( 0. امتیاز از 0 )

آیت الله سیدهادی خسروشاهی (ره) که یکی از سخنرانان پیش همایش «نقد و واکاوی آثار مرتبط با زندگینامه امام خمینی(س)» در اسفند 1397 بود، به دلیل کسالتی که داشتند از سخنرانی انصراف داده و به ذکر خاطره از نظر امام راجع به ترور «فرح پهلوی» بسنده کردند...

 آیت الله  سیدهادی خسروشاهی (ره) که یکی از سخنرانان پیش همایش «نقد و واکاوی آثار مرتبط با زندگینامه امام خمینی(س)» در اسفند 1397 بود، به دلیل کسالتی که داشتند از سخنرانی انصراف داده و به ذکر خاطره از نظر امام راجع به ترور «فرح پهلوی» بسنده کردند...

 در سفری به الجزائر، برای شرکت در کنفرانس اندیشه اسلامی، همراه آیت الله تسخیری دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و حجت الاسلام جناب آقای عبدالحسین معزی که اکنون رئیس مرکز اسلامی لندن است، به الجزائر رفتیم جلسات کنفرانس اندیشه اسلامی طبق معمول با حضور شخصیت های برجسته جهان اسلام و عرب و شرکت بیش از هزار نفر از دانشجویان دختر و پسر، به مدت هفت روز برقرار بود... هم آیت الله تسخیری و هم بنده در آن سال سخنرانی داشتیم.

 روزی پس از سخنرانی اینجانب که با توجه به شرایط روز، حال و هوای انقلابی داشت و مورد استقبال جوانان و حضار قرار گرفت، در موقع خروج از سالن کنفرانس و در میان ازدحام جمعیت اساتید و دانشجویان، یک جوان از من خواست در گوشه ای به سخن او گوش فرا دهم. به گوشه ای رفتیم و او به عنوان یک امر محرمانه و امانت شرعی، مطلبی را با من در میان گذاشت و خواستار پاسخ «شرعی» آن شد. او که «ابوالعلا» نام داشت از اعضاء رهبری یکی از سازمانهای جهادی جوانان مصری بود و گویا برای دیدار با بعضی از جوانان الجزائر، به آن کشور آمده بود.او گفت: همسر شاه ـ فرح دیبا ـ که در قاهره اقامت دارد و میهمان انورسادات است، همراه بچه هایش هر شب جمعه به «مسجدالرفاعی» می آید که جنازه شاه در آنجا دفن شده است و مأمورین پلیس و امنیتی در مقابل درب ورودی مسجد، مراقب بوده و مسئول حفاظت هستند و امکان اینکه ما وارد مسجد بشویم و یا او را در موقع خروج «ترور» کنیم، وجود ندارد، ولی فقط به راحتی می توانیم سوار بر موتوری، به هنگام عبور از جلو مسجد ـ که درب آن همیشه باز است ـ نارنجکی بسوی او پرتاب کنیم که در این عملیات علاوه بر خود او، بچه ها هم کشته خواهند شد؟... البته من آشنایی قبلی با ابوالعلا به عنوان یک جوان مصری اسلام گرا داشتم و طرح او را جدی تلقی کردم ولی او علت اصلی اقدام جماعت اسلامی را گزارش نکرد، بلکه از من «مجوز شرعی» و بقول او «حکم» یا «فتوا» می خواست! من به آن برادر گفتم که بنده «مفتی» نیستم و در مسائلی از این قبیل نه دخالت می کنم و نه نظر می دهم.گفت: از شیخ خلخالی بپرسید و جواب او را به ما بگوئید:! (آن ایام خلخالی همه جا به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب معروف شده بود!) به برادر مصری گفتم که من این مسئله را از امثال آقای خلخالی نمی پرسم و با کارهای او هم موافق نیستم ولی اگر سفری به ایران بروم از شخص امام خمینی مسئله شما را به عنوان یک مسئله شرعی و فقهی می پرسم و پاسخ ایشان را به شما اطلاع می دهم.

‌ او تلفن تماس مرا در ایتالیا گرفت و گفت پس از مدتی تلفنی پاسخ را از شما می پرسم؟ پس از پایان کنفرانس اندیشه اسلامی الجزائر، ما به ایتالیا برگشتیم، دوستان به ایران مراجعت کردند و من یکی دو هفته دیگر، برای استفاده از مرخصی سالانه به ایران آمدم و یکی دو هفته نیز برای ارائه گزارش امور در واتیکان به خدمت امام رفتم و پس از ارائه گزارش، این مسئله را هم به عنوان سئوال شرعی یک برادر مسلمان مصری، مطرح کردم.امام یکبار دیگر سئوال را از من پرسیدند.پس از توضیح بیشتر، پاسخ ایشان بطور دقیق این بود: «اگر جنابعالی و یا آن آقایان  زن شاه را مفسده می دانند، تقصیر بچه ها چیست؟ حتماً نهیشان کنید و بگوئید که به این کار دست نزنند.».

‌ پس از مراجعت به ایتالیا، روزی «ابوالعلا» با من تماس گرفت و احوالپرسی کرد و به تناسب و در وسط گفتگو پاسخ امام را که قرار بود با یک جمله «یجوز» یا «لایجوز» به ایشان منتقل کنم، بیان کردم و درضمن بیان امام را با عنوان کلی که اگر کسی گناهی مرتکب شده، تقصیر همراهان او چیست؟ «لایجوز» مطلب را به او ابلاغ کردم.

موضوع منتفی شده بود که یک ماه بعد روزنامه های مصری خبر کشته شدن «ابوالعلا» را در یکی از خیابان های قاهره منتشر کردند که توسط دو فرد مسلح ترور شده و کیف دستی او هم به سرقت رفته است! ولی بعد روزنامه های مصری نوشتند که در کیف او، علاوه بر اسناد!، مبلغ 12 هزار دلار نقد هم موجود بوده است و این کشف خبر، نشان داد که ترور او توسط مأمورین امنیتی مصر اجرا شده است وگرنه اگر دزدانی به خاطر کیف پول او را ترور کرده بودند، خبر کشف پول نقد در کیف، در جراید منتشر نمی گردید! بدین ترتیب سوژه اصلی از بین رفت و دوستان مصری هم این طرح را عملی نکردند.یکی دو ماه بعد،گروهی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی برای شرکت در کنفرانس بین المجالس به ایتالیا آمده بودند تا در آن کنفرانس شرکت کنند و طبق معمول مسافران رسمی، اعضاء مجلس هم یکی دو روز میهمان ما بودند.یک روز بر سر میز نهار موضوع فعالیت های اعضای خاندان پهلوی و بنی صدر در خارج مطرح شد و بعضی ها به شدت به آن ها حمله می کردند و افسوس می خوردند که آنها فرار کردند و اعدام نشدند!

‌ من به تناسب موضوع بحث، نظریه امام را در هر دو مورد نقل کردم که مورد پسند بعضی از دوستان انقلابی اوائل انقلاب قرار نگرفت و حتی یکی از آنها به شدت اعتراض کرد که این مطلب را نباید از قول امام نقل کنم!
‌ به آن برادر محترم گفتم که من این مطلب را از شخص امام و بدون واسطه شنیده ام و نقل آن در غرب، نشان خواهد داد که نظریه امام خمینی در این قبیل موارد چیست و اتهامات مربوط به مسئله دخالت ایران در ترورها، بی اثر خواهد شد. و اگر احتمال نقل حدیث غیر واقعی! می دهید، جناب آقای دعایی که همراه شما به ایران برمی گردد، می تواند از شخص امام مسئله را بپرسد تا شک و تردید برادران برطرف شود... و نتیجه را به من هم اطلاع دهند.
‌ یکی از آشنایان قدیمی و روحانی عضو هیأت هم گفت: ما در صحت نقل شما شک نمی کنیم ولی نقل آن را در شرایط انقلابی کنونی کشور و خیانت این افراد، صحیح و صلاح نمی دانیم!
‌ من اضافه کردم که: همه می دانیم امام اهل پنهان کاری و مصلحت گرایی نیست و اگر مطلبی را فرموده اند لابد با نقل آن هم مخالفتی نخواهند داشت.
‌ جلسه ما ختم شد و دوستان برای شرکت در کنفرانس بین المجالس، رفتند ولی پس از مراجعت به ایران هم متأسفانه خبری از پرسش موضوع از امام و پاسخ ایشان، به اینجانب ابلاغ نشد!

‌ چند ماه گذشت و من باز برای انجام کاری به ایران آمدم و به دیدار امام هم شتافتم.اتفاقاً در آن روز، ساعت ملاقات حقیر با ساعت دیدار آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی (حفظه  الله) ـ از مراجع عظام کنونی ـ یکی شده بود و ایشان هم همراه فرزند فاضلشان برای ملاقات با امام به جماران آمده بودند، لذا در وقت معین شده همراه ایشان به اطاق ملاقات امام رفتیم.
 پس از سخنانی که آیت الله شبیری بیان داشتند و معرفی فرزندشان که ظاهراً تازه «معمم» شده بود نوبت به اینجانب رسید که گزارش خلاصه ای از مسائل حوزه مأموریت خود و کارهای فرهنگی را که انجام می دهیم، ارائه نمودم و سپس یک سئوال مطرح کردم و پرسیدم:اگر خاطر شریف باشد در ملاقات چند ماه قبل درباره اقدام بعضی ها، در مورد همسر شاه، سئوال شرعی دوستان مصری را مطرح کردم که فرمودید: گناه بچه ها چیست؟ من تا این جمله را گفتم، امام حرف مرا قطع کرد و فرمود: «من آن زن را هم اجازه ندادم» و من بلافاصله مطلب را تکمیل کردم و گفتم بلی حضرتعالی فرمودید: اگر از نظر شما آن زن مفسده باشد؛ تقصیر بچه ها چیست؟ امام فرمودند: بلی این درست است.‌‌ گفتم سئوال بنده اکنون این است که آیا من حق دارم این مطلب را از قول حضرتعالی در جلسه ای بیان کنم، و یا در جایی بنویسم، یا موضوع خصوصی است و فقط جهت اطلاع دوستان مربوطه بود؟
‌ امام فرمودند: هم می توانید نقل کنید و هم می توانید بنویسید. 


منبع: مجله حضور، شماره 79، صفحه 260

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر