( 0. امتیاز از 0 )

قاموسى همیشه در خدمت مرحوم پدر بود و نهایت احترام و ادب را در این جهت به كار مى گرفت. وقتى كه پدر مى خواستند از منزل خارج شوند، فوراً مى دوید نعلین هایشان را جفت مى كرد و دست به سینه چند قدمى ایشان را بدرقه مى نمود. هنگامى كه برمى گشتند  و از در حیاط وارد مى شدند، بى درنگ و شتابان هر كارى داشت  كنار مى گذاشت و به پیشواز پدر مى رفت.

ابورشاد

مرحوم آیت الله آقاى حاج سیدرضا صدر1: 
آقاموسى همیشه در خدمت مرحوم پدر بود و نهایت احترام و ادب را در این جهت به كار مى گرفت. وقتى كه پدر مى خواستند از منزل خارج شوند، فوراً مى دوید نعلین هایشان را جفت مى كرد و دست به سینه چند قدمى ایشان را بدرقه مى نمود. هنگامى كه برمى گشتند  و از در حیاط وارد مى شدند، بى درنگ و شتابان هر كارى داشت  كنار مى گذاشت و به پیشواز پدر مى رفت.
آقاموسى همیشه و در همه مراحل زندگى تا مرحوم والد معظم در قید حیات بودند، بیش از ما به فكر پدر بود و به ایشان عنایت خاصى داشت و لحظه اى هم در این مورد سستى نمى كرد. این بود كه دعاى خیر والد بزرگوار نیز همواره پشـت سر آقاموسى قرار داشت كه: «آقاموسى بزرگ میشى... آقاموسى بزرگ میشى...»

آیت الله محسن ملایرى2:
مرحوم آیت الله بروجردى نسبت به شاگردان خود اهتمام بلیغ داشتند. به عنوان نمونه، آقاموسى صدر به درس ایشان مى آمدند و جوان نورسى بودند. به مجردى كه ایشان اشكال مى كردند، مرحوم آیت الله بروجردى مى فرمودند: «سكوت كنید تا ببینم آقا چه مى گویند.»

مجله نور 3:
مرحوم آیت الله حاج سید ابوالقاسم خویى، بر روى منبر تدریس مى كرد. در طول مدت درس جابه جا نمى شد و دستانش را بر استوانه هاى منبر مى فشرد. از آنجا كه شاگردان ایشان بسیار بود و ایراد اشكال تضییع حقوق دیگران بود، در خلال درس اجازه اشكال به همگان نمى داد. نقل شده كه معظم له در دو مورد به خطیب عارف مرحوم حسینعلى راشد و امام موسى صدر ـ رهبر مفقود شده شیعیان لبنان در لیبى ـ اجازه اشكال دادند، خود بعداً فرمودند كه به خاطر احترام این دو نفر اجازه دادم كه سر درس اشكال خود را مطرح كنند.

آیت الله آقاى حاج سیدموسى شبیرى زنجانى4:
یك جلسه بحث با سید موسى، خاصیت یك هفته بحث با دیگران را در خود جمع مى كرد.

حجت الاسلام والمسلمین، آقاى حاج شیخ على دوانى 5:
شهید مطهرى، ضمن اظهار مسرت زیاد، در حاشیه اغلب مقالات اظهارنظرهایى كرده بودند. آن طور كه به خاطر دارم، مخصوصاً از مقاله «اقتصاد در مكتب اسلام» آقاى سید موسى صدر تعریف كرده بود كه این مقاله تازگى دارد و در اوضاع و شرایط كنونى لازم و ضرورى است. در آن زمانها اینگونه مباحث سابقه نداشت.

آیت الله آقاى حاج شیخ ناصر مكارم شیرازى6:
در زمان مرجعیت حضرت آیت الله بروجردى این مسائل (اصلاح حوزه) مطرح بود. مخصوصاً طرحى به وسیله دوستان فاضل جوان در آن زمان، امثال امام موسى صدر و شهید دكتر بهشتى و جمعى از مدرسین بزرگ فعلى براى گامهاى اولیه اصلاح حوزه تهیه شده بود، ولى براثر آماده نبودن افكار به دست فراموشى سپرده شد و مایه سرخوردگى همه دوستان گردید.

حجت الاسلام حاج شیخ محمود خلیلى7:
بارها نویسندگان معروف و شخصیت هاى بارز مسیحى مثل جرج جرداق، و شكرالله حداد به ایشان گفته بودند این فرهنگ شیعه كه شما مطرح مى كنید، اگر همه مثل شما آن را ارائه مى دادند، الآن دیگر اثرى از مذهب تسنن و دین مسیحیت در این كشور باقى نمى ماند. این فرهنگ با این ویژگیها قابل پذیرش براى همه مردم است.

حجت الاسلام حاج شیخ محمود خلیلى 8:
امام موسى صدر در تمام سخنرانیهاى خود در لبنان، به زبان عربى فصیح صحبت مى كرد و در اداى جملات عربى، لهجه خاص و شیرینى را به كار مى گرفت. از طرفى چون همه گفتارهاى وى از ته دل برمى خاست، بدین سبب هر شنونده اى را به طرز معجزه آسایى تحت تأثیر خود قرار مى داد. به گونه اى كه حتى مردم عادى لبنان در گفتگوهاى خود سعى مى كردند با لهجه خاص امام موسى صدر جملات را ادا كنند.

آیت الله حاج شیخ یوسف صانعى9:
قوانین را نزد آیت الله حاج آقاموسى صدر خواندم. برخى از دوستان، از ایشان تقاضا كردند كه مكاسب را تدریس بفرمایند. ایشان قبول نفرمودند و در سر درس فرمودند: از این قضیه اى كه براى من پیش آمد و برخى از دوستان از من خواسته اند كه مكاسب بگویم، شدیداً متأثر شدم كه وضع به جایى رسیده كه به من مى گویند: مكاسب بگو! مكاسب را باید جناب آقا شیخ عبدالجواد جبل عاملى بگوید، نه من!
گویا آقاى صدر، خود مكاسب را نزد آن مرحوم فرا گرفته بودند و تا آنجا كه یادم هست، مرحوم شهید حاج آقا مصطفى خمینى هم مكاسب را نزد مرحوم جبل عاملى خوانده بودند.

مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى10:
بله، آقایان حاج شیخ اسماعیل ملایرى، حاج سیدمحمد حسین طهرانى، یوسف صانعى، موسى صدر، شیخ محمدرضا صلواتى، محمدى گیلانى، صادق خلخالى، حسین مظاهرى، مهدوى كنى، اخوى ایشان آقاى باقرى، آقاى ستوده و همچنین مرحوم آقا مصطفى خمینى (ره) از جمله كسانى بودند كه به درس كفایه مى آمدند. خداوند تأیید شان كند. آقایان خیلى جدى، زحمتكش و مقید بودند. بعضى از ایشان ماه مبارك و تعطیلی ها را هم درس مى خواندند. جدّیت و علاقه فراوانى به درس داشتند. گاهى اوقات بعضى از شاگردان در درس مى گفتند: كفاف كى دهد این باده ها به مستى ما!

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى11:
در وقت بحث، وقتى من نظر و یا اشكالى به كلام استاد داشتم و مطرح مى كردم، فرداى آن روز مى دیدم كه آقاموسى آن مطلب را در كنار نوشته هایش جاى داده و به اسم خود من نیز ثبت كرده است. و این اوج فروتنى و بزرگوارى ایشان را مى رساند كه این قدر براى دوست و هم بحث خود احترام و ارزش قائل بود.

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى12:
... درست است كه آقاموسى جوان بود، ولى در زمره عالیه (بزرگان) روحانیت قرار داشت و از نظر مكارم اخلاقى مشابهش را تا حالا ندیده ام. من آنچه را كه لازم است، در او دیده ام. حتى در این اواخر آن قدر در تعبدیات كاركرده و جلو رفته بود كه نظیر نداشت. او در عین حال كه یك فرد روشنفكر اجتماعى بود، داراى روح متعبد و بالایى بود. در خصوصیات آداب و زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) طورى برخورد مى كرد كه پیدا بود عاشق این معانى است. روزى كه ایشان همراه ما با پاى پیاده از نجف به كربلا براى زیارت مى رفت، در این سفر حضورى عاشقانه داشت. در وقت دعا و زیارت عاشورا از همه باحال تر بود، وقت گریه، چشمهایش از شدت گریه سرخ مى شد. در موقع ذكر مصیبت و شعرخوانى، نوبت كه به او مى رسید، با حال جانكاهى در مصیبت اهل بیت(ع) شعرهاى فارسى و عربى فصیح مى خواند...

آیت الله حاج سیدمحمدعلى موحد ابطحى13:
من با آقاى خمینى (ره) خیلى مأنوس بودم، هم آن وقتى كه در قم تشریف داشتند و هم زمانى كه در نجف بودند. علاوه بر شركت در درس و بحث ایشان، در قم (به طور خصوصى) رفت و آمد خانوادگى باهم داشتیم. یك روز در نجف در خدمتشان بودم، صحبت از مسائل ایران و مبارزات ایشان با شاه و رژیم به میان آمد. من گفتم: خوب حالا اگر در این مبارزه ان شاءالله موفق شدید و این دستگاه طاغوت را سرنگون كردید، آیا كسى را دارید كه در رأس امور كشور بگذارید؟ و آن هم بتواند از عهده همه این مسائل بخوبى برآید؟ دیدم ایشان نظر به آقاموسى دارند و فرمودند: «آقاموسى رفیق شما.» بعد گفتم: «آقاموسى دیگر لبنانى شده است و لبنانیها وى را رها نمى كنند». فرمودند: «اینها سهل است درست مى شود.»

شهید آیت الله دكتر بهشتى14:
اولین دوستان من كه در حوزه خیلى باهم مأنوس و هم بحث بودیم، آقاى حاج سیدموسى شبیرى زنجانى كه از مدرسین برجسته قم هستند، آقاى حاج سیدمهدى روحانى، آقاى آذرى قمى، آقاى مكارم شیرازى و امام موسى صدر بودند. اینها دوستانى بودند كه پیش از همه با آنها بحث داشتیم.

آیت الله دكتر بهشتى15:
بیش از 5 سال در آلمان بودم. در طى این 5 سال سفرى به حج مشرف شدم، سفرى به تركیه، سوریه و لبنان آمدم تا از فعالیت هاى اسلامى آنجا بازدید نموده
و با دوستان تجدید عهد نمایم، مخصوصاً برادر عزیزمان امام موسى صدر، كه امیدوارم هرجا هست، مورد رحمت خداوند باشد و ان شاءالله به آغوش جامعه مان بازگردد.

شهید آیت الله دكتر بهشتى16:
مسئله امام موسى صدر براى من مسئله اى مهم است، چه از نظر دینى، چه از نظر سیاسى، و چه از نظر دوستى شخصى و آن را دنبال خواهیم كرد.

آیت الله آقاى حاج شیخ محمد واعظ زاده خراسانى17:
شنیدم روزى فدائیان اسلام، به طور دسته جمعى خدمت ایشان (مرحوم آیت الله صدر بزرگ ره) رفته بودند. آن مرحوم با ملاطفت زیاد، آنان را نصیحت كرده و گفته بود: «تندروى نكنید، ملایم رفتار كنید.»
بعد خود ایشان در جلسه اى، در حالى كه مى خندیدند، مى گفت: «فدائیان اسلام پیش من آمدند. آنان را نصیحت كردم.» مرحوم صدر، از حركت فدائیان اسلام خوشش مى آمد. فرزندانش، مخصوصاً آقاموسى صدر، با فدائیان اسلام ارتباط داشتند.

آیت الله آقاى حاج شیخ محمد واعظ زاده خراسانى18:
در همان سالهاى اوّل ورود من به مشهد بود كه هیئتى از علماى لبنان، به دعوت دولت ایران، به مشهد آمده بودند. در بین اینان، مرحوم عارف زین، مؤسس مجلّه العرفان (كه در صیدا منتشر مى شد) هم بود. به لحاظ اینكه استاد دانشگاه بودم، وقتى كه شخصیتهایى به دعوت دولت یا آستان قدس به ایران مى آمدند، از من هم دعوت به عمل مى آمد كه حضور داشته باشم. دو روز از آمدن میهمانان مى گذشت كه عارف زین، به خاطر مریضى و كهولت سن، رخت از جهان بربست. مرحوم حاج میرزا احمد آقازاده، كه سوابق ایشان را مى دانست، از ایشان مفصلاً تجلیل كرد و او را در صحن مطهر امام(ع) دفن كردند. دو سه سال كه از این ماجرا گذشت، آقاى امام موسى صدر به مشهد آمد. ایشان مى گفت: «آمدن عارف زین به مشهد و فوت او، داستان عجیبى دارد. وقتى كه دولت ایران از این گروه دعوت به عمل آورد، من به عارف زین كه چهره مبارزى بود، گفتم: این دعوت از طرف سازمان امنیّت ایران است و شایسته شخصیت مبارزى مانند شما نیست كه به آن پاسخ مثبت بدهید. گفت: به من الهام شده كه در مشهد مى میرم و همان جا هم دفن مى شوم; از این روى، باید بروم. كارى به این حرفها ندارم!».

شهید دكتر مصطفى چمران19:
... به اتفاق امام موسى صدر براى دیدار از خانواده این شهید رهسپار خانه آنها شدیم...، خانه محقر و كوچكى داشت. مردم نیز در اطراف آن جمع شده بودند. امام موسى صدر در كنار اتاق بر زمین نشست. پیرزن سرتاپا سیاه پوشیده و جلوى او نشسته و هیچ نمى گفت. یكباره شروع به سخن كرد، با حالتى عصبانى و صدایى لرزان... و با آن حالت عصبانیت فریاد برآورد كه اى امام موسى! تو چرا اردوگاه براى زنان تأسیس نكرده اى، تا من بتوانم در آن اردوگاه آیین جنگاورى بیاموزم و به افتخار شهادت نایل شوم؟!

شهید دكتر مصطفى چمران20: 
در شهربعلبك ازخانواده اى دو جوان به شهادت رسیده بود. هنگامى كه به دیدار آنان رفتیم،پدرمى گفت: اى امام موسى ناراحت مباش، من دو فرزند خودم را تقدیم تو كرده ام، سه پسر دیگر نیز باقى مانده اند و بعد با زنم و خودم پنج نفر مى شویم كه آماده شهادتیم.

شهید دكتر مصطفى چمران21: 
امام صدر تنها كسى است كه از اول معركه تا به امروز یك حرف زده و بر یك راه مستقیم رفته است، برخلاف دیگران كه هر روز حرف خود را عوض كرده اند (حتى فتح). او شعارهایش و پیش بینهایش به حقیقت پیوسته است. تنها و تنها كسى است كه از دولتى خارجى پول نگرفته، و از كسى نوكرى و حرف شنوى نداشته، بلكه فقط و فقط به خاطر مصلحت مردم و ایده خود اقدام كرده است.
مى دانم كه ممكن است عده اى به من ایراد بگیرند كه چرا این همه از صدر حرف مى زنم. و حتى بگویند من عاطفى هستم! در حالى كه این طور نیست. با آنچه من دیده ام و با وجود خود حس كرده ام و با مقایسه با دیگران، حتى یاسر عرفات و با وجود زدن این همه تهمتهاى ناجوانمردانه به او (امام موسى صدر) و این همه فداكاریها و ثبات ایمان او به راهش، دریغ است كه من سكوت كنم و حرف حق را نزنم ـ فقط از ترس اینكه ممكن است كسى مرا عاطفى بنامد.
در یك جمله بگویم: در پاكى، فداكارى، ایمان و شخصیت... بین صدر و این مدعیان رهبرى كه من مى شناسم، از آسمان تا زمین فاصله است.»

مرحوم آیت الله حاج سید محمود طالقانى (ره)22:
فقدان امام موسى صدر كمبود بزرگى براى شیعیان جهان محسوب مى شود، زیرا در این شرایط امام موسى صدر مى توانست در انعكاس انقلاب اسلامى ایران در كشورهاى عربى سهم بزرگى داشته باشد. ما هر قدرتى كه داریم براى پیداكردن امام موسى صدر به كار مى اندازیم. من امام موسى صدر را مى شناسم، با او دوست صمیمى هستم و از مبارزات او آگاهى كامل دارم.

مرحوم مهندس مهدى بازرگان در پیامى به مردم لبنان23:
فراموش نمى شود آن روز كه امام موسى صدر رهبر هوشمند و دلسوز شما در پایان جنگ داخلى كه مسیحیان فالانژ بر شما تحمیل كرده بودند لب به سخن گشود، چگونه سیل محبت هم كیشان ایرانى شما به سوى جنگزدگان شیعه جارى شد و... از خداوند متعال عظمت و بهروزى شما شیعیان لبنان را خواستارم و آرزو مى كنم كه سرنوشت امام موسى صدر رهبر كوشا و مجاهد خستگى ناپذیر شما روشن گردد. آن كس كه همچون پلى میان ملت ما و مردم لبنان واسطه اتصال بود. از پروردگار یكتا مسئلت مى كنم كه به سلامت نزد ملتش باز گردد و كارهاى ناتمام خود را در بازسازى جامعه شیعه لبنان از سر گیرد.

آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانى
در سال 1330 كه حملات و تبلیغات مادیگرى و نویسندگان غیرمتعهد در ایران افزایش یافته بود، و هیچ نوع مقاله دینى و نشریه علمى در ایران كه پاسخگوى احتیاجات روز باشد وجود نداشت، استاد فقید در همان سال انجمنى متشكل از فضلاى آن روز حوزه به وجود آورد و از آنان نویسندگى و تنظیم مقالات در موضوعات را درخواست نمود. تا آنجا كه به خاطرم هست، اعضاى این انجمن را شخصیت هایى مانند اساتید محترم مرحوم استاد شهید مطهرى، امام موسى صدر، شهید قدوسى، ابراهیم امینى، مهدى حائرى تهرانى و... تشكیل مى دادند. نگارنده نیز افتخار شركت در آن جلسه را داشت. براى اینكه مقالات پخته تر و منظم تر نوشته شود، طرح موضوعات توسط خود استاد فقید انجام گرفت و قرار شد هر دو نفر از اعضاى انجمن با همكارى یكدیگر مقالاتى بنویسند. به خاطر دارم، مرحوم شهید مطهرى و مرحوم شهید قدوس با همكارى یكدیگر درباره زندگانى اجتماعى مورچگان و پرندگان مقالاتى را تنظیم كردند.
امام موسى صدر با همكارى یكى از اعضاء جلسه، پیرامون صبر و استقامت از نظر قرآن، كه آن روز دستاویز گروهكهاى چپى بود، مقالاتى را تنظیم نمودند كه قسمتى از آنها در نشریه «جامعه تعلیمات اسلامى» آن روز، به چاپ رسید و از اینجانقطه عطفى در زندگى فضلاى حوزه و آشنایى با قلم و مطبوعات فارسى پدید آمد...24
--------------------------------------------------------------------------------
1 . امام موسى صدر، امید محرومان، عبدالرحیم اباذرى، صص 180ـ179.
2 . مجله حوزه، شماره 43، ص 286.
3 . دوره چهارم، شماره 11، ص 64.
4 . امام موسى ...، ص 44.
5 . همان، 71ـ70.
6 . همان، ص 78.
7 . همان، ص 102.
8 . همان، ص 166.
9 . مجله حوزه، شماره 40، ص 39.
10 . مجله حوزه، شماره 15، ص 31.
11 . اباذرى، همان، ص 176.
12 . همان، ص 178.
13 . همان، ص 227 و 228.
14 . سید فرید قاسمى، یادنامه شهید مظلوم آیت الله دكتر سیدمحمدحسین بهشتى، ص 26.
15 . همان منبع، ص 24.
16 . واحد فرهنگى بنیاد شهید، بهشتى، اسطوره اى بر جاودانه تاریخ، ج 3، ص 1098.
17 . مجله حوزه، شماره 43، ص 229.
18 . مجله حوزه، شماره 46، ص 61.
19 . امام موسى، همان، ص 175.
20 . همان، صص 176-175.
21 . همان، ص 235.
22 . روزنامه كیهان، مورخ 8/12/57.
23 . روزنامه جمهورى اسلامى، 9/6/58.
24 . نقل از یاد نامه استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائى، انتشارات شفق، قم 1361، ص66ـ68.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر