( 0. امتیاز از 0 )

شما باید به خوبى درك كنید كه خدا بیان مسائلى را كه كفر و اسلام بر محور آن مى چرخد و نجات انسان به آن بستگى دارد، خود بر عهده گرفته است و این امور جملگى در قرآن ذكر شده، نه با ابهام و كنایه، بلكه به كاملترین و روشن ترین وجه بیان گردیده است.

نویسنده : سید ابوالاعلی مودودی

مترجم : استاد سید هادی خسروشاهی

 

شما باید به خوبى درك كنید كه خدا بیان مسائلى را كه كفر و اسلام بر محور آن مى چرخد و نجات انسان به آن بستگى دارد، خود بر عهده گرفته است و این امور جملگى در قرآن ذكر شده، نه با ابهام و كنایه، بلكه به كاملترین و روشن ترین وجه بیان گردیده است. خداى متعال مى فرماید: «ان علینا للهدى».1 

بنابراین لازم است موضوعى به این اهمیت و كیفیت در نظام دین، در قرآن آمده باشد، امّا حدیث به تنهائى نمى تواند موضوعى را كه كفر و ایمان بر محور آن مى چرخد اثبات كند. زیرا احادیث تنها از طریق زبان از مردم به مردم نقل شده است و در نهایت چیزى كه از آن مستفاد مى شود، گمان به صحّت است نه علم یقین!

در واقع خداى متعال هرگز دوست نمى دارد كه بندگانش را در معرض این خطر قرار دهد كه مسائلى دینى به غایت مهم كه ممكن است اختلاف نظر اساسى میان انسان ها به وجود بیاورد و ایمان و كفر مسلمان به خدا، به آن بستگى داشته باشد را بر احادیث آحاد واگذارد، بلكه اهمیت این مسائل مهمّ به خودى خود اقتضا مى كند كه خداوند متعال در كتاب خود به طور روشن و بى ابهام، آن را بیان فرماید و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور عمومى آن را تبلیغ نماید و آن را جوهر اصلى وظیفه رسالت خود بشمارد، تا بدون هیچ شائبه اى به یكایك مسلمانان گوشزد شود.2

 

مسئله مهدى (عج)
پرسش: گروهى از علماء كه در دیانت و اخلاص آنان تردیدى نیست، نسبت به آنچه درباره امام مهدى موعود مرقوم داشته اید، با استناد به روایاتى در كتب حدیث از خروج امام مهدى آمده است، در چند مورد اعتراض نموده اند. اینك به انگیزه احساس به اینكه پاى بندى به شریعت براى هر مبلّغى كه به تبلیغ و اقامه دین مى پردازد واجب است، اعتراضات آنان را با شما در میان مى گذاریم. زیرا لازم است هر آنچه مرقوم مى دارید با احكام شریعت كاملا هماهنگ باشد، و البته اگر از شما عملى برخلاف حقّ سر بزند و دیگران تذكر دهند، در بازگشت به حقّ در خود تردید روا مدارید.

1ـ بخشى از مطالبى كه در كتاب خود: «موجز تاریخ تجدیدالدین و احیائه» مرقوم داشته اید، به نظر ما با آنچه كه در احادیث آمده است، مخالفت دارد. در این خصوص من روایاتى را كه در «جامع ترمذى» و «سنن ابى داود» آمده است بررسى كرده ام و بر این اساس مى گویم كه «رجال» پاره اى از این روایات بى تردید از ما نیستند! ولى در جامع ترمذى، سنن ابى داود و سنن ابن ماجه، روایات صحیح دیگرى وجود دارد كه «رجال» از ثقات راست گویند و در آنها مطالبى وجود دارد كه نظر شما را تأیید نمى كند. از «ام سلمه» همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده كه پیامبر فرمود: به هنگام مرگ خلیفه اختلاف پدید مى آید. مردى از اهل مدینه به مكّه فرار مى كند، مردمى از اهل مكّه نزد او مى آیند و به اكراه او را خارج مى سازند و بین ركن و مقام با او بیعت مى كنند.3


اگر به اسناد این روایت نگاه كنید درمى یابید كه همه راویان آن از ثقات راستگوى حدیث اند. «بیهقى» با سند خود از «ثوبان» آورده است: «اگر پرچم هاى سیاه را دیدید كه از سوى خراسان آمده است، به سوى آن بشتابید كه در میانه آن خلیفه خدا مهدى است» آیا این روایت ها، نظر شما را مبنى بر اینكه امام مهدى خود نمى داند كه مهدى موعود است، نفى مى كند؟


مخصوصاً واژه هاى زیر كه در یكى از روایات آمده است، شایان توجّه است: «یارى یا اجابت او بر هر مؤمن واجب است» و در روایت ترمذى: مردى نزد او مى آید مى گوید: یا مهدى! بر من عطا كن، (مهدى) جامه او را به اندازه اى كه بتواند حمل كند، پر مى كند.


2ـ مرقوم داشته اید: مهدى موعود «رهبرى امروزین» خواهد بود!... این جلمه پردازى و عبارت شما از لحاظ احادیث ارزش ندارد، اگر دارد متشكر مى شویم كه ما را به آن ها ارجاع دهید! كسانى كه با نظر شما مخالف اند از واقعیت هاى تاریخ دلیل مى آورند كه هر احیاگرى كه در این امّت آمده است، اغلب اوقات از «صوفیه» بوده اند.


3ـ این عبارات شما كه «امام موعود رهبرى از جدیدترین نوع زمانه خود خواهد بود». بعضى مردم را به این شك انداخته است كه شاید شما خود به زودى ادّعاى مهدویت خواهید كرد؟!...


4ـ در كتاب «نشانه هاى آخرت» نوشته «شاه رفیع الدین» فرزند امام «شاه ولى الله دهلوى» چندین روایت درباره خروج امام مهدى به نقل از بخارى و مسلم وجود دارد، ولى من در «صحیحین» چنین روایت هایى را ندیدم ـ با آنكه در جستجوى آن بسیار تلاش كردم ـ همچنین در كتاب مذكور روایت دیگرى وجود دارد و در آن آمده است وقتى مردم با مهدى بیعت مى كنند سروش آسمانى به آنها ندا مى دهد: «این خلیفه خدا مهدى است سخن او را بشنوید و فرمان برید».4 نظر شما راجع به این روایت چیست؟ این بود خلاصه پرسش ها:


پاسخ: قبلا خلاصه تحقیقات خود را درباره روایات مندرج در كتاب هاى گوناگون حدیث، پیرامون خروج امام مهدى بیان نموده ام و نیازى به تكرار آن نمى بینم. در اینجا به این گفته بسنده مى كنم: كسانى كه در احتجاج خود به روایتى درباره خروج مهدى اكتفا مى كنند كه در یكى از كتب حدیث ذكر شده است، یا پس از بحث و تحقیق، سرانجام به سخن یكى از راویان ثقات یا غیر ثقات اكتفا مى كنند، ایرادى بر آنان نیست اگر جز به آنچه در احادیث و آثار یافته اند، اعتقاد نیابند.

اما كسانى كه تمام این روایات را جمع آورى كرده و تحقیق تطبیقى انجام مى دهند و به موارد بى شمارى از تعارض و اختلاف مى رسند، ـ و نه تنها این، بلكه روایت تاریخ را درباره بنى فاطمه و بنى امیه و ستیز خشن و پیوسته آنها را از نظر دور نمى دارند و بدون تردید و ابهام، مشاهده مى كنند كه در كتب حدیث، روایات متعددى وجود دارد كه هر یك از طرف هاى این كشمكش را تأیید مى نماید ـ به دشوارى مى توانند تمام جزئیات و رویدادهاى جزئى مندرج در این روایات را صحیح بدانند، حتّى روایت هایى كه شما در مطالب خود ذكر كرده اید از «پرچم هاى سیاه» سخن به میان آمده است و در تاریخ معلوم است كه همچنان تلاش هایى به عمل مى آید تا ثابت كند كه مهدى (یكى از خلفاى بنى عباس) همان امام مهدى موعود! بوده است كه علت آن، اختلاف روایات است كه به دروغ و تقلّب آن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت داده اند. اگر كسى باشد كه به رغم تمام اینها، اصرار دارد بر صحّت استدلال به این روایات دارد، بگذار احتجاج كند و ایرادى ندارد اگر به نظر من درباره چگونگى ظهور امام مهدى كه در كتابم «موجز تاریخ الدین و احیائه» اظهار نموده ام، مخالفت بورزد.


البته لازم نیست نظر من در هر مسئله تاریخى یا علمى یا فقهى، صحیح و مورد قبول همه مردم باشد، ولى در عین حال صحیح نیست اگر كسى نظر مرا درباره مسئله اى از مسائل نپسندند، از همكارى با من در «اقامه دین» امتناع ورزد! زیرا اختلاف علما در مسائل مندرج در احادیث، تفسیر و فقه و دیگر علوم مشابه، تازگى ندارد.

2ـ بله! به نظر من امام مهدى رهبرى از جدیدترین نوع رهبران زمانه خود خواهد بود، ولى این بدان معنا نیست كه او ریشش را بتراشد! و لباس فرنگى بپوشد و از آخرین مد روز پیروى كند! منظور من این است كه او از علوم زمانه، شرایط و پیچیدگى هاى آن كاملا واقف خواهد بود و طبق آنچه این شرایط و نیازها اقتضا مى كند، تدبیرهاى لازم را اتخاذ خواهد كرد و او براى انجام مأموریتش، از تمام وسایل و ابزارهایى كه در زمانه خود به وسیله كاوش هاى علمى كشف شده است، مورد بهره بردارى قرار خواهد داد.

این، یك امر عقلایى و روشن است كه براى اثبات آن به سند یا گواهى از دلایل شرعى نیازى نداریم، اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جدیدترین روش ها و تدبیرهاى زمانه خود استفاده مى كند ـ چون حفر خندق و منجنیق ـ بر چه اساسى مى توان گفت كه شخصى در یكى از زمان هاى آینده اگر به بهترین وجه به وظیفه امر خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بپردازد، از تانك و هواپیما و اطلاعات علمى مدرن بى نیاز مى باشد؟ و نسبت به شرایط و اوضاع و پیچیدگى ها و رفتارهاى زمانه خود بى توجّه مى گردد؟


هرگز! تنها راه فطرى براى هر گروهى كه بخواهد به هدف خود برسد، یا حركتى كه تعالى و پیروزى را مد نظر دارد، باید از تازه ترین ابزارها و وسایل علمى بهره جوید و از جدیدترین علوم و فنون و روش هاى كاربردى زمانه خود، استفاده كند.

3ـ اینكه گفته اید برخى از مردم درباره من به شك افتاده اند و مى گویند كه من به زودى دعوى «مهدویت» خواهم كرد! در قبال این سخن، تنها به این پاسخ اكتفا مى كنم كه این قبیل شبهه ها و وسوسه ها از كسى سر نمى زند كه از خدا مى ترسد و به حساب روز واپسین مى اندیشد و سخن خدا در قرآن كریم را به یاد مى آورد كه فرمود: (اجتنبوا كثیراً من الظن، انّ بعض الظن اثم).5 «از بسیارى گمان ها بپرهیزید كه پاره اى از گمان ها گناهند».


من در مورد كسانى كه چنین تردیدهایى را برمى انگیزند تا مردم را از همكارى با «جماعت اسلامى» در دعوت به حقّ باز دارند، تصمیم گرفته ام كه به شدت مبارزه كنم كه به هیچ ترفندى نتوانند از آن نجات یابند و آن اینكه در روز قیامّت به خواست خدا به دور از هرگونه دعوى در پیشگاه الهى، حاضر شوم تا ببینم چگونه این افراد، خود را از گناه جعل تردیدها و شبهه ها و انتساب آن به من و پخش آن بین مردم، جدا مى سازند؟!6


4ـ درباره روایت مندرج در كتاب «نشانه هاى روز واپسین» نمى توانم به نفى یا اثبات، مطلبى را عنوان كنم. اگر این روایت صحیح باشد و واقعاً خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داده است كه وقتى مردم با مهدى بیعت مى كنند، سروش از آسمان ندا مى دهد: «این خلیفه خدا مهدى است، به سخنش گوش فرا دهید و فرمان برید».


در این صورت نظر من كه در كتابم «موجز تاریخ تجدیدالدین و احیائه» اظهار نموده ام، بى تردید باطل است. ولى من یقین ندارم كه به پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین خبرى رسیده باشد، زیرا ما طى مطالعه و بررسى قرآن مى دانیم كه مردم به هنگام بعثت پیامبرى از پیامبران خدا، چنین ندایى را نشنیدند، و حتى هنگام بعثت محمد(صلى الله علیه وآله) كه آخرین پیامبر خداست و بشریت از آن پس فرصت دیگرى نمى یافت تا روز قیامت، كفر را از ایمان تمییز دهد، چنین ندایى شنیده نشده است.


مشركان مكّه، همچنان از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند كه فرشته اى همراه داشته باشد! كه خبر دهد او فرستاده خداست، یا دلیل روشنى بیاورد كه به طور یقین بدانند او فرستاده خداست، ولى خداى متعال تمام این درخواست ها را رد كرد و در بسیارى از آیات قرآن دلیل ردّ آن را بیان فرمود و آن اینكه پرده بردارى از چهره حقیقت به طورى كه دیگر فرصتى براى آزمودن مردم نماند، از نظر عقلى با حكمت متعالى الهى، سازگارى ندارد، پس چگونه اعتقاد داریم، بلكه چگونه با این همه، روا مى داریم كه خدا این سنّت خویش را در مورد مهدى دگرگون خواهد كرد و سروش از آسمان ندا خواهد داد: «این خلیفه خدا مهدى است، پس سخن او را بشنوید و فرمان برید»؟7


پژوهشى پیرامون حدیث دجّال
پرسش: یكى از خوانندگان مجله «ترجمان القرآن» پرسش زیر را مطرح كرده است: «چنان كه روشن است «دجّال» كور در مكانى زندانى است، این مكان كجاست؟ زیرا هیچ نقطه اى از زمین باقى نمانده كه انسان در این عصر آن را زیر و رو نكرده باشد؟ پس چرا تاكنون اثرى از دجّال كور به دست نیامده است؟» شما به پرسش او پاسخ دادید كه: «این دجّال كور داستانى بیش نیست و جایى در شریعت ندارد». ولى موضوع دجّال ـ تا آنجا كه من مى دانم ـ تقریباً در سى روایت ذكر شده است و براى حصول اطمینان مى توانید به صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ابى داود و ترمذى و شرح السنة مراجعه كنید، بنابراین شما در ادعاى خود به چه دلیلى استناد مى كنید؟


پاسخ: آنچه در پاسخ قبلى: «داستانى بیش نیست...» اظهار داشته ام، اشاره به این گفته است كه «دجّال در مكانى زندانى است» نه اصل موضوع. اما اینكه یك دروغگوى فتنه گر ـ دجّال ـ در زمین ظاهر خواهد شد، من به بسیارى از احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه درباره او آمده است، ایمان دارم و همواره در نمازم ـ علاوه بر دعاهاى دیگر ـ این دعاى مشهور را مى خوانم: اللّهم اَعوذ بك من فتنة المسیح الدجّال; «خدایا به تو پناه مى برم از فتنه مسیح دجّال»


اگر به طور جامع به تمام آنچه از احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره دجّال روایت شده است نگاه كنیم، به طور روشن بر ما معلوم مى شود كه علمى كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این خصوص دریافت كرده، به این محدود بود، كه دجّالى بزرگ در زمین ظاهر خواهد شد و داراى ویژگى هاى این چنینى خواهد بود. ولى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داده نشده كه او چه وقت و در كجا ظاهر خواهد شد؟! و آیا اینكه او عملا در دوران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زاده شده؟ یا پس از وفات ایشان در دوران هاى واپسین زاده مى شود؟


احادیثى كه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این خصوص روایت شده، ضد و نقیض اند كه این امر دلالت مى كند كه این اخبار بر اساس وحى بیان نشده، بلكه بر مبناى گمان و قیاس آمده است كه از نحوه سخن منسوب به ایشان در این خصوص نیز این مطلب مستفاد مى شود. گاهى آمده است: «دجّال از سرزمینى در شرق به نام خراسان ظاهر مى شود» و زمانى نیز نقل شده است: «او در منطقه اى میان شام و عراق خارج مى گردد» و گاهى نیز گفته شده است: «هفتاد هزار از یهودیان اصفهان از دجّال پیروى مى كنند!»8


و گاهى در مورد یك نوجوان یهودى به نام «ابن صیاد» اظهار شبهه نموده است كه در سال دوّم یا سوّم هجرى در مدینه زاده شده كه شاید او دجّال باشد و در آخرین روایت آمده است كه، «تمیم دارى» از راهبان مسیحى، نزد ایشان آمد و در سال نهم هجرى اسلام آورد. از جمله مطالبى كه او نقل مى كند این است كه به همراه سى مرد، سوار كشتى اى شد (در بحر روم یا دریاى عرب) و دست خوش طوفان شدند تا اینكه وارد جزیره اى در آن دریا شدند! و در آن بزرگ ترین و عظیم ترین انسانى را دیدند كه عجیب تر از او هرگز ندیده بودند كه دست و پاى او با زنجیر آهنى بسته شده بود!، راجع به امور فراوانى از آنان سوال كرد و سرانجام به آنها گفت:
«من درباره خودم به شما خبر مى دهم، من مسیح دجّالم و به زودى به من اجازه خروج داده مى شود و خارج مى شوم»!9 و گویا پیامبر این سخن را تكذیب نكرده، بلكه اظهار شبهه نموده و گفت: «ولى او در دریاى شام یا دریاى یمن است، بلكه او از سوى مشرق است» و با دست به شرق اشاره نمود.


هر كس كمترین آشنایى با علم حدیث و اصول دین داشته باشد، اگر نگاهى فراگیر به این روایات گوناگون بیاندازد، به آسانى مى تواند درك كند كه سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این باب به دو بخش قابل تقسیم است.


نخست: دجّال خروج خواهد كرد و داراى صفاتى چنین و چنان است و اتّفاقاتى چنین و چنان خواهد افتاد. در این اخبار جملگى، یقین وجود دارد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) راجع به آن خبر داده است و در این روایات، روایتى وجود ندارد كه از روایت دیگر متفاوت باشد.


دوم: چه وقت و كجا دجّال خروج خواهد كرد و چه كسى خواهد بود؟ روایات در این مورد نه تنها متفاوت است، بلكه الفاظى در آنها وجود دارد كه بر شبهه و شك و گمان دلالت دارد، مانند این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عمر، وقتى از او اجازه خواست ابن صیاد را بكشد: «اگر او (همان دجّال) باشد تو همراه او نیستى، بلكه همراه او عیسى بن مریم است و اگر چنین نبود، روا نیست مردى از اهل پیمان را بكشى».10


یا مانند این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى دیگر: «اگر او وقتى كه من در بین شما هستم، خارج شود، من به تنهایى با او احتجاج مى كنم و اگر وقتى من در بین شما نباشم، قیام كند، هركس حجّت خود است و خدا جانشین من بر هر مسلمان است».11


ظاهراً این بخش دوّم از نظر وجهه دینى و به اعتبار اصول، هم سنگ بخش اول در دین نیست. هر كس تمام این جزئیات مذكور، حتى در این بخش را جزو اعتقادهاى اسلام قلمداد كند، در اشتباه است، بلكه دعوى او صحیح نیست اگر ادّعا كند كه هر یك از بخش هاى آن صحّت دارد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره «ابن صیاد» اظهار شبهه نمود و حتى «عمر» سوگند یاد كرد كه او دجّال است، ولى او بعدها اسلام آورد و در حرمین زندگى كرد و بر دین اسلام وفات یافت و مسلمانان بر او نماز گزاردند. پس از این، اكنون چه مجالى مى ماند تا مردم همچنان نسبت به ابن صیاد و دجّال بودن او اظهار شبهه نمایند؟!

پیامبر(صلى الله علیه وآله) «تمیم دارى» را تصدیق كرد یا دست كم در بیان خود، او را تكذیب نكرد، و آیا عدم ظهور چنین شخصى كه «تمیم دارى» او را در جزیره زندانى دیده است ـ تا به امروز!ـ دلیل كافى بر این نیست كه آن مرد در خبر دادن به تمیم دارى، به اینكه او دجّال است! راستگو نبوده است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیم آن را داشت كه دجّال در زمان وى یا در زمانى نزدیك به وى ظاهر شود، ولى آیا این واقعیت ندارد كه امروز سیزده و نیم قرن از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) سپرى شده و هنوز دجّال ظاهر نشده است؟


به نظر مى رسد كه نقل تمام این مسائل، آن هم به عنوان اعتقادات اسلامى، عرضه و معرفى صحیح اسلام نیست و نمى توان گفت كه مفهوم حدیث به درستى درك شده است. چنان كه قبلاً نیز گفتم، واقعیت این است كه اگر چنین فردى طبق قیاس یا گمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر نشود، نه بر منصب نبوت خدشه اى وارد مى شود و نه در اعتقاد به عصمت پیامبران و اصولاً در شریعت نیز به ما تكلیف نشده كه حتماً باید به این چنین امورى ایمان بیاوریم! این واقعیت اساسى را پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) خود در حدیث «نحل» آن را بیان فرموده است.

-------------------------------------------------------------------------

1. سوره لیل، آیه 12.

2. در ذیل همین گفتار استاد، باید پرسید: آیا مسئله «خلافت» پس از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) كه یكى از مهمترین مسائل حیاتى اسلام بود، در قرآن مجید آیه خاصى دارد یا نه؟ اگر دارد كه استمرار آن در «ائمه هدى»(علیه السلام) و اگر ندارد و از احادیث، چگونگى آن را باید به دست آورد، این امر، در موضوع مهدى موعود هم مى تواند صادق باشد... البته ما در اینجا قصد نقد و بررسى و تفصیل مسائل عقیدتى و كلامى اختلافى را نداریم وگرنه سخن براى گفتن بسیار است. (مترجم)

3. مجلسى هم در «بحارالانوار»، ج 51، ص 88، این حدیث را نقل كرده است. (مترجم)

4. در منابع شیعى رجوع شود به: نعمان، الغیبه، ص 253.

5. سوره حجرات، آیه 12.

6. استاد مودودى در 31 سپتامبر 1979 م، یعنى 38 سال پس از تأسیس جماعت به لقاءالله شتافت و هیچ گونه ادعایى كه بعضى مردم بهوى نسبت مى دادند، نكرد. این افراد روز قیامت پیرامون ترویج ادعاهاى جعلى و باز داشتن مردم از تلاش در راه برقرار دین خدا، چه پاسخى خواهند داشت؟(خلیل حامدى)

7. این استدلال استاد مودودى نیز قابل بحث و بررسى است... اگر در دوران نبوت ها، بعضى از امور به دلایلى خاص تحقق نیافته است; این امر، الزاماً به این معنا نمى تواند باشد كه در آخرالزمان نیز هیچ امر جدیدى اتفاق نیافتد و یا حادثه فوق العاده اى رخ ندهد؟ اشكال استاد مودودى فقط در یك امر نهفته است و آن اینكه متأسفانه ایشان در پذیرش حدیث، فقط به راویان اهل سنت اعتماد مىورزد و از مكتب اهل بیت كه نزدیك ترین افراد به پیامبر(صلى الله علیه وآله)بودند، دور مى شود... ولى این نكته را او خود یادآور مى شود كه اگر صحت حدیثى ثابت گردد، حتماً كلام او باطل است... و این كه همه گفته ها و آراء و اجتهادهاى وى ضرورتى ندارد كه مطابق با حق باشد!... و این اعتراف، تا حدودى مى تواند ما را در قبال اشتباه هاى غیرعمد وى قانع سازد!(مترجم)

8. ابوبعلى موصلى، مسند ابى یعلى، ج 6، ص 317.

9. حسام الدین هندى، كنزالعمال، ج 14، ص 289 - 291.

10. در منابع شیعى مراجعه شود به على كورانى، معجم الاحادیث الامام المهدى، ج 2، ص 119.

11. همان، ص 13.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر