( 0. امتیاز از 0 )

آیت‌الله خسروشاهی با ادبیات دنیا آشنا بود و مهارت گفت‌وگو را به دست آورده بود. چندزبان می‏دانست. به‌معنای واقعی کلمه تقریبی بود. برخی افراد شاید به علوم مختلف تسلط داشته باشند یا آرای اندیشمندان را به‌خوبی بلد باشند؛ اما چه‌بسا مهارت تبلیغی و تقریبی نداشته باشند...

آیت‌الله خسروشاهی با ادبیات دنیا آشنا بود و مهارت گفت‌وگو را به دست آورده بود. چندزبان می دانست. به‌معنای واقعی کلمه تقریبی بود. برخی افراد شاید به علوم مختلف تسلط داشته باشند یا آرای اندیشمندان را به‌خوبی بلد باشند؛ اما چه‌بسا مهارت تبلیغی و تقریبی نداشته باشند؛ یا درباره تقریب سخن بگویند و بنویسند، بدون اینکه ابعاد آن را شناخته باشند و یا واقعاً به پیامدهای آن باور داشته باشند. ولی استاد خسروشاهی هر دو مهارت را داشت. جسارت و شجاعت دفاع از مبانی و مسلّمات را هم داشت و منفعل نمی‌شد.

متن پیش رو حاصل گفت‌وگوی اختصاصی هفته‌نامه افق حوزه، با حجت‌الاسلام والمسلمین رضا رمضانی دبیرکل مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) می‌باشد که به بررسی ابعاد بین‌المللی و اندیشه تقریبی استاد خسروشاهی(ره) پرداخته‌ است.

ـ نقش زبان عقل و فطرت در تعامل با پیروان ادیان مختلف و نیز اتباع مذاهب مختلف اسلامی را در سیره استاد خسروشاهی چگونه ارزیابی می‌نمایید؟

سؤال خوب و مهمی مطرح کردید؛ زیرا خداوند متعال در قرآن کریم بر «عقل» و «فطرت» تأکید دارد. آیاتی که به نقش عقل پرداخته‌اند، بسیار زیاد هستند. همچنین در آیات متعددی، آنها که تعقل نمی‌کنند، مذمت و نکوهش شده‌اند؛ مانند [لَقَدْ أنزَلنا إلَيکُمْ کِتابًا فيهِ ذِکْرُکُمْ أفَلا تَعْقِلُون].

همین‌گونه است درباره فطرت. اصلاً ابتنای دین بر فطرت و سرشت انسان ها خوانده شده است: [فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَتَ‌اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ‌النَّاسَ عَلَيها لاتَبديلَ لِخَلقِ‌اللَّهِ ذلِکَ الدّينُ‌القَيِّم...].

از جمله گرایش های مقدس آدمیان، حس پرستش و حقیقت جویی است؛ لذا پیامبران الهی برای دعوت به اصل پرستش نیامدند؛ بلکه برای شناساندن معبود راستین از جانب خدای متعال ارسال شدند. پس این گرایش های فطری در نهاد همه آدمیان وجود دارد؛ البته عده ای به‌واسطه تعلقات فراوان، موجب غبارگرفتگی این گرایش های فطری خود شده اند که گاهی منجر به تکذیب رسولان الهی شده و این‌گونه افراد را در تقابل با دین قرار داده است.

مرحوم خسروشاهی به‌عنوان کسی که «اهل حکمت و فلسفه» بود، از هر دو ابزار فوق استفاده می‌کرد؛ چون زبان عقل و فطرت پاسخگوست و می‌توان در تعامل با دیگران، بهترین استفاده را از آن کرد.

فلسفه، مبتنی بر عقل است و می‌توان با این ابزار به‌اصطلاح به‌شکل «برون دینی» با دیگران گفت‌وگو کرد. فطرت نیز در نهاد همه آدمیان به ودیعه گذاشته شده است. پس فرقی ندارد که انسان، متدین به چه دین یا پیرو چه مذهبی باشد.

البته این حرف بدین معنی نیست که در موضوعات «درون دینی» از عقل نمی‌توان استفاده کرد؛ بلکه در روایت فرموده است: «العقل رسول الحق»؛ یعنی عقل، فرستاده خداوند است. پس این رسول الهی، هم در داخل چارچوب دین و هم در گفت‌وگو با کسانی که خارج از این چارچوب هستند، هادی و رهنماست. همان‌طور که در زندگی فردی و اجتماعی، عقل، هم در امور نزدیک و روزمره، راه را برای ما روشن می‌کند و هم در دوراندیشی راهنمای انسان است.

در اینجا نکته مهمی را باید ذکر کنم که به بحث کمک می کند:

در وصف دعوت پیامبر اکرم(ص) دو نظر وجود داشته است: یک دیدگاه این است که پیامبری به زبان عربی و برای یک قوم خاص، دینی را از طرف خدا آورده است که این دیدگاه با منطق قرآن و فلسفه بعثت پیامبر(ص) در تعارض و تهافت است. دیدگاه دوم هم این است که انسان معصوم و کاملی، با زبان عقل و فطرت، دینی را از طرف خدا برای همه مردم جهان تبلیغ کرد؛ گرچه به‌دلیل مسئله طبیعی و جغرافیایی، مخاطبان اولیه او مردم عرب بودند.

قطعاً نظر اول صحیح نیست؛ اما دیدگاه دوم به‌دلیل آیات [و ماأرْسَلْناکَ إلَّا کافَّةً لِلنَّاس] و [و ماأرْسَلْناکَ إلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين] و نیز شواهد گوناگون از سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) صحت دارد و فراگیر هم هست.

فراگیر بودن دعوت آن‌حضرت برای همه انسان‌های جهان، نشان می‌دهد که دین اسلام مبتنی بر فطرت همگانی است. از همین رو هم هست که این دین، پاسخ‌گوی گرایش های مقدس بشریت بوده، به ندای درونی آنها جهت معنایی و حقیقی داده و آنها را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار می دهد.

زبان عقل و فطرت مربوط به دوره خاصی نیست و مردم هر عصری می‌توانند از این زبان استفاده کنند. دیروز و امروز و فردا نمی‌شناسد. مرحوم خسروشاهی از این زبان بسیار استفاده کرد و با آن، با مردم زمانه، از هر نوع دین و مذهب و گرایش مختلف، سخن گفت.

اکنون هم فرصت های طلایی بی نظیری برای حوزه های علمیه ایجاد شده تا مکتب اسلام ناب محمدی را با زبان عقل و فطرت به جهانیان برسانند و مردم زمانه را با محاسن کلام اهل‌بیت(ع) آشنا سازند.

ـ به نظر می رسد، یکی از عوامل موفقیت ایشان در تبلیغ،‌ توانایی ایشان در «مخاطب‌شناسی» بوده است. در این باره کمی توضیح دهید.

مرحوم استاد خسروشاهی مرد دنیادیده‌ای بود. از جوانی با چهره‌هایی مانند مرحوم آیت‌الله تسخیری، مرحوم آقای حسین کورانی لبنانی و آقای نعمانی عراقی همنشین و همکار بود. بعد هم سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان کرده بود. اهل مطالعه بود و آثار اندیشمندان مختلف از ملیت‌های گوناگون را مطالعه و حتی ترجمه کرده بود. نتیجه این فعالیت‌ها، مخاطب‌شناسیِ فراگیر و جامع وی بود.

بر مبنای همین آشنایی با جهان و مخاطبان بود که امام راحل(ره) ایشان را به‌عنوان سرپرست وزارت ارشاد اسلامیِ آن زمان - که وظیفه تبلیغ معارف از طریق هنر را برعهده داشت - قرار داد. بعد از آن نیز به‌عنوان سفیر در واتیکان و قاهره انتخاب شد. در جلسات و کنفرانس‌های متعددی در الجزایر، مصر، عراق، لبنان و... نیز به‌عنوان فرستاده ایران یا نماینده حوزه علمیه شرکت می‌کرد که این خود، نشان‌دهنده اعتماد به مخاطب‌شناسی ایشان است. مرحوم خسروشاهی با بهره‌گیری از همین مخاطب‌شناسی توانست، به رسالت دینی خود عمل کند.

ـ مشهور است که ایشان پیگیر تحقق ایده «امت واحده اسلامی» بودند. درباره راهکارهای ایشان برای تحقق این ایده توضیح فرمایید.

«امت واحده» یک ایده قرآنی است. خداوند متعال می‌فرماید: [و ما کانَ النَّاسُ إلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاختَلَفُوا ...] و در آیه‌ای دیگر: [کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ‌اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أنزَلَ مَعَهُمُ الکِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْکُمَ بَينَ النَّاسِ فيمَا اختَلَفُوا فِيهِ...]

اما موانع متعددی بر سر راه تحقق این ایده از سوی مسلمین وجود دارد که اکثر آنها ریشه در همان بیان قرآن دارد؛ یعنی اختلاف و تفرقه؛ اختلاف هم لااقل در عصر ما، ناشی از سه عامل اصلی است: عدم شناخت صحیح اسلام و عملکرد حاکمان دست‌نشانده در کشورهای اسلامی به‌عنوان دو مانع داخلی و توطئه‌های دشمنان اسلام به‌عنوان مانع خارجی.

می‌توان پیگیری تحقق این ایده از سوی مرحوم استاد خسروشاهی را در تلاش‌های ایشان برای رفع دو مانع داخلی امت رهگیری کرد؛ یعنی راهکارهای آن فقید برای تحقق این اندیشه، ایجاد شناخت در ملت‌ها و رهاسازی آنها از دست حاکمان دست‌نشانده بود.

عدم شناخت صحیح اسلام از سوی مسلمانان، با کارهای ترویجی، تبلیغی و تقریبی ممکن است. متأسفانه ابنای امت اسلامی نه‌تنها از یکدیگر شناخت کافی ندارند؛ بلکه از دین خود هم شناخت ندارند. بزرگترین رسالت علمای اسلام در این است که این شناخت را به اتباع خود بدهند. مرحوم خسروشاهی از طریق تألیف کتب و مقالات، تولید مجلات، راه‌اندازی انتشارات، سفرهای تبلیغی، گفت‌وگوهای بین الادیانی و بین‌المذاهبی و حتی به میدان آوردن ظرفیت‌های دیپلماتیک، تلاش می‌کرد که این شناخت را ایجاد کند.

در رابطه با مانع دوم، یعنی حاکمان دست‌نشانده نیز، آن‌مرحوم در محیط ایران تلاش کرد که این مانع یعنی ـ محمدرضاشاه پهلوی ـ را برطرف کند. وی از زمان شهید «نواب صفوی» مبارزه را آغاز کرد. در آن زمان تصور می‌شد که مانع اصلاحات سیاسی، دولت‌ها و نخست‌وزیران هستند. در زمان نهضت امام راحل(ره) رأس مشکل، یعنی شخص شاه، هدف فعالیت‌های انقلابیون قرار گرفت. مرحوم خسروشاهی در آن زمان هم، به مبارزه ادامه داد؛ البته این مبارزات سختی‌ها و مشکلات و تبعید و زندان به‌همراه داشت که ایشان همه را به جان خرید و در این راه مجاهدت کرد.

در رابطه با مانع خارجی - یعنی توطئه‌های دشمنان اسلام - هم، مرحوم خسروشاهی ارتباط تنگاتنگی با نخبگان کشورهای مختلف برقرار و پروژه وحدت مسلمین و ایستادگی در برابر جاهلیت مدرن و استعمار غربی را پیگیری می‌کرد تا از این رهگذر بتواند، آن مانع را از سر راه ایجاد امت واحده - یا به‌تعبیر مرحوم محمدرضا حکیمی اتحاد جماهیر اسلامی بردارد.

البته پیش از ایشان، شخصیت‌های دیگری مانند «سید جمال‌الدین اسدآبادی» هم این ایده را دنبال کرده بودند. اما همچنان آن‌موانع در برابر تشکیل امت واحده وجود دارد و چه‌بسا با شیوه‌های «استعمار فرانو» بیشتر هم شده باشد. نظام سلطه مدام در حال توطئه و نقشه است تا فرصت تحقق این ایده را به بلاد اسلام و مسلمانان ندهد؛ بلکه با تفرقه‌افکنی و ترویج خشونت بین جوامع اسلامی توسط سلطه‌گران، هم‌اکنون مسلمین بیش از دیگران، قربانی اختلاف و خشونت هستند.

ـ استاد خسروشاهی به‌عنوان اندیشمندی جامع‌نگر شناخته می شوند. اندیشمندی که در عین برخورداری از دانش های لازم‌، به اقتضائات زمان و نیز حساسیت‌های تبلیغ بین‌المللی واقف بودند. در خصوص این ویژگی استاد توضیحاتی ارائه فرمایید.

همان‌طور که اشاره کردید، تبلیغ در عرصه بین‌الملل حساسیت هایی دارد که آن را از تبلیغ در داخل هر کشور مجزا می‌کند. در مدتِ سیزده سالی که در اروپا بودم و نیز چندسالی که در مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) حضور دارم، موارد متعددی دیدم، از افرادی که اقتضائات و حساسیت‌های این کار را درک نکردند و در نتیجه، فعالیت آنها نه‌تنها در مسیر تبلیغ اسلام نبود؛ بلکه به «ضد تبلیغ» منجر گردید!

یکی از مسائل مهم در این زمینه، دوری از نقاط اختلاف و تکیه بر اشتراکات است. ما با پیروان مذاهب اسلامی دیگر اشتراکات فراوانی داریم. شاید بتوان گفت بیش از 90% از کلیات عقاید، احکام و اخلاق ما مشترک است. با پیروان ادیان آسمانی دیگر نیز اشتراکات فراوان داریم که مهمترین آن‌ها، همان است که قرآن کریم می‌فرماید: [قُل يا أهلَ‌الکِتابِ تَعالَوا إلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَ بَينَکُم ألّا نَعبُدَ إلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بِهِ شَيئًا وَلايَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أربابًا مِن دونِ اللَّه...].

ما حتی با پیروان ادیانی که در الهی بودن آن‌ها تشکیک وجود دارد نیز، اشتراکات داریم. مثلاً«عقیده به منجی آخر‌الزمان»، مفهوم مشترکی است که می‌تواند ما را به پیروان ادیان شرقی و هندی پیوند دهد.

تکیه بر این مشترکات، این توانایی را دارد که ما را به دنیایی که آشوب‌ها و اضطراب‌های کمتری داشته باشد رهنمون شود. مرحوم خسروشاهی بر این اشتراکات واقف بود و از آنها استفاده می‌کرد. مثلاً «محبت نسبت به اهل بیت(ع)» یک محور مشترک قوی بین شیعیان و اهل‌سنت ساکن مصر و مغرب عربی است. ایشان با استفاده از این مفهوم زیبا و عاطفی، موفقیت‌های فراوانی در آن مناطق به دست آورد.

استکبارستیزی و انقلابی‌گری از محورهای مهمی است که در برخی از کشورها - مانند الجزایر- منادیان و علاقه‌مندان فراوانی دارد؛ اما مثلاً در کشورهای جنوب خلیج فارس، خوشبینانه به آن نگاه نمی‌شود. مرحوم خسروشاهی می‌دانست که از این ویژگی در کدام کشور استفاده کند و در کدام کشور آن را مسکوت بگذارد. بی‌شک حضور در میدان و داشتن شناخت لازم نسبت به اوضاع منطقه، توفیق چنین تأثیرگذاری در امر تبلیع را به یک مبلّغ اسلامی می‌دهد.

ـ استاد خسروشاهی به تاریخ‌نگاری اهتمام ویژه‌ای داشتند. دلیل این اهتمام را توضیح دهید.

فکر می‌کنم پاسخ این سؤال را در جواب سؤال سوم شما دادم. در آنجا اشاره کردم که امت اسلامی نسبت به خود و دین خود شناخت دقیق، جامع و عمیق ندارد. بخش مهمی از شناخت، از طریق شناخت تاریخ حاصل می‌شود. ما ابتدا باید بدانیم که چه بودیم؟ تا بتوانیم به جواب این سؤال برسیم که چه باید بشویم؟

استاد خسروشاهی با تألیف و ترجمه کتاب‌هایی مانند «امام علی(ع)؛ صوت عدالت انسانی»، «حدیث غدیر و مسئله ولایت»،  «نبرد اسلام در آفریقا»، «جنبش ملت اسلام در آمریکا» و «مسلمانان در جمهوری‌های شوروی» که درباره تاریخ قدیم و جدید امت اسلام است، یا روشن کردن زوایای تاریک زندگی افرادی مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی، ثقة‌الاسلام میرزاعلی تبریزی و شیخ حسن البناء برای استفاده از تاریخ در همین جهتِ دادن شناخت به امت بود.

اهمیت این کار آیت‌الله خسروشاهی و دیگر مورخان منصف مسلمان را امروز بیش از پیش درک می‌کنیم؛ زیرا می‌بینیم که دشمنان اسلام و بشریت، چگونه تاریخ کشورها را از طریق انتشار کتاب‌های تحریف‌شده یا تولید فیلم‌های سینمایی و مستند، دست‌خوش تغییر و تحریف قرار داده و می‌دهند.

اکنون کار به مرحله‌ای رسیده که حتی در کشور ما، خودِ انقلاب اسلامی که هنوز نیم‌قرن هم از وقوع آن نگذشته، چگونه مورد تحریف واقع می‌شود؛ درحالی‌که همچنان چهره‌های انقلابی و روحانیت مبارز در میان مردم هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی چندین‌بار در این رابطه هشدار دادند و فرمودند: «مراقب باشید تا اهداف انقلاب، تاریخ انقلاب و اندیشه‌های امام(ره) را تحریف نکنند»؛ یا فرمودند: «دشمن در تلاش است تا جای شهید و جلاد را عوض کند». اگر الآن در شبکه‌های اجتماعی حضور فعال داشته باشید یا شبکه‌های ماهواره‌ای معاند را ببینید، کاملاً درک می‌کنید که دشمن چه سرمایه‌گذاری عظیمی در زمینه این تحریف واقعیات انجام داده است.

اگر شخصیت‌های روشن‌بین و دوراندیشی مانند مرحوم خسروشاهی نبودند، امروز این آثار ماندگار برای پاسخ‌گویی به تحریفات و اکاذیب بوق‌های شیطانی در دسترس ما قرار نداشت.

ـ نهضت های آزادی‌بخش همواره مورد حمایت مرحوم امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده‌اند. از جمله شخصیت‌هایی که در این زمینه فعالیت داشتند و سیاست نظام را در ارتباط با طرفداران این نهضت ها دنبال می‌کردند،‌ مرحوم استاد خسروشاهی بودند. قدری در این خصوص برای ما توضیح دهید.

در پاسخ سؤالات قبل به این نکته هم اشاره کردم. امت اسلامی در دوقرن گذشته، گرفتار دو مشکل عمده شد که مسلمانان را در ضعف قرار داد؛ «استعمار خارجی» و «استبداد داخلی». نتیجه این دو مشکل سقوط یا ضعف حکومت‌های قوی و مستقل شد. دولت بزرگ عثمانی یا حکومت حجاز سقوط کردند و کشورهایی مانند ایران و مصر - که زمانی پیشتاز تمدن اسلامی، پرچمدار کاروان پیشرفت و مرکز ثقل علوم بودند - دچار ضعف و عقب‌ماندگی شدند.

تبدیل قلمروهای بزرگ اسلامی یا مسلمان‌نشین به واحدهای کوچک، ضعیف و دشمن یکدیگر، مسلمین را در موضع فرودست و کفار را در موقعیت مسلط قرار داد.

بنابراین عده‌ای از اندیشمندان سترگ و بابصیرت، به دنبال پیدا کردن راه‌های برون‌رفت از این وضعیت رفتند. مرحوم خسروشاهی را نیز باید در همین طبقه‌بندی قرار داد؛ یعنی او را در شمار افرادی دانست که دغدغه آزادی از استعمار خارجی و استبداد داخلی را داشتند. اتفاقاً اگر به شخصیت‌های مورد علاقه او ـ مانند امام خمینی(ره)، سیدجمال و حسن‌البناء ـ یا به افرادی مرتبط با او - مانند آیت‌الله کاشانی، شهید نواب صفوی یا امام موسی‌صدر - نگاه کنید، می‌بینید که وجه غالب آن‌ها نیز، همین انقلابی‌گری و فعالیت در زمینه استقلال امت اسلام و نهضت‌های آزادی‌بخش بوده است.

ـ مرحوم خسروشاهی به‌عنوان شخصیتی که در همگرایی نخبگان جهان اسلام و مسیحیت و نیز نخبگان مذاهب مختلف اسلامی نقش ایفا می‌کردند،‌ شناخته شده‌اند. ایشان برای برقراری این ارتباط‌ها از چه ظرفیت‌ها و راهکارهایی استفاده می کردند؟

در ابتدای مصاحبه عرض کردم که ایشان اهل حکمت و فلسفه بود و با عقل و فطرت سر و کار داشت. افراد حکیم در گفت‌وگو با علما و اتباع ادیان و مذاهب دیگر، بر «عدم تحریک عواطف» آنان توجه دارند. این مسئله که در سیره آن فقید مشهود بود، یک مطلب عقلی و فطری است که قرآن کریم نیز، بر آن مهر تأیید زده و فرموده است: [لا تَسُبُّوا‌الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ‌اللّهِ فَيَسُبُّوااللّهَ عَدْوًا بِغَيرِ عِلمٍ ...]؛ یعنی به بت‌های مشرکین دشنام ندهيد که مبادا آنها نيز از روى ظلم و جهل، خدا را دشنام دهند. این به‌معنی لزوم عدم تحریک احساسات افرادی است که باید با آنها همزیستی داشته باشیم یا قصد داریم که با آنها تعامل کنیم.

در پاسخ پرسش های پیشین اشاره کردم که ایشان برای ایجاد همگرایی، از مهمترین ظرفیت جهان اسلام -یعنی شخصیت‌ها و اندیشمندان- استفاده می‌کرد. او به این مهم باور داشت که:

اولاً: باید بستری برای تفاهم و گفت‌وگو با اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان فراهم ساخت تا به یک فهم مشترک برای مسائل مهم بشری دست یافت.

ثانیاً: باید به آرای یکدیگر -حتی نظرات مخالف- احترام کرد و در عین حال با استدلال و بدون توهین بدان‌ها پاسخ داد.

و ثالثاً: باید در میان ملل جهان، یک نوع زندگی مسالمت آمیز را تمهید و بسترسازی نمود.

البته این را هم باید در نظر داشت که حاکمیت در کشورها -و خصوصاً نظام سلطه - احکام و آداب خاص خود را دارد و غیر از مقاومت در برابر زورگویی های آنها، راهکار دیگری وجود ندارد.

ـ ایشان تا چه میزان در دستیابی به تقریب نگاه ادیان و نیز مذاهب توفیق داشتند؟

ایشان در حوزه تقریب، نه‌تنها موفق بود؛ بلکه در کنار آیت‌الله تسخیری، دو چهره بسیار تأثیرگذار در این میدان بودند و واقعاً تقریب را با همه وجود خود باور داشتند. بسیاری از متفکران و اندیشه‌ورزان جهان اسلام را می‌شناختند و فارغ از مذاهب آنان، به آن‌ها حرمت می‌گذاشتند و با آنها در تعامل مثبت بودند.

مثلاً مرحوم خسروشاهی پس از شهادت شیخ «رمضان البوطی» اسلام‌شناس، قرآن‌پژوه و چهره اثرگذار سوری به دست تروریست های تکفیری، مقاله بسیار مفصلی درباره او در نشریه «بعثت» منتشر کرد که بسیار ارزشمند بود.

در قبال این شناخت و حرمت قائل شدن به این شخصیت‌های جهان اسلام، آنها نیز احترام مرحوم خسروشاهی و مرحوم آیت‌الله تسخیری را نگه می‌داشتند و تعامل خوب و ارتباط وثیقی با این دو بزرگوار داشتند.

ـ ایشان بنیان‌گذار «مرکز فرهنگی اسلامی اروپا» در ایتالیا هستند. سؤال این است که چه ضرورت‌هایی، ایشان را به تأسیس چنین مرکزی تشویق کرد و  تأسیس این مرکز تاکنون چه دستاوردهایی داشته است؟

ایجاد مراکز اسلامی در کشورها و قاره‌های مختلف ـ از جمله اروپا ـ به‌ دلایل مختلف ضرورت دارد:

اولاً: اینکه مسلمانان و شیعیان زیادی ـ اعم از ایرانی، افغانستانی، پاکستانی، عراقی، ترک، لبنانی و ... ـ در این کشورها زندگی می‌کنند که اگر بخواهند، متدینانه زیست کنند، امور گوناگون زندگی آنها، مانند عبادات، مراسم جشن و عزاداری، ازدواج، طلاق، غذای حلال، اوقات شرعی، تربیت دینی فرزندان و حتی تقویت پایه‌های ایمان و اعتقادات خودشان در برابر تهاجم فرهنگی موجود در آن جوامع، از طریق این مراکز انجام می‌شود.

گذشته از مسلمانان و ایرانیان مقیم در برخی کشورها، تعداد زیادی هم از دانشجویان و مأموران وجود دارند که نمی‌خواهند، چندسال تحصیل یا کار آنها در آن کشورها، موجب انقطاع خود و اعضای خانواده‌هایشان از آموزه‌های اسلامی و ایرانی شود. آنها هم خواهان برنامه‌های مراکز اسلامی هستند.

ثانیاً: مسلمانان و شیعیان بومی خود این کشورها - و نه فقط مهاجرین - متقاضی کمک‌های فکری و فرهنگی مراکز اسلامی هستند. برگزاری دوره‌های آموزشی، چاپ کتاب و جزوه، استفاده از کتابخانه، شرکت در مراسم مذهبی، اجرای عقد ازدواج و نیز امور تجهیز و تدفین درگذشتگان، خدماتی هستند که از طرف این مراکز به شیعیان بومی ارائه می‌شود.

حتی غیرمسلمانانی هم که اهل تحقیق هستند و می‌خواهند، با اسلام و تشیع آشنا شوند هم، مخاطبانِ هدف این مراکز محسوب می‌شوند. گاهی خود آنها مراجعه می‌کنند. گاهی هم منشورات این مراکز به دست آنها می‌رسد و تأثیر خود را می‌گذارد؛ مثلاً مرحوم پروفسور «کریستین بونو» تعریف می‌کرد که کتاب‌های «مصباح‌الهدایة» و «شرح دعای سحر امام خمینی(ره)» که در دانشگاه سوربن به دست او رسید، موجب جذب او به تشیع شد.

ایجاد وحدت کلمه بین فرقه‌های مختلف اسلامی و حتی اتحاد بین پیروان ادیان الهی در مقابل جریان‌های ضد دینی، ضرورت سوم تأسیس و فعالیت این مراکز است. می‌دانید که انقلاب اسلامی، نه فقط موجب احیای تشیع و زنده شدن اسلام ناب محمدی شد؛ بلکه باعث شد که ادیان دیگر هم، از سرخوردگی و خمودی که پس از رنسانس و سپس حاکم شدن لائیتسه، سکولاریسم، لیبرالسم و کمونیسم و این اندیشه‌های مادی برای آنها ایجاد شده بود، دوباره سر برآورند و نفس تازه‌ای بکشند؛ لذا تئولوگ‌ها و متفکران دینی و کشیش‌های اروپایی به ما می‌گفتند که از سال 1979 م. به بعد، بر اثر حرکت امام خمینی(ره) اندیشه‌های دینی، دوباره در دانشگاه‌ها و مجامع علمی غرب مطرح شد و حتی کلیساها نیز از جهت جمعیت و مراجعه‌کنندگان، رونق گرفتند. مراکز اسلامی، محور این وحدت بین ادیان و مذاهب هستند.

ضرورت چهارم هم، مقابله با تبلیغات اسلام‌هراسانه و نشان دادن چهره واقعی اسلام است. آن‌قدر تبلیغات رسانه‌های دشمنان در این زمینه زیاد است که واقعاً برخی از مردم عادی و عوام این کشورها تصور می‌کنند که مسلمانان در مسجد خود تروریست تربیت می‌کنند یا انبار اسلحه دارند. با دعوت از غیرمسلمانان به این مراکز یا رفتن امام مرکز به میان آنها، می‌توان با این تبلیغات ناجوان‌مردانه و مخرّب مقابله کرد.

مثلا زمانی که من در هامبورگ بودم، برنامه‌هایی مانند «درهای باز مساجد» وجود داشت و افرادی از اقشار گوناگون مردم آن ایالت - که غیرمسلمان یا حتی بی‌دین بودند - می‌آمدند و از نزدیک، با چشم خود می‌دیدند که ما نه‌تنها تروریست نیستیم؛ بلکه چه کارهای خوبی هم انجام می‌دهیم که حتی به‌نفع فرهنگ عمومی همان کشورهاست و با افراط‌گرایی نیز مقابله می‌کند. در این‌گونه مراسم و جلسات و بازدیدها، این افراد پاسخ های مناسب را درباره سؤالات و شبهات خود می‌گرفتند و ذهنیت های آنان اصلاح می شد.

تعداد انگشت‌شماری از این مراکز، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در اروپا ایجاد شد؛ اما پس از انقلاب، به‌برکت امام(ره)، رهبری، خون شهداء و مقاومت مردم ایران، مراکز متعددی در شهرهای مختلف اروپایی ایجاد شده است که منشأ برکات فراوان هستند. از باب نمونه، امروز در آلمان بیش از 2700 مرکز اسلامی کوچک و بزرگ، فعال و غیرفعالِ ثبت‌شده وجود دارد. در انگلستان هم مشابه همین وضعیت وجود دارد.

استاد خسروشاهی هم «مرکز فرهنگی اسلامی اروپا» را در ایتالیا ایجاد نمود که در زمینه‌هایی که عرض کردم، فعالیت‌های گوناگونی داشت؛ مثلاً در همان زمینه نشر آثار اسلامی، مجموعه‌ای از آثار حضرت امام(ره) از جمله کتاب «حکومت اسلامی»، «جهاد اکبر» و «تفسیر سوره حمد» را به ایتالیایی ترجمه و منتشر کرد. همچنین پیام‌های امام(ره) راجع به مسئله فلسطین و مجموعه نامه‌ها و پیام‌های ایشان به «پاپ» را.

ـ عدد و رقمی که برای مراکز اسلامی در اروپا فرمودید، بسیار جالب است. ما می‌دانستیم که رشد جمعیت مسلمانان در جهان نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؛ اما این عددی که بیان کردید، بسیار قابل توجه است.

بله! در برخی از کشورهای اروپایی جمعیت مسلمانان، بیش از 10 درصد شده است و بسیار هم تأثیرگذار هستند. حتی در برخی از شهرهای اروپا، جمعیت مسلمانان در حال پیشی گرفتن از پیروان بقیه ادیان است؛ مثلاً در یک تخمین، حدود 56 درصد از جمعیت شهر بروکسل را مسلمانان تشکیل می‌دهند.

در همان ایالت هامبورگ - به‌عنوان یکی از مهمترین ایالت ها از ایالات 16گانه آلمان - در ابتدای انقلاب اسلامی فقط یک مرکز اسلامی (مسجد امام علی(ع) یا همان مرکز اسلامی هامبورگ) وجود داشت؛ اما امروز حدود 100 مرکز اسلامی شیعه و سنی در آن فعالیت دارند.

علاوه بر آلمان، امروزه در بسیاری از کشورهای غربی دیگر - مانند آمریکا، کانادا، انگلیس، دانمارک و اتریش - مراسم دینی مسلمانان به‌صورت گسترده برگزار می شود و حتی دسته عزاداری عاشورا در خیابان‌ها به راه می‌افتد. برخی از مراسم دینی و مناسبت‌های مذهبی در سالن‌های بزگ چند ده هزار نفری برپا می شود. مثلاً «اتحادیه علمای شیعه ترک اروپا»، مراسم سوگواری عاشوراء را در سالنی 20 هزار نفره که مملو از جمعیت است، برگزار می کند. چه اینکه اهل‌سنت، جشن میلاد پیامبر(ص) را به تاریخ میلادی با حضور مدعوانی از کشوهای مختلف اروپایی در فرانسه یا جاهای دیگر در سالن های بسیار بزرگ و باشکوه برگزار می کنند. اینجانب در بسیاری از این جلسات شرکت می کردم و در آنها سخنرانی داشتم.

این نوع برنامه‌ها در حال گسترش کمّی و کیفی است و نقش بسیار مهمی را در دینداری مسلمانان ایفاء می‌کند.

همان‌طورکه عرض کردم، نباید حضور دانشجویان مسلمان را که از سراسر دنیا برای تحصیل به اروپا و آمریکا می‌روند نیز، نادیده گرفت. آنها هم، خواهان برگزاری برنامه‌های علمی و دینی هستند؛ لذا به دنبال ایجاد یا توسعه مراکز اسلامی در آن کشورها می‌روند که در جای خود باید به‌تفصیل بدان پرداخت.

ـ به نظر می‌رسد، نگاه مرحوم خسروشاهی به اسلام، نگاهی کلان و تمدنی بود. یکی از عناصر مهم در این نگاه، رابطه دین و سیاست است. این مسئله را در اندیشه استاد خسروشاهی چگونه ارزیابی می‌نمایید؟

با نگاه به مراحل مختلف حیات ایشان و نیز مطالعه آثار مرحوم خسروشاهی این نکته بسیار مشهود و ملموس است؛ چون خاستگاه مرحوم خسروشاهی دین و میدان عمل او سیاست بود. درباره خاستگاه وی - چه در زمینه خاندان او، چه تحصیلات او و چه تألیفات او - کاملاً وجه غالب دینی مشخص است و بسیار باورمندانه در این حوزه تلاش کرد.

در ساحت عمل نیز، وی از زمان خفقان ستم‌شاهی در میدان مبارزات سیاسی حضور داشت و با شخصیت‌های سیاست‌مدار نیز در مراوده و مذاکره بود. وقتی هم که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و آزادی را برای عرصه سیاسی ایران به ارمغان آورد، ایشان تمام‌قد وارد میدان سیاست شد و ابتدا از طریق فعالیت‌های حزبی و سپس در قامت سفیر و دیپلمات، خود را وقف سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی نمود و تا آخر هم، پایبند و ملتزم به آن ماند.

بسیاری از تألیفات وی نیز، درباره شخصیت‌هایی است که نماد «تلفیق دین و سیاست» یا «اسلام سیاسی» بوده‌اند؛ افرادی نظیر امام خمینی(ره)، سید جمال‌الدین اسدآبادی، شیخ محمد خیابانی، شهید نواب صفوی، شیخ حسن البناء و امام موسی‌صدر.

ـ سمت استاد خسروشاهی به‌عنوان رئیس نهاد دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در مصر، موجب شده بود تا ایشان  اطلاعات مستند و دقیقی از تشکیلات اخوان‌المسلمین، جمعیت و چگونگی سازمان‌دهی و اداره این حزب را در طول بیش از هشت دهه‌ای که از تأسیس آن می‌گذرد، گرد آورد. نظر شما درباره این گروه چیست؟

مسئله اخوان‌المسلمین، مسئله حساسی است. قضاوت درباره آنها راحت نیست و نیاز به احاطه تاریخی و سیاسی دقیق، عمیق و جامع دارد. می‌دانید که حکومت کوتاه این گروه در مصر پس از انقلاب 2011 میلادی، با انتقادات زیادی مواجه است؛ از آزاد گذاشتن سلفی‌ها گرفته تا روابط با رژیم صهیونیستی و تا عدم موفقیت در ایجاد نظم و جلوگیری از هرج و مرج. همین اوضاع و آزاد گذاشتن افراطیون، به فاجعه قتل شهید «شحاته» و دوستانش منجر شد که احساسات مردم این کشور و همه شیعیان جهان را جریحه‌دار کرد.

مرحوم خسروشاهی درباره اخوان‌المسلمین دو رویکرد داشت و بین «اخوان المسلمین بنیان‌گذاران» و «اخوان‌المسلمین سیاست‌بازان» تفاوت قائل بود. به‌عبارت دیگر، او از فلسفه تأسیس اخوان و اهداف آن دفاع می‌کرد؛ اما از انحراف‌هایی که در میدان عمل و عرصه سیاست برای برخی اخوانی‌ها ایجاد شد نیز، غافل نبود و نسبت به آنها اشراف داشت.

ـ ممکن است که بیشتر در این باره توضیح فرمایید؟

ما یک اخوان‌المسلمین اولیه داریم که در واقع ادامه راه «سید جمال‌الدین» و شاگردش شیخ «محمد عبده» است. شیخ حسن‌البناء آن را پایه نهاد و اندیشمندانی مثل «سیدقطب» در آن فعالیت می‌کردند که دغدغه اسلام و امت اسلامی را داشتند. شعار معروف آنها «الإسلام هو الحل» بود؛ یعنی راه ‌حل مشکلات مسلمانان، بازگشت به اسلام است.

می‌دانید که روی آرم آنها نیز همچنان این دستور قرآنی«و أعدّوا» نوشته شده است؛ یعنی برای جهاد برای دشمنان اسلام، در خود آمادگی ایجاد کنید. افراد اخوان، حتی در جنگ علیه رژیم صهیونیستی شرکت کردند و شهادت در این راه را آرزوی خود می‌دانستند.

اما اخوانی‌هایی که با استفاده از انقلاب مردم مصر به حکومت رسیدند، چه کردند؟ حتی بر خلاف خواسته مردم انقلابی، سفارت رژیم صهیونیستی را تعطیل نکردند؛ کاری که امام راحل(ره) در سال 1357 بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران کرد.

به‌جای این‌کار، رئیس‌جمهور برآمده از اخوان، روابط کشور خود را با سوریه - که در حال جنگ مستقیم با تروریست‌های مورد حمایت آمریکا و صهیونیست‌ها بود - قطع کرد یا در کنفرانس سلفی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران شرکت نمود.

بنابراین، آن اخوان‌المسلمین که مرحوم خسروشاهی درباره آن تحقیق کرد و درباره بنیان‌گذارش کتاب نوشت و تا آخر هم از آنها حمایت می‌کرد، اخوانِ دشمن صهیونیست‌ها و اخوانِ طرفدار وحدت جهان اسلام بود؛ نه اخوانی که به‌خاطر سیاست‌بازی، هم با صهیونیست‌ها کنار بیاید و هم برای خوشایند تکفیریون، علیه ایران و سوریه و بخش مهمی از امت اسلامی - یعنی شیعیان - فعالیت کند.

در این زمینه خوب است که به یکی از آخرین آثار مکتوب ایشان؛ یعنی کتاب «کودتا در مصر: الازهر، اخوان، سلفی‌ها و جوانان» مراجعه کنید که در آن، انتقادات صریح خود از این اخوانی‌های متأخر را نوشته است.

ـ از دیدگاه مرحوم خسروشاهی در تعاملات بین‌المللی، چه موضوعات و مسائلی از حساسیت ویژه برخوردار بود و دغدغه ایشان محسوب می‌شد؟ و آگاهی ایشان نسبت به این موضوعات و مسائل حساس و سرنوشت‌ساز معلول  چه عواملی بود؟

فکر می‌کنم حساس ترین موضوع یا مسئله‌ای که می‌توان آن را به‌عنوان دغدغه مرحوم خسروشاهی دانست «تقریب» بود.

گذشته از فعالیت‌های تقریبی وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین کار ایشان در این زمینه، احیای «دارالتقریب بین‌المذاهب الإسلامیة» در قاهره بود. می‌دانید که دارالتقریب در دهه چهل قرن بیستم به ابتکار مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) و به‌همت مرحوم آیت‌الله شیخ محمدتقی قمی و با همکاری شیخ شلتوت و بزرگان الازهر و شخصیت‌های بزرگ مصری در قاهره تأسیس شد. از آن زمان علمای بزرگ شیعه مانند آیت‌الله شیخ عبدالحسین کاشف‌الغطاء، آیت‌الله «سیدمحسن امین جبل عاملی، علامه شرف‌الدین، آیت‌الله سید هبة‌الدین شهرستانی و شیخ محمدجواد مغنیه از عراق و لبنان نیز، به علمای ایرانی پیوستند و در میدان تقریب حاضر شدند. افرادی همچون شیخ حسن‌البناء، شیخ محمود شلتوت و شیخ عبدالمجید سلیم از مصر، شیخ امین الحسینی مفتی فلسطین و شیخ امجد‌الزهاوی از عراق نیز، از جمله علمای اهل سنتی بودند که در دارالتقریب فعالیت می‌کردند. حتی شیخ «علی‌المؤید» به‌عنوان امام زیدیان یمن نیز، در این سازمان حضور داشت؛ اما بعدها به‌دلیل تغییر حکومت‌ها در برخی کشورهای مسلمان و سرکوب حرکت‌های اسلامی در اکثر بلاد، این حرکت در مصر دچار رکود شد و سپس کاملاً تعطیل گردید.

مرحوم خسروشاهی در زمان حضور در قاهره به‌عنوان مسئول دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در جمهوری عربی مصر، به فکر احیاء دارالتقریب افتاد. بعد از رایزنی‌های متعدد با شیوخ الازهر و شخصیت‌های مختلف و نیز تشویق و ترغیب آقای عبدالله قمی، فرزند و وارث مرحوم شیخ محمدتقی قمی موفق شد، اولین نشست این سازمان را در قاهره برگزار کند. دکتر محمد طنطاوی شیخ الازهر و شیخ نصر واصل مفتی عام مصر در این اجلاس حضور پیدا کردند که بسیار کم‌نظیر بود؛ چون با وجود تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در ایران، شخصیتی در این رده بالا از مصر، در اجلاس تقریب ما شرکت نمی‌کرد.

از ایران هم آیت‌الله تسخیری که در آن زمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات بودند و مرحوم آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی دبیرکل وقت مجمع جهانی تقریب مذاهب و شخصیت‌های دیگری از ایران، مصر، لبنان و عمان در آن جلسه مشارکت کردند.

اگر آن ابتکار مرجوم خسروشاهی ادامه پیدا می‌کرد و دار‌التقریب می‌توانست، به‌عنوان یک بال قدرتمند در کنار مجمع جهانی تقریب به‌عنوان بال دیگر قرار بگیرد، شاید وضعیت امروز جهان اسلام بهتر می‌شد. حرکت‌های مضر به اسلام و مسلمین - مانند جریان‌های تکفیری القاعده، بوکوحرام و داعش - در خلأ وجود این‌گونه سازمان‌ها و فعالیت‌های تقریبی است که ابراز وجود و عرض اندام می‌کنند.

ـ به نظر شما یک مبلغ و پژوهشگر حوزه بین‌الملل باید از چه ویژگی‌هایی برخوردار باشد؟ و آیا مرحوم خسروشاهی خود این ویژگی‌ها را داشت؟

یک مبلغ یا محقق عرصه بین‌الملل، ویژگی‌های متعددی باید داشته باشد؛ مانند زبان دانی، جامع‌الاطراف بودن، اهل بیان و بنان بودن، مخاطب‌شناسی، موقعیت‌شناسی، آشنایی با فن و مهارت گفت‌وگو، شناخت تاریخ و فرهنگ منطقه مورد نظر در تبلیغ یا تحقیق، برخورداری از اندیشه تقریبی، شناخت معاریف، اخلاق حسنه، داشتن روابط عمومی خوب، قدرت تحمل و احترام به آراء و نظرات مخالف، پشتکار، زیرکی، شجاعت دفاع از مبانی و البته تهذیب نفس، اخلاص و شرح صدر که شاه‌کلید همه موفقیت‌های یک مبلغ است.

مرحوم خسروشاهی با ادبیات دنیا آشنا بود و مهارت گفت‌وگو را به دست آورده بود. چند زبان می دانست. به‌معنای واقعی کلمه تقریبی بود. برخی افراد شاید به علوم مختلف تسلط داشته باشند یا آرای اندیشمندان را به‌خوبی بلد باشند؛ اما مهارت تبلیغی و تقریبی نداشته باشند یا درباره تقریب سخن بگویند و بنویسند، بدون اینکه ابعاد آن را شناخته باشند و یا واقعاً به پیامدهای آن باور داشته باشند. استاد خسروشاهی هر دو مهارت را داشت. جسارت و شجاعت دفاع از مبانی و مسلّمات را هم داشت و منفعل نمی‌شد. مرحوم آیت‌الله تسخیری نیز همین‌طور بود. ایشان فقه شیعی را با روشی قوی و قویم در مجالس مهم به کرسی نشاند و علی‌رغم اینکه به نظرات مخالف توجه داشت، هیچ اهمالی در دفاع از مبانی حق نمی‌کرد.

درباره اهمیت مخاطب‌شناسی و موقعیت‌شناسی در امر تبلیغ هم مثال بارز، اقدام جناب جعفربن ابی‌طالب(ع) در حبشه است. ایشان آیاتی از سوره مریم را برای مسیحیان قرائت کرد که اشک آنان را جاری کرد و به پناه دادن مسلمین منجر شد؛ اما اگر مثلاً آیات نفی تثلیث را می‌خواند، شاید نتیجه دیگری حاصل می‌شد.

لذا استفاده از آیات و روایات در جای خود بسیار اهمیت دارد؛ اما باید ظرفیت‌های مخاطب و پیام و تناسب آنها با هم را بشناسیم و الاّ موفق نخواهیم بود؛ چون مخاطب مکه و مدینه متفاوت بود. آیات مکی و مدنی قرآن نیز تفاوت دارد.

لذا شناخت مخاطب مهم است و باید این امر را به‌روزرسانی کنیم. پس امروزه اگر مبلّغی بخواهد در منطقه‌ای موفق باشد، باید با زبان، ادبیات و فرهنگ بومی آن منطقه آشنایی کامل پیدا کند.

خلاصه سخن اینکه در این عصر اگر تبلیغ با مجموعه شاخصه‌ها و مؤلفه‌های بایسته آن نباشد، موفق نخواهیم بود.

ـ همان‌طور که فرمودید، یکی از مهمترین دغدغه‌های مرحوم خسروشاهی ارتباط با شخصیت‌های مبارز و انقلابی در سرتاسر جهان اسلام بود. می‌خواهیم بدانیم، آیا این ارتباط‌گیری در غرب و شرق، با حساسیت همراه نبود؟

یک خصوصیت مهم ایشان این بود که دنیادیده بود. گاهی راجع به مسائل عالم اسلام حرف زدن از لابه‌لای کتاب‌هاست و گاهی نگاه به جهان اسلام، ناشی از حضور میدانی و مشاهدات عینی است. فعالیت‌های بین‌المللی ایشان کتابخانه‌ای نبود؛ بلکه ریشه در ارتباطات و سفرهای متعددِ پیش و پس از انقلاب به جاهای مختلف داشت. شما آثار علمی و نیز خاطرات ایشان را بخوانید؛ آن پختگی در مسائل در آنها موج می‌زند. این پختگی و دنیادیدگی مانع از اقدامات نامناسب یا ارتباطات با افراد افراطی، حاشیه‌دار و دارای حساسیت می‌شد.

از سوی دیگر، با اعتمادی که امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید و بزرگان انقلاب به ایشان داشتند و بصیرتی که از وی می‌شناختند، جای هیچ نوع حساسیتی که اشاره کردید، درباره آن‌مرحوم وجود نداشت.

ـ در این گفت‌وگو، علاوه بر مرحوم خسروشاهی، بارها از مرحوم آیت‌الله تسخیری هم نام بردید. به نظر شما وظیفه حوزه برای جبران ثلمه از دست دادن این نخبگان چیست؟

شخصیتی مانند مرحوم آیت‌الله تسخیری با ویژگی هایی که داشت، چه به‌لحاظ علمی و چه از نظر مخاطب شناسی و چه با تأسیس سازمان های تبلیغی جهانی، زبان گویای اسلام و تشیع شد. ایشان در انجام رسالت بین‌المللی خود توفیق فراوان یافت و مفاهیم اصیل اسلام را به نقاط دوردست دنیا رساند. مرحوم خسروشاهی هم، به‌خاطر ویژگی های علمی، حضور در میدان و مخاطب شناسی دقیق، توانست خدمات کم نظیری در راه نشر معارف اهل بیت(عهم) داشته باشد.

اینک، این دو شخصیت از بین ما رفته اند و به‌تعبیر درست شما، ثلمه و خسارتی بزرگ بر پیکر حوزه‌های علمیه وارد آمده است. گمان می کنم که رسالت مهم امروز حوزه های علمیه برای جبران این خسارت، این است که به‌شکل جدی در فکر تربیت امثال مرحومان تسخیری و خسروشاهی باشد. حوزه باید «عالمون بزمانهم» تربیت کند تا با تبلیغ اسلام ناب در دنیا، چشمه‌های معارف قرآن و عترت را جاری و ساری سازند.

دنیای بشری هم‌اکنون نیازمند مفاهیم ارزشی مانند کرامت، عقلانیت، آزادی، عدالت، امنیت، اخلاق، عرفان، شریعت و مهدویت و تجربه کردن حقیقت دینداری است. تنها حوزه علمیه می تواند عالمانی تربیت کند که دنیا را با این مفاهیم آشنا سازند؛ البته امثال استاد خسروشاهی استثناء هستند. افرادی مثل ایشان باید زیاد باشند و الاّ در جهان پیشتاز نخواهیم بود و پیشرفت نخواهیم کرد. حوزه باید افرادی تربیت کند تا در عرصه جهانی با زبان عقل و فطرت، اسلام ناب را معرفی کنند و اگر این‌گونه باشد، جایی برای اسلام اموی و تکفیری نخواهد ماند.

ـ و سخن پایانی حضرت‌عالی؟

لازم می‌دانم از فرزند مرحوم خسروشاهی - آقای سیدمحمود خسروشاهی- به‌خاطر پیگیری و احیای آثار این اندیشمند قدردانی کنم. بعضی از اندیشمندان و اهل تحقیق این شانس را ندارند که آثارشان به‌شکلی منسجم و منظم تدوین و عرضه شود. مثل مرحوم پروفسور «فلاطوری» که مدت‌ها هم در آلمان زندگی کرد و کتاب‌های ارزشمندی نوشت. در هامبورگ دنبال آثار ایشان بودیم؛ اما چون اهتمامی برای جمع‌آوری آن آثار صورت نگرفته بود، در جاهای مختلف پخش بود و به‌شکل منسجمی در دسترس قرار نداشت. از آقای سیدمحمود خسروشاهی تشکر می‌کنم که به‌عنوان خلف صالح به جمع‌آوری آثار والدشان اهتمام دارد.

همچنین زحماتی که وی برای عمل به وصیت آن‌مرحوم در حفظ و اداره کتابخانه کم‌نظیر ایشان در پردیسان قم می کشد، مشکور است. من به آن کتابخانه رفتم و بازدید کردم. حقاً و انصافاً خلأ بزرگی را در آن منطقه پُر کرده است.

از پیشگاه الهی برای مرحوم خسروشاهی غفران الهی و علوّ درجات مسألت می نمایم. خداوند متعال ایشان را با اولیاء و اجداد طاهرینش(عهم) محشور فرماید.

از نشریه افق حوزه هم برای این کار ارزشمند -یعنی گرامی‌داشت این فقید سعید و نیز دیگر بزرگان حوزه های علمیه و جهان اسلام - تشکر می کنم.

این گفت‌وگو را با جمله‌ای که مرحوم آقای خسروشاهی به مرحوم آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی گفت، به پایان می برم: «امیدوارم که همواره در راه حق باشیم و بخواهیم که بفهمیم»

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر