( 0. امتیاز از 0 )

استاد سیدهادی خسروشاهی(ره) نزدیک با آیت‌الله سیدمحمود طالقانی(ره) در ارتباط بوده و به‌واسطه آشنایی نزدیک و طولانی‌مدت با ایشان، هم خاطرات زیادی از ایشان و درباره ایشان و هم تحلیل‌هایی خواندنی درباره زندگی و عملکرد و اندیشه‌های ایشان دارد.

ـ شما که در جلسات متعدد تفسیرى مرحوم طالقانى شرکت می‌کردید، اندیشه سیاسى ـ اجتماعى ایشان را حول چه محورى از آموزش‌هاى قرآنى ارزیابى می‌کنید؟

اندیشه ‌آیت‌الله طالقانى به‌تمام معنى «قرآنى» بود و ایشان درباره همه مفاهیم مطرح‌شده در قرآن و درباره اهمّ مسائل اجتماعى، سیاسى، فردى و... سخن می‌گفت؛ اما چندواژه قرآنى که در واقع داراى مفاهیم خاصى هستند، همواره مورد تذکار و تأکید ‌آیت‌الله طالقانى بود. این مفاهیم را می‌توان در چندواژه تشکیل‌دهنده اندیشه ایشان، خلاصه کرد: «توحید»، «بعثت»، «قسط»، «طاغوت» و «شورا». در تفسیر و توضیح هر پنج واژه به‌وضوح می‌بینیم که هم در سخنرانى‌ها و هم در جلسات تفسیرى و هم در تفسیر پرتوى از قرآن، تلاشى جدى دارند. به نظر من علت اینکه امام خمینى(ره) پس از مطالعه تفسیر «پرتوى از قرآن» به‌گفته برادر عزیز، جناب آقاى سیدمحمود دعایى، به فرزند خود «آقا مصطفى» توصیه نمودند که حتماً تفسیر پرتوى از قرآن را مطالعه کنند، دارا بودن همین ویژگى‌هاست.

ـ مقدارى هم به پیشینه و منش سیاسى ‌آیت‌الله طالقانى بپردازیم. در مقطع آشنایى شما با مرحوم طالقانى، نگاه ایشان به جریانات دخیل در نهضت ملى ایران چگونه بود؟ این سؤال از آن روى طرح می‌شود که عده‌اى ارتباط و علاقه ایشان در آن دوران را منحصر به شخص دکتر مصدق می‌دانند.

در جریان نهضت ملى ایران، نگاه ‌آیت‌الله طالقانى به «هدف» بود، نه به «شخص»؛ یعنى هدف ایشان و بقیه علما و مردم مسلمان ایران را بیرون راندن استعمار انگلیس، ملى شدن صنعت نفت و دور ساختن ایادى استبداد از حکومت و دولت، تشکیل می‌داد و در همین رابطه می‌بینیم که ایشان ‌به‌طور همزمان با ‌آیت‌الله کاشانى، رهبرى فدائیان اسلام، دکتر مصدق و دیگر یاران نهضت، روابط صمیمانه و عملى داشت. اگر تصور شود که ‌آیت‌الله طالقانى علاقه شخصى به دکتر مصدق داشت و فقط ‌به‌همین دلیل در نهضت ملى شرکت می‌کرد، چنین ذهنیتى‌ بى‌پایه است. مگر آقاى دکتر مصدق جز همکارى در امر نهضت ملى، چه مزایایى داشت و یا در تاریخ زندگى سیاسى و اجتماعى قبلى خود، چه افتخاراتى را آفریده بود که مورد توجه ویژه ایشان قرار گرفته باشد؟ سوابق ادارى دکتر مصدق و چگونگى همکارى عملى وى با رژیم رضاخانى، البته بر همگان روشن است و سابقه درخشانى محسوب نمی‌شود. حتى در امر نهضت ملى هم ایشان نخست پا به میدان نمی‌گذاشت و حداقل در آن مقطع، حتى مخالف طرح ملى شدن نفت در مجلس بود؛ البته وقتى که نهضت ملى با پشتیبانى مردم و روحانیت و در رأس آنها ‌آیت‌الله کاشانى پا گرفت، آقاى دکتر مصدق به آن پیوست و به‌علت کبر سن و توافق جناح‌هاى مختلف ملى‌گرا در مورد ایشان و تأیید ‌آیت‌الله کاشانى و حتى فدائیان اسلام، به نخست‌وزیرى رسید.

ـ به‌طور مشخص آیا معتقد هستید که ‌آیت‌الله طالقانى «ملى‌گرا» و یا به‌اصطلاح «مصدقى» بود؟

بدون تردید ‌آیت‌الله طالقانى یک رهبر اجتماعى ـ سیاسى اسلام‌گرا به مفهوم واقعى کلمه بود. اسلام‌گرایى او «دکان دو نبش» براى «عوام‌فریبى» و یا «مکتبى تکسّبى» نبود؛ بلکه سید طالقان از عمق ذات و درون وجدان، هوادار اسلام راستین به دور از خرافات، تحریف‌ها و بدعت‌ها بود.

طالقانى هرگز «ملى‌گرا» به مفهوم مصطلح و امروزى آن نبود. اگر ملى‌گرایى به‌معنى میهن‌دوستى و خدمت به مردم و اقدام در راه آزادى آنان باشد، او یک رهبر اجتماعى «ملى‌گراى» واقعى و تمام‌عیار بود؛ ولى ملى‌گرایى به مفهوم هوادارى از ناسیونالیسم کور، ملت‌پرستى و «ایرانى‌گرى»، هرگز با منطق، باور، زندگى و عملکرد وى سازگار نیست. کسى که جهان اسلام را وطن خود می‌داند و ملت‌هاى مسلمان را برادران خود می‌شمارد، نمی‌تواند در چهارچوب تنگ و تاریک ملى‌گرایى قومى، محدود بماند!

در مورد «مصدقى بودن» ایشان هم، شاید همین نکته اساسى، صادق باشد؛ یعنى ایشان هرگز به دنبال «شخص-پرستى» نبود؛ اگر روزگارى از دکتر مصدق ‌به‌خاطر همراهى وى با نهضت ملى، پشتیبانى می‌نمود، همزمان از ‌آیت‌الله کاشانى و فدائیان اسلام هم به‌شدت دفاع می‌کرد و همکارى آنها را براى پیروزى قطعى نهضت ضرورى می‌دانست و در همین راستا، بارها و بارها تلاش نمود که بین آنها وحدت و سازش ایجاد کند؛ اما ‌همان‌طور که خود می‌گفت، به‌محض اینکه گام مثبتى برمى‌داشت، ناگهان ورق برمى‌گشت و ایادى نفاق در هر دو طرف که فقط به دنبال منافع شخصى خود بودند، جریان را عوض می‌کردند و مخالفت‌ها از نو آغاز می‌گشت تا اینکه سرانجام این اختلافات به دشمنى تبدیل شد و باعث سقوط هر دو طرف گردید.

دكتر محمد ابراهيم آيتی، استاد سيد هادی خسروشاهي، دكتر اقتصاد، دكتر معين فر، آيت الله طالقانی، دكتر ناظرزاده كرمانی (انجمن اسلامی پزشكان تهران)

ـ ارتباط و همکارى ایشان با فدائیان اسلام تا چه حد بود و چه ماهیتى داشت؟ این سؤال از آن روى طرح می‌شود که عده‌اى مدعى شده‌اند، این ارتباط صرفاً جهت دستگیرى و کمک به عده‌اى مظلوم، بدون موافقت با موضع‌گیرى آنان بوده است.

روابط ‌آیت‌الله طالقانى با فدائیان اسلام ماهیت عمیقاً عقیدتى دارد. روحیه ایشان در واقع همان روحیه فدائیان اسلامى بود و عملکرد ‌آیت‌الله طالقانى در دوره طلبگى و سلطنت رضاخان و پس از آن، می‌تواند نشان‌دهنده چگونگى اندیشه و تفکر ایشان باشد. البته ممکن است نوع همکارى و ارتباط ‌آیت‌الله طالقانى با توجه به شرایط و مسائل روز، در تغییر باشد؛ اما در اصل، موافقت کامل با رهبرى فدائیان اسلام وجود داشت و کمک و پناه دادن و یارى رساندن به عده‌اى که مورد ستم و ظلم قرار گرفته بودند، نشان‌دهنده بخشى از این ارتباط و همکارى بود. طبیعى است که انسان اگر با یک سازمان یا یک خط مشى موافق نباشد، دلیلى ندارد که با آن همکارى کند و از رهبرى و اعضاى آن حمایت به‌عمل آورد.

شهید نواب صفوى به دعوت شهید سید قطب براى شرکت در کنفرانس فلسطین ـ قدس ـ به اردن رفته بود و از آنجا به دعوت اخوان‌المسلمین، راهى مصر شد که با آثار مثبت فراوانى ‌به‌ویژه در امر تقریب بین مذاهب اسلامى همراه بود و به‌هنگام مراجعت از این سفر، ‌آیت‌الله طالقانى شخصاً براى استقبال از وى به فرودگاه مهرآباد رفت... آیا این امر نشان‌دهنده علاقه و ارتباط قلبى و معنوى بین این دو مجاهد بزرگ نیست؟ استقبال از شهید نواب صفوى، در فرودگاه، آیا از روى دلسوزى و کمک به یک مسلمان ستم‌دیده است یا تأیید او در کارهایى است که انجام می‌دهد؟

‌آیت‌الله طالقانى در سال‌هاى پیش از آغاز مبارزه رسمى و علنى براى ملى شدن صنعت نفت، چون شهید نواب صفوى تحت تعقیب مأموران رژیم و ژنرال رزم‌آرا بود، وى را به طالقان فرستاد و در یکى از روستاهاى آن پناه داد تا از شرّ مأموران در امان باشد و بعدها، پس از کودتاى 28 مرداد و ماجراى ترور ناموفق حسین علاء ـ نخست وزیر شاه ـ شهید نواب صفوى و یارانش را در منزل خود در کوچه قلعه وزیر پناه داد و این امر، در آن شرایط سخت و بحرانى و پس از سرکوب نهضت ملى و اعدام‌ها، به‌خوبى نشان می‌دهد که ‌آیت‌الله طالقانى روى عقیده و ایمان و با تکیه بر اصول و مبانى، از فدائیان اسلام حمایت می‌کرده است، نه به‌عنوان «ترحّم» بر عده‌اى مظلوم!...

البته ‌آیت‌الله طالقانى این بار نیز «تبعات» اقدام خود را پذیرا شده بود... و این نکات هرگز از سوى رژیم شاه به فراموشى سپرده نشد و چگونگى آن در حکم زندان ده ساله دادگاه نظامى شاه، به‌روشنى نمود یافت...

ـ آیا ‌آیت‌الله طالقانى با رهبران حرکت‌هاى اسلامى مثل اخوان المسلمین ارتباط داشت و یا در کنفرانس‌هایى که در بعضى از کشورهاى اسلامى برپا می‌شد، شرکت می‌کرد؟

‌آیت‌الله طالقانى‌ بى‌شک با برخى از رهبران حرکت‌هاى اسلامى آن دوران، در بلاد عربى و پاکستان ارتباط داشت و ارسال دعوت‌نامه براى شرکت در مؤتمر قدس، با امضاى دکتر سعید رمضان، از رهبران اخوان المسلمین مصر و داماد شهید شیخ حسن البناء، نشان می‌دهد که ایشان رابطه و یا حداقل آشنایى با این افراد داشته است. ‌آیت‌الله طالقانى یک بار در کنفرانس یا کنگره جهانى «شعوب‌المسلمین» در پاکستان که در سال1331 در کراچى منعقد گردید، به‌عنوان نماینده ‌آیت‌الله کاشانى شرکت نمود و سخنرانى جامعى درباره مشکلات جهان اسلام و علل عقب‌ماندگى مسلمانان ایراد کرد. ‌آیت‌الله طالقانى باز در یک سفر دو ماهه به کشورهاى عراق، سوریه، لبنان و عربستان، ضمن دیدار با شخصیت‌هاى اسلامى این کشورها، به‌تناسب سخنرانى‌هایى نیز ایراد نمود که در کتاب سفرنامه حج به آن اشاره دارد.

ـ نقش ‌آیت‌الله طالقانى را در انقلاب چگونه ارزیابى می‌کنید؟

‌آیت‌الله طالقانى از سالیان پیش، در راه آماده‌سازى مردم و جوانان، ‌به‌ویژه دانشجویان و عناصر دانشگاهى، با استفاده از امکانات موجود، از جمله مسجد هدایت و جلسات تفسیر قرآن و یا سخنرانى در انجمن‌هاى اسلامى دانشجویان، مهندسین، پزشکان و مراسم مذهبى در دانشگاه‌ها، تلاش خستگى‌ناپذیرى داشت. در فعالیت‌ها و سازمان‌دهى سیاسى نیز، هدف اصلى او، مبارزه با استعمار و استبداد و در واقع سرنگونى رژیم فاسد و جایگزینى نظام الهى و قرآنى بود. سطر سطر تاریخ زندگى و مبارزات او، شاهد صادق این مدعاست. ‌به‌همین دلیل بود که امام خمینى(ره)، ‌آیت‌الله طالقانى را براى اداره شوراى انقلاب برگزید و ایشان بدون ‌هیچ‌گونه تظاهرى، به انجام وظایف محوله پرداخت و اتفاقاً این موقعیت ایشان، بر دستگاه نیز پوشیده نماند و باقى‌ماندگان سران رژیم هم، از قبیل شاپور بختیار یا سپهبد رحیمى با تحبیب یا تهدید، درصدد جلب توجه ایشان به‌نفع خود بودند که البته ‌آیت‌الله طالقانى، در مقابل آنها ایستاد و همچنان به انقلاب و رهبر آن وفادار ماند.

ـ پس از پیروزى انقلاب عده‌اى می‌خواستند از ایشان، رهبرى موازى با امام بسازند و در این زمینه، بسیار هم فعال بودند. موضع خود ایشان چگونه بود؟

روابط ‌آیت‌الله طالقانى با امام خمینى(ره) به دوران طلبگى و تلمذ در محضر ‌آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسس حوزه علمیه قم برمى‌گردد؛ یعنى آشنایى، از آن دوران آغاز می‌شود. ‌آیت‌الله طالقانى در این زمینه کاملاً آگاهانه عمل می‌کرد. او هرگز به عناصرى که می‌خواستند، ایشان را در مقابل امام قرار دهند، اجازه نداد که با مطرح ساختن پدر طالقانى از شخصیت ایشان سوءاستفاده کنند. به‌خوبى ‌به‌خاطر دارم که در روزهاى بحرانى پس از انقلاب، چند نفر از رهبرى سازمان مجاهدین، خدمت ایشان آمده بودند و شکوه و ناله داشتند که با ما بدرفتاری می‌شود و شما باید موضع بگیرید و اقدامى چنین و چنان به‌عمل آورید. ‌آیت‌الله طالقانى پس از آنکه سخنان آنها را گوش داد، با خشم و ناراحتى فرمود: «من چندین بار شما را نصیحت کرده‌ام و باز می‌گویم، شما می‌خواهید با سرنوشت انقلاب بازى کنید؟ من رهبرى امام را ‌به‌طور مطلق قبول دارم. شما باید خودتان را اصلاح کنید و با انقلاب همراه شوید. باید خودتان را با انقلاب تطبیق کنید؛ نه آنکه بخواهید ثمره تلاش رهبرى و یک ملت را مصادره و همه چیز را به‌نام خود ثبت کنید که در این صورت شکست خواهید خورد.»

علاوه بر این ‌آیت‌الله طالقانى در مصاحبه‌ها و سخنرانى‌هاى خود صریحاً وفادارى خود را به رهبرى انقلاب اعلام کردند و حتى یک بار گفتند: «من هر وقت در خود احساس ضعف و ناامیدى می‌کنم، خدمت امام خمینى(ره) می‌روم و نیروى تازه‌اى می‌گیرم و به راه ادامه می‌دهم.» البته در مورد دستگیرى فرزندشان ـ مجتبى طالقانى ـ رنجشى پیش آمد و آن هم نه ‌به‌خاطر اینکه «فرزند» ایشان دستگیر شده است؛ بلکه به نحوه بازداشت بدون حکم و تشخیص یک مقام قضایى، اعتراض داشتند...؛ ولى دشمنان خواستند این رنجش را بزرگ و ایشان را از امام جدا کنند. عنوان «پدر طالقانى»! را عَلَم کردند و به‌کار «رهبرسازى» در برابر امام مشغول شدند که ‌آیت‌الله طالقانى براى جلوگیرى از هرگونه فتنه‌اى، غائله را پایان داد و به قم رفت و خدمت امام رسید و در مدرسه فیضیه، سخنانى گفت که نشان‌دهنده خنثى شدن توطئه رهبرسازان از پدر طالقانى بود!

و باز ‌به‌خاطر دارم که در آخرین نماز جمعه‌اى که به امامت ایشان اقامه شد، وعده دادند که درباره ماهیت رهبران گروهک‌هایى که دستشان پینه نبسته و دم از خلق و کارگر می‌زنند و نقش تخریبى آنان در جلوگیرى از وحدت انقلابى مردم و پیشرفت انقلاب، مطالبى را بیان کنند و شاید هم همین اخطار، یکى از دلایل رحلت مشکوک ایشان بود؛ وگرنه چگونه می‌توان باور کرد، شخصیتى چون ‌آیت‌الله طالقانى در آن شرایط بحرانى در خانه‌اى بدون آب و برق و تلفن، بدون نگهبان و آشنا، تنها بماند و پس از ملاقات با سفیر شوروى و تسلیم نامه! از طرف وى (که البته این نامه هرگز و اصلاً پیدا نشد؟!) ، دچار عارضه قلبى شود و به‌جاى انتقال فورى به بیمارستان، دوستانى بااخلاص، دنبال دستگاه اکسیژن بروند و تازه وقتى دستگاه را با پاى پیاده به محل می‌آورند، معلوم می‌شود که خالى از اکسیژن بوده و ‌آیت‌الله طالقانى هم به رحمت حق پیوسته است.

به هر حال ‌آیت‌الله طالقانى، مالک‌اشتر انقلاب و ابوذر امام بود و از ارکان اصلى انقلاب اسلامى به‌شمار می‌رفت و‌ بى‌تردید با رحلت ایشان «ثلمه‌اى» بر اسلام و انقلاب وارد آمد که با هیچ چیزى قابل جبران نبود.

ـ پس از این همه نزدیکى و دیدار و ملاقات، اینک از پس سال‌ها، تصویرى که از ایشان در ذهن دارید، چگونه است؟

‌آیت‌الله طالقانى عالمى بود وارسته، معلم قرآن، خدوم، مهربان،  پاک،‌ بى‌ادعا، فروتن، آزادمنش، زمان‌شناس،‌ بى‌اعتنا به زخارف دنیا و در یک کلام، اهل‌التقوى والمعرفة.

 

برای مطالعه بخش اول اینجا کلیک کنید.

 

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر