( 0. امتیاز از 0 )

مظفر شاهدی: «کودتای سوم اسفند،‌ حتی در همان برهه هم، برچسب انگلیسی خورده بود و كم نبودند افرادی از اقشار مختلف مردم كشور، كه دست پنهان انگلیس را در فرایندِ منتهی به‌وقوع كودتای سوم اسفند 1299 می‌دیدند.

مظفر شاهدی: «کودتای سوم اسفند،‌ حتی در همان برهه هم، برچسب انگلیسی خورده بود و كم نبودند افرادی از اقشار مختلف مردم كشور، كه دست پنهان انگلیس را در فرایندِ منتهی به‌وقوع كودتای سوم اسفند 1299 می‌دیدند. بنابراین، كودتا، در كلیت خود، با نظر مخالف اقشار مختلف مردم كشور مواجه شد؛ كه البته در فضای سیاسی و اجتماعی و امنیتی رعب‌انگیز و سركوبگرانهِ متعاقب كودتا هم، طرح‌های امنیتی و انتظامی زیادی برای برخورد با مخالفان كودتا در میان مردم كشور به‌مورد اجرا گذاشته شد».

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کودتای سوم اسفند 1299 در دوران پسامشروطه اولین کودتا با دخالت قدرت‌های خارجی در ایران بود که به تداوم سلطه استعماری انگلستان انجامید. زوایای پیدا و پنهان زیادی برای کودتای سیاه قرن وجود دارد که نیازمند تحقیق و تدقیق بیش از پیش است.

در صدمین سالگرد وقوع کودتای سوم اسفند در گفتگویی با مظفر شاهدی دکترای تاریخ انقلاب به بررسی چرایی و چگونگی این کودتا پرداخته‌ایم که مشروح آن در ادامه از نظر می‌گذرد.

به عنوان اولین سوال لطفاً بفرمایید وضعیت اجتماعی جامعه ایران در زمان كودتا چگونه بود؟

مظفر شاهدی: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. وقتی كودتای سوم اسفند 1299 در ایران رخ داد، حدود 2 سال و 3 ماه از پایان جنگ جهان اول سپری می‌شد. جنگ جهانی اول در 11 نوامبر 1918 برابر با 19 آبان 1297 و 6 صفر 1337 رسماً پایان یافت و كودتا در 3 اسفند 1299 برابر با 22 فوریه 1921 و 13 جمادی‌الثانی 1339 در ایران به‌وقوع پیوست. باید عرض كنم، در طول دوره جنگ جهانی اول، عمدتاً و بلكه اساساً به‌دلیل حضور تجاوزكارانه نیروهای متخاصم در جنگ، در بخش‌های مختلف ایران، لطمات و آسیب‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی فراوانی به‌ جامعه ایران وارد شده بود. با این احوال، به‌دنبال پایان جنگ، بحران‌های دامنگیر مردم ایران، باز هم عمدتاً به‌دلایل خارجی، ادامه یافت. به‌رغم عقب‌نشینی نیروهای روسی، نیروهای انگلیسی در بخش‌های زیادی از خاك ایران به‌حضور تجاوزكارانه خود ادامه دادند.

در آن میان، بر اثر شیوع گسترده بیماری هنوز ناشناخته آنفلوانزا (كه از طریق نیروهای خارجی وارد ایران شده بود)، طی دو ساله متعاقب پایان جنگ جهانی اول، صدها هزار تن از مردم ایران، جان خود را از دست دادند. لازم به ‌یادآوری است كه ویروس آنفلوانزای مذكور در اصل از خاك آمریكا و از طریق نیروهای آمریكایی به‌بخش‌های مختلف اروپا و از جمله اسپانیا سرایت كرد و این‌ هم كه ویروس آنفلوانزای یادشده به ‌آنفلوانزای اسپانیایی معروف شده است، به‌ این دلیل است كه اولین بار، این ویروس از طریق سربازان آمریكایی در آن كشور شیوع پیدا كرد و چون هنوز منشأ بیماری مشخص نبود، چنان تصور شد كه خود كشور اسپانیا منشأ بروز آن ویروس بوده است.

علی‌ایحال، به‌رغم این مشكلات و بحران‌هایی كه عمدتاً از سوی عوامل و كشورهای خارجی بر كشور ما تحمیل شده بود،‌ دلایل بسیاری وجود داشت كه نشان می‌داد،‌ هرگاه، مداخلات و خصوصاً حضور استعماری بریتانیا در ایران ادامه پیدا نمی‌كرد، جامعه ایرانی، قادر بود،‌ بر مشكلات و بحران‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی داخلی فائق آمده و فرایند بازسازی و تقویت همبستگی ملی و سیاسی خود را در چارچوب نظام مشروطه حكومت به‌ انجام رساند. در واقع هم در آن برهه،‌ جامعه ایرانی، در كلیت خود، نسبت به ‌مداخلات و تجاوزكاری‌های خارجی، به‌ویژه نسبت به‌ حضور استعماری بریتانیا در ایران،‌ سخت به‌نظر سوء و بلكه نفرت می‌نگریست و در تلاش بود با پایان دادن به‌ مداخلات آن كشور در ایران، پایه‌های استقلال و امنیت ملی داخلی خود را تقویت كند. بر همین اساس هم بود كه وقتی بحث قرارداد استعماری 1919 مطرح شد (از اقلیت دولتمردانِ وابسته و نزدیك به ‌سیاست بریتانیا در ایران كه بگذریم)، با مخالفت شدید كلیت جامعه ایرانی مواجه شد كه آن قرارداد را به‌ درستی، توطئه‌ای خطرناك‌، برای سلطه تمام و كمال انگلیس بر ایران ارزیابی می‌كردند و هم‌چنان كه می‌دانیم با مقاومت و اعتراضات شدید اقشار مختلف مردم كشور،‌ این توطئه انگلیسی‌ها، برای تسلطِ همه‌جانبه بر ایران با شكست و ناكامی روبرو گردید.

همه این‌ها نشان می‌داد كه جامعه ایرانی،‌ به‌رغم تمام زخم‌ها، آسیب‌ها و فشارهای غیرانسانی‌ای كه از حضور تجاوزكارانه بیگانگان متحمل شده بود، با ناكام گذاشتن توطئه قرارداد 1919، تلاش دارد، سرنوشت و آینده سیاسی‌اش را خود تعیین كند. بنابراین، در فاصله قرارداد 1919 (كه در 17 مرداد 1298 برابر با 9 اوت 1919 میان سرپرسی كاكس و میرزاحسن‌خان وثوق‌الدوله و البته با اخذ رشوه‌های كلان از انگلیسی‌ها منعقد گردید) تا كودتای 3 اسفند 1299، جامعه ایرانی، به‌هیچ وجه، انتظار نداشت، توطئه‌ای جدید و این‌بار در قامت یك كودتای نظامی، حیات سیاسی اجتماعی آن را از مسیر طبیعی فرایند سیاست‌ورزی و حكمرانی قانونی منحرف سازد.

انگلیس با فراهم كردن مقدمات كودتا قصد داشت الگوی چه كشورهایی را در ایران پیاده كند؟

مظفر شاهدی: برغم آن‌كه جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین به‌ پایان رسید،‌ اما، وضعیت جهان و از جمله بخش‌های مختلف آسیا و خاورمیانه، تحولات و تغییراتی جدی را از سرگذرانیده بود. به‌ویژه، با سقوط حكومت تزارها در روسیه و پیروزی انقلاب بلشویكی در آن كشور، مواجههِ ناگزیرِ انگلستان با آن كشور، در بخش‌های مختلف جهان،‌ با پیچیدگی‌ها و بلكه دشواری‌های فزون‌تری روبرو شده بود. بالاخص این‌كه،‌ شوروی، آشكارا، خود را منادی ایدئولوژی به‌اصطلاح رهایی‌بخش و عدالت‌خواهانه كمونیسم معرفی كرده و به ‌ملت‌ها و كشورهای مختلف جهان،‌ نوید آزادی و رهایی از چنگ كشورهای استعماری وقت، می‌داد كه البته انگلیس در رأس تمام كشورهای استعماری جهان جای داشت. در چنین شرایطی بود كه انگلیسی‌ها، به‌جد، در تلاش بودند، حضور و نفوذِشان در كشورهای مختلف تحت سلطه خود (در بخش‌های مختلف جهان و از جمله آسیا و ایران) را، ولو در چارچوب قراردادهای جدید یا تشكیل حكومت‌های وابسته یا حتی به‌ شكل همان قالب سنتی پیشین، حفظ و تقویت كند. در این مسیر، البته كشورها و سرزمین‌های تحت سلطه مستقیم و غیرمستقیم انگلیس،‌ بنابر شرایط مختلف داخلی و منطقه‌ای، نیازمند در پیش گرفتن الگوهای سلطهِ متفاوتی بودند. بر همین اساس هم بود كه، وقتی الگوی استعماری قرارداد 1919، كه مستلزم، سلطه مستقیم انگلیس بر مقدرات ایران بود، با ایستادگی ملت ایران، با شكست مواجه شد؛ انگلیسی‌ها توطئه به‌راه انداختن كودتایی نظامی را مورد توجه قرار دادند تا این‌بار، علی‌الظاهر، در پوشش یك حكومتِ مستقلِ و غیروابسته، به‌شیوه‌ای غیرمستقیم، حضور استعماری خود را در ایران تداوم بخشند. در ادبیات سیاسی آن روزگار هم، واقعه كودتا، به‌مثابه، ابزار استعمار غیرمستقیم، تبیین و تحلیل شده و شخص رضاخان، در واقع، عامل بریتانیا در ایران نشان داده شده است.

برای غرب (بریتانیا) بودن قاجار یا روی كار آمدن پهلوی چه تفاوتی دارد؟ چون به‌ظاهر برای بریتانیا وابسته كردن كار سختی نیست؟

مظفر شاهدی: هم‌چنان كه قبلاً هم اشاره كردم، با پایان جنگ جهانی اول و تغییر و تحولاتی در ژئوپلتیك منطقه و جهان شكل گرفته بود؛ و به‌تبع آن، ادامه وضعیت سابق، دیگر در این موقعیت منطقه‌ای و جهانی نوین امكان نداشت. در آن میان،‌ شاهان قاجار، به‌رغم ضعف و گرفتاری‌هایی كه داشتند، هیچ‌گاه، در باطن امر، از حضور استعماری و سلطه‌جویانه انگلیسی‌ها در ایران حمایت نمی‌كردند. بالاخص پس از انقلاب مشروطیت، كه نظامِ سیاسی سنتی پیشین،‌ الزامات قانونی جدیدی را پذیرفت و شاهان قاجاریه برخلاف گذشته، به‌عنوانِ نمادِ تشریفاتی حكومت مشروطه، شناخته شدند؛ دیگر عملاً، سخن گفتن از نقش و جایگاه اقتدارگرایانه و تصمیم‌ساز حكومتِ سلسله قاجاریه در ایرانِ پسامشروطه، در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران جایی نداشت. بنابراین، در این برهه جدید، كشورهایی مانند انگلستان،‌ كه كماكان سودای تداوم سلطه خود بر ایران را داشتند، دیگر نه با شاهان مبسوط‌‌ ‌الید و خودكامه قاجاریه، بلكه با نظامِ هرچند ضعیف و ناتوانِ مشروطهِ پارلمانی، در ایران، مواجه بودند. بنابراین،‌ چنان هم نبود كه ولو،‌ با وابسته شدن شاهانِ اخیرِ قاجار به ‌انگلیس، كه هیچگاه هم تحقق نیافت، هیأت حاكمه آن كشور، بتواند، بی‌اعتنا به‌ آنچه در مجلس شورای ملی و دولت‌های وقت می‌گذشت، آن خواست‌ها و علایقِ سیاسی، اقتصادی و نظامی- امنیتی پیشین خود را، بی‌سروصدا، به‌مورد اجرا بگذارد. ضمن این‌كه، در جریان قرارداد 1919 شاهد بودیم، احمدشاه به‌رغم تمام ضعف‌هایی كه داشت، البته عمدتاً به ‌دلیل ترس از افكار عمومی جامعه ایرانی و تبعاتِ سیاسی و اجتماعی پیش‌پینی‌ناپذیری كه برای او داشت،‌ از موافقت با آن قرارداد، اجتناب كرد. به‌همین دلیل هم بود كه وقتی قرارداد 1919 شكست خورد، هیأت حاكمه انگلیس،‌ تا حد زیادی، از این‌كه، علایق و خواست‌های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی- تجاری خود را در ایران، در چارچوبِ‌ همان نظام سیاسی مشروطه (ولو نیم‌بند) جاری و ساری در كشور، دنبال كند، نومید شد.

انگلیسی‌ها چنان احساس می‌كردند كه نظام سیاسی وقت ایران دیگر از ظرفیتِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و البته نظامی و امنیتی لازم و بسنده برای تضمینِ منافع و اهدافِ گستردهِ آتی آن كشور در ایران برخوردار نیست. بالاخص این‌كه، اینك، با سلطهِ بلشویك‌ها بر روسیه و مقدمات تشكیل حكومت شورایی در آن كشور،‌ كه خود را منادی آزادی و رهایی كشورهای اقماری و پیرامونی از سلطهِ استعمار می‌نمایاند، انگلیسی‌ها، نگران بودند، مبادا،‌ تدوام وضعیتِ جاری و ساری در ایران،‌ در آینده‌ای قابل پیش‌بینی، موجبات نفوذ و سلطه شوروی و احیاناً كمونیست‌های تحت حمایت آن كشور را در ایران فراهم بیاورد. به‌همین دلیل هم بود، كه انگلیسی‌ها، تداوم حضور استعماری خود در ایران را نیازمند تغییراتی كمابیش ساختاری در نظامِ سیاسی ایران می‌دانستند. نظامی سیاسی كه در عرصه خارجی،‌ مانع از نفوذ و حضور احتمالی ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های رقیب در داخل ایران شود و از سوی دیگر، با سركوب سیستماتیكِ مخالفان و ایجاد امنیتی، ولو گورستانی و پادگانی، منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن كشور را در ایران تأمین و تضمین كند؛ كودتای سوم اسفند 1299 در چنین فضایی رخ داد.

چرا برخی از علما از جمله شهید مدرس با تغییر سلطنت و روی كار آمدن رضاخان مخالف بودند؟

مظفر شاهدی: آیت‌الله شهید سید حسن مدرس، كه به‌دنبال كودتای سوم اسفند 1299، توسط كودتاچیان دستگیر هم شده بود،‌ از همان آغاز، سخت نسبت به ‌انگیزه‌ها و تبعات سوء كودتا، برای حیات سیاسی و اجتماعی ایران، نگران بود. تحولات و رخدادهای بعدی هم به‌وضوح نشان داد كه نگرانی‌های شهید مدرس بی‌مورد نبود. چه‌این‌كه، كودتاچیانِ تحت فرمانِ نظامی رضاخان، كه در دولت‌های بعدی، خود را به‌عنوان وزیر جنگ هم تحمیل كرده بود، خیلی زود، فضای سیاسی و اجتماعی رعب‌انگیز و ناامن‌كننده‌ای، در كشور ایجاد كردند و به‌ویژه، مدافعان آزادی و مشروطیت را در میانِ اقشار مختلف (دولتمردان، نمایندگان مجلس، روزنامه‌نگاران مستقل، فعالان سیاسی و اجتماعی و نظایر آن‌ها)، مستقیم و غیرمستقیم، تحت فشار قرار دادند.

در چنین وضعیتی بود كه شهید مدرس و البته بسیاری دیگر از علما و روحانیون كه از نزدیك تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران را دنبال می‌كردند،‌ درمی‌یافتند كه هدف نهایی رضاخان و حامیان داخلی و احیاناً خارجی او، از میان برداشتن مشروطه و برهم زدن فضای امن سیاسی و اجتماعی و برپاساختن نظامی اقتدارگرا و سركوبگر است. با همین استدلال هم بود كه بالاخص شهید مدرس در صحن علنی مجلس شورای ملی، سخت در برابر غائله جمهوری‌خواهی رضاخان و حامیان او در داخل و بیرون از مجلس ایستادگی كرد و البته در حمایت از ایشان،‌ اقشار زیادی از مردم تهران و سایر شهرهای كشور، عمدتاً تحت حمایت و هدایت علما و روحانیون، علیه غائله جمهوری‌خواهی او به‌پا خاستند و نهایتاً هم، طرح جمهوری‌خواهی مذكور را ناكام گذاشتند كه پیشاپیش آشكار بود، هدف نهایی جمهوری‌خواهان، نه تأسیس یك نظام جمهوری دموكراتیك در ایران،‌ بلكه، نشاندن مادام‌العمر رضاخان در رأس به‌اصطلاح حكومت جمهوری! خودخوانده خواهد بود.

شهید مدرس و البته اكثری دیگر از روحانیون هم از چنان نقشه‌ای كه از طرح جمهوری‌خواهی دنبال می‌شد اطلاع كافی داشتند كه طی یكی دو ساله گذشته،‌ به‌وضوح، شاهدِ سیاست‌ها و اقدامات مشروطه‌ستیزانه، سلطه‌جویانه و سركوبگرانه رضاخان و عوامل او بودند. بالاخص این‌كه، این نگرانی وجود داشت در نظام جمهوری (برخلاف مشروطیت) فرهنگ و مدنیت دینی و مذهبی جامعه ایرانی مورد تهاجمِ حكومت قرار گیرد. بر همین اساس هم بود كه وقتی، به‌دنبالِ شكست طرح جمهوری‌خواهی، رضاخان و هواداران او در مجلس و بیرون از مجلس،‌ به‌طور پیدا و پنهان، طرحِ انقراض قاجاریه را در دستور كار خود قرار دادند، بار دیگر، شهید مدرس و دیگران كه دریافته بودند، رضاخان، در درجه اول، هدفِ سلطه استبدادی تمام و كمال بر مقدرات كشور را دنبال می‌كند و با قدرت‌یابی او نظام مشروطه از عرصه سیاسی و اجتماعی ایران رخت خواهد بست و آزادی‌خواهان و مشروطه‌خواهان سركوب و از صحنه سیاسی و اجتماعی حذف خواهند شد،‌ طرح انقراض قاجاریه و برقراری سلطنت ایران در سلسله پهلوی را توطئه دیگری برای تسلط دیكتاتوری بر مقدرات جامعه ایرانی ارزیابی می‌كردند. در واقع شبح دیكتاتوری رضاخان و سركوبگری او، پیشاپیش،‌ فضای اجتماعی و سیاسی كشور را در بر گرفته بود.

نقش روشنفكران در كودتای سوم اسفند چه بود؟

مظفر شاهدی: در واقع بحثِ ضرورت ایجاد یك حكومت مركزی متمركز و قدرتمند در ایران، از مدت‌ها قبل، در اذهان بخش‌هایی از روشنفكران، دولتمردان و فعالان سیاسی و رسانه‌ای ریشه دوانیده بود. به‌تدریج این تصور در میان بخش‌هایی از الیت سیاسی و روشنفكران كشور شكل گرفته بود كه در شرایط تدوام بحران‌های عدیده سیاسی،‌ اجتماعی، اقتصادی و امنیتی در ایرانِ پسامشروطه، پیگیری هم‌زمان دو پروژه آزادی‌خواهی و دموكراسی و نیز پیشبرد مدرنیزاسیون و توسعه كشور به‌امری ناممكن تبدیل شده است. با این احوال، این‌‌كه، این حكومت متمركز مركزی چگونه و با چه سازوكاری شكل بگیرد‌ هنوز آشكار نبود. این‌‌كه دارندگان این اندیشه، تا چه حد، وقوع كودتایی از نوع كودتای سوم اسفند 1299 را راهكار مطلوبی برای تحقق اهداف خود ارزیابی می‌كردند، اطلاعات زیادی در دست نیست.

با این احوال، وقتی كودتا به‌وقوع پیوست، و پس از شوك‌های سیاسی،‌ اجتماعی و امنیتی اولیه، به‌تدریج، بخش‌هایی از روشنفكران،‌ بر این باور قرار گرفتند كه، آن حكومتِ متمركزِ مورد عنایتِ آن‌ها می‌تواند از مسیر تقویت همین كودتاگران (و به‌طور مشخص حمایت از شخص رضاخان) صورت عملی به‌خود بگیرد؛ كه چنین هم شد، طی چند ماههِ پس از كودتا، به‌تدریج، شمار زیادی از نوگرایان و روشنفكران غربگرا،‌ به‌هدفِ فائق آمدنِ سریع بر مشكلات و بحران‌های داخلی و طرح و تحققِ برنامه‌های نوسازی و مدرنیزاسیونِ مورد عنایت خود،‌ به‌گرد رضاخان جمع شدند. با حمایت و كمك همین دسته از روشنفكران و نوگرایان هم بود كه به‌تدریج، رضاخان توانست در میان اهالی مطبوعات و روزنامه‌نگاران جای پایی برای خود باز كند و در همان حال،‌ به‌ویژه،‌ مقدماتِ پر كردن مجلس شورای ملی دوره پنجم را از حامیان و طرفداران خود فراهم سازد. این دسته از روشنفكران،‌ نقش مهمی در سلطه نهایی رضاخان بر سریر سلطنت ایران و تداوم پادشاهی او ایفا كردند؛ اگرچه، در ادامه مسیر، بسیاری از آنان، خود، مستقیم و غیرمستقیم، قربانی جاه‌طلبی‌ها و‌ سوءظن‌های دیكتاتور شده از عرصه سیاسی كشور حذف و حتی برخی از آن‌ها به‌دستور رضاشاه به‌قتل رسیدند.

آیا در روی كار آمدن رضاخان روحانیون نیز نقشی داشتند؟

مظفر شاهدی: وقوع كودتای 3 اسفند 1299 با واكنش منفی و مخالفت‌آمیز تمام روحانیون و علما روبرو شد. قراینی هم كه نشان دهد در فضای سیاسی و اجتماعی پساكودتا، روحانیون یا علمایی از رضاخان و كودتاچیان حمایت كرده باشند،‌ وجود ندارد. بالاخص در تحولاتی كه به‌تكوین زمینه‌ها و شكل‌گیری غائله جمهوری‌خواهی (در زمستان سال 1302 و فروردین 1303) انجامید، قاطبه روحانیون و علما، به‌مخالفت با رضاخان و حامیان او در داخل و بیرون از مجلس برخاستند. حتی در فرایندی كه پس از شكست پروژه جمهوری‌خواهی، به‌انقراض نهایی سلسله قاجاریه و برقراری سلطنت ایران در سلسله پهلوی و شخص رضاخان انجامید، اكثر روحانیون و علما،‌ نظر مساعدی به‌این فعل و انفعالاتِ شبه‌قانونی و در واقع كودتایی نشان ندادند.

در همان برهه هم، برغم از میان رفتن خطرات بزرگترِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از ناحیهِ برپایی حكومت جمهوری در ایران، بسیاری از علما و روحانیون، سخت نگرانِ سلطه رضاخان بر مقدرات كشور بودند. حاصل این‌كه،‌ روند سلطه نهایی بر سلطنت ایران،‌ در فضای سیاسی و اجتماعی رعب‌انگیز و غیرعادی‌ای شكل گرفت و اگر هم شماری از روحانیون،‌ در مقایسه با جمهوری‌خواهی،‌ به‌سلطنت رسیدن رضاخان را تحمل‌پذیرتر تلقی می‌كردند،‌ در یك پروسه ناگزیر صورت عملی به‌خود گرفت و چنان نبود كه روحانیون، در فضایی دموكراتیك و آزاد، به‌ قدرتیابی رضاخان روی خوش نشان داده باشند.

واكنش عموم مردم و اقشار مختلف اجتماعی در برابر كودتا چه بوده است؟

مظفر شاهدی: كودتای سوم اسفند،‌ حتی در همان برهه هم، برچسب انگلیسی خورده بود و كم نبودند افرادی از اقشار مختلف مردم كشور، كه دست پنهان انگلیس را در فرایندِ منتهی به‌وقوع كودتای سوم اسفند 1299 می‌دیدند. بنابراین، كودتا، در كلیت خود، با نظر مخالف اقشار مختلف مردم كشور مواجه شد؛ كه البته در فضای سیاسی و اجتماعی و امنیتی رعب‌انگیز و سركوبگرانهِ متعاقب كودتا هم، طرح‌های امنیتی و انتظامی زیادی برای برخورد با مخالفان كودتا در میان مردم كشور به‌مورد اجرا گذاشته شد. از جمله در خاطرات روزانه قهرمان‌میرزاسالور عین‌السلطنه كه از نزدیك شاهد وقوع كودتا بود، مطالب قابل توجهی درباره نقش انگلیس در تمهید مقدمات و برپایی كودتای سوم اسفند 1299 و نیز، برخوردهای بدون اغماض كودتاچیان با مخالفان وجود دارد. او به‌صراحت، از ناراحتی و مخالفتِ اكثریت مردم كشور با كودتای سوم اسفند 1299 سخن به‌میان آورده و به‌ویژه تأكید می‌كند كه كودتاچیان تمهیدات نظامی و امنیتی فراوانی را برای برخورد قهرآمیز و سركوبگرانه با مخالفان بالقوه و بالفعل حكومت فراهم كرده بودند. بنابراین،‌ نگرش اقشار گوناگون مردم ایران در باره كودتای سوم اسفند 1299 سراسر منفی و حاكی از مخالفت آنان با آن واقعه تأسفبار بود.

قدرت‌های خارجی چه واكنشی نشان دادند؟

مظفر شاهدی: تا جایی كه اسناد و منابع موجود نشان می‌دهد،‌ واكنش اولیه كشورهایی كه با ایران روابطی داشتند و احیاناً در تهران دارای نمایندگی سیاسی بودند، به‌وقوع كودتا، محتاطانه، بلكه بدبینانه و حتی مخالفت‌آمیز بود. دولت انقلابی روسیه شوروی، نظر مساعدی نسبت به‌كودتا نشان نداد،‌ كه احیاناً احساس می‌كردند دست پیدا و پنهان رقیب كهنه‌كار آنها انگلیس در آن واقعه نمایان است؛‌ بگذریم از این‌كه، مدتی پس از كودتا، این تصور در روس‌ها شكل گرفت كه رضاخان می‌تواند فضای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مناسبی در رابطه با دو كشور ایجاد كند. آمریكایی‌ها، به‌رغم آن‌كه،‌ در آن مقطع،‌ هنوز ارتباط سیاسی و اقتصادی قابل توجهی با ایران نداشتند، با این‌حال، واقعه كودتا را با احتیاط و احیاناً كمی بدبینی دنبال می‌كردند. در آن میان چنان به‌نظر می‌رسید كه برخی از اعضای هیأت دیپلماتیك و سیاسی فرانسه در تهران، به‌گونه‌ای آشكارتر، دست انگلیس را در تكوین، شكل‌دهی و وقوع كودتای سوم اسفند 1299 می‌دیدند. هم‌چنان كه برخورد تركیه هم با كودتا محتاطانه بود.

از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید از شما تشکر می‌کنم.

مظفر شاهدی: من هم از شما ممنونم. موفق باشید.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر