر نیست. بلکه شهید نواب صفوی نخستین کسی بود که در کتاب «راهنمای حقایق»، یا مانیفست فدائیان اسلام که در سال 1328 ـ یعنی دو سال قبل از تاریخ ادعایی آقایان ـ چاپ شده به صراحت خواستار ملی شدن نفت شمال و جنوب شده است.

 


در کتاب راهنمای حقایق چنین آمده است:


«نفت و هر چیز دیگر ایران سرمایه ملت مسلمان ایران و فرزندان اسلام و ایران بوده و هیچ بیگانه ای را حق تصرف در آن و تجاوز بدان نبوده و نیست و نخواهد بود.
نفت ایران سرمایۀ مسلم ملت مسلمان ایران و فرزندان اسلام و ایران است، هیچکس را حق هیچ گونه نظر و رأی و تصرفی در سرمایۀ دیگری مطابق هیچ قانون و منطقی نمی‌باشد. ملت مسلمان ایران بایستی نفت و هر سرمایۀ دیگر خود را در هر کجای ایران، غرب و شرق و جنوب و شمال و در هر نقطه از نقاط وطنش ایران یا خانۀ پیروان آل محمد باشد، خود به بازوی توانای خود به یاری خدای توانا استخراج و تصفیه نموده، به هر اندازه که برای مصرف داخلی خود و چراغ خانه اش احتیاج داشت برداشته مصرف کند و زیادی آن را برای خویش به هر مملکتی که بهتر خرید و یا به طور تساوی، به همه خریداران دنیا از ملل مختلف بفروشد و ملت خویش را از این فقر و تنگدستی نجات دهد و ضمناً احتیاجات نفتی دنیا را هم از نفت زیادی خود برآورد.
آری نفت و هر چیز دیگر ایران سرمایه ملت مسلمان ایران و فرزندان اسلام و ایران بوده هیچ کس و هیچ دولت و حکومتی حق تصرف در آن و تجاوز بدان را نداشته و ندارد و نخواهد داشت.»

 


شهید نواب صفوی سپس بخش‌های آخر کتاب خود را به غیرقانونی بودن حکومت شاه اختصاص می‌دهد و از جمله می‌نویسد:


«حکومت کنونی غیرقانونی است، ما ملت مسلمان ایران و فرزندان اسلام و ایران به دنیا، انگلستان و روسیه و آمریکا و سایر ملل و حکومت‌های دنیا اعلام می‌کنیم که حکومت کنونی ایران حکومت قانونی و ملی نبوده و رسمیت ندارد. زبان‌های عموم ملت ایران همیشه از جنایات غاصبین حکومت اسلامی ایران آه و ناله و فریاد می‌کنند...» و سپس به طور صریح و شفاف، شاه و هیئت حاکمه را به طور مطلق فاقد صلاحیت برای اداره کشور می‌نامد...

 


علاوه بر این، فدائیان اسلام در نخستین میتینگ عمومی خود که در تاریخ یازده اسفند 29 در «مسجد شاه» برگزار شد، رسماً خواستار ملی شدن نفت ایران گردید و دشمنان داخلی و خارجی آن را تهدید به انتقام نمود:


سرتیپ متین دفتری رئیس شهربانی کل کشور، در گزارشی به نخست وزیر که همان ژنرال رزم آرا بود چنین می‌نویسد:


«سند شماره 14


گزارش اجتماع جمعیت فدائیان اسلام در مسجد شاه تهران در انتقاد از دولت حاجعلی رزم آرا و حمایت از ملی شدن نفت
وزارت کشور، شهربانی کل کشور، ادارۀ کارآگاهی
تاریخ: 14/12/29 [13]، شماره: 10412، 50582 ـ 8620/43957/1، محرمانه است.

 


مطابق گزارش قسمت مربوطه معروض می‌دارد: برحسب دعوتی که از طرف فداییان اسلام برای شرکت در میتینگ روز 11 ماه جاری به عمل آمده بود، از ساعت 14 جمعیتی در حدود چهارهزار نفر که اکثر آن‌ها تماشاچی و از کسبه و اصناف بوده، متدرجاً در مسجد شاه اجتماع نموده و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، دو بلندگو، یکی در داخل و دیگری، بالای جلوخان مسجد، به طرف خیابان بوذرجمهری نصب و در ساعت 14 و 50 [دقیقه] سید جلال رضوی از پشت میکروفن آیاتی از قرآن تلاوت و بعد عبدالله کرباسچیان، مدیر روزنامۀ نبرد ملت، اظهار داشته است که به کوری چشم دولت فعلی، جمعیت فداییان اسلام اولین میتینگ خود را شروع می‌کند و ضمناً چند جمله از مرام فداییان اسلام را در مورد دین اسلام قرائت و سپس سید عبدالحسین واحدی پشت بلندگو قرار گرفته و می‌گوید قصد نداشتم امروز صحبت کنم، ولی وجود عمال پست و خائن دولت پوشالی رزم آرا که مأموریت دارند این اجتماع مقدس را مختل نمایند، وادارم کرد که سخنی چند بگویم. آقای رزم آرا[ی] خائن تصور می‌نماید که با داشتن چند تیکه آهن پاره و چند توپ و تفنگ فرسوده می‌تواند جمعیت ما را متفرق نماید، غافل از اینکه این آهن پاره‌ها جز بر استوار کردن دولت ایشان کار دیگری انجام نمی‌دهند. ما فداییان اسلام از این اخلالگری‌ها و مأمورین لباس آبی و زرد واهمه نداشته و از این تهدیدات بیمی نداریم. در این موقع بین عده ای از جمعیت تظاهرات و مشاجره شده و یک نفر از آن‌ها به نام سید محمود بهرامی، قهوه چی، در حوض مسجد افتاده و افراد فداییان اسلام او را بیرون آورده و به مشاجره خاتمه دادند.

 


پس از اعادۀ نظم، واحدی به بیانات خود ادامه داده و اظهار می‌دارد: رئیس دولت و حتی اربابان او هم نمی‌توانند این جمعیت مقدس را از عقیده و عزم راسخ خود منحرف نمایند و ضمن صحبت، به رؤسای جمهوری و سلاطین کشورهای انگلیس و شوروی و آمریکا اهانت و بدگویی نموده و می‌گوید اگر دولت و ملت انگلستان دست از نفت ایران برندارند و نفت را به ملت ایران پس ندهند، با همان نفت ژرژ و اتلی، کلیۀ ملت انگلیس را آتش خواهیم زد و همچنین چنانچه شوروی دست از نفت شمال برندارد، همین معامله را با رؤسای آن‌ها نموده و استالین را آتش خواهیم زد و ضمناً کلمات زننده و موهنی ادا نموده و به اظهارات خود به این نحو ادامه داده که اگر نمایندگان مجلس با ملی شدن صنعت نفت نظر موافق ندهند، نابود خواهند شد و ضمن ارائه عکس سید حسین امامی، قاتل مرحوم هژیر، او را شهید در راه حق و عدالت و فداییان اسلام را مدافع آن معرفی و در ساعت 18 میتینگ خاتمه و واحدی مزبور در بین جمعیت کثیری از مسجد خارج گردیده است.

 

رئیس شهربانی کل کشور، سرتیپ دفتری [امضا]
[مهر]: ورود به دفتر محرمانۀ نخست وزیر
شماره: 4/4931، تاریخ: 14/12/29


بدین ترتیب باید پذیرفت که نخستین پیشنهاد دهنده ملی کردن صنعت نفت شهید نواب صفوی بوده است نه دوستان جبهه ملی. (1)

 


نکته دوم: پشیمانی نواب!


برادر عزیز و ارجمندی در مصاحبه با روزنامه شرق، اخیراً مدعی شده بود که طبق روایت شادروان مهندس عزت الله سحابی، شهید نواب، پس از کودتا و روی کار آمدن ژنرال زاهدی از مخالفت‌های خود با حکومت دکتر مصدق پشیمان شده بود!

 


این مسئله به آن شکل نیست که نقل شده، بلکه داستان از این قرار است که شهید نواب صفوی که در زمان کودتای 28 مرداد در سفر به کشورهای عربی: عراق، مصر، اردن، لبنان و سوریه بود، پس از مراجعت نخست اعلامیه ای بر ضد عملکرد حکومت کودتاچیان صادر نمود و بعد در ملاقاتی در منزل آیت الله زنجانی در بازار که بنده هم حضور داشتم، به دوستان نهضت مقاومت ملی که در واقع اغلب از جناح مذهبی و متدین نهضت ملی تشکیل شده بود،که علاوه بر آیت الله زنجانی و شادروان مهندس سحابی هم در آن جلسه شرکت داشت، و حاج محمود مانیان اواسط جلسه آمد، اعلام نمود که از باب دفع افسد به فاسد! و علیرغم عهد شکنی پیشین جبهه ملی و شخص دکتر مصدق، فدائیان اسلام حاضرند با نهضت مقاومت ملی همکاری کنند.

 


بنده با نهضت مقاومت ملی، توسط مرحوم استاد سید جلال آشتیانی و آیت الله زنجانی همکاری عملی داشتم و چند بار در جلسات آن شرکت نمودم و مهندس سحابی نیز عضو فعال نهضت مقاومت بود، شهید نواب پیشنهاد داد که برای سرنگونی رژیم کودتا، اگر لازم باشد به حذف فیزیکی ژنرال زاهدی اقدام کنند و در ضمن اشاره کرد که اگر دوستان زمینه ای فراهم سازند که ما یک نفر را ولو به عنوان «کارگر» یا «باغبان» به داخل منزل زاهدی نفوذ دهیم، می‌توانیم این کار را به سرعت انجام دهیم و عهدشکنی دوستان را ندیده می‌گیریم.


در واقع شهید نواب صفوی با رژیم کودتایی مخالف بود و اعلام آمادگی برای همکاری با نهضت مقاومت هم به عنوان ادای تکلیف بود، نه به عنوان پشیمانی از مخالفت با حکومت آقای دکتر مصدق...

 


نکته سوم: اقدام آیت الله بروجردی درباره فاطمی


نکته سوم آنکه: دوست سابق ما که اخیراً به خاطره نویسی می‌پردازد، در نقل خاطره مانندی! در سالروز اعدام شادروان دکتر فاطمی مدعی شده بود که آیت الله بروجردی برای نجات جان دکتر فاطمی اقدامی نکرد و به روایت از مرحوم آیت الله زنجانی، مدعی می‌شود که آیت الله بروجردی به واسطۀ امر گفت: این امر فایده ای ندارد، چون انگلیسی‌ها با او دشمن هستند!


البته این جمله خود گویای کذب بودن آنست چرا که معقول نیست مرجع تقلیدی آن هم در سطح آیت الله بروجردی، به بهانه اینکه انگلیسی ها با دکتر فاطمی دشمن هستند، از وساطت در امر خودداری کند. البته خاطره سازها که در آن زمان کودکی بیش نبوده اند و معلوم نیست که چگونه مطلبی را از آیت الله زنجانی که مرحوم شده، نقل قول می‌کنند؟ ولی ما که همواره با آیت الله زنجانی ملاقات داشتیم، هیچوقت همچو مطلبی از آن مرد پاک نهاد نشنیدیم؟

 


و از همه مهم تر آنکه چون بنده در قم، همیشه پی‌گیر این قبیل اخبار بودم، شاهد هستم که مرحوم آیت الله بروجردی با اعزام حاج احمد خادمی، پیشکار خود به تهران، از شاه خواسته بودند که «فاطمی را مورد عفو قرار دهد و حکم اعدام او را امضا نکند» و همین امر را در مورد شهید نواب و یارانش هم انجام داده بود. ولی در هر دو مورد یا پیام آیت الله بروجردی به درستی به شاه منتقل نشد و یا اعوان و انصار شاه، به واسطه اعزامی اطمینان داده بودند که این ها اعدام نخواهند شد و سپس آیت الله بروجردی را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند..

 


به هر حال جعل حدیث و نقل خاطرات بی اساس درباره حوادث نهضت ملی و مسائل بعد از آن، آن هم از سوی کسانی که از لحاظ سنی نمی‌توانستند در مقامی باشند که از این حوادث مطلع گردند، روش پسندیده ای نیست به ویژه که بعضی از شاهدان عینی حوادث آن دوران هنوز زنده هستند.

 


نکته آخر: اقدام مسلحانه انقلابی یا ترور؟


استاد احمد مهدوی دامغانی از آمریکا در پاسخ به خبرنگار روزنامه‌ای که درباره ترور و اقدامات «داعش و امثال آن»! سئوال کرده، چنین می‌گوید:


«الاسلام قید الفتک» در اسلام نباید کسی را ترور کرد. جهل و نادانی بر اینها مسلط است و تعبیر بد از مسلمانی دارند، نه قرآن را می‌فهمند و نه حدیث و سنت و سیره پیامبر را متوجهند. اینها چه ربطی به اسلام دارند»؟


البته بخش اول مطلب ایشان قابل نقد و بررسی است به ویژه که سؤال کننده «داعش و امثال او» را مطرح می‌سازد!  و اصولاً اینکه الاسلام قید الفتک، به آن مفهوم نیست که ایشان تصور نموده اند.


در دفاع مشروع از استقلال یک جامعه اسلامی در قبال تهاجم فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی، می‌توان به «اعدام انقلابی» و «حذف فیزیکی» دشمنان اقدام کرد. و به همین دلیل هم آیت الله طالقانی در سخنرانی معروف خود در احمد آباد، فدائیان اسلام را صریحاً «نیروهای انقلابی مسلحانه» و شادروان مهندس سحابی در روزنامه اطلاعات، فدائیان اسلام را «گارد ضربت جبهه ملی» می‌نامند که بدون آنها جبهه ملی پیروز نمی‌شد و نفت هم ملی نمی‌گردید.


این قبیل اقدامات در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم طبق نوشته تواریخ معتبر، در چند مورد رخ داده است یعنی در سیرۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ثبت شده که در مواردی، پیامبر دستور اعدام دشمنانی را که با اعمال خود امنیت و ثبات جامعه اسلامی را به خطر می‌انداختند، صادر نموده است.


بعضی از این موارد در تواریخ معتبری چون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، الکامل فی التاریخ ابن اثیر و کتاب طبقات سیرة النبی نقل شده است.


در سال سوم هجری کعب بن اشرف با سرودۀ خود ضمن هجو پیامبر اکرم، مشرکان را به جنگ بر ضد مسلمانان تحریک و تشویق می‌کرد. پس از جنگ بدر، کعب در مکه به سراغ قریش آمد و آنها را برای جنگ دعوت کرد... کعب به طور مرتب در سفر به میان قبایل عرب تخم کینه و نفاق و دشمنی می‌پاشید و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از مشورت با اصحاب، چند نفر را برای اعدام انقلابی نامبرده اعزام نمود که او را در پناهگاهش به کیفر لازم رساندند.


در سال چهارم هجری سفیان بن خالد با تهیه مقدماتی اعراب را برای نبرد با مسلمانان و قتل پیامبر اکرم دعوت می‌کرد که به دستور پیامبر، عبدالله بن انیس، مأمور قتل غافلگیرانه وی گردید و انیس با نفوذ در میان عناصر وابسته به سفیان، در فرصتی مناسب او را به قتل رساند و پس از بازگشت پیامبر اکرم به او گفت: «روسپید باشی».


ابورفع سلام بن ابی حقیق یکی از سران یهودی قبیله بنی نظیر، مشرکان و اعراب قبایل را برای جنگ با مسلمانان و پیامبر اکرم آماده می‌کرد و طبق نوشته واقدی برای آغاز این اقدام، جایزه سنگینی هم تعیین کرده بود... یکی دو نفر از افراد قبیلۀ خزرجی، برای دفع شر او، از پیامبر اکرم اجازه اقدام خواستند و پس از موافقت پیامبر، او را شبانه در منزل خود با شمشیر به قتل رساندند.

 

در دوران خلیفه سوم، به علت دور شدن حکومت از اهداف اصلی نبوی، عده ای به منزل او حمله کرده و خلیفه را به قتل رساندند. دلائل اقدام آنها را سید قطب در کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام» (چاپ جدید، صفحه 280) و برادرش محمد قطب در کتاب «انسان بین مادیگری و اسلام» (چاپ جدید، صفحه 77) شرح داده و با آمار و ارقام نشان داده اند که حکومت در آن دوران، در اختیار خلیفه نبود بلکه «بنی امیه» بودند که حکومت را در اختیار داشتند و بیت المال را با بذل و بخشش‌های سرسام آور غارت می‌کردند و این بود که هر دو اندیشمند و پژوهشگر مصری می‌نویسند: «اقدام قیام کنندگان بر ضد خلیفه پیر که توان و کارایی لازم را برای اداره امور نداشت، با روح اسلام راستین سازگارتر است»! البته این اعتراف دو نویسنده معروف از اهل سنت است و ما بدون هیچگونه اضافاتی، آن را از کتاب‌های فوق، که هر دو را به فارسی ترجمه کرده ایم، آورده ایم...


... در عصر ما هم صدور فتوای تاریخی امام خمینی درباره وجوب قتل سلمان رشدی که مقدسات اسلامی را مورد حمله قرار داده و به پیامبر اکرم هتاکی نموده و آیات قرآن مجید را آیات شیطانی! نامیده بود، نشان می‌دهد که «فتک» یا قتل غافلگیرانه در صورتی که دشمن، اصل اسلام را هدف قرار دهد، بلامانع خواهد بود.


یعنی می‌توان چنین استنباط کرد که فتک یا قتل غافلگیرانه در مورد کسی مجاز نیست که در پناه امنیت نظام و جامعه اسلامی زندگی می‌کند و قصد تخریب و تحریک و  اقدامات ضد امنیت ملی را ندارد و عامل و مزدور اجانب نیست و در راه مصالح دشمن کار نمی‌کند.


و به طور کلی و با توجه به صدور حکم از سوی شخص پیامبر در  این زمینه می‌توان گفت در دفاع مشروع دفع تجاوز ـ به مفهوم عام کلمه ـ اگر راه دیگری برای دفع متجاوز، جز فتک باقی نمانده باشد، از لحاظ فقهی و حتی حقوق بین الملل، مانعی برای استفاده از این روش، وجود نخواهد داشت به ویژه اگر این روش، تنها روش انحصاری برای دفع تجاوز باشد و امکان مقابله روبرو و مستقیم با متجاوز وجود نداشته باشد.

 


و البته در این زمینه، با توجه به صدور حکم از سوی امام باید تصریح کرد که در این نوع اقدامات، هیچکس نمی‌تواند طبق برداشت شخصی خود و بدون کسب اجازه از حاکم اسلامی اقدام کند و بدین ترتیب می‌توان هرگونه تعارض بین نهی از فتک، یا اقدام به آن را نفی کرد: مصلحت جامعه اسلامی با تشخیص حاکم اسلامی و داشتن حجت شرعی، نه تشخیص شخصی...


***


... ما به استاد مهدوی دامغانی توصیه نمی‌کنیم که طبق روش نود ساله به قول خودشان، فقط به تدریس ادبیات بپردازند، ولی می‌توانیم درخواست کنیم که به هنگام ورود در مسائل غیرتخصصی خود، بررسی و تحقیق بیشتری به عمل آورند و بعد با استناد به «الاسلام قید الفتک» «فتوی» دهنده زیرا که با توجه به بررسی اجمالی ما، روشن می‌گردد که این حکم با توجه به شرایط زمانی و مکانی، قابل تغییر تواند بود.
و بقول علماء سابق: و الله العالم.

تهران: 27 دی ماه 1394 ش
سید هادی خسروشاهی

 

---------------------------------------------------------------------------

1- متن این سند در مرکز پژوهش سنجش و اسناد ریاست جمهوری موجود است.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. 0 )
Review Count : 0 Review

Change the CAPTCHA code