( 0. امتیاز از 0 )

در مورد شخصیت سید، آراء و نظریات مختلفى وجود دارد. گروهى از مردم در عشق و محبت به وى دچار افراط شده اند و گروهى دیگر در نفى و انكار وى راه تفریط پیموده اند. اگر بخواهیم منطقى باشیم، مناسب است كه چكیده اى از دیدگاههاى هر دوطرف را بدانیم.

حجت الاسلام والمسلمین شیخ على كورانى

نظر مخالفین و موافقین آقاى صدر
دوستان از من طلب نمودند كه نظریات و خاطراتم را در مورد آقاى سید موسى صدر بیان نمایم. اگر از دنیا رفته است خداوند رحمتش كند و اگر زنده است از خداوند عزوجل مسئلت داریم كه او را آزاد كرده و سالم به خانواده و كشورش بازگرداند، ان شاءالله. در مورد شخصیت سید، آراء و نظریات مختلفى وجود دارد. گروهى از مردم در عشق و محبت به وى دچار افراط شده اند و گروهى دیگر در نفى و انكار وى راه تفریط پیموده اند. اگر بخواهیم منطقى باشیم، مناسب است كه چكیده اى از دیدگاههاى هر دوطرف را بدانیم.
اگر بخواهم عقاید و دلایل مخالفین را به اجمال برشمارم باید بگویم: سیدموسى ویژگیهاى شخصیتى و فكرى فوق العاده اى داشت كما اینكه حضور وى در لبنان نیز فواید و منافعى غیرعادى را به دنبال داشت. در این میان اشكالاتى نیز وجود داشته است. عده اى بر این اعتقادند كه این اشكالات بیش از فواید و منافع آن بوده است، در حالى كه شاید بتوان گفت عكس آن صادق است. كسانى كه سید را به عنوان یك روحانى و عالم دینى برمى شمارند مى گویند كه وى با حكومت ها رابطه داشت، چه حكومت ایران، چه حكومت لبنان، چه گروههاى مسیحى، چه سازمانهاى عربى دست راستى و.... آنها مى گویند وى مسئله عالم دینى و وضع شیعه در لبنان را سیاسى كرد1 و مثلاً به گونه اى حركت نمود كه دیگران بگویند وى در خط راست حركت مى كند و نه خط چپ. این، خلاصه سخن مخالفین است.

و اما سخن موافقین. آنها مى گویند: سید موسى بعد از درگذشت مرحوم سیدعبدالحسین شرف الدین(رض) وارد لبنان شد و خلاء روحانیت، مرجعیت و تشكیلات مربوط به شیعه را پر نمود. وى با تشكیل مجلس اعلاى اسلامى شیعه براى شیعیان امتیازاتى گرفت، زیرا در آن زمان طوایف دیگر نیز براى خود مجلس و شورایى داشتند. وى شخصاً ریاست مجلس را برعهده گرفت. او مسائل و مشكلات شیعه را مى شناخت. او وجود شیعه، علماى شیعه و تشیع را به دیگران معرفى كرد و هنگامى كه خود را مطرح مى نمود، در واقع طایفه خود را مطرح مى ساخت.

این نكات، نكات مثبت مهمى هستند. در حقیقت وضعیت شیعه به واسطه شخصیت سیدموسى شكل جدیدى به خود گرفت. وجود شیعه به عنوان یك مركز ثقل در لبنان مطرح گردید در حالى كه درگذشته چنین نبود. شیعیان این مسیر جدید را پیمودند و خصوصاً درجریان جنگ اخیر و اشغال جنوب توسط اسرائیل، این حركت ادامه یافت: عملیات قهرمانانه و شهادت طلبانه در برابر دشمن اسرائیلى، مبارزه و جهاد و... طبیعى است كه وضعیت فعلى، نتیجه فعالیتهاى گذشته باشد. فعالیتهایى در صحنه هاى سیاسى، اسلامى، اجتماعى و اقتصادى صورت گرفتند و هیچ گونه تردیدى نیست كه سیدموسى یكى از كسانى است كه تأثیرى غیرعادى بر وضعیت شیعه در لبنان گذاشت تا آنكه این وضع عوض گردید و به جایى رسید كه هم اكنون مشاهده مى كنیم. بنابراین شایسته است بگوییم كه حسنات و منافع حضور وى در لبنان خیلى بیشتر بوده است.

اما گاهى موافقین سیدموسى به گونه اى عمل مى كنند كه گویى مى خواهند او را به عنوان یك معصوم جلوه دهند! از طرف دیگر منتقدین هم گاهى كار را به جایى رساندند كه شیخ محمدجواد مغنیه(ره) رساند. و حتى كتابى علیه ایشان تألیف نمود! به اعتقاد من باید راه وسط را اختیار كرد. نه باید بگوییم كه وى از آسمان فرود آمد و معصوم بود، و نه اینكه مانند بعضى ها افراط كنیم و وى را حتى «خارجى»! بدانیم. از طرفى كسانى كه وى را ضد تشیع مى دانستند و یا وى را وابسته به سازمانهاى خارجى عنوان مى كردند، بهتر است كه این ادعاها را دور بریزند، آنها چه دلیلى و مدركى براى این اتهامات دارند؟ البته اعتقاد وى این بود كه باید با حكومت هاى مختلف ارتباط داشت، یعنى درست برخلاف روش متعارف اكثر علما كه مبناى آنها دورى جستن از رابطه با دولتها بود، در حالى كه مبناى وى برقرارى رابطه با حكومتها بود. این اجتهاد وى در مورد رابطه بود. اگر نتیجه اجتهاد كسى برقرارى رابطه باشد، نمى توان وى را وابسته دانست. به اعتقاد وى گروهها و سازمانهاى مختلفى وجود داشتند كه مى بایست با آنها رابطه برقرار نمود و از آنها استفاده نمود. و متأسفانه خود وى قربانى تناقضات و اختلافات بین این سازمانهاى عربى شد. حادثه اى كه برایش اتفاق افتاد و شاید احتمالاً شهادت او، نتیجه این تناقضاتى بود كه وى تصور مى كرد شایدبتواند از آنها در جهت اهدافش استفاده نماید2 . بنابراین به طور خلاصه باید گفت كه وى وجود مفیدى بود و دوران حضور وى در لبنان اثر مهمى بر تاریخ شیعیان آن سامان برجاى گذاشت، اثرى كه در تاریخ شیعه لبنان و بلكه تاریخ علماى شیعه قطعاً ثبت گردیده است.

خصوصیات روحى وعلمى
برخوردهاى دیپلماتیك و سیاسى ایشان بسیار خوب و هوشیارانه بود. اوضاع و مسائل سیاسى اطراف خود را مى شناخت و دقیقاً مى دانست چه مى خواهد. با گروههاى مختلفى كار مى كرد و با گروههاى سیاسى گوناگونى تماس داشت: اروپایی ها، ملى گراهاى عرب، ملى گراهاى لبنان، راستیها، چپی ها، مسیحیان، دروزی ها، شیعیان، سوری ها، مصری ها، سعودی ها و.... با آنها آشنائى داشت و دقیقاً مى دانست كه آنها چه مى خواهند. منش سیاسى، دیپلماتیك و اخلاقى سید موسى منش معروف و شناخته شده اى بود. وى هوش و ذكاوتى غیرعادى داشت. چیزى كه تعجب مرا برانگیخت آن بود كه، با آنكه بسیار كم پیش مى آمد كه بگوید فلانى از من با هوش تر است، من روزى از وى در مورد شهید دكتر بهشتى پرسیدم و وى بسیار او را مدح كرد و گفت: او استاد من است و من هیچ كس را در ایران بر خودم مقدم نمى شمارم، مگر آقاى بهشتى; و به طور فوق العاده و غیرعادى از ایشان تعریف نمود.
از نظر علمى در سطح خیلى خوبى قرار داشت. او از كسانى بود كه قابلیت علمى فوق العاده اى دارند. اذهانى مانند سیدموسى در صورتى كه منحصراً به فقه و علم اسلامى مشغول مى شدند بر بسیارى از فقها و مراجع معروف برترى و غلبه پیدا مى كردند. لیكن او از پرداختن به فقه فاصله گرفته بود. یعنى درس خارج را تمام كرده بود و اگر مى خواست در مسئله اى اجتهاد نماید مشكلى نداشت، منتها به دنبال این عناوین نبود. والده او بعد از وفات مرحوم آقاى حكیم در مورد تقلید از وى سؤال كرده بود و او پسرعموى خود شهید صدر را معرفى كرده بود. والده او پرسیده بودند از شما مى توانم تقلید بكنم و او گفته بود: نه! گاهى كه درجلسه اى مسائل علمى مطرح مى شد كم مى شد كه اظهارنظر نماید، اما وقتى سخن مى گفت بسیار خوب سخن مى گفت. او مجتهد بسیار بزرگى بود. امروزه برخى از شرایط اجتهاد در ایران تخفیف یافته اند و بدین معنا آقا موسى از بزرگترین مجتهدین است. استعداد او غیرعادى بود و احاطه اش به مسائل، به حدیث، به فقه و به اصول زیاد بود. استعداد او بسیار عالى بود.

روابط او با امام و انقلاب اسلامى ایران
البته غیب را خداوند عزوجل مى داند. اما آنچه را كه ما از این دوران اخیر درك كردیم، ظاهراً در ابتدا با حركت مرحوم امام كاملاً همراه نبود و حتى برخى وى را از مخالفین حركت امام برمى شمردند. من از مجموعه جریانات و مكاتباتى كه بین او و امام گذشت اینگونه مى فهمم و معتقد هستم كه شاید تا این اواخر هم خیلى با حركت موافق نبود. اما بعد از اینكه دید یك موج مردمى همراه امام است، موضع خود را تغییر داد.
من معتقد هستم كه احتمالاً ساواك شاه هم در آنچه بر او گذشت دست داشته است. او به طرفدارى امام برخاسته بود. در مراسم مرحوم شریعتى سخنرانى كرد و از آن مرحوم تجلیل نمود و مرحوم امام را تأیید كرد. این مطلبى مهم است. سید موسى از كسانى بود كه بر اوضاع سیاسى اشراف داشتند و آن را مى فهمیدند. از كلماتى كه در روزنامه ها گفت آن بود كه سالها همه امكانات در اختیار شاه بوده، در حالى كه هیچ قدمى براى ایران برنداشته است. این مهم است. این سخن همه شاگردان امام بود.

در دوران اخیر، وى مرحوم امام را تأیید مى كرد، یعنى با شاه مقابله مى كرد و اگر حضور مى داشت قطعاً این خط را ادامه مى داد. و اگر این مسیر را ادامه مى داد، یكى از نزدیكترین نزدیكان مرحوم امام مى بود، یعنى اصلاً بهشتى دیگرى مى بود، و به نظر من بیشتر اوقات خود را در ایران مى گذرانید. اگر او تا به امروز باقى مانده بود، حداقل در مقام آقاى رفسنجانى بود، حداقل! براى اینكه لیاقت ها و فهم و درك او از مسائل این را اقتضا مى كرد و در قلب مردم ایران جایگاه خاصى را مى یافت و یكى از بزرگترین یاران امام و حواریون او مى بود. این اعتقاد من است. وى در این دوران آخر به این مسائل توجه نمود و شروع كرد به اینكه طرحهاى امام را عملى سازد. او در این اواخر فعالیتهاى خود را به نفع حركت امام شروع كرده بود و من گمان مى كنم كه ساواك در جریان ناپدید شدن او دست داشته است. اگر او مى بود تحول مهمى به نفع حركت امام محسوب مى شد، او اگر باقى مانده بود به ایران مى آمد و شاید در ایران مى ماند و بهشتى دیگرى مى بود; یك بهشتى دیگر و یكى از محورهاى مهم انقلاب، یك رهبر مردمى و بهشتى دیگرى بود و بلكه بیشتر از او در صحنه هاى اجرایى، انقلاب و قلب مرحوم امام منزلت پیدا مى كرد. البته او بشدت از آقاى بهشتى تقدیر و ستایش مى كرد.

صبر زیاد
خداوند رحمتش كند، وقتى با او تند مى شدم مرا تحمل مى كرد. موقعى كه بنابر اعتقادم با او بحثهاى تند مى كردم مرا تحمل مى كرد. اخلاق بسیار خوبى داشت. این مسائل را به دل نمى گرفت. یادم هست فقط یك بار كه آقا سیدمحمد بحرالعلوم همراه وى بود و به منزل ما در كویت آمده بودند، بنابر اعتقادم و بصراحت با وى وارد بحث سیاسى شدم. مطالب تندى را گفتم و وقتى براى آوردن استكان چاى رفتم، آقاى سیدمحمد بحرالعلوم به من گفت كه آقا موسى مى گوید بیش از این دیگر نمى توانم تحمل نمایم و من گفتم بسیار خوب بحث را تمام مى كنم. بهرحال حتى اگر كاسه صبرش لبریز مى شد، در اغلب موارد تحمل مى كرد.
(قم- آذر 1373)

--------------------------------------------------------------------------------
1 . ما متن بیانات را نقل مى كنیم... دقت بفرمائید كه چه نكاتى را مخالفین بعنوان نقص! مطرح میسازند... سیاسى كردن شیعه و علما در لبنان؟! آیا این را مى توان جزء اشكالات شمرد؟ انقلاب اسلامى ایران و رهبرى آن، پاسخ عملى این اشكالات را داده است...«تاریخ و فرهنگ معاصر»
2 . آیا شهید سیدمحمد باقر صدر هم قربانى این امر شد؟ یا اینكه هر دو فاجعه از توطئه امپریالیسم و صهیونیزم با همكارى ارتجاع عرب بظاهر پیشرو! و مترقى! ناشى مى شود؟!... «تاریخ وفرهنگ معاصر»

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر