اشاره: سابقۀ آشنایی حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی با آیت‌الله مشکینی به 60 سال قبل باز می‌گردد و وی در مدت این آشنایی، مقاطع حساسی از مبارزه علیه رژیم پهلوی را نیز همراه با آن فقیه مجاهد طی کرده است به طوری که یادآوری خاطرات آن، این گفتگو را به یکی از خواندنی‌‌‌‌‌ترین مصاحبه‌‌‌‌‌های این ویژه‌‌‌‌‌نامه و البته طولانی‌‌‌‌‌ترین آن‌‌‌‌‌ها تبدیل می‌‌‌‌‌کند.

حجت الاسلام والمسلمین خسروشاهی که در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان یک پژوهشگر برجسته محسوب می‌‌‌‌‌شود، در این گفتگو نیز پای اسناد منتشر نشده یا کمتر دیده شده‌‌‌‌‌ای از مبارزه و زندگی آیت‌‌‌‌‌الله مشکینی را به میان کشید که در عین اینکه به تبیین شخصیت ایشان می‌‌‌‌‌پردازد، به ترسیم فضای مبارزه و شرایط آن زمان نیز کمک و یاری می‌‌‌‌‌کند. جواد حجتی [1]

سابقه آشنایی

* ظاهراً آشنایی شما با آیت‌الله مشكینی به دهه 30 باز می‌گردد.

□ بله. بنده وقتی در 15 سالگی ـ سال 1332 ـ به قم آمدم، از طلاب همشهری و آذری خود شنیدم كه «آقا میرزا علی مشكینی هر هفته درس اخلاق می گوید» و من که مشتاق درس اخلاق بودم، در جلسات درس اخلاق ایشان که جای ثابتی نداشت و در هر حجره یا مَدرَس و مسجدی، برگزار می شد، شرکت می‌‌‌‌‌کردم و درواقع یكی از هواداران سرسخت آن جلسات شدم.

البته علاوه بر ایشان، مرحوم حاج آقا حسین قمی شب‌های جمعه در حسینیه خود در محله «چهارمردان»، آیت‌‌‌‌‌الله حاج شیخ عباس طهرانی در جلسه دعای ندبه روزهای جمعه در محل کتابخانه مدرسۀ حجتیه، آیت الله سیدرضا صدر در بیت والد خود و مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر هم در نزدیكی مدرسه حجتیه ـ محل اقامت حقیر ـ شب‌های پنج‌شنبه، درس اخلاق و نصیحت داشتند كه باز بنده از شرکت کنندگان ثابت آن جلسات بودم. البته من در آن وقت ها در جلسات درس حوزوی آیت الله مشكینی شركت نداشتم، ولی در همان جلسات اخلاق با ایشان آشنا شدم. و ایشان وقتی مرحوم والد و اخوی را شناختند، بسیار اظهار محبت كردند و در واقع نوعی احترام و توجه خاص برای بنده قائل شدند.

البته بعدها در جلسات درس «مكاسب» ایشان كه در مسجد امام حسن عسكری علیه‌السلام برگزار می شد، حضور می یافتم و یكی دو سال از دروس ایشان استفاده كردم و در بعضی ایام تعطیل هم كه مباحثی در «علم كلام» مطرح می‌كردند، باز حضور می یافتم. در آن ایام بنده نویسنده هم شده بودم! و در مطبوعات قم مانند مجله ماهانه مجموعه حكمت، هفته نامه استوار یا روزنامه ندای حق، وظیفه و مجله نور دانش چاپ تهران، مقاله‌هایی می نوشتم كه گویا ایشان بعضی از آنها را دیده بودند و چندین بار مرا مورد تشویق قرار دادند كه در آن برهه از تاریخ حوزه علمیه قم، كه روزنامه خواندن مانند پوشیدن «لباس جندی»! نوعی «جرم»! یا «خلاف مروت» محسوب می‌‌‌‌‌شد تا چه رسد به نویسندگی در روزنامه، این تشویق ها در استمرار كار مؤثر بود.

لازم است اشاره کنم که بعدها من به طور قاچاق، از طریق خرمشهر و آبادان، سفری به عراق ـ نجف اشرف ـ داشتم و چند ماهی در آنجا ماندم و در درس بعضی از مراجع مشهور وقت شرکت کردم... در محافل حوزوی و بین طلاب نجف هم روزنامه خواندن و مقاله نوشتن امر مستنکری! بود و تکیه کلام بعضی از آنها این بود که «طلاب قم روزنامه نویس» هستند! ولی اقدامات روشنگرانه شهید آیت الله سید محمدباقر صدر، علامه سید محمدتقی حکیم، علامه سید محمدحسین فضل الله، آیت الله سید مرتضی عسکری، علامه محمدرضا مظفر، آیت الله شیخ مهدی آصفی، آیت الله سید محمد شیرازی، آیت الله شهید سید حسن شیرازی (در کربلا) و امثالهم، این جو را در حوزه‌‌‌‌‌های عراق شکست و خوشبختانه طلاب آن سامان هم روزنامه نویس! شدند و رساله‌‌‌‌‌ها و نشریات و مجلات ارزشمندی را منتشر ساختند...

* غیر از جلسات درس اخلاق و دروس حوزوی با ایشان مراوده و دیدارهای دیگری نداشتید؟

□ یكی از مراكز دیدار هفتگی ما با ایشان در مراسم نماز جمعه در مسجد امام حسن عسكری علیه السلام بود كه به امامت مرحوم آیت‌الله اراكی اقامه می‌شد...

بنده وقتی «کتاب الصلوة» شرح لمعه را شروع کردم، در «کتابخانه مدرسه حجتیه» به احادیث باب صلاة در «وسائل الشیعه» مراجعه می‌‌‌‌‌کردم. البته این امر، در دوران تحصیل درس خارج معمول و مرسوم بود، و من زودتر اقدام کرده بودم و در این تحقیق و بررسی، به اخبار مربوط به نماز جمعه رسیدم... و در عالم خود!، فکر کردم که باید در نماز جمعه شرکت کنم... این بود که هر هفته در نماز جمعه آیت الله اراکی حضور می‌یافتم... مراسم این نماز در شبستان اول مسجد امام حسن عسکری علیه السلام برگزار می‌‌‌‌‌شد و از علماء و فضلای برجسته آن زمان: حضرات آیات، آقایان: شیخ مرتضی حائری، شیخ حسینعلی منتظری، شیخ علی مشکینی، شیخ علی پناه اشتهاردی و.. در آن نماز حضور می‌‌‌‌‌یافتند.

البته عده‌‌‌‌‌ای از طلاب جوان و باقیماندگان مقلدین مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری، از جمله فرزند آخر ایشان که دبیر بود و فرزند فاضل آیت الله اراکی، مرحوم آیت‌‌‌‌‌الله مصلحی، در این نماز شرکت می‌‌‌‌‌کردند، ولی کل شبستان پر نمی‌‌‌‌‌شد. مرحوم حیدرعلی قلمداران، از مریدان آیت الله شیخ محمدمهدی خالصی زاده که دبیر مدارس قم بود و کتاب «نماز جمعه» ایشان را هم به فارسی ترجمه و چاپ کرده بود، همراه یکی دو نفر از همکارانش در آن نماز شرکت می‌کردند.

درکل، جمع برجسته‌‌‌‌‌ای از فرهیختگان و افاضل حوزوی از شرکت کنندگان در آن نماز بودند و اگر روزی آیت الله اراکی نمی‌‌‌‌‌آمد، آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری امامت جماعت را به عهده می‌‌‌‌‌گرفتند.

البته خطبه‌‌‌‌‌های آیت الله اراکی نوعاً اخلاقی و نصیحت و موعظه بود و طبق معمول آن دوران، کاری به مسائل روز و سیاست نداشتند و بیشتر در مورد منکرات و مفاسد فردی تذکراتی می‌‌‌‌‌دادند که البته شامل حال آن جمع نمی‌‌‌‌‌شد!

یك روز آیت‌الله اراكی برخلاف رسم همیشگی در خطبه خود حمله شدیدی به بعضی از طلاب كردند و گفتند: «به‌ جای درس و نماز شب و روزه مستحبی، روزنامه می‌خوانند»! و جملاتی هم در تقبیح! آنان به كار بردند.

در آن میان و بین چند طلبه نوجوان، شاید كسی جز این حقیر اهل روزنامه و مقاله نبود، ولی من در آن زمان با روحیه و اخلاص ویژه اوایل طلبگی، هم درس می‌خواندم و هم نماز شب و هم روزنامه!... و این خطبه ایشان مرا رنجاند، به‌ ویژه كه مرحوم «قلمداران» كه با من رفیق و آشنا بود ـ ولی در كل با روحانیت زاویه داشت‌ـ با قیافۀ خاصی به من نگاه كرد و لبخندی زد و من سخت تعجب كردم كه آیت‌الله اراكی به‌ رغم آشنایی قبلی با حقیر و رفاقت صمیمانه با مرحوم اخوی – آیت‌الله سید احمد خسروشاهی – كه هر دو از شاگردان خاص آیت‌الله خوانساری بودند، این چنین مسئله‌‌‌‌‌ای را با آن لحن تند، مطرح كردند لذا به‌ طور جدی رنجیدم و با خود گفتم: حضور در نماز جمعه‌ای كه مسئله روز آن حمله بر طلبه روزنامه‌خوان باشد، چه فایده‌ای دارد؟... و دیگر در نماز جمعه ایشان شركت نكردم.

روزی آیت‌الله مشكینی پس از پایان درس مکاسب که در همان مسجد و همان شبستان تشکیل می‌‌‌‌‌شد، مرا صدا كردند و گفتند: چند هفته‌ای هست كه شما را در نماز جمعه نمی‌بینم، نخست نگران شدم ولی بعد دیدم كه در درس حاضر می‌شوید، سبب چیست؟ حیف است كه از فیض نماز محروم شوید.

من داستان را برایشان نقل كردم. ایشان گفتند: بله من هم در آن نماز جمعه بودم، ما هم گاهی روزنامه می‌خوانیم، قطعاً قصد ایشان من و شما نبودیم. لابد گزارش‌هایی در این زمینه به ایشان داده اند كه طلبه‌های حوزه درس نمی‌خوانند و... ایشان هم این تذكر كلی را دادند.

... چند روز بعد مرحوم آیت‌الله مصلحی فرزند ارشد آیت‌الله اراكی در درس كفایه آیت‌الله سلطانی نزد من آمدند و گفتند كه: آقا شنیدند شما رنجیده‌اید، به دیدن ایشان نمی‌آیید؟ گفتم من بارها در منزل خدمت ایشان رسیده‌ام، ولی قصد مزاحمت مجدد ندارم! آقای مصلحی گفت: آقا مایل بودند كه شما را ببینند!

این بود كه به نزد ایشان رفتم. پیرمرد با احترام خاصی از بنده استقبال نموده و طوری عذرخواهی كردند كه من شرمنده شدم و بعد فرمودند كه من اصلاً در این رابطه شخص خاصی در نظرم نبود، بلكه بعضی‌ها به من گفتند كه طلاب را نصیحت كنم تا بیشتر به درس بپردازند و خود را با چیز‌های غیرمفید مشغول نسازند. عمر زود می‌‌‌‌‌گذرد و حیف است كه با روزنامه و این قبیل چیزها تلف شود، مگر آنكه مصلحتی در كار باشد!

پس از این دلجویی، بنده از نو در «نماز جمعه» شركت كردم و از محضر اساتید و بزرگان بهره مند شدم و آیت‌الله مشكینی هم با لبخند خاص و كلمات متوازن و مترادف ویژه خود، از بازگشت حقیر، تشكر كردند و بعد به شوخی گفتند: من هم در بعضی جلسات از روش و عملكرد بعضی از طلبه‌ها انتقاد می‌كنم اگر چیزی شنیدید، یقین بدانید كه مرادم شما نیستید، من به شما علاقه مند نیستم، بلكه ارادت دارم... كه باز ما را شرمنده ساختند.

* داستان هجمه به آیت‌الله مشكینی در رابطه با كتاب شهید جاوید، از چه قرار بود؟

□ كتاب «شهید جاوید» یكی از تألیفات مرحوم شیخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی بود كه انتشار آن در حوزه علمیه قم جنجالی به‌ پا كرد و چون آیت‌الله مشكینی هم بر آن كتاب مقدمه یا تقریظی نوشته بودند، مورد هجمه غیرمناسبی قرار گرفتند. در حالی‌كه ایشان شاید با همه محتوای كتاب موافق نبودند، اما در مقدمه خود، ضمن اشاره به صحت مباحث، مقام فضل مؤلف را تأیید كرده بودند... به همین دلیل، بیوت بعضی از مراجع سنتی و شماری از منبری‌های قم به شدت با ایشان برخورد كردند تا آنجا که حتی گاهی در «منابر» به ایشان اهانت می‎ كردند.[2] البته بعدها معلوم شد كه در پشت صحنه «غائله كتاب شهید جاوید» ساواك و عناصر وابسته به رژیم حضور داشته و نقش‌آفرین بوده‎ اند و اسناد منتشر شده بعدی حقیقت ماجرا را نشان داد، در واقع هدف ایادی رژیم از بر پا کردن این غائله، سرگرم ساختن علما و حوزه‌ها و مردم با ایمان با مسائل اختلافی بود، آنها می‌خواستند جبهه متحد علما و فضلا را متفرق كنند و بین یاران امام و دیگر فضلای حوزه اختلاف بیندازند، به همین دلیل بود كه امام خمینی (قدس‌سره) در این ماجرا هواداران خود را به بردباری و تأمل و دقت و آرامش دعوت كردند، اسنادی كه مرحوم صالحی نجف آبادی بعد از پیروزی انقلاب به‌ دست آورد و در کتابی منتشر كرد، نقش خرابكارانه ساواك را به خوبی نشان می‌دهد.

البته بعضی از فضلای حوزه و علمای دیگر، كتاب شهید جاوید را مورد نقد و بررسی علمی ـ تاریخی قرار داده‌اند، اما غوغاسالاران و فرصت‌طلبان، به هجمه و اهانت پرداختند.

* مسئله كتاب شهید جاوید ظاهراً موجب اختلاف بین طلاب و فضلای مبارز هم شد و بعضی از آنها هم با آیت‌الله مشكینی برخوردهای نامناسبی كردند؟

□ من نخواستم در این زمینه، موضوع را واضح ‎تر باز كنم، اما اجازه بدهید كه به‌ علت اهمیت تاریخی مسئله و ضرورت هوشیار شدن دوستان و به‌ ویژه طلاب محترم در عصر ما، در قضاوت درباره شخصیت‎ ها و مسائل جامعه، كمی موضوع را روشن‌تر بیان كنم.

پس از انتشار كتاب «شهید جاوید» با تقریظ آقایان منتظری و مشكینی، علاوه بر خود مؤلف، هر دو بزرگوار تقریظ‌ نویس هم مورد حمله و اتهام قرار گرفتند.

آیت الله شریعتمداری طبق مشی همیشگی خود كه عدم قاطیعت و یا اعلام نظر صریح بود، روش كج دار و مریزی را در پیش گرفت و شاید قلباً هم خیلی مخالف محتوای كتاب نبود، اما به هر حال مخالفت علنی ابراز نكرد. اما آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله مرعشی‌ نجفی سخت با كتاب مخالفت كردند و روضه‌ خوان‌ها و بعضی از منبری‌های معروف قم هم كه اغلب هوادار این دو مرجع بزرگوار بودند، سخت به مبارزه با كتاب و هواداران آن مشغول شدند و كم كم داشت اصل مبارزه با رژیم فراموش می‌شد كه همین نكته موجب ناراحتی عقلای قوم گردید... یعنی این داستان حتی موجب تردید بعضی از هواداران نهضت امام خمینی شد و بعضی‌ها هم، آن دو بزرگوار و هواداران و مؤلف كتاب را به «وهابی‌گری» متهم كردند!

تا آنجا که علاوه بر تألیف کتابی توسط بعضی از برجستگان حوزه مانند آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله شهاب الدین اشراقی (داماد امام) ـ که آن را به طور مشترک در این زمینه تألیف و منتشر ساختند ـ بعضی از اخیار هم با پیام‌های مكتوب و شفاهی به امام خمینی، اعلام كردند كه وهابی‌گری! در كمین است.

پیام آیت‌الله شیخ یحیی انصاری شیرازی كه از معاریف مبارزین و یاران امام محسوب می‌شدند، نشان دهنده چگونگی پیدایش تفرقه و جدایی فكری و عملی بین مبارزین می‌تواند باشد.

نقل خلاصۀ این «پیام» و سند ساواک می‌‌‌‌‌تواند روشنگر ماجرا باشد:

«خیلی محرمانه

گزارش خبر

تاریخ: 26/4/36      ***      شماره: 79/21

از: 21 هـ      ***      به: 312

... به ملاقات انصاری رفتم... گفتم عازم عتبات می‌‌‌‌‌باشم اگر امری دارید بفرمایید. گفت: از قول من به آقای خمینی بگویید عده‌‌‌‌‌ای زیر پوشش علاقمندی به شما مراسم وهابی گری را ترویج می‌‌‌‌‌کنند... به آقا عرض کنید اینها با زیارت عتبات، با محافل روضه خوانی و سایر مقدسات مبارزه می‌‌‌‌‌کنند. من در تبعیدگاه به مراتب راحت‌‌‌‌‌تر از قم بودم. هم اکنون سخت در اذیت و آزار این عده وهابی مسلک می‌‌‌‌‌باشم. از آقا تقاضا کنید نظر مبارک خویش را به این موضوع معطوف دارند.

نظریه شنبه: انصاری طرز فکرش با ربانی شیرازی و مشکینی و منتظری تفاوت فاحش دارد، لذا مخالفتش را با شهید جاوید ابراز کرده.

نظریه یکشنبه: منظور وی از افرادی که ترویج وهابی گری می‌‌‌‌‌کنند همان طرفداران کتاب شهید جاوید می‌‌‌‌‌باشند که عمدتاً خود را وابسته به خمینی می‌‌‌‌‌دانند... بین روحانیون طرفدار خمینی دو دستگی ایجاد شده. عده‌‌‌‌‌ای منحصراً مذهبی و طرفدار خمینی هستند از قبیل انصاری و عده‌‌‌‌‌ای دیگر از مارکسیست‌‌‌‌‌ها طرفداری می‌‌‌‌‌کنند مانند طرفداران شهید جاوید.

نظریه دوشنبه: کتاب شهید جاوید مورد تأیید و نمایانگر نظریات طرفداران خمینی و مورد مخالفت عده‌‌‌‌‌ای دیگر از روحانیون و طلاب می‌‌‌‌‌باشد که نویسندۀ آن‌‌‌‌‌ها را متهم به وهابی گری می‌‌‌‌‌نمایند.

.. از تعداد آن عده طرفداران خمینی که از مارکسیست‌‌‌‌‌های اسلامی حمایت می‌‌‌‌‌کنند کاسته شده ولی این عده با داشتن رویه سابق خود مبنی بر جانبداری از خمینی پابرجا هستند. رهبر.

دایره بررسی

گزارش روزانه 29/4

اصل در 10116 است در پرونده 67908 بایگانی شود. وثوقی 19/5/36[3]»

همانطور که ملاحظه می شود، عوامل نفوذی ساواك حتی به‌ عنوان دوست و پیام گیر! نزد مبارزان می‌روند و از آنها رهنمود می‌خواهند! و آنان هم «صادقانه» و با «ساده‌‌‌‌‌ دلی» به امام پیام می‌فرستند كه دوستان شما! وهابی گری را ترویج می‌كنند!

در واقع رژیم و ایادی نفوذی آن سعی می كردند كه به بهانه كتاب شهید جاوید و دامن زدن به اختلافات توسط منبری ها و بعضی از طلاب قشری یا سنتی، بین روحانیون مبارز جدایی بیندازند و به هدف خود برسند و در این میان با اتهامات واهی و بی‌اساس، شخصیت‌های برجسته و تأثیرگذاری چون آیت‌‌‌‌‌الله منتظری و آیت‌الله مشكینی را «مروج وهابی گری و هوادار ماركسیست ها!» می‌نامیدند...

به هر حال همان‌طور كه اشاره كردم، امام خمینی با موضع‌ گیری آگاهانه و صحیح و منطقی و دعوت یاران خود به هوشیاری و ترك مجادله‌های بی‌ثمر، غائله را در میان مبارزان خاتمه داد. نامه‌ها و رهنمودهای امام در این رابطه در مجموعه «صحیفه نور» آمده است. طالبین تفصیل می‌‌‌‌‌توانند به آن مراجعه كنند.

* موضع آیت‌الله مشكینی درباره دارالتبلیغ اسلامی چگونه بود؟ و دامنه این معركه به كجا كشید؟

□ آیت‌الله مشكینی طبق اسناد به‌ دست آمده، نخست تمام همت خود را برای رفع اختلافات و اصلاح امور به‌ كار گرفتند و حضور و شركت شخصیت‌هایی چون: ‌آیت‌الله آقا سید احمد زنجانی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، شهید مرتضی مطهری، آیت‌الله سید مرتضی شبستری و استاد سید صدرالدین بلاغی و بعضی از مراجع كنونی حوزه‌ها مانند‌ آیت‌الله ناصر مكارم ‌شیرازی، آیت‌الله جعفر سبحانی و دیگران در اداره امور و تدریس در این مؤسسه، باعث شد كه آیت‌الله مشكینی با مراعات احتیاطات شرعی، هیچ نوع مخالفت رسمی و علنی نداشته باشند و طبق نامه‌ای هم كه به امام نوشته‌اند، موافق هجمه بر آن نبوده اند. همین مطلب را علامه طباطبایی در نامه ای مشروح پس از دیدارهای مكرر با امام خمینی و آیت الله شریعتمداری، به آیت‌الله سید محمدهادی میلانی ـ مشهد ـ نوشته‌اند كه درضمن شرح حال معظمٌ له، كتاب دو جلدی «علم و جهاد» نقل شده است.

واقع مطلب این است كه این داستان هم مانند غوغای كتاب «شهید جاوید» توسط ایادی رژیم دامن زده می‌شد و گروهی هم ناآگاهانه آن شایعات را باور می كردند و به مخالفت علیه آن برمی‌خاستند. ولی باید اشاره كرد كه هم اكنون همه اسناد دربار شاه، ساواك و شهربانی آن دوران در اختیار است، اگر حتی یك سند معتبر در مورد دخالت یا كمك یا هواداری نهادهای وابسته به رژیم در این امر وجود داشت، بی تردید تاكنون منتشر شده بود. این می‌تواند دلیل محكمی باشد بر اینكه موضوع دخالت رژیم در تأسیس و پیدایش دارالتبلیغ، پایه و اساسی نداشت و خوشبختانه هم اکنون برنامه‌‌‌‌‌های تكمیل شده همان مؤسسه، با گستره‌ای كامل‌تر و جامع‌تر از سوی «دفتر تبلیغات اسلامی» و در همان محل، استمرار دارد.

* آیت‌الله مشكینی گویا همواره در فهرست علمای افراطی و تندرو و ممنوع‌المنبر از نظر ساواك قرار داشتند، علت این امر چه بود؟

□ البته فقط ایشان چنین نبودند، بلكه افراد دیگری نیز در این فهرست قرار داشتند كه در هر مناسبتی از طرف ساواك به شهرهای ایران ابلاغ می‌شد كه اجازه ندهند این افراد به منبر بروند! پرونده همه این افراد مملو از نمونه‌های اخطاریه‌های ساواك به مراكز استان‌ها و شهرستان‌هاست كه از آنها خواسته می‌شود كه از منبر رفتن این وعاظ افراطی جلوگیری شود.

دو نمونه از این هشدارهای ساواک را، برای مستند شدن مسئله، نقل می‌‌‌‌‌کنیم:

سند اول:

«رونوشت گزارش خبر شماره 14167/هـ 1 ـ 13/9/46 منبع شهربانی آبادان

موضوع: واعظین افراطی و ممنوع المنبر

افراد مشروحه زیر از روحانیون افراطی و بعضاً ممنوع المنبر می‌‌‌‌‌باشند که در ماه مبارک رمضان از سایر نقاط به این منطقه وارد می‌‌‌‌‌گردند. ضمناً در سایر شهرستان‌‌‌‌‌های این منطقه به جز افراد ذکر شده در نامه پیروی و همچنین آقای محمدحسین موسوی بلادی که همه ساله نیز به بهبهان می‌‌‌‌‌آیند واعظینی ممنوع المنبر در حال حاضر وجود ندارند.

  1. دکتر محمد مفتح:                      ممنوع المنبر
  2. احمد بهشتی:                                 " "
  3. شیخ احمد کروبی:                           " "
  4. شیخ ناصر مکارم شیرازی:                " "
  5. شیخ محمد یزدی:                            " "
  6. شیخ جعفر سبحانی:                          " "
  7. شیخ مصطفی زمانی:                        " "
  8. سید جمال حیدری:                  از روحانیون افراطی
  9. غلامرضا فیروزیان:                         " "
  10. شهاب اشراقی:                               " "
  11. شیخ عیسی انصاری:                        " "
  12. سعید اشراقی:                                " "
  13. شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی:          " "
  14. شیخ علی مشکینی:                           " "
  15. میرهادی خسروشاهی:                       " "
  16. سید محمدرضا سعیدی:                      " "
  17. رضا گلسرخی:                               " "
  18. سید محمد تفضلی:                            " "
  19. سید احمد کلانتری:                           " "
  20. شیخ جعفر مهاجری:                         " "

اصل در پرونده روحانیون افراطی خوزستان است. در پرونده دکتر مفتح بایگانی شود. اوانی 25/9 ـ ف 96»

سند دوم:

«ریاست ساواک

فرستنده: اداره کل سوم 316

موضوع: روحانیون افراطی

دوازده نفر وعاظ مشروحه زیر از جمله اشخاص ناراحتی می‌‌‌‌‌باشند که بایستی از منبر رفتن آنان در ایام سوگواری جلوگیری شود خواهشمند است دستور فرمایید اسامی وعاظ مزبور را در لیست این قبیل وعاظ که طی شماره 45321/316 ـ 2/10/44 به آن ساواک ارسال شده، منظور نمایند.

  1. شیخ یحیی انصاری ـ               از وعاظ شهرستان قم
  2. سعید اشراقی ـ                               " "
  3. شهاب اشراقی ـ                             " "
  4. شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی ـ        " "
  5. علی مشکینی ـ                              " "
  6. میرهادی خسروشاهی ـ                    " "
  7. سید محمدرضا سعیدی ـ                   " "
  8. رضا گلسرخی ـ                            " "
  9. سید محمد تسلطی ـ                         " "
  10. سید احمد کلانتری ـ                        " "
  11. شیخ جعفر مهاجری ـ                      " "
  12. محمد موسوی ـ                             " "

مدیر کل اداره سوم ـ مقدم»

البته فهرست اسامی علما و افراد ممنوع المنبر و روحانیون افراطی و به اصطلاح ساواک «وعاظ»!، بیشتر از این‌‌‌‌‌ها است که در اسناد ساواک موجود می‌‌‌‌‌باشد.

* آیت‌الله مشكینی در تهیه و تنظیم و امضای اعلامیه‌های طلاب و فضلای حوزه علمیه قم در دوره مبارزه چه نقشی داشتند؟

□ ایشان از جمله اشخاصی بودند كه علاوه بر نوشتن متن و تهیه بعضی از اعلامیه‌‌‌‌‌ها، هیچ وقت و به هیچ بهانه‌ای از امضا كردن اعلامیه‌های طلاب و فضلا در زمینه‌‌‌‌‌های مختلف خودداری نمی‌كردند، البته بعضی از اعلامیه‌ها را كه دوستان می نوشتند اصلاح یا تكمیل می‌كردند و بعضی از تلگراف‌‌‌‌‌هایی را كه حقیر می‌نوشتم، بدون «اصلاح» امضا می كردند كه از آن جمله دو تلگراف تسلیت برای آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان به مناسبت درگذشت یكی از نزدیكانشان بود كه من متن آن تسلیت‌ها را نوشتم و برای امضا خدمت ایشان هم بردم كه امضا كردند. یكی از این اعلامیه‌ها كه در واقع نوعی دهن كجی به رژیم و شخص «اعلیحضرت» بود، در روزنامه اطلاعات چاپ شد و دیگری چون در جراید اجازه چاپ نیافت، توسط برادران انجمن‌های اسلامی دانشجویان در تهران تكثیر و توزیع شد.

مثلاً در تلگراف به مرحوم مهندس بازرگان «حمایت از اسلام و استقلال ایران را در سایه اعلیحضرت ولی عصر» خواستار شده بودیم، یعنی كه «اعلیحضرت» از نظر ما «محمدرضا شاه» نیست، بلكه امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف است.

البته صدور و چاپ و نشر این قبیل تلگراف‌‌‌‌‌ها بدون واکنش رژیم و ساواک نبود. متن دو تلگراف چنین بود:

متن اول:

«حضرت حجت الاسلام آقای طالقانی دامت افاضاته

مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده موفقیت آن جناب در خدمت به عالم اسلام را بیش از پیش از خداوند متعال خواهانیم.

از حوزه علمیه قم: حسینعلی منتظری، علی مشکینی اردبیلی، محمدی [گیلانی]، محمد مفتح، محمد اسماعیل صائنی زنجانی، حسین شب زنده‌‌‌‌‌دار، محسن دوزدوزانی، رضا توسلی، عباس محفوظی، اکبر هاشمی، رضا گلسرخی کاشانی، محمد حسینی خامنه‌ای، محمدحسین آل طاهر خمینی، محی الدین فاضل هرندی، زین العابدین قربانی، محمد مجتهدی شبستری، سید هادی خسروشاهی، حسن طاهری خرم آبادی، علی حجتی کرمانی، سید ابوالفضل موسوی، علوی کاشانی، شریفی گرگانی، محمد خندق آبادی، برزگر بجنوردی، علی کاظمی، کرمانشاهی، سید محمود دعایی، عبدالحسین معزی تهرانی، طاهری شیرازی، کیانی اصفهانی، سید کاظم قریشی، محمد احسانی، مهدی کروبی.

رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده 528/ح جلد 8 بایگانی است. 10/3/43»

متن دوم:

«استاد محترم و مجاهد دانشگاه آقای مهندس بازرگان

با نهایت تأثر مصیبت وارده را تسلیت گفته خود را در غم‌‌‌‌‌های شما شریک می‌‌‌‌‌دانیم و مزید توفیقات شما را در حمایت از اسلام و استقلال ایران از اعلیحضرت ولی عصر مسئلت می‌‌‌‌‌نماییم.

احمد پایانی ـ محمد شبستری ـ سید هادی خسروشاهی ـ حسین حقانی ـ سید ابوالفضل موسوی ـ سید محمدصادق زیارتی ـ علی اسلامی ـ احمد کافی ـ محمد خندق آبادی ـ احمد آذری قمی ـ رضا استادی ـ علی کاظمی ـ رضا شریفی گرگانی ـ سید جعفر شبیری ـ صادق منتظری زنجانی ـ رضا گلسرخی ـ علی قدوسی ـ علی المشکینی ـ حاج سید رضا بنی طبا ـ محمد واصف ـ مهدی کروبی ـ حسن زرندی ـ سید ابراهیم میرغفاری ـ هاشمی ـ حسن نوری ـ سید علی محقق ـ احمد خدایی ـ سید علی اکبر امینی ـ حجت الله کیانی ـ سید مصطفی محقق ـ سید عبدالرسول حجازی ـ سید حسین رضوی برقعی قمی ـ محمدصادق آل طاهر ـ سید رضا برقعی ـ ضیاءالدین الحسینی الاشکوری ـ سید حسین عرفانی ـ سید عبدالحمید مولانا ـ سید صدرالدین طاهری ـ جعفر عبدالهی ـ بهاءالدین العراقی ـ سید محمود دعایی ـ عبدالله بیان الحق ـ علی اصغر رحیمی ـ محمد باقریان ـ علی حیدری ـ مرتضی المقتدایی ـ محمدعلی شرعی ـ ابوالقاسم وافی ـ ضیاءالدین مسجد جامعی ـ محمدعلی تربتی ـ سید محمدتقی محصل همدانی ـ شمس الدین موسوی ـ محمد صادق موسوی.

* * *

ملت مسلمان ایران!

حکومت وحشت و ترور و مستبد ایران از درج تسلیت فضلاء حوزه علمیه قم و صدها تسلیت دیگر به آقای مهندس بازرگان در جراید جلوگیری کرد ـ این هم دلیل دیگری است بر اینکه ایران «کشور آزادزنان و آزادمردان»!!! شده ـ ما این عمل صد در صد ارتجاعی را شدیداً تقبیح کرده و متن تسلیت نامه را منتشر می‌‌‌‌‌سازیم.

انجمن دانشجویان دینی تهران»

چاپ و نشر این تسلیت نامه‌‌‌‌‌ها مورد توجه و حساسیت ساواک قرار گرفت و طی نامه‌‌‌‌‌ای موضع گیری نمود:

«شماره 1683/20 الف ـ تاریخ: 30/1/43

موضوع: درباره آگهی تسلیت طلاب قم

برابر اطلاع آگهی تسلیت پیوست را عده‌‌‌‌‌ای از طلاب قم جهت آیت الله طالقانی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسانده‌‌‌‌‌اند ممکن است این عده عضو نهضت آزادی یا علاقمند به آن حزب باشند.

رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده ح/528 جلد 8 بایگانی است. بخش 312 ـ دانائیان»

* علاوه بر اعلامیه‌ها و شب نامه‌ها، آیا فضلا و علمای قم از جمله آیت‌الله مشكینی نامه‌های اخطارآمیز به مسئولان حكومتی می‌نوشتند یا نه؟

□ در واقع فضلا و علمای مبارز قم، از همان آغاز مبارزه، علاوه بر اعلامیه‌ها، از هر فرصتی برای به چالش كشیدن رژیم استفاده می‌كردند. در این زمینه، ده‌ها نامه سرگشاده شجاعانه به مقامات رسمی از جمله نخست‌وزیر وقت ـ عباس هویدا ـ موجود است كه علاوه بر آیت‌الله مشكینی، بعضی از مراجع كنونی و مقام معظم رهبری هم آن‌‌‌‌‌ها را امضا كرده‌اند.

متن یكی از این نامه‌ها، چنین است:

«نامه سرگشاده جمعی از حجج اسلام و فضلای حوزه علمیه قم به آقای هویدا. رونوشت دیوان عالی كشور

29/11/43

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای نخست وزیر، متأسفانه در سال‌های اخیر اقداماتی برخلاف قوانین اسلام و قانون اساسی در این كشور مذهبی انجام یافته كه موجبات ناراحتی عموم طبقات را فراهم آورده و فاصله عمیقی بین ملت و هیئت حاكمه ایجاد كرده است. ملت و هیئت حاكمه كه باید متفقاً در پیشرفت و عظمت دین و تعالی كشور بكوشند و با اعتماد و حسن اطمینان به یكدیگر در زمینه واحدی فعالیت كنند، با كمال تأسف هر دولتی كه روی كار آمده، به جای آنكه به این اختلاف خاتمه دهد آن را شدیدتر و احساسات ملت را علیه هیئت حاكمه برافروخته‌‌‌‌‌تر نموده است. ما نمی‌دانیم متصدیان امور چه فكری می‌كنند و در نظر دارند این مملكت را به كجا بكشانند؟ آیا در این مملكت (به اصطلاح دینی و مشروطه) مردم حق هیچ‌گونه اظهارنظر در سرنوشت خود باید نداشته باشند؟ خفقان، محدودیت، سانسور، تفتیش عقاید از یك طرف؛ شكست اقتصادیات و تصاعد هزینه كمرشكن زندگی از طرف دیگر، ملت را از پای در آورده و اگر كسی از وضع موجود اظهار نارضایتی كند، سیاه‌چال زندان و سپس حكم دادستانی ارتش زندگی تیرۀ او را تیره‌‌‌‌‌تر نماید، آخر در كدام گوشه جهان تا این حد فشار، اختناق، حبس، زجر، شكنجه و ترور افکار بر مردم حكومت می‌كند؟ در كدام كشور مراجع و زعمای دینی، سخنگویان مذهبی، روشنفكران، اساتید دانشگاه، تجار و اصناف، بالاخره طبقات متفكر و فعال كشور حق اظهارنظر در شئون اجتماعی خود ندارند؟ در جهان امروز كجا معمول است كه عده‌ای مطلق‌العنان حاكم مطلق بر جان و مال و ناموس مردم باشند و كسی حق فریاد و تظلم نداشته باشد؟ در كدام گوشه دنیا سابقه دارد كه یك مرجع دینی و زعیم فداكار ملی با داشتن مصونیت و صلاحیت قانونی كه از كشور خود دفاع می‌كند و می‌گوید نباید بیگانگان با اتكا به مصونیت مطلق، بر مال و جان و ناموس مردم تسلط داشته باشند، او را به اتهام ناجوانمردانه «قیام علیه مصالح كشور و تمامیت ارضی» تبعید و در مملكت دیگری زندانی و ممنوع الملاقات نمایند؟ آیا این قسم حكومت در بین ملل نیم وحشی آن هم در دوران حكومت فردی، از پست‌ترین انواع حكومت‌ها شمرده نمی‌شده است؟

آقای هویدا! شما سری به زندان‌ها بزنید و بپرسید این اصناف مختلف زندانی: علما، وعاظ، اساتید دانشگاه، دانشجویان، تجار و اصناف به چه جرمی مدت‌ها در زندان به‌ سر می‌برند؛ آیا جز دفاع از حریم قرآن و عظمت كشور و تظلم از خفقان و دیكتاتوری جرمی داشته‌اند؟ آیا اگر كسی گفت نباید اسلام و قرآن مورد تهاجم واقع شود، كشور در چنگ بیگانگان افتد، ثروت‌های سرشار مملكت به یغما رود، اختناق و فشار بر مردم حكومت كند، دولت‌ها در تأمین خواسته‌های مردم باید كوشش نمایند و بالاخره اگر كسی خواست با استفاده از حق قانونی خود در شئون كشورش اظهارنظر نماید، باید در سیاه‌چال زندان زندگی كند و با محرومیت‌های همه‌جانبه دست به گریبان باشد؟ ما برای حفظ مصالح عالیه اسلام و كشور عزیز جداً می‌خواهیم به منظور پایان دادن به وضع خطرناك موجود و رفع اختناق و رفاه حال عامه مردم فكری كنید و به خواسته‌های مردم ترتیب اثر دهید. طبقات مختلف كشور بالخصوص علمای اعلام و بالاخص حوزه علمیه قم كه مركز هدایت و پرورش كشور است، منتظرند كه هر چه زودتر به وضع موجود خاتمه داده شود و مخصوصاً در اسرع اوقات، رهبر شیعیان مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی مدظله علی رؤس المسلمین را به قم عودت داده و سایر علما و دانشمندان، اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان و اصناف، تجار و متدینین را آزاد نموده و بیش از این نسبت به احساسات پاك و گرم مردم بی‌اعتنایی نشود.

موسی زنجانی ـ ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ علی قدیری اصفهانی ـ سید علی خامنه‌ای – محمد محمدی (گیلانی) ـ حسینعلی منتظری ـ علی قدوسی ـ اكبر هاشمی (رفسنجانی) ـ ابراهیم امینی ـ احمد آذری قمی ـ محمدعلی گرامی ـ محمد علامی ـ یحیی انصاری شیرازی ـ ابوالقاسم خزعلی ـ مهدی فیض ـ عبدالعظیم محصلی ـ علی المشكینی ـ الاحقر عبدالرحیم الربانی الشیرازی ـ سید یوسف حسینی تبریزی ـ سید هادی خسروشاهی ـ سید ابوالفضل میر‌محمدی ـ حسین حقانی ـ الاحقر سید مهدی حسینی لاجوردی ـ صادق خلخالی ـ ابوالقاسم مسافری ـ عباس محفوظی ـ هاشم تقدیری ـ علی احمدی (میانجی) ـ محمدحسین مسجد جامعی ـ علی اكبر مسعودی ـ محمد موحدی لنكرانی ـ اسماعیل صدر ـ احمد جنتی ـ احمد امامی ـ میر آقا موسوی زنجانی ـ یدالله پورهادی ـ محمد یزدی ـ نعمت‌‌‌‌‌الله صالحی نجف‌آبادی ـ مصطفی اعتمادی ـ سید موسی شبیری زنجانی ـ مهدی الحسینی الروحانی ـ محمدحسن الحسینی اللنگرودی ـ محمد حقی ـ محمدباقر حسنی ـ محمدباقرابطحی ـ احمد پایانی ـ عبدالله جوادی ـ محمدرضا توسلی ـ محمدتقی صدیقین ـ الشیخ محمد الهمدانی ـ محمدتقی مصباح یزدی ـ حسین نوری ـ حسین شب زنده دار ـ علی دوانی ـ علی اكبر موسوی.»

* تهیه و نشر اعلامیه‌های فضلای حوزه تا چه هنگام ادامه داشت؟ آیا پس از تبعید امام به عراق هم اعلامیه‌ای از طرف حوزه صادر شد؟

□ بله! ده‌ها اعلامیه پس از تبعید امام به ترکیه و سپس عراق هم چه با امضاهای رسمی و صریح و چه به‌ عنوان «طلاب حوزه» و «حوزه علمیه قم» توسط فضلای حوزه و طلاب مبارز، صادر و در سراسر ایران توزیع گردید كه بنده مجموعه این دو نوع اعلامیه‌ها را ـ با امضا یا امضای كلی ـ جمع‌‌‌‌‌آوری کرده‌‌‌‌‌ام که تحت عنوان جلد 3 و 4 «اسناد نهضت اسلامی ایران»، توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی، در سال 1390 جمعاً در 900 صفحه منتشر شده است.

* نمونه‌ای از این اعلامیه‌ها را می‌توانید نقل كنید؟

□ یكی از این اعلامیه‌ها كه پس از انتقال امام به نجف توسط آیت‌الله مشكینی نوشته شده و جمع آوری بخشی از امضاها هم برعهده بنده بود و با ده‌ها امضا منتشر گردید، به قرار زیر بود:

«نامه سرگشاده حجج اسلام و فضلاء و محصلین حوزه علمیه قم به پیشگاه مرجع تقلید مسلمانان حضرت آیت‌‌‌‌‌الله العظمی آقای خمینی:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مقدس بزرگ مرجع عالم تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی متع الله المسلمین بطول بقائه

هر چند انتقال حضرتعالی از تركیه به عتبات عالیات از جهتی مایه خرسندی است، ولی ادامه تبعید آن مرجع عالیقدر كه به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی كشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران است. ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم كه از منویات مقدس آن قائد عظیم‌الشأن پیروی می‎ كنند و برای تأمین و اجرای آن از هیچ گونه فداكاری دریغ ندارند، انتظار دارند كه به زودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه قم و با تدبیرات خردمندانه و رهبری‌های ارزنده آن زعیم عالیقدر، مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق از دست رفته ملت تأمین گردد. ادام الله ظلكم علی رؤس الانام

حسین نوری، احمد آذری قمی، ربانی شیرازی، علی اصغر مروارید، محمد علم‌الهدی خراسانی، حسینعلی منتظری، ابوالفضل النجفی الخوانساری، سید محمدرضا سعیدی، علی المشكینی الاردبیلی، ناصر مكارم شیرازی، محمدتقی مصباح یزدی، ابوالقاسم خزعلی، علی اكبر مسعودی، سید موسی شبیری زنجانی، محمد مفتح، مهدی الحائری الطهرانی، غلامرضا صلواتی عراقی، جوادی آملی، محمد محمدی گیلانی، ابراهیم امینی، رضا گلسرخی كاشانی، احمد جنتی، یحیی انصاری شیرازی، محمد مجتهدی شبستری، سید هادی خسرو شاهی، سید یوسف مدنی تبریزی، حسن حسن زاده، محمدجواد حجتی كرمانی، حسین شب زنده دار، الحاج محسن دوزدوزانی، مهدی الحسینی الروحانی، سید حسن طاهری، محمد مؤمن، محمدعلی گرامی، مرتضی مقتدایی اصفهانی، سید محسن خرازی، زین العابدین قربانی... (و ده‌ها امضای دیگر)»

* علاوه بر اعلامیه‌‌‌‌‌ هایی که خطاب به دولت از طرف آیت الله مشکینی تهیه و یا امضا می‌‌‌‌‌شد، آیا نامه‌‌‌‌‌های سرگشاده خطاب به امام و یا دیگر مراجع و مقامات مسئول از طرف ایشان و دوستانشان در حوزه، منتشر نمی‌‌‌‌‌گردید؟

□ چرا، قبلاً اشاره کردم که اعلامیه‌‌‌‌‌ها و نامه‌‌‌‌‌های سرگشاده بسیاری خطاب به مسئولان و مراجع تقلید از طرف مدرسین و فضلای حوزه با امضای رسمی و علنی یا امضاهای کلی، تهیه و چاپ و منتشر می‌‌‌‌‌گردید که مرحوم آیت الله مشکینی در طلیعه آنان قرار داشتند...

* چند نمونه از این نوع نامه‌‌‌‌‌ها را اگر نقل کنید به نظر می‌‌‌‌‌رسد که برای آگاهی نسل سوم انقلاب که در آن دوران حضور عینی نداشتند، می‌‌‌‌‌تواند مفید باشد.

□ برای جلوگیری از اطناب و تفصیل، فقط دو نمونه نقل می‌‌‌‌‌کنیم. یکی از آنها تلگراف خاصی بود که پس از شایعات تغییر مکان امام و مجهول ماندن آن، خطاب به هویدا ارسال گردید که در روشنگری امر، نقش مهمی داشت:

«متن تلگراف جمعی از حجج اسلام و اساتید حوزه علمیه قم به آقای هویدا:

تاریخ: 12/1/44

جناب آقای نخست وزیر تهران! بر اثر طول بازداشت و عدم اطلاع از مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله آقای خمینی و شایعات حاکی از تغییر مکان اقامت ایشان، جامعه روحانیت و عموم مسلمین ناراحت و نگرانند. مقتضی است فوراً از وضع حال و محل اقامت ایشان اینجانبان را مستحضر دارید.

ابوالفضل النجفی الخوانساری ـ عبدالوهاب روحی ـ محمدصادق تهرانی ـ حسینعلی عبدالعظیم محصلی ـ الاحقر مهدی الفیض القمی ـ هاشم تقدیری ـ الاحقر غلامحسین عابدی ـ حسینعلی منتظری ـ یعقوب الموسوی الزنجانی ـ علی المشکینی ـ مهدی الحسینی الروحانی ـ مهدی الحائری ـ الحاج عبدالله النظری ـ مصطفی اعتمادی ـ ابراهیم امینی ـ ابوالقاسم خزعلی ـ سید موسی شبیری زنجانی ـ محمدحسین مسجد جامعی ـ محمد علامی ـ ربانی شیرازی ـ عبدالله جوادی ـ محمد موحدی لنکرانی ـ ابوالفضل علمایی ـ الاحقر سید مهدی حسینی لاجوردی ـ علی قدوسی ـ سید یوسف حسینی تبریزی ـ محمد مفتح ـ احمد جنتی ـ محمد امینیان ـ احمد آذری قمی ـ حسین شب زنده دار ـ محمد محمدی گیلانی ـ محمدتقی مصباح ـ عباس محفوظی ـ رفیع ناصری بستان آبادی ـ احمد دانش زنجانی ـ انصاری شیرازی ـ سید محمدرضا سعیدی ـ میر آقا موسوی زنجانی ـ حسین مظاهری ـ سید محمدعلی موسوی ـ محمدباقر حسنی ـ ابوالقاسم مسافری ـ محمدعلی گرامی ـ احمد امامی ـ یدالله پورهادی ـ سید هادی خسروشاهی ـ علی اکبر مسعودی ـ شریعت اصفهانی ـ اسماعیل صدر ـ حسین الموسوی اصفهانی ـ علی حیدری ـ محیی الدین فاضل هرندی ـ الاحقر محمد شاه آبادی عفی عنه.»

و یکی دیگر، نامه سرگشادۀ فضلای آذربایجانی، خطاب به امام خمینی بود که به طور مستقل چاپ و در مقیاس وسیعی در سراسر ایران توزیع و پخش گردید و متن آن چنین بود:

«نامه سرگشاده حجج اسلام و فضلای آذربایجانی حوزه علمیه قم به مرجع بزرگ عالم تشیع حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی مدظله العالی:

آبان 1344

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی مدظله العالی. به عرض مقدس عالی می‌‌‌‌‌رساند: بعد از اهدای سلام و تحیات وافره همواره از خداوند عالم خواهانیم سایۀ وجود مبارک حضرتعالی را بر سر مسلمین عموماً و جامعۀ روحانیت خصوصاً مستدام فرماید.

غرض از تصدیع اینکه تشرف حضرتعالی به جوار مولا امیرالمؤمنین علیه السلام گرچه موجب مسرت عموم مسلمین خصوصاً جامعۀ روحانیت و حوزۀ علمیۀ قم گردید، لکن ادامۀ تبعید آن حضرت باعث نگرانی و اضطراب شدید ملت ایران و جامعۀ روحانیت می‌‌‌‌‌باشد. امیدوار به فضل الهی و توجهات خاصۀ حضرت ولیعصر ارواح العالمین له الفداء هستیم، وسایل مراجعت حضرتعالی به حوزۀ علمیۀ قم فراهم تا اینکه جامعۀ روحانیت بالاخص حوزه‌‌‌‌‌های علمیه بیش از پیش از فیوضات وجود مقدس حضرتعالی بهره‌‌‌‌‌مند گردد.

از طرف علما و فضلای آذربایجانی حوزۀ علمیۀ قم

الحاج الشیخ عبدالرحیم مدرسی تبریزی ـ علی المشکینی الاردبیلی ـ احمد پایانی ـ مصطفی نورانی اردبیلی ـ الاحقر عباس طسوجی ـ عبدالکریم ملائی تبریزی ـ محمدعلی پیشنماز اهری ـ ابوالقاسم رسولی آذرشهری ـ مرتضی بنی فضل تبریزی ـ الحاج السید صادق مرندی ـ سید یوسف مدنی تبریزی ـ عبدالله الیاسی مراغی ـ یحیی نورانی اردبیلی ـ عبدالله ذبیحی سرابی ـ رضا محمدی خوئی ـ سید علی عابدی خوئی ـ جواد غروی علیاری ـ محمد عالی ـ سید حسن اکبری تبریزی ـ الحاج الشیخ اسماعیل وحید ـ رضا منجمی تبریزی ـ سید هادی خسروشاهی ـ سید مرتضی مسعودی تبریزی ـ حسین احمدزاده ایوقی ـ اقل الحاج وجدانی ـ السید کاظم الحسینی المیانجی ـ محمد حقی ـ حسن محدث سرابی ـ اسدالله ربانی سرابی ـ ابوالفضل علیائی سرابی ـ سید عبدالمجید ایروانی ـ علوی بخشایشی ـ محمد فیض زرنقی سرابی ـ محمد کاشفی تبریزی ـ رفیع ناصری بستان آبادی ـ سید شمس الدین مرعشی ـ الاحقر اکبر داوری ـ علی اکبر صحت تبریزی ـ حسن پرهیزگاری تبریزی ـ الاحقر الحاج الشیخ اسماعیل حیدری ـ هادی فقهی آذرشهری ـ محمد محقق مرندی (و ده ها امضاء دیگر)»[4]

* گفته می‌شود كه آزادی آیت‌الله مشكینی و آیت‌الله مكارم و جنابعالی و بعضی دیگر از آقایان از زندان و تبعیدگاه‌ها، با وساطت آقای شریعتمداری بوده است.

□ طبق گزارش ساواك آیت‌الله شریعتمداری از دولت خواسته بوده كه به‌ علت نزدیكی شروع سال تحصیلی طلاب در حوزه علمیه قم، اساتیدی چون آیت‌الله مشكینی، آیت‌الله مكارم شیرازی و چند نفر دیگر، به قم بازگردند و گویا آنها هم وساطت ایشان را پذیرفته بودند. یعنی در واقع به‌ ظاهر آیت‌‌‌‌‌الله شریعتمداری تذكری درباره بعضی افراد از جمله آیت‌الله مشكینی و آیت‌الله مكارم و اینجانب داده‌اند و آنها هم اعلام كرده‌اند كه آقایان مورد نظر ترخیص شدند! ولی واقعیت مطلب این طور نبود، ما كه تبعیدی در انارك یزد بودیم، پس از ارسال تلگرافی به مراجع قم، خواستار كسب تكلیف شدیم، در این راستا، پاسخ آقایان راهنمای عمل برای ما شد. چون مثلاً آیت‌الله گلپایگانی در پاسخ تلگراف ما «قبول زورگویی دولت و تحمل تبعید غیر قانونی را غیرمشروع و غیرمجاز» اعلام كرده بودند و این بود كه ما خود قبل از به اصطلاح ترخیص! آنها در «انارك» ـ محل تبعید ـ حكم را شكستیم و به تهران و قم برگشتیم. شاهد صحت این ادعا آن است كه ثابتی در ذیل گزارش ساواك می نویسد: «ناصر مكارم شیرازی كه در تهران بوده و قرار بود به انارك برود، همین جا مانده است...» بنده نیز قبل از ابلاغ ترخیص! آقایان، خود شبانه به قم بازگشته بودم وگرنه «ترخیص در شب» كه در گزارش آمده است، معقول نیست.

متن گزارش ساواك در این رابطه چنین است:

«امنیت داخلی. به كلی محرمانه. تلفنگرام

به: اداره سوم 211

از: سازمان اطلاعات قم 

شماره: 71/1/41

تاریخ: 11/6/47

آیت‌الله شریعتمداری با نزدیك شدن مراجعت طلاب و شروع درس حوزه اظهارنظر نموده در صورت ادامه اقامت اجباری مدرسین مانند سید هادی خسرو شاهی و ناصر مكارم شیرازی و عده قابل توجهی از طلاب كه بدون مورد سرگردان خواهند بود و به مصلحت است كه طی ماه رمضان با توجه به مذاكرات قبلی، تصمیم لازم گرفته شود. به دنبال چنین اظهاراتی گفته می شود فیض مشكینی مدرس تعداد قابل توجهی طلاب می باشد.

 ضمناً در مورد افراد تبعیدی سایر نقاط مانند مازندران، تقاضای شریعتمداری آن است كه علاوه بر عفو سید محمد رئیسی، یكی دیگر از روحانیون علی‌آباد به نام شیخ غلامحسین معصومی هم مورد عفو قرار گیرد.

ضمناً در مورد بذل توجه نسبت به خواسته‌های شریعتمداری از یك طرف از لحاظ عدم ایجاد اغتشاش سایر تبعیدی ها و از طرف دیگر به منظور جلوگیری از موقعیت حساس، شریعتمداری درخواست نموده كه در مورد عفو تبعیدی‌های مورد نظرش نام ایشان عنوان نشود و به‌ طور كلی گفته شود كه مورد عفو قرار گرفته‌اند. مقرر فرمایید از نتیجه تصمیمات متخذه در مورد شیخ معصومی و سایر موارد، این سازمان را آگاه تا شریعتمداری در جریان قرار گیرد.

ملاحظات: ترتیب مراجعت رئیسی، خسروشاهی و مكارم شیرازی داده شده است. به عرض تیمسار ریاست ساواك رسید.

محترماً: مكارم شیرازی كه در تهران بوده و قرار بوده به انارك برود، همین جا مانده است. سید هادی خسرو‌شاهی نیز دیشب از انارك مرخص شده است. در مورد رئیسی قبلاً نوشته شده تشریفات قانونی طی شود. سابقه غلامحسین معصومی ضمیمه است. (ثابتی)

در مورد رئیسی، خسروشاهی و مكارم‌ شیرازی اقدام شده است. در مورد معصومی نیز اقدام خواهد شد. در مورد نامبرده اخیر نیز فرمودند دستور قبلی اقدام و ترخیص گردد. 6/47»

ولی به‌ رغم این گزارش و امضای خود ثابتی ـ رئیس اداره یكم عملیات ـ وی طی نامه ای به ساواك قم، درباره سفارش آیت الله شریعتمداری درباره آیت‌الله مشكینی توضیح می‌خواهد.

نامه ثابتی به ساواك قم چنین است:

«از: اداره کل سوم                       تاریخ: 7/3/46

به: ریاست ساواک قم                 شماره: 14917/316

درباره: علی اکبر فیض الدین معروف به مشکینی

بازگشت به شماره: 598/21 ـ 28/2/46

خواهشمند است دستور فرمایید ضمن تعیین مشخصات كامل و سوابق نامبرده بالا جریان احضار وی و اینكه آیت‌الله شریعتمداری سفارش او را نموده به طور مشروح اعلام دارند.

مدیر كل اداره سوم - مقدم رهبر عملیات - صابری. رئیس بخش 316 ـ صابری نیا ـ رئیس اداره یكم عملیات - ثابتی.»

به هرحال این بود چگونگی ماجرای آزادی آیت‌‌‌‌‌الله مشکینی و دیگران...

* درباره علت پیدایش اختلاف بعدی آیت‌الله مشكینی با آقای شریعتمداری چه توضیحی دارید؟

□ البته این قبیل قضایا، سر درازی دارند و باید منصفانه ریشه‌یابی شوند و اصولاً بررسی و تحلیل آنها، نیازمند فرصت بیشتری است، اما در مورد اختلاف ایشان با آیت الله شریعتمداری و بعد با آیت‌الله منتظری كه در هر دو مورد با صراحت و جسورانه و به‌ طور شفاف مطالبی را بیان كرده‌اند، باز ناشی از همان صدق و اخلاص معنوی ایشان است، یعنی ایشان تا آن مرحله با مراجع عظام همراه است كه زاویه‌ای با «اصل نظام» كه حفظ آن را از «اوجب واجبات» می‌دانستند، پیدا نكنند... و اگر زاویه پیدا می‌شد، از دیدگاه آیت‌الله مشكینی خط رفاقت و ارادت، به پایان می رسید...

* موضوع نامه آیت‌‌‌‌‌الله مشکینی به امام، درباره دارالتبلیغ چیست؟

□ نامه ای كه آیت‌الله مشكینی درباره موضوع دارالتبلیغ در بحران اختلاف‌ها بر سر آن، به امام خمینی می‌نویسد، باز صدق و اخلاص ایشان را به وضوح نشان می‌دهد.

من فكر می‌كنم كه مرحوم آیت‌الله مشكینی این نامه را پس از ملاقات حقیر با ایشان ـ به عنوان شاگردی وفادار و ارادتمند ـ و انتقاد از عدم تحركشان در مورد جلوگیری از پیدایش اختلافات بین مراجع، نوشته باشند... بنده در آن ایام بعضی از نكاتی را كه ایشان در نامه خود به امام آورده‌اند، با حالتی جسورانه، به ایشان گفتم و سكوت ایشان را «غیرعادلانه» و «رضایت ضمنی»! خواندم... چهره آیت‌الله مشكینی پس از گفته‌های تند حقیر، دگرگون شد ولی واكنش خاصی نشان نداد و اشاره كرد كه من به وظیفه خود عمل كرده‌ام و این بار به‌ طور مكتوب به هر دو بزرگوار نامه خواهم داد و جنابعالی هم در داوری خود، بدون آگاهی کامل از امور قضاوت نکنید و «عدل» و «انصاف» را مراعات كنید! «و لا تقف ما لیس لك به علم».

این جمله البته نشان می‌داد كه معظم‌له از تندروی بنده رنجیده‌اند، ولی من هم مانند ایشان قصدی جز خیر و اصلاح نداشتم و اگر با لحن تندی مطلب را بیان کردم، به قصد اسائه ادب نبود.

بطور کلی اختلاف‌ها ریشه در مبانی عقیدتی و عملكردها داشت. بعدها دستخط ایشان به امام خمینی به دست آمد كه در تفتیش منزل امام به دست ساواك افتاده و به پرونده ایشان ضمیمه شده است. این نامه، در كتاب «معلم اخلاق»[5] آمده است، ما متن آن را برای آگاهی بخشی بیشتر نقل می‌كنیم:

«بسمه تعالی

السلام علیكم و رحمة‌الله و بركاته

و بعد. خوبست غرضم را ملخص كرده بدون تشریفات و تضییع وقت، معروض دارم. حضرت آیت‌الله از مصائب و ناراحتی‌های دیروز بیرون نرفته با مصیبت جدیدی روبه‌رو شدیم. صداهایی از داخل و خارج حوزه به گوش می‌خورد (راجع به اختلاف مراجع درباره دارالتبلیغ) كه قلب انسان را ناراحت می كند. بنده مقداری از آنچه دوستان آن جناب و خیرخواهان جامعه می‌گویند، در جملات زیر خلاصه می‌كنم:

1ـ  ضرر تفرقه فعلی آقایان به اسلام و میهن از ضررهایی كه آیت‌الله خمینی پیش‌بینی می كنند، كمتر نیست.

2ـ  ادله ایشان راجع به مفاسد دارالتبلیغ و اینكه علل خطرناكی دارد، قانع‌كننده نیست.

3ـ دولت با توصیه به روزنامه‌نگارها و اشخاص دیگر كه از دارالتبلیغ تأیید كنند، توانست خاطر آیت‌الله خمینی را ظنینی كرده ایجاد اختلاف كند.

4ـ عده زیادی از علمای تهران به آیت‌الله خمینی كم ارادتند و روی این اصل از دارالتبلیغ تأیید كرده جداً طرفدار خواهند بود.

5ـ اگر این قضیه وخیم شود به سادگی و بدون خونریزی و فضیحه حوزه و روحانیت و تولید عصبیت ترك و فارس، كار یكسره نمی‌شود.

اینها و امثال اینها مطالبی است كه گفته می‌شود و در خارج و مقام اثبات منعكس است اما ثبوتاً خلافی هست یا نه و تا چه حد است كه كار ندارم و آنچه دشمنان شخص و نوع‌تان می‌گویند به حدی است [كه] دل‌ها را جریحه‌دار و خون‌ها را به‌ جوش می آورد. تكاد السماوات یتفطرن منه.

و اما عرض بنده، آقای من، قربان شخص و نوع شما صدها امثال من ناقابل، عظمت و محبوبیت شما در قلوب نوع مردم محصول سال‌ها زحمات و متعلق به همه مسلمان‌هاست. حفظ آن بر خودتان و دیگران لازم و اتلاف آن بسی نارواست. اگر با هم سرگرم شدید و این نعمت را از دست دادید، دیگر در فكر نباشید كه روزی برای اسلام بتوانید مردم را با یك اعلامیه تكان دهید. به وسیله اختلاف شما، قلوب متدینین از هم متنفر و هر عده‌ای به یكی از بزرگان دین بی علاقه می شوند. فیا للاسف

چه خوش روزی بوده آن روزی كه باران گلوله به سر ما می بارید، ولی مراجع وقت اعلامیه 9 نفری و پنج نفری منتشر می‌كردند. شما را به اجداد طاهرین‌تان بیایید به فكر حال اسلام باشید. به حوزه و محیط سر و سامانی بدهید. قوای فكری و مالی در این راه‌ها مصرف كنید. دست وحدت با هم بفشارید. ماها هم غلام و برده شما. بیایید تا مسلمان‌ها رمقی دارند، تا قدرت دست دیگران قبضه نشده، تا كار از كار نگذشته، كاری درباره دین و مسلمین فعلی و آینده انجام دهید. به خدا پشت سر هم در مجلس قوانین به نابودی ملیت ما جعل می‌كنند و حوزه و روحانیت این است كه می‌بینیم.

فیا علماء الاسلام یا حملة الرایات و الاعلام تعالوا (بحق من ائتمنكم عن سره و استرعاكم امر خلقه) ادفعوا عن حرم الدین ایدی الطغاة اللئام و اقیموا الدین و لا تتفرقوا و هذا ربكم ینادی: لا تفرقوا فتفشلوا و لا تاخذكم فی دین الله لومة لائم.

در خاتمه از جسارت‌های خود اعتذار می‌جویم و اقسم برب الكعبه، انّی أحب جنابك حباً لا یدانیه حب احد غیر ولی الله الاعظم ارواحنا له الفداء و ما هذه الكلمات و الاقاویل الااقفاء كبد حّراء و رجاء الاستماع ممن بیدهم ازمة بعض الامور فمن لنا غیركم نشكوا الیه ضرنا و السلام منی علیكم ابداً ما بقیت و رحمة الله.

به زودی در آرزوی آنم دست وحدت به هم داده اصلاحاتی شروع فرمایید كه قضیه تحت‌الشعاع مانده و آرزوها عملی گردد وها انا المتقرب الی ربه ترقیه علی المشكینی

این نامه ضمن بازرسی از منزل خمینی به دست آمده

به پرونده شیخ علی فیض مشكینی ضمیمه و ارائه شود. 16/10/46»

* واكنش آیت‌الله مشكینی در قبال حرف‌های جسورانه و تند شما كه لابد همه آنها را نقل نكردید، چه بود و تا كی ادامه یافت؟

□ اشاره کردم که حرف‌های تند بنده، در واقع اعتراض شاگردی به استاد خود بود و قصد هیچ نوع غرض ورزی و یا اسائه ادب در كار نبود، اما چون بنده با همه این بزرگواران و اغلب طلاب ترک و فارس ارتباط داشتم، حقایق اوضاع حوزه را از درون می‌دانستم و احساس خطر كرده بودم و به‌ عنوان یك طلبه نخست خدمت هر سه بزرگوار ـ امام خمینی، آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله مشكینی ـ و سپس دیگران مانند استاد علامه طباطبایی و آیت‌الله شیخ مرتضی حائری می‌رفتم و هشدار می‌دادم كه در آستانه جنگ ترك و فارس! در حوزه هستیم و تنها رژیم شاه از این معركه استفاده خواهد كرد و لكه ننگی بر تاریخ حوزه علمیه قم خواهد بود و اگر كسی هم در این مسیر كشته شود، رسوایی آن عالم‌گیر خواهد شد و ...

به هر حال آیت‌الله مشكینی، مدتی برخلاف سابق، در دیدارها، كمی سرسنگین بودند و من هم چون خود را محق می‌دانستم و دخالت ایشان و امثال ایشان را مفید و ضروری می‌دیدم و سكوت‌شان را هم بر خلاف حق... این بود كه ناراحت نبودم.

بعدها آیت‌الله مشكینی، به این مرحله از روابط در نامه‌ای كه در موقع اقامت حقیر در «واتیكان» نوشته‌اند، اشارتی دارند و البته این نیز نشان از صدق و اخلاص ایشان دارد.

دفتر آیت‌الله مشكینی در نامه‌ای، وصول نشریات و كتاب‌هایی را كه از ایتالیا ـ واتیكان ـ برای معظم له فرستاده بودم، اعلام داشته بود و آیت‌الله مشكینی، با خط خود در ذیل آن مطالبی نوشته اند که جالب است:

«بسمه تعالی

تاریخ: 15/10/61

شماره: 2680

حضرت حجت الاسلام خسروشاهی سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در واتیكان. ایدكم الله تعالی

سلام علیكم، عرض می‌شود نشریات ارسالی شما واصل و موجب تشكر و امتنان گردید. خداوند شما را هر چه بیشتر در راه معرفی اسلام به جهانیان موفق نماید.

دفتر آیت‌الله مشكینی ـ قم

بسمه تعالی

السلام علیكم و الرحمة و الرضوان

از اینكه موفق به انجام وظایف دینی هستید و در این ظلمتكده بزرگ و زندان وسیع ابرجنایتكاران، قدرت تكلم و بیان دارید و در میان باغ وحش دنیا، انسانی هم گاهی می‌یابید كه سخن‌تان را بشنود، خدا را شكر و از زحمات‌تان تشكر و تقدیر دارم.

اینجانب كه سوابق ارادت به روشنان و روشنگران و پیروان راستین اسلام دارد و از آن جمله آن جناب را می‌دانم (البته با فراز و نشیب در نوسان ارادتم و وجود قوس نزولی و صعودی در محبتم كه شاید آن‌ هم اختیاری حقیر نیست) در حال حاضر از خدمات‌تان خوشوقت و دعاگویم و امید پیشرفت اسلام عزیز را در همه جا دارم.

قربان جمالت كه حاكی از كمال است و كمالت كه قیافه روح‌تان را جمال است. این وجود شبیه العدم یا عدم شبیه الوجود.

علی مشكینی (مهر دفتر)»

* ‌تعبیرات خاص و جالبی است!

□ این تعابیر و عبارات نیز باز ناشی از روحیه عرفانی و صفای باطن آیت‌الله مشكینی است و البته شبیه همین عبارات را از تبعیدگاه خود در كاشمر در نامه‌ای به رفیق شفیق ما حجت الاسلام و المسلمین واعظ محترم جناب شیخ عیسی اهری حفظه‌‌‌‌‌الله نیز نوشته‌اند كه در آن چنین آمده است: «...عرض ادب می‌كنم. قربان جمالت كه آینه كمال است و كمالت كه روح پرمهرت را جمال است. من كالعدم و نظیر الموجود. علی مشكینی17/6/96 كاشمر»

* اگر متن نامه ایشان را به آقای اهری در اختیار دارید، نقل آن بی‌‌‌‌‌مناسبت نخواهد بود.

□ متن كامل نامه آیت‌الله مشكینی به جناب شیخ عیسی اهری كه شامل تعابیر دیگری نیز هست، بدین قرار است:

«تهران، خیابان سلسبیل -  خیابان شكوفه - كوی سپیده -  كوچه احسانی كاشی پلاك 1

جناب آقای واعظ شهیر حاج شیخ عیسی اهری بازبین فرمایند

بسمه تعالی

السلام علی الاخ الكریم و الرحمة و الرضوان

و بعد مرجو از عنایات الهی و نظر لطف ولی اللهی ارواحنا فداه آنكه پیوسته در تشخیص وظایف و انجام آن موفق و موید و مجدّ و كوشا باشید. آن كنید كه او می خواهد و آن خواهید كه او می‌كند. آن شوید كه انسان را سزا است و آن گردید كه نیكان گشتند. باری بدان احتمال این جملات را نگاشتم كه شاید انامل آن دوست را بوسه زند و عبارات معدودش، اندكی از بسیار و داد درونیم را معروض روح آن‌جناب كند. سفری به نیابتم انجام دهد و نفسی به دیدار دوستی از نزدیك تازه كند، او به‌ جایم عرض ادب كند و تجدید خاطره از سوابق زمان و ایام روشن و صحنه باز و فضای آزاد گذشته (یا به تعبیر بهتر از ازمنه النوم و ایام التخدیر) بنماید. وه چه شگفتی‌انگیز است انقلابات گیتی و چه جای ابتلاء و اختبار است پهنه این آب و خاك. این منم كه در گوشه كهنه مدرسه‌ای از كاشمر ساكنم و از انسان‌ها متوحش و از انس‌ها دور و با وحدت‌ها و توحش هم صحبت و انیسم. و چون نظری به دورنمای عمر كنم، می‌بینم كه از خیر گذشته‌ام بی ‌اطمینانم و از شرش ترسانم و از آینده خویش بی‌اطلاع و لرزانم و این است مجموعه زندگیم و ایام دورانم.

سبب مزاحمت آن بود كه در میان كتاب نهج‌البلاغه مولا علی علیه السلام عندالمراجعه كارتی دریافتم موشح بتوشیح آن‌جناب مورخ در 20 رمضان 95 استصحابا لبقائكم فی ذلك المكان نگاشتم و عرض ارادت كردم كه اگر به هدف رسد فنعم المطلوب و نعمة غیر منتظره و اگر نه معطوف زحمات دیگرم شود كه یا سودی نبردم یا آن بردم كه سنمار نائل شد. به‌ هر حال من آنان را كه اهل هدفند و زنده و زندگی بخش و انسانند وانسان دوست و انسان‌ساز و بیدارند و بیداری بخش و كارخانه‌اند و كارگاه ولی كارگاه انسان‌سازی و حیات بخشی و روان داری و روان دهی، دوست دارم و عرض ادب می‌كنم. قربان جمالت كه آینه كمال است و كمالت كه روح پرمهرت را جمال است. من كالعدم و نظیر الموجود. علی مشكینی 17/6/96

آدرس: كاشمر ـ علی مشكینی»

همچنین ایشان در نامه‌‌‌‌‌هایی که به بعضی دیگر از دوستان‌شان در اردبیل می‌‌‌‌‌نوشتند، مشابه همین تعابیر را دارند مثلاً در یكی از نامه‌های خود به دكتر عبدالرحیم جلالی ـ از اطبای اردبیل ـ علاوه بر كلمات و جملات مطایبه آمیز و جالب، در پایان آن می‌نویسند: «قربان جمالت كه حاكی از كمال است و كمالت كه روح را جمال است. علی مشكینی»

این نامه در مجله «بهارستان» ـ که به سردبیری جناب دکتر رسول جعفریان حفظه الله منتشر می‌‌‌‌‌گردد ـ در مقاله: «گذری بر نامه‌های آیت‌الله مشكینی به دوستانش»، كه شامل 20 نامه می‌شود، آمده است.[6]

و البته بنده پیشنهاد می‌كنم كه مجموعه نامه‌های ایشان به بزرگان و مراجع و دوستان که اغلب شامل نكات ظریف و اخلاقی و سیاسی بسیاری است، جمع‌آوری گردد و به‌ طور مستقل چاپ شود.

* به نظر شما نامه‌‌‌‌‌های منتشر نشده دیگری از ایشان وجود دارد؟

□ بی‌‌‌‌‌تردید نامه‌‌‌‌‌های بسیاری از ایشان در دست دوستان و آشنایان و یا بیوت علماء عظام وجود دارد که باید به دنبال آنها بود. یعنی وقتی مجله «بهارستان» بیست نامه موجود در نزد یکی از دوستان ایشان را منتشر می‌‌‌‌‌سازد، نامه‌‌‌‌‌های دیگری در جاهای دیگر نیز وجود دارد.

یک نامه منتشر نشده از ایشان در بین «نامه‌‌‌‌‌های تاریخی» حضرت آیت الله سید محمدصادق روحانی حفظه الله اخیراً به دست آمد که نقل آن در اینجا، بی‌‌‌‌‌مناسبت نخواهد بود:

«بسمه تعالی شأنه

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

و بعد امید است پیوسته در انجام وظائف خلقی و خالقی موفق و مؤید و منصور و مسدّد باشید. نامه شریف مورخ 20 رجب الخیر در 14 شعبان المعظم زیارت گردید. از ابراز مراحم و الطاف آن جناب ممنون و سپاسگزارم. حقیر بحمدالله و احسانه فعلاً ناراحتی ندارم و با مطالعات مختصر و بی نفعی اوقات می‌‌‌‌‌گذارنم و دعاگوی جدی آنهایم که در راه اهداف دینی صمیمانه قدم برمی‌‌‌‌‌دارند و خالصانه قلم می‌‌‌‌‌گذارند ولا تأخذهم فی الله لومة لائم. خدای توانا مسلمان‌‌‌‌‌ها را از خواب عمیق غفلتشان و از توطئه‌‌‌‌‌ها و نقشه‌‌‌‌‌های عمیق‌‌‌‌‌تر دشمنانشان متنبّه سازد و آن کنند که خدا می‌‌‌‌‌خواهد و آن خواهند که خدا می‌‌‌‌‌کند.

جعلنا الله و ایاکم ممّن یفرّ إلی الله و یذهب الی ربّه و وفقنا لمعرفة الزمان و تشخیص وظائفها الخطیرة والعمل علی وفقه.

والسلام علیکم سلام مودع

و أخصّ بالتحیة صهرکم الکریم الفاضل الخسروشاهی دام عزّه.

قربان شما / علی المشکینی»

این نامه که متأسفانه تاریخ ندارد، قاعدتاً مربوط به دورانی است که ایشان در تبعیدگاه به سر می‌‌‌‌‌بردند و آن را در پاسخ نامه احوالپرسی آیت الله روحانی مرقوم داشته که ضمن تشکر و سپاس، نکاتی را نیز یادآور شده‌‌‌‌‌اند...

* پس از پیروزی انقلاب و بازگشت شما به ایران، این موضوع (گله) را به نحوی با ایشان مطرح نكردید؟

□ چرا، من پس از اطلاع از محتوای نامه ایشان به امام، درباره دارالتبلیغ و عواقب ادامه اختلافات كه در تفتیش بیت امام توسط ساواک، به‌ دست آمده بود و در این گفت‌وگو هم متن آن نقل شد، در دیداری با آیت‌الله مشكینی، به نحوی عذرخواهی كردم كه در بیان مطالب، جسورانه حرف زده بودم، ولی ایشان با بزرگواری گفتند: آن هم نوعی بحث طلبگی بود، هیچ اشكالی نداشت و من چون یقین داشتم كه جنابعالی روی عقیده و به قصد اصلاح نه طرفداری از یك جانب، حرف می‌زدید، موضوع را با نوشتن نامه‌ای به امام، تكمیل كردم و شاید جنابعالی یكی از عوامل نوشتن آن نامه بودید و من نه فقط از شما گله‌مند نیستم بلكه به علت تذكار به موقع، باید متشكر هم باشم.

* آیت‌الله مشكینی پس از پیروزی‌ انقلاب اسلامی دارای پست‌های حساسی از جمله در امور قضاوت بودند، ایشان چه نوع دخالت و اقدامی در تصحیح اقدامات قضات محترم به عمل آوردند؟

□ آیت‌الله مشكینی پس از عضویت در خبرگان تدوین قانون اساسی، با حكم امام خمینی(ره) «مسئول گزینش و اعزام قضات» شدند و در این دوران ایشان سعی می‌كردند كه از تندروی‌های افراد و خروج از موازین شرعی جلوگیری كنند. در این راستا بخشنامه‌ای صادر و به همه قضات كشور ابلاغ كردند كه اگر به آن عمل می‌شد، از بسیاری از اشتباهات و خطاها در داوری‌ها، جلوگیری به‌عمل می‌آمد.

متن بخشنامه‌ای را كه با امضای آیت الله منتظری و آیت الله مشكینی صادر و به قضات و دادستان‌های انقلاب ابلاغ شد، به عنوان یك سند تاریخی نقل می‌كنیم. در این بخشنامه از دادستان‌ها و قضات شرع خواسته شده است كه در محاكمات خود، قوانین و اصول حیات‌بخش اسلام را دقیقاً رعایت كنند و از چارچوب قوانین شرع خارج نشوند.

«بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم دادستان‌ها و قضات دادگاه‌های انقلاب سراسر كشور جمهوری اسلامی ایران دامت توفیقاتهم

پس از ‌سلام از آنجا كه انقلاب ایران بر اساس اصول و قوانین حیات‌بخش اسلام استوار است، لذا هیچ یك از مؤسسات و ارگان‌های انقلاب نمی‌توانند بدون رعایت ضوابط دقیق اسلامی، نقشی ایفا نمایند، به‌ ویژه دادسراهای انقلاب كه مسئول شناسایی و دستگیری و محاكمه عناصر ضد انقلاب می‌باشند. اینجانبان كه از طرف رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله‌ العظمی امام خمینی مسئول نصب قضات شرع شده‌ایم، از عموم دادستان‌ها و قضات شرع تقاضا می‌كنیم نكات زیر را نصب‌العین خود قرار دهند.

1ـ احراز جرم باید به وسیله طرق شرعی و موازین اسلامی انجام شود و به شایعه‌ها یا شهادت افراد فاسد یا مغرض یا مشكوك ترتیب اثر داده نشود.

2ـ ملاك و معیار قضاوت باید حق و عدالت و قوانین و دستورات اسلامی باشد و قضات و دادستان‌ها كمال احتیاط را رعایت كنند و تحت تأثیر احساسات یا تبلیغات و جنجال‌ها و انگیزه‌های غیرالهی و روحیه انتقامجویی و احیاناً جوهای ساختگی و اوضاع و احوال محلی قرار نگیرند و به نفع و ضررهای شخصی ترتیب اثر ندهند و حتی‌المقدور در قضاوت نسبت به امور مهم با علمای مجتهد و متعهد و مسئول محل نیز مشورت كنند.

3ـ با متهمین و محكومین باید با آداب و اخلاق انسانی رفتار شود و بدون جهت با حیثیت و عرض بندگان خدا بازی نشود و از هر نحو اهانت و تحقیر و شكنجه پرهیز گردد.

4ـ پس از ثبوت جرم، در مقام اجرا، صراحت و قاطعیت به‌ كار برده شود و از هر نحو اغماض و محافظه‌كاری و واسطه‌بازی و سفارش و شفاعت جداً باید پرهیز شود كه در حدیث است خداوند قهار به پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله خطاب كرده و فرمود: یا محمد من عطل حد من حدودی فقد عاندنی و طلب بذلك معاندتی؛ هر كس حدی از حدود مرا تعطیل كند با من عناد و ضدیت كرده است. اجراكنندگان حدود حق ندارند از مقدار تعیین شده تجاوز كنند كه در صورت تجاوز به مقدار زائد، از آنان قصاص می‌شود.

5ـ اگر مجرم از روی جهل یا شبهه كاری را انجام داده یا نحوه عمل مشكوك باشد، حد شرعی اجرا نمی‌شود چنانچه در حدیث است (الحدود) باید توجه شود اگر گناه‌كاری فرضاً از روی شبهه رها گردد، بهتر است از اینكه بی‌گناهی مؤاخذه شود.

6ـ خط مشی قضایی باید به گونه‌ای تنظیم گردد كه مسئولیت‌ها مشخص شود. قضات باید فقط در مسائل مربوط به انقلاب دخالت و اظهارنظر كنند و از دخالت در امور جزئی و عادی كه از محدوده كار آنها بیرون است، بپرهیزند و قوای انتظامی و پلیس و سپاه پاسداران نباید در كار دادستانی و قضات دخالت كنند و بدون دستور دادستانی و حكم حاكم شرع، حق بازداشت یا تعزیر یا مصادره و توقیف اموال را ندارند، هر چند افراد انقلابی باشند زیرا انقلابی بودن ارگان‌ها، مجوز هرج و مرج و بی‌انضباطی و بی‌نظمی نمی‌شود. پاسداران و پلیس باید فقط مجری دستورات دادستان‌ها و قضات شرع باشند و در اجرا، هیچ تخلف یا كم و زیاد نكنند.

7ـ سعی شود دادسرای انقلاب اسلامی با دیگر بنیادهای انقلابی دولتی هماهنگ باشد. این هماهنگی با تشكیل جلسات مشورتی منظم با مسئولان ارگان‌های مختلف دولتی عملی خواهد شد.

8ـ در كار قضایی یك سازماندهی منظم و منسجم لازم است. كوشش شود در این سیستم از عناصر متدین و مبارز و دور از ساده‌اندیشی یا افكار انحرافی و التقاطی كه ضمناً پایگاه مردمی نیز داشته باشند، استفاده شود.

9ـ مصادره اموال باید بر اساس موازین اسلامی باشد. ممكن است كسی مجرم باشد، ولی همه اموال یا بعضی اموال او از راه مشروع به دست آمده باشد و در این صورت، مصادره جایز نیست زیرا اموال مسلمانان محترم است. فقط مصادره اموالی جایز است كه از راه غیرمشروع به‌ دست آمده باشد و در صورت مصادره، مال مصادره شده را بایستی به افراد متدین امین تحویل داد كه بر طبق موازین اسلامی نسبت به آنها عمل كنند نه اینكه اموال مصادره شود و به حال خود رها گردد.

10ـ هر چند وقت یك بار، خلاصه پرونده‌ها و كارها به دفتر اعزام قضات در قم گزارش شود و در مسائل مهمه اگر شبهه‌ای در كار باشد، با دفتر اعزام قضات تماس گرفته شود.

11ـ لازم است دادسراها و قضات شرع، رابطه خود را با ملت قطع نكنند و به مراجعات و مشكلات مردم توجه كنند و حتی‌المقدور گزارش كارهای انجام شده را در اختیار مردم ستمدیده و محروم قرار دهند.

والسلام علیكم و علی جمیع اخواننا المسلمین و رحمت الله و بركاته

حسینعلی منتظری / علی مشكینی ـ 4/12/58 ـ قم»

این بخشنامه توسط آیت‌الله مشكینی تهیه و تنظیم و سپس با دو امضا برای تأكید بیشتر، به قضات دادستان‌ها ابلاغ شده است و به هر حال نشان‌دهنده اهتمام ایشان به مسئله سلامت دادرسی و قضاست.

* موضوع گلایه امام خمینی از بیانات آیت‌الله مشكینی در دیدار ائمه جمعه كشور با امام چه بود؟

□ آیت‌الله مشكینی روی همان روحیه عرفانی و اخلاص ربانی، در حسینیه جماران و با حضور ائمه جمعه بلاد كه پس از پایان سمینار سالانه به خدمت امام رفته بودند، در تجلیل از ایشان چنین گفت: «... امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیم‌الشأن مسلمانان، ملجأ و پناه مستضعفان جهان، علیك منا سلام الله ابداً ما بقیت.

اماما! حضاری كه شرف حضور دارند، ائمه محترم جمعه تمام كشورند. خدا را شكرگزاریم كه توفیق تجدید این تشرف را به ما عنایت فرمودید.

اماما! امام زین العابدین علیه‌السلام در دعای روز جمعه و عید فطر و عید اضحی به جمله‌ای می‌رسند كه برای ما تكان‌دهنده است و آن این است كه می‌گویند: اللهم انّ هذا المقام لخلفائك و اصفیائك و مواضع أمنائك فی الدرجه الرفیعة التی خصصتهم بها قد ابتزّوها: خدایا این مقام مال اولیاء الله است، مال اصفیاء الله است، امناء الله است، و «ابتزوها» یعنی به جور و ظلم خدایا این مقام را از ما سلب كردند. مزید بر این مطلب، امام باقر و امام صادق و امام حسن عسكری علیهم‌السلام و بلكه الان حضرت بقیة الله الاعظم هم همین جمله را با خدای خود صحبت می‌كنند.

اماما! ما در این برهه‌ای از زمان چشم گشودیم و دیدیم بر اینكه خدا این مقام را به یكی از فرزندان لایق آن خاندان دوباره پس داد و عنایت كرد و به دست باكفایت آن حضرت تحویل داد...»[7]

این خلاصه بیانات آیت‌الله مشكینی درباره حضرت امام، در حضور خود ایشان بود كه معظم‌له، بلافاصله سخنان خود را چنین آغاز كردند:

«بسم الله الرحمن الرحیم. من قبلاً از آقای مشكینی گله كنم. ما آن‌قدری كه گرفتار به نفس خودمان هستیم، كافی است. دیگر مسائلی نفرمایید كه انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنید كه آدم بشویم. دعا كنید كه حتی به همین ظواهر اسلام عمل كنیم. ما كه چشم‌مان به آن بواطن نمی‌رسد، لااقل به این ظواهر عمل بكنیم.»[8]

البته این گله امام از آیت‌الله مشكینی بود و گله مشابهی هم از مرحوم فخرالدین حجازی داشتند كه باز پس از سخنرانی غراء نامبرده در محضر امام، بلافاصله آن را كه گویا اغراقی در مورد شخص خودشان بود، رد كرده و مورد نقد قرار دادند.

* در ذكر فهرست اسامی آثار ایشان، به ترجمه قرآن مجید به فارسی هم اشاره شده است، آیا می‌توانید توضیح بیشتری در این زمینه بدهید؟

□ ترجمه قرآن كریم به زبان فارسی یكی از معروف ترین آثار آیت‌الله مشكینی است. پس از آنكه «مؤسسه الهادی» (مؤسسه تحت هدایت آیت‌الله مشكینی) متن عربی قرآن مجید را در انواع مختلف چاپ و در سراسر ایران و به قیمت واقعاً تمام شده ارائه كرد، به فكر ایشان می‌رسد كه متن عربی قرآن همزمان با ترجمه فارسی هم منتشر شود و به گفته خودشان، اغلب ترجمه‌های فارسی موجود را نمی‌پسندند و به همین دلیل خود تصمیم به ترجمه آن می‌گیرند كه تكمیل آن چند سال طول می‌كشد و بعد منتشر می‌كنند.

البته درباره این ترجمه می‌توان اضافه كرد كه «مترجم» آن یكی از مشاهیر اساتید علوم اسلامی در حوزه علمیه قم بود و طی مراحل و تمهید مقدمات، گام در راه این كار دشوار نهاده و در مؤخره ترجمه خود كه تحت عنوان «سخنی درباره این ترجمه» آمده است، به چند موضوع و مضمون مهم و اساسی پرداخته است:

1ـ قرآن كتاب هدایت

2ـ ضرورت ترجمه قرآن

3ـ معانی ترجمه

4ـ شرایط مترجم قرآن.

... و سپس درباره شرایط مورد نیاز یک مترجم، چنین می‌نویسد:

(1) اطلاع وسیع و لازم از ادبیات زبان عربی. زبان مبدأ یعنی لغت، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع و سایر علوم ادبی آن زبان

(2) اطلاع وسیع و لازم از زبان مقصد و تسلط لازم بر ادبیات آن زبان

(3) آگاهی از معانی و مفاهیم آیات و سوره‌ها به گونه‌ای كه معنا و مراد آیه را در حدود برخی از تفاسیر بداند، زیرا صرف برگرداندن لغتی به لغت دیگر با عدم توجه به مقصود، كافی نیست، بلكه سبب خطا و اشتباه می‌گردد.

(4) بهره‌مندی قابل توجهی از علم فقه و احكام شرعی، زیرا قریب به 500 آیه از آیات، درباره احكام فرعی شرعی است و نكاتی نیز در آیه‌های دیگر موجود است كه در فقه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

(5) آشنایی تا حد زیاد، به اخبار و احادیث اهل بیت كه در شرح و تفسیر، اطلاق و تقیید و تعمیم و تخصیص آیات الهی وارد شده، چه آنكه آنان خاندان وحی‌اند و اهل خانه آشناترند به امور خانه تا دیگران و طبق ادله قطعی، روایات صحیح و معتبری كه از معصومین صادر شده صلاحیت تخصیص عمومات كتاب و تقیید مطلقات و توضیح مبهمات و تبیین متشابهات آن را دارند... و حداقل مفاد حدیث ثقلین (متواتر در نزد فریقین) حجت قول آنهاست. پس باید در عمل به كتاب خدا عِدل آن را نیز منظور داشت و جمع بین الدلیلین نمود.

(6) از لوازم موفقیت مترجم، تأمل در ترجمه‌های انجام شده توسط دیگر مترجمان محترم است...

آیت الله مشکینی مترجم دانشور كه اغلب این شرایط را در خود جمع دارد، سخن را به بحث از وجوه امتیاز ترجمه خود رسانده و می نویسد:

«چند سال پیش به توفیق خدای بزرگ، به فكر افتادیم كه قرآن كریم را به طرز خوب و مطلوبی به چاپ رسانده و حداكثر، به قیمت تمام شده در اختیار علاقه‌مندان قرار دهیم. از این جهت نیاز به ترجمه‌ای مناسب و متین و دارای شرایط مربوط پیدا كردیم، ولی به‌ ترجمه مورد نظر دست نیافتیم. بدین سبب بر آن شدیم كه به توفیق حضرت حق، خود ترجمه‌ای و سپس تفسیری مناسب روز بنگاریم. پس با توكل به فرستنده این كتاب كریم و توسل به مقام والای آورنده آن، كار را شروع كردیم و پیش‌نویس ترجمه در مدت 17 ماه و با تجدید نظر در مدتی قریب به سه سال پایان یافت. برای ویراستاری این ترجمه، متصدی طبع آن، ما را به سوی نعمت غیر مترقبه‌ای هدایت نمود، یعنی فاضل كم‌نظیر در فن خویش، عالمی مشمول عنایت ازلی، جناب آقای حسین استاد ولی ـ ایده الله ـ را معرفی كرد و ما ایشان را مردی بزرگوار و بصیر در ادبیات عرب و علوم قرآنی یافتیم و این نعمت بزرگ را شكر كردیم. ایشان نیز این زحمت عظیم را پذیرفتند و ویراستاری این اثر را به سرعت و دقت انجام دادند و اینك این هدیه بسیار قابل را به حضور عاشقان قرآن كریم تقدیم می‌داریم.

بی‌شك مدعی آن نیستیم كه این ترجمه از حیث فن برگردان بی‌عیب و اشكال است، لكن می‌توان گفت كه صدها نكته ادبی، تاریخی، اعتقادی، فقهی، اخلاقی و تمثیلی در آن به كار رفته كه در ترجمه‌های دیگر نیست و البته به گونه‌ای است كه عنوان ترجمه تغییر نیافته است. چون قرآن «حمال ذووجوه» است، یعنی بسیاری از كلمات یا جملات یا آیاتش تاب تحمل چند معنا را دارد و ظاهراً آنچه در اخبار آمده كه «قرآن دارای چند بطن است» اشاره به همین تعدد و كثرت معانی است، از این جهت در این ترجمه گاهی در ترجمه یك كلمه یا یك آیه چند معنا دیده می‌شود و این همان معنای احتمالی است لكن در صورت متضاد بودن معانی، معنای دوم و سوم با كلمه «یا» و در صورت متضاد نبودن با كلمه «و» آمده است...» (مثال: «... و در آنجا باطل اندیشان و باطل گویان و باطل گرایان زیان کردند.» در ترجمه... «وخسر هنا لک المبطلون»)[9]

البته این ترجمه در عین اینكه ترجمه موفق و قابل اعتمادی است و در مفهوم بودن و رسایی معانی مقام بلندی دارد، اما شیوایی و زیبایی نثر آن در حد مطلوب نیست و همچنین «مواردی مانند تفسیر حروف مقطعه» كه متن ترجمه و داخل پرانتز آمده فراتر از حد معمول است، به اضافه پاره‌ای اشكالات كه به‌ طور طبیعی در همه یا اغلب ترجمه‌ها، به زبان فارسی وجود دارد.[10]

به هرحال این اقدام ایشان نشان می‌دهد كه آیت‌الله مشكینی به نشر معارف قرآن، اهتمام ویژه‌ای داشتند و آن را دارای اهمیت خاصی می‌دانستند و به همین دلیل خود به ترجمه و نشر آن پس از ویرایش مقدماتی آقای استاد ولی، اقدام كردند.

* درباره خدمات علمی، آثار، تألیفات و شاگردان ایشان اشاره ای داشته باشید.

□ آیت‌الله مشكینی یكی از اساتید عالی‌مقام دروس حوزوی بود و در طول 70 سال، صدها و بلكه هزاران شاگرد و طلبه از محضر درسی معظم‌له بهره‌مند شدند و حقیر نیز از جمله‌ آن شاگردان بودم كه علاوه بر مجالس درس اخلاق، در درس مكاسب ایشان هم حضور مستمر داشتم. نام بردن از شاگردان ایشان در طول این مدت طولانی، بی‌تردید امكان‌پذیر نیست.

در واقع آیت‌الله مشكینی فعالیت‌ها و اقدامات علمی ـ فرهنگی بسیاری انجام داده‌اند كه نقل جزئیات آن در یك گفت‌وگو مقدور نیست، ولی می‌توان گفت كه بسیاری از استادان و علمای امروز حوزه‌ها از شاگردان ایشان به شمار می‌آیند كه در درس‌های معظم له شركت مستمر داشته‌اند. ایشان كتاب‌های دوره سطح را بارها تدریس كرده و سال‌ها به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشته‌اند و همچنین درس تفسیرشان از درس‌های مشهور حوزه‌ علمیه‌ قم به‌ شمار می‌رفت.

از فعالیت‌های مهم معظم له در این عرصه، تأسیس كتابخانه‌ای معظم و مؤسسه «الهادی» است كه به چاپ كتاب‌های مفید و اسلامی برای سطوح گوناگون افراد جامعه می‌پردازد و مردم را با حقایق و معارف اسلامی آشنا می‌سازد و البته خود آیت الله مشکینی نیز كتاب‌های فراوانی در زمینه‌های گوناگون علوم اسلامی تألیف و منتشر ساخته‌اند كه اسامی برخی از آنها به قرار زیر است:

  1. اصطلاح الاصول
  2. مصطلحات الفقه
  3. الفقه المأثور (دوره فقه به طرزی نوین)
  4. دروس فی الاخلاق (یك دوره اخلاق عربی)
  5. ازدواج در اسلام (این كتاب به زبان عربی بود و آیت‌الله احمد جنتی آن را در آن دوران! به فارسی ترجمه و منتشر كرد)
  6. المنافع العامه (شرح كتاب احیاءالموات شرایع)
  7. مفتاح الجنان (كتاب دعا، تكمیل مصباح المنیر)
  8. المواعظ العددیه
  9. واجب و حرام احكام الزامی (دوره فقه)
  10. قصار الجمل (احادیث كوتاه تحت عناوین لغوی در دو جلد)
  11. ترجمه قرآن كریم به زبان فارسی
  12. الهدی الی موضوعات نهج‌البلاغه
  13. المبسوط (تفسیر سوره آل‌عمران)
  14. واجبات و محرمات (استقصای آنچه در شرع انور واجب یا حرام اعتقادی و عملی است)
  15. تفسیر سوره (ص)
  16. تكامل از نظر قرآن: (این كتاب كه بخشی از دروس تفسیری ایشان بود و به عربی و سپس به فارسی منتشر شد، در واقع نوعی دفاع از نظریه مرحوم دكتر یدالله سحابی در مسئله «خلقت انسان» بود كه در حد خود بحث جالبی به‌ شمار می‌رود.)
  17. مسلكنا فی العقائد و الاخلاق و العمل
  18. زمین و آنچه در آن است
  19. تقلید چیست؟
  20. رساله‌ خمس
  21. حاشیه توضیحی بر كتاب مضاربه عروة الوثقی
  22. نهج‌البلاغه موضوعی
  23. تحریر المواعظ
  24. تحریر المعالم
  25. الرسائل الجدیده
  26. تلخیص المكاسب (این سه كتاب اخیر درواقع تلخیص كتب درسی حوزوی برای جلوگیری از اتلاف وقت طلاب، به علت اطناب موضوعات در آن كتاب‌ها انجام گرفته است.)
  27. تفسیر روان برای نسل جوان
  28. ترجمه و شرح فارسی سه كتاب: مضاربه، مزارعه و شركت، در عروة الوثقی.

* آیا آثار ایشان فقط همین كتاب‌هاست؟

□ البته آثار چاپ شده آیت‌الله مشكینی همین كتاب‌ها‌ست. از آثار مخطوط و چاپ نشده ایشان من اطلاع خاصی ندارم، اما مجموعه‌ای از مقالات ایشان كه در مجله‌ها و جراید اسلامی مانند ماهنامه: نور علم، پاسدار اسلام و روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده، اگر جمع‌آوری شود به همراه متن سخنرانی‌ها و بیانات ایشان كه در نماز جمعه یا مراسم مختلف ایراد كرده‌اند و یا مصاحبه‌‌‌‌‌هایی که با رسانه‌‌‌‌‌ها انجام داده‌‌‌‌‌اند، خود چندین جلد كتاب می‌شود، مثلاً دروس دوازده گانه ایشان كه در سال‌های 1358 و 1359 تحت عنوان «درسنامه» در روزنامه «جمهوری اسلامی» چاپ می شد، یكی از منابع غنی در زمینه دروس اخلاقی است و باید تجدید چاپ شود.

و همانطور که قبلاً اشاره کردم به اعتقاد من نامه‌هایی كه آیت‌الله مشكینی به مناسبت‌های گوناگون برای مراجع و بزرگان یا دوستان و آشنایان و طلاب نوشته‌اند، اگر گردآوری و منتشر شود، خود یك مجموعه تاریخی باارزش خواهد بود.

* چرا در مورد نامه‌های ایشان جنابعالی تأكید و اصرار دارید كه جمع‌آوری و چاپ شود؟

□ اغلب نامه‌های ایشان به اشخاص، در واقع جنبه‌ فردی و شخصی محض ندارد بلكه بیشتر محتوای سیاسی ـ اجتماعی و معنوی ـ اخلاقی دارد و نشر آنها می‌تواند روشنگر حقایقی باشد، مثلاً در یك نامه مفصلی كه ایشان به یكی از بزرگان علمای قم از تبعیدگاه «كاشمر» نوشته‌اند، به نكاتی اشاره دارند كه متأسفانه امروزه كمتر مورد توجه است.

به عنوان نمونه، ایشان در مورد تعریف از روحانی واقعی و روحانیت حقیقی و وظایف طلاب، در آن نامه می‌نویسند:

«روحانیت یعنی چه؟

روحانیت یعنی سید جمال بودن و بر ضد استعمارگران جوشیدن و سخن گفتن و بیدار كردن و هوشیاری بخشیدن و مشت استعمارگران و چشم استعمارزدگان را باز نمودن. روحانیت یعنی شیخ مفید و سید مرتضی و علامه كاشف الغطاء شدن، با قلم‌ها و قدم‌ها و زبان‌ها و بیان‌ها در مجامع علمی و كنگره‌های بزرگ اسلامی حق را روشن كردن و باطل را زدودن، دوستان را نیرو دادن و دشمنان را آگاهانیدن، یعنی شیخ طوسی شدن در علوم مختلفه و فنون مربوط به لوازم روزمره. با جدیت عمل نمودن، تحقیقات علمی نگاشتن، تفسیری عمیق، اخباری منظم، اصولی متین، رجال مهذب و كتاب دعایی بر طبق تشیع صحیح نوشتن (و جاهدوا الله حق جهاده هو اجتباكم.)

روحانیت یعنی عروة الوثقی بودن و پول‌های سرشار و بی‌شمار را بدان احتمال كه ایادی استعمار در طریق وصول آن دخیل باشند، رد كردن و دامن روحانیت به حرام و شبهه‌آلوده نكردن و بالاخره حقایق قرآن را درك كردن و در اعماق جان و روانش جا دادن و به مرحله عمل آوردن و با سعی و كوشش و فداكاری در میدان اجتماع و محیط مجامع بشری [بی]دریغ و رایگان قربانی دادن.

هدف روحانیت

آیا روحانیت توجه دارد كه هدف آنها باید همان باشد كه خداوند از ارسال پیمبران و كتاب‌های آسمانی دارد؟ یعنی توجه دادن به مبدأ و معاد. تكمیل عقول، ساختن انسان‌های مافوق، هدفی كردن اجتماع و بالاخره تأسیس زندگی مرفه عقلایی دنیا و سعادت جهان دیگر و در نهایت روشی است كه اگر كسی چنین ایدئولوژی و هدفی دارد، او باید همانند فرستادگان الهی از همه لذت‌های شخصی و جسمی بگذرد و همه را قربانی راه هدف كند، چه آنكه انبیای عظام، آسایش خویش را فدای آسایش ملت كردند و راحتی خود را قربانی سعادت آنها كردند. آنان اهداف صالحی داشتند و در راهش به هر صدمه حاضر شدند.

آنها سعادت چندبعدی می‌طلبیدند. آنان بالعیان می‌دیدند كه تأمین حیات و رفاه عیش برای خود با كوشش و سعی در طریق هدف، جمع نمی‌شود. بدین جهت خود را فراموش كردند تا دیگران را به ‌یاد آورند و از خویش غایب شدند، در متن اجتماع حاضر شدند و از لذایذ خود دور شدند تا به سعادت جامعه نزدیك شدند و رنج‌ها و مرگ‌ها را به جان خریدند تا جامعه را زنده كردند (اولئك الذین هداهم الله فبهداهم اقتده) من در حیرت و شگفتی‌ام از آن فرد روحانی كه اطلاع از وظایف خطیر خود ندارد آیا غفلت است یا تغافل؟ و هر دو اسف‌آور (فاین تذهبون و انّی تؤفكون)؟»

اینها فقط سطوری از یك نامه 38 صفحه‌ ای است که نقل شده است و اگر اصل كامل آن به دست آید و منتشر شود، بسیار ارزشمند خواهد بود. بی‌تردید نامه‌ها و اسناد منتشر نشده زیادی از مرحوم آیت‌الله مشكینی در اختیار دوستان و آشنایان و علاقه‌مندان ایشان هنوز وجود دارد كه باید به نحوی جمع‌آوری شود تا همگان از رهنمودهای مطرح شده در آنها آگاه شوند.

علاوه بر نامه مفصل 38 صفحه ای ایشان به یكی از علمای بزرگ حوزه كه سطوری از آن نقل شد، در یك نامه دو صفحه‌ ای دیگر كه پس از هجوم ساواك به منزل امام و تفتیش اوراق و اسناد موجود در بیت ایشان به‌ دست آمده ـ و ما متن آن را نقل کردیم ـ پنج مورد خطاب به حضرت امام مطرح شده كه عمدتاً ناظر بر اختلافات موجود در حوزه و ضرورت اتحاد مراجع است، به‌ هرحال این نامه‌ها به‌ نظر من بخشی از اسناد زنده نهضت اسلامی ایران است.

آیت‌الله مشكینی در این نامه به امام، با شفافیت تمام، مسئله را مطرح می‌كند و از قول دیگران نقل می‌كند كه: «ادله ایشان راجع به مفاسد دارالتبلیغ و اینكه علل خطرناكی دارد قانع‌كننده نیست.» و سپس نتیجه می‌گیرد كه این اختلاف موجب از بین رفتن نفوذ روحانیت می‌شود: «... چه خوش روزی بوده آن روزی كه باران گلوله بر سر ما می‌بارید ولی مراجع وقت اعلامیه نه نفری و پنج نفری منتشر می‌كردند، شما را به خدا، دست وحدت با هم بفشارید ماها هم غلام شما...»

با توجه به فتنه‌جویی و اختلاف‌افكنی رژیم و ایادی آن در مسئله كتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی‌ نجف‌آبادی كه آیت‌الله مشكینی هم بر آن تقریظی نوشته بود، ایشان در مسئله دارالتبلیغ هم معتقد است كه ایادی دولت شبهه‌افكنی می‌كنند تا بین مراجع اختلاف و جدایی ایجاد كنند و باز از قول افراد نقل می‌كند: «دولت با توصیه به روزنامه‌نگارها و اشخاص دیگر كه از دارالتبلیغ تأیید كنند، توانست خاطر آیت‌الله خمینی را ظنینی كرده ایجاد اختلاف كند.»

البته به‌ رغم این اقدام و به‌ رغم وساطت آیت الله شریعتمداری برای آزادی و مراجعت آیت‌الله مشكینی به قم و سپردن تعهد توسط ایشان، ساواك در یك گزارشی می‌گوید: «شیخ‌علی‌اكبر فیض معروف به مشكینی كه از افراد ناراحت و جزو باند عبدالرحیم شیرازی و حسینعلی منتظری است و مدتی به مشهد تبعید گردیده بود چند ماه پس از تبعید با اقداماتی كه توسط شریعتمداری به عمل آمد، دستگاه از تبعید مشار‌الیه صرف‌نظر نمود.» پس از توضیحی كه در این گزارش آمده است، منبع در سند ساواك اضافه می‌كند: «شیخ علی اكبر فیض یكی از عوامل ناراحت و افراطی می‌باشد و تمام تحریكات و فعالیت‌های سابق حوزه علمیه قم از ناحیه وی بوده و مشارالیه شریعتمداری را قبول ندارد و به تعهد وی عمل نخواهد كرد و اصلح است به‌ نحو مقتضی از ورود او به قم جلوگیری به عمل آید».[11]

* جمع‌بندی و نظر پایانی جنابعالی درباره آیت‌الله مشكینی به طور خلاصه چیست؟

□ جمع‌بندی كامل، آن‌هم به طور خلاصه كه مقدور نیست، ولی می‌توان فهرست گونه اشاره كرد كه: آیت‌الله مشكینی فقیهی ممتاز، عالمی فرهیخته، زاهدی برجسته، اهل معنی و معنویت، صاحب صدق و صفا و وفا، عامل به آنچه كه می‌گفت و آن را باور داشت، مصداقی از «لایخافون فی الله لومه لائم» بودند كه سراسر زندگی ایشان شاهد صدق این ادعا‌ست و البته اگر اشتباهاتی هم در برداشت‌ها و داوری‌ها و عملكردها پیش آمده، باید گفت كه ایشان، مانند دیگران و همگان «معصوم» نبودند و هر انسانی در معرض خطا و اشتباه است، مهم آنست که آیت الله مشکینی اگر اشتباهی و خطایی پیش می‌‌‌‌‌آمد، وقتی حقیقت روشن می‌‌‌‌‌شد بلافاصله به اشتباه خود اذعان کرده و از وقوع آن عذرخواهی می‌‌‌‌‌کردند و این بخش در زندگی اشخاص بزرگ، کمتر نمود دارد... هرگز فضائل هیچ انسانی را به‌ ویژه، اگر عالم جلیل القدری باشد، نباید به‌ خاطر خطاها و اشتباهات از نظر دور داشت و ضایع كرد كه بر خلاف روش الهی و قرآنی است و «ان‌الله‌ لا یضیع اَجر من أحسن عملاً...».

* با تشکر از جنابعالی که اطلاعات تاریخی جالبی را در اختیار علاقمندان قرار دادید.

□ بنده هم از شما سپاسگزارم که فرصت این اقدام را فراهم کردید. خداوند ایشان را غریق رحمت خود سازد و عاقبت ما را ختم به خیر فرماید.[12]

 


[1]. ويژه نامه «جوان» به مناسبت سالگرد رحلت آيت‌‌‌‌‌الله مشکينی، مرداد 1391. لازم به يادآوری است که متن اصلی نامه‌‌‌‌‌ها و اسناد مورد استناد در گفتگو، در بخش آخر آورده شده است.

[2]. مراجعه شود به كتاب: آيت‌الله سيد محمدرضا گلپايگانی به روايت اسناد ساواك ج 1 و 2، چاپ تهران.

[3]. از اسناد ساواک، در کتاب: معلم اخلاق... ص 370 ـ 372، چاپ وزارت اطلاعات.

[4]. اسناد نهضت اسلامی ايران، ج 3، سند 37، ص 106 به بعد. برای تفصيل مراجعه شود به ج 3 و 4 مجموعه اسناد نهضت.

[5]. معلم اخلاق، آيت‌الله مشكينی ـ از ياران امام ـ چاپ وزارت اطلاعات ـ مركز بررسی اسناد تاريخی، صفحه 94 و 96، تهران، سال 1387.

[6]. فصلنامه «بهارستان»، دوره دوم، سال چهارم، شماره 15، بهار 1391، ص 424.

[7]. روزنامه اطلاعات مورخ 18/7/1366، گزارش سومين سمينار سراسری ائمه جمعه.

[8]. متن كامل بيانات امام خمينی در ج 20 صحيفه امام، ص 394، چاپ تهران، آمده است.

[9]. روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 11 مهر 1388، ص 12.

[10]. همان.

[11]. معلم اخلاق، آيت‌الله مشكينی، ص 111، نشر مركز اسناد تاريخی.

[12]. مصاحبه آقای جواد حجتی با استاد، مندرج در ویژه نامه روزنامه «جوان» چاپ تهران، 1391.