Rated 5.00/5 based on 1 readers reviews
به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )

ناشر : انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
گردآورنده : سیدهادی خسروشاهی
انقلاب اسلامی ایران كه به رهبری حضرت امام در بهمن 1357 به پیروزی رسید یك انقلاب فرهنگی و فكری بود. در بررسی سیر تحولات تاریخ انقلاب اسلامی بیش از آنچه نیازمند نظریه‌های غربی پیرامون انقلاب باشیم نیازمند مراجعه و مداقه در آیات قرآن كریم و روایات ائمه معصومین هستیم.


فهرست مطالب

مقدمه    
مقدمه: تاریخ پیدایش بعثت  
نسخه‌های بعثت  
صفحه‌ای از تاریخ معاصر   
1352- آزادی امام    
«انتشار یك نشریه از سوی نیروهای مبارز    
شماره‌های بعثت چگونه به دست آمد؟   
1ـ پیدایش بعثت  
2ـ «بعثت» و «مؤتلفه»  
3ـ اسناد ساواك   
چند نمونه از اسناد ساواك    
بعثت: چگونه آغاز شد؟  
بعث: شماره‌ی اول (سال اول)    
بعثت همگانی 
نهضت حوزه   
هیئت حاكمه را استیضاح می‌كنیم   
بررسی امكان سازش 
عَلَم گفت   
نكته‌ها   
سیاست از دین جدا نیست   
یك روایت   
اخبار   

بعثت: شماره‌ی دوم (سال اول)   
پانزدهم شعبان  
نكته‌ها   .
اعتراف در مورد ادارات دولتی   
حمایت از صنایع داخلی!   
انتخابات!!   
هدف روحانیت   
حزب جدید!    
بحث فكری   
درود بر شلتوت   
اخبار   

بعثت: شماره‌ی سوم و چهارم (سال اول)   
خون‌هایی كه می‌جوشد   
حزب جماعت اسلامی   
هیئت حاكمه جواب دهد   
چند خبر  
مكتب مبارزه    
سازمان روحانیت    
پیام دانشجویان قم    
هدف روحانیت   
هیئت مفسدین    
باز هم قانون‌شكنی    
سقوط دولت   
شهدای فیضیه    

بعثت: شماره‌ی پنجم (سال اول)  
دولت جدید!   
عید ما؟   
دادگاه تجدیدنظر!   
جواب یك نامه   
سازمان روحانیت    
تحدید لباس!   
بحث فكری:عوامل شكست؟   
رپرتاژی از:«بزرگداشت سالروز حمله به دانشگاه اسلامی قم در زیر برق و سرنیزه‌ها»    
كابینه‌ی سیاه    
تاریخ تكرار می‌شود!!   
اخبار   
كشتار وحشیانه    

بعثت: شماره‌ی ششم (سال اول)    
تكرار اشتباه!    
سازمان روحانیت    
وزارت اطلاعات!   
آیت‌الله العظمی خمینی در قم    
مطبوعات ضدملی   
ماهیت حزب بعث!    
بحث فكری:راه چیست؟   
12 محرم یا 15 خرداد؟   
دیانت و سیاست    
تذكار   
اخبار    

بعثت: شماره‌ی هفتم (سال اول)    
خون‌هایی كه می‌جوشد...!    
سازمان روحانیت   
بحث فكری:امتیاز نهضت‌های دینی    
جراید خارجی و نهضت روحانیت    
در دنیای اسلام چه می‌گذرد؟    
جهاد در عدن    
مكتب محرم   
اخبار   
مبارزه در اصفهان!    
مردوخ مظهر كامل ارتجاع   
انعكاس انتشار بعثت در محافل اجتماعی و ملی در سالی كه گذشت    
جبهه‌ی واحد!!   

بعثت: شماره‌ی هشتم (سال اول)   
عقب‌نشینی یا حیله‌گری   
نوسازی در ایران!!   
پیراسته در قم   
در جنگل دلار گلدواترها پیروز می‌شوند   
استقلال بحرین یا سند رسوایی هیئت حاكمه   
سازمان روحانیت: قدم به پیش    
رأی دادگاه تجدیدنظر    
اخبار   
بعثت: شماره‌ی نهم (سال اول)   
شرط پیروزی    
اسرائیل، اردوگاه امپریالیسم    
نقشه‌های نو!    
بحث فكری    
در راه تحول  
ملاقات با آزادشدگان  
ما بی‌طرفی می‌خواهیم!    
اصلاحات در ارتش    
امپراتور حبشه در ایران   
سخنی با رادیوهای:صدای پیك و ملی ایران    
رستاخیز كبیر خلق   
حكومت قداره‌بند    
جشن مشروطیت    
علایم سازندگی    
اخبار    

بعثت: شماره‌ی دهم (شماره‌ی اول، سال دوم)    
سالگرد بعثتو تبعید حضرت آیت‌الله خمینی    
كمك‌های بی‌دریغ!   
صحنه‌ای از پشت پرده:تجدید كاپیتولاسیون   
پست تهران   
دومین سال    
بدون رتوش:عاقبت معلوم شد
نكته‌ها   
استقلال ایران    
زنده‌باد كنگو   
زنده باد كنگوی آزاد     
روحانیون و سیاست    
اخبار    

بعثت: شماره‌ی یازدهم (شماره‌ی دوم، سال دوم)    
جنبش رمضان   
یك قدم عقب‌نشینی: آن‌قدر شور بود خان هم فهمید!   
دانشگاه اسلامی!  
ثمرات مبارزه   
اسرائیل تجاوزكار!    
فرهنگ واژه‌های سیاسی و اجتماعی   
كاپیتولاسیون:   
نئوكلنیالیسم:    
نامه‌ی آیت‌الله میلانی   
اخبار   
بعثت: شماره‌ی دوازدهم (شماره‌ی سوم، سال دوم)   
كشتار فیضیه   
درباره‌ی به‌اصطلاح اعلامیه‌ی آیت‌الله كفائی!    
روپرتاژی از بزرگداشت خاطره:شهدای فیضیه    
گلایه از همسایه!   
بدون رتوش:نكاتی درباره‌ی خواندنیها!    
اخبار   
بعثت: شماره‌ی سیزدهم و چهاردهم (شماره‌ی چهارم و پنجم ـ سال دوم)   
درود به روان پاك شهدای 15 خرداد    
فلسطین را آزاد كنید!    
بدون رتوش:رسوایی ایران!    
رسوایی ایران در پاریس!   
نهضت بحرین   
شكست افتضاح‌آمیز آمریكا: از والترلیپمن   
اعتراف به خیانت!   
درباره‌ی همكاری بین آلمان و اسرائیل: امپریالیزم جدید    
هویدا گفت    
نامه‌ای از كمیسیون حقوق بشر   
شكنجه‌ی آقای هاشمی   
اخبار   
از مجله‌ی نیوزویك (چاپ آمریكا):مسئله‌ی دومینیكن    
باز هم تجاوز بی‌شرمانه!    
آمار تكان‌دهنده    
كلنجار    
اسناد    
نمایه  

مقدمه
انقلاب اسلامی ایران كه به رهبری حضرت امام در بهمن 1357 به پیروزی رسید یك انقلاب فرهنگی و فكری بود. در بررسی سیر تحولات تاریخ انقلاب اسلامی بیش از آنچه نیازمند نظریه‌های غربی پیرامون انقلاب باشیم نیازمند مراجعه و مداقه در آیات قرآن كریم و روایات ائمه معصومین هستیم. به نص صریح قرآن كریم خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نمی‌سازد مگر آنكه آن قوم در خود و اندیشه و كردار خود تغییر داده باشند. تاریخ انقلاب اسلامی ایران هم مصداق این نص صریح قرآن مجید است.

آنچه در ایران بعد از قیام 15 خرداد سال 1342 و تبعید امام خمینی (ره) تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 روی داد، حاصل تحولات شگرف و عمیقِ در باورها، اندیشه‌ها و خواسته‌های مردم مسلمان ایران بود. این تحولات شگرف محقق نمی‌شد مگر در پرتو تلاش‌های شبانه‌روزی و مجاهدت‌های خاموش نیروهای مبارز مذهبی. آنچه نیروهای مذهبی در عرصه‌ی فكری و فرهنگی نهضت اسلامی نگاشته و انتشار داده‌اند به دو دسته قابل تقسیم است: نخست آثار و تألیفاتی كه با رویكردی مذهبی فرهنگی و به صورت آشكار منتشر می‌گردید و دسته دوم آثار و نشریاتی است كه با رویكرد مبارزاتی مذهبی مخفیانه منتشر می‌گردید. چاپ و انتشار و توزیع اعلامیه‌های انقلابی و همچنین برخی نشریات ادامه‌دار مذهبی از این دسته هستند.

پرواضح است چاپ و تكثیر اعلامیه‌های انقلابی همراه با سختی‌ها و مشكلات بسیاری مانند امكان شناسایی نویسندگان و ناشران و كشف چاپخانه و توقیف اعلامیه‌ها و دسته‌اندركاران چاپ و توزیع آنها توسط ساواك و... بوده است، بنابراین چاپ مداوم نشریه‌ای مخفی برای مدت زمانی یك یا دو ساله كار پرمخاطره و دلهره‌انگیزی بوده است. نشریات «انتقام» و «بعثت» دو نشریه‌ی منحصر به فرد تاریخ نهضت اسلامی هستند كه نشریه‌ی انتقام هشت شماره و نشریه‌ی بعثت تا چهارده شماره علی‌رغم پیگرد و تعقیب ساواك منتشر شدند. هر دو نشریه‌ی داخلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم بوده، نشریه‌ی انتقام را محمدتقی مصباح یزدی می‌نوشت و منتشر می‌كرد و نشریه بعثت را آقایان هاشمی رفسنجانی، سیدهادی خسروشاهی، علی حجتی كرمانی و سیدمحمود دعایی.

در این دوره‌ی بسیار مهم و سرنوشت‌ساز روحانیون و علمای مبارزی بودند كه عمر خود را وقف كارهای فكری و فرهنگی نمودند. بزرگانی چون استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله شهید دكتر بهشتی، حجت‌الاسلام شهید دكتر محمدجواد باهنر و.... در میان شخصیت‌های فكری و فرهنگی انقلاب اسلامی استاد حجت‌الاسلام و المسلمین سیدهادی خسروشاهی جایگاه ممتاز و برجسته‌ای دارد. ایشان از نویسندگان خوش‌ذوق و پرتحرك و مترجمان پركار این دوره به شمار می‌آیند كه آثار متعددی به قلم و همت ایشان چاپ و منتشر گردیده است، كه خود نیازمند كتابشناسی جداگانه‌ای است. آنچه اینك تحت عنوان اسناد نهضت اسلامی ایران جلد اول و دوم منتشر می‌گردد از دیگر آثاری است كه به همت استاد سیدهادی خسروشاهی تنظیم شده و شامل دو نشریه بعثت و انتقام است. مجلدات بعدی اسناد نهضت اسلامی به اعلامیه‌ها و بیانیه‌های علما و مدرسان و طلاب و محصلان حوزه علمیه قم و سپس اسناد و اعلامیه‌های مراجع عظام تقلید اختصاص یافته است كه به زودی منتشر خواهد گردید.

مركز اسناد انقلاب اسلامی ضمن تقدیر و تشكر از استاد سیدهادی خسروشاهی كه چاپ و انتشار اسناد نهضت اسلامی نگهداری شده در آرشیو خود را به این مركز سپرده از زحمات معاون محترم پژوهشی جناب آقای دكتر اشرفی و همچنین آقای رحیم نیكبخت و آقای فرج‌الله اردیزی و نیز همكاران محترم معاونت انتشارات قدردانی می‌نماید.

مركز اسناد انقلاب اسلامی

مقدمه
نشریه‌ی «بعثت» به عنوان ارگان داخلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در سال‌های 1342ـ 1344 در «قم» منتشر می‌شد و توسط عناصر مبارز اعم از طلبه، دانشجو، بازاری و كارگر، در سطح وسیعی، در قم، تهران و شهرهای بزرگ، توزیع می‌گردید. متأسفانه مجموعه‌ی كامل شماره‌های این نشریه، علی‌رغم علاقه‌ی بسیاری از مورخان معاصر، در هیچ یك از نهادها و كتابخانه‌های كشور به‌دست نیامد و این نشان می‌دهد كه در آن دوران، فشار رژیم و نگرانی افراد علاقه‌مند از تعقیب و دستگیری توسط مأموران ساواك، مانع از جمع‌آوری و نگهداری آنها شده است.

 اما خوشبختانه از همان تاریخ آغاز نشر «بعثت»، جمع‌آوری و نگهداری شماره‌های آن، همراه دیگر اسناد و مدارك و اعلامیه‌های مراجع تقلید، طلاب، دانشجویان، احزاب و گروه‌های سیاسی كشور، توسط اینجانب آغاز گردید و مجموعه‌ی تقریباً كاملی از همه‌ی اعلامیه‌ها و اسناد گرد آمد كه با دقت و وسواس تمام، در «خانه‌ها» و «مراكز امن» ویژه‌ای! نگهداری می‌شد و از آن روز ـ و تا به امروز ـ برای جلوگیری از احتمالات نگران‌كننده‌: كشف توسط دشمن!، گم شدن، آتش‌سوزی و یا سرانجام «سرقت» از سوی دشمنان نهضت اسلامی ایران، هیچ‌وقت این مجموعه كه در چندین كارتن بزرگ جای دارند، در منزل و كتابخانه‌ی شخصی اینجانب نگهداری نشده است! همین احتیاط و پنهان‌كاری سبب شد كه علی‌رغم تفتیش و بازرسی رسمی منزل اینجانب در قم ـ توسط ساواك ـ و یكی دو بار توسط دزدان شب! كه فقط كتابخانه‌ی مرا به‌هم ریخته بودند، این اسناد ـ از جمله مجموعه‌ی كامل شماره‌های بعثت و انتقام ـ محفوظ بماند.

نشریه‌ی «بعثت» علی‌رغم حجم كم، در آن دوران خفقان، بسیار سازنده و امیدبخش بود و در واقع پس از قیام 15 خرداد و سركوب حركت اسلامی ایران و قتل عام مردم توسط رژیم و ادامه‌ی حبس غیرقانونی امام خمینی در سال 1342، نقش استمراربخشی مبارزه را بر عهده داشت كه به قول آیت‌الله رفسنجانی ـ در ضمن یك مصاحبه ـ «كار مهمی» بود و «خیلی مؤثر بود و تا به حال هم تاریخ این نشریه روشن نشده برای مبارزین!»
«بعثت» در میان همه‌ی محافل اسلامی ـ ملی و همه‌ی عناصر فعال سیاسی آن زمان «برد» داشت و چون برای نخستین بار یك نشریه‌ی سیاسی، آن هم به‌طور «مخفی و زیرزمینی» از حوزه‌ی علمیه‌ی قم منتشر می‌شد، مورد توجه همگان قرار گرفته بود و حتی طبق اطلاع، در بعضی از شهرستان‌ها ـ از جمله «مشهد» ـ توسط مبارزین آن مناطق، تكثیر و توزیع می‌گردید.


برای شناخت تأثیر مثبت آن در میان محافل مبارز سیاسی، بی‌مناسبت نیست كه خاطره‌ای را در این رابطه نقل كنم: ما هرچندی یكبار، برای شركت در جلسات دادگاه نظامی آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان و دوستانشان، به تهران می‌آمدیم و چون تفتیش بدنی جدی در كار نبود، گاهی اعلامیه‌ها و نشریات جدید را در موقع «تنفس» به آقایان تحویل می‌دادیم كه نوعی «اطلاع‌رسانی!» بود... . در یكی از این دیدارها، نخستین شماره‌ی «بعثت» را به مرحوم آیت‌الله طالقانی دادم كه مرحوم مهندس بازرگان شرح آن را در یادداشت‌های روزانه‌ی زندان، چنین نوشته است:1


«چهارشنبه 27/9/1342 ـ در قم یك نشریه‌ی پلی‌كپی شده‌ی ضمیمه‌ای به‌نام «بعثت نشریه‌ی داخلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم» به تاریخ 23/9/1342 درآمده است كه خیلی آزادیخواهانه و مبارزانه است. مندرجات آن: بعثت همگانی (سرمقاله)، نهضت حوزه (تاریخچه‌ی تحول و جنبش اخیر روحانیت كه در نتیجه‌ی فشار و فساد دستگاه پدیدار شده است)، بررسی امكان سازش (رد كردن هرگونه سازشی با خفقان حاضر و با وجود این‌همه زندانی)، عَلَم گفت: (امیدواری خاموش‌شدن مسئله‌ی مذهب در آینده)، نكته‌ها ـ ما هیئت حاكمه را استیضاح می‌كنیم، سیاست از دین جدا نیست، یك روایت، اخبار.»


 این نمونه‌ای از مسرّت مبارزین در زندان‌ها بود، و البته در بیرون هم استقبال كم‌نظیر از نشریه توسط همه‌ی محافل، دلیلی آشكار بر تأثیر و اهمیت این نشریه تواند بود!

نسخه‌های بعثت
 همان‌طور كه اشاره شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از دوستان به دنبال یافتن شماره‌های این نشریه بودند تا آنها را یكجا منتشر سازند. اما در هیچ كجا ـ حتی در آرشیو ساواك ـ آن را نیافتند و سرانجام اینجانب یك دوره‌ی كامل از آن را در اختیار برادر عزیز و مبارز، علی حجتی كرمانی قرار دادم تا به عنوان برادری عزیز و «همكار قدیمی نشریه» آن را توسط یكی از نهادهای تاریخی، منتشر سازد، اما متأسفانه آن مجموعه نه تنها توسط آن نهاد چاپ نشد، بلكه نسخه‌ی اصلی هم علی‌رغم درخواست مكرر، مرجوع نگردید!


علی حجتی سخت نگران بود و به‌قول خود «شرمنده» از حقیر! ... اما من زود نگرانی وی را برطرف ساختم و گفتم: آقای حجتی نگران نباش! كسی كه یك ربع قرن توانسته آنها را با تحمل مشكلاتی فراوان نگهداری كند، فكر این قبیل حوادث را هم كرده است! و من یك دوره‌ی دیگر از آن را دارم؛ اما این بار، اصل نسخه‌های آن را به شما نمی‌دهم!... و سپس، پس از اخذ فتوكپی كامل از شماره‌های آن، نسخه‌های فتوكپی را در اختیار ایشان قرار دادم كه با مقدمه‌ای مشروح، سرانجام در سال 1368 توسط «انتشارات سروش» منتشر گردید. البته بخشی از تاریخ پیدایش نشریه‌ی «بعثت» را آقای حجتی در مقدمه‌ی خود آورده‌اند و من نیز در «ماهنامه‌ی بعثت»، نشریه‌ی مركز بررسی‌های اسلامی قم، منتشر شده به سال 1365، مقاله‌ی كوتاهی در این رابطه، منتشر كرده‌ام كه متن آن را در این مقدمه نقل می‌كنم:

صفحه‌ای از تاریخ معاصر
[بعثت، نشریه‌ی حوزه‌ی علمیه]

 

پس از قیام 15 خرداد و با اوج گرفتن فشار و اختناق رژیم ستمشاهی و ادامه یافتن حبس غیرقانونی آیت‌الله‌العظمی امام خمینی، در سال 1342، مبارزات ما نیز در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و در دانشگاه‌های ایران، اوج گرفت و در ابعاد گوناگون، گسترش یافت. علاوه بر كار علنی و آشكار كه از راه سخنرانی، تألیف و نشر كتب و نوشتن مقالات و روشنگری توده‌ها كه تقریباً همه‌ی ماها با آن مشغول بودیم، در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و برای آگاهی دادن به طلاب جوان و در واقع برای استمرار راه امام در مبارزه و افشای رژیم تبهكار پهلوی، نشریه‌ای به‌نام «بعثت» را پایه‌گذاری كردیم كه هم به دلایل امنیتی و هم به دلایل مالی، «هر چند یكبار» منتشر می‌شد و جمعاً در دو سال 14 شماره (سال اول 9 شماره و سال دوم 5 شماره) از آن چاپ و منتشر گردید كه علی‌رغم كوشش همه‌جانبه‌ی ساواك قم و دیگر عمال رژیم، انتشار آن تا دستگیری دوستان ادامه یافت.


آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره‌ی اهمیت این نشریه می‌گوید: 
«...كار مهمی كه ما شروع كردیم در این موقع ایجاد نشریه‌ی مخفی بود كه خیلی مؤثر بود. تا به حال هم تاریخ این نشریه روشن نشده برای مبارزین. من فكر می‌كنم اگر بتوانید نسخه‌های این مبارزه را از آرشیو ساواك بگیرید، جالب باشد. یك نشریه به‌نام «بعثت» كه من و آقای باهنر و آقای دعایی و آقای سیدهادی خسروشاهی این نشریه را راه انداختیم. دوستان دیگری هم كمك می‌كردند. نشریه سیاسی ـ اجتماعی بود...».2
نویسنده هم در همین رابطه، در پاسخگویی به آقای «احمدعلی بابایی» كه به بهانه‌ی دفاع از به‌اصطلاح روشنفكر جماعت فكلی!، در روزنامه‌ی «اطلاعات» از نوع فعالیت‌های ما در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در دوران ستمشاهی، سؤال كرده بود، به طور اجمال، چنین پاسخ داده‌ام:
«... من به اعتبار 28 سال از بخش زندگی‌ام، می‌توانم پاسخگوی شما باشم، من از روزی كه به قم آمدم با فدائیان اسلام و در تهران، در مسجد هدایت با آیت‌الله طالقانی و انجمن اسلامی دانشجویان همكاری كردم. سپس در دوره‌ی مقاومت ملی به تصدیق برادرانی چون چمران، رضوی، طاهری و... در كنار آنها بودم ... و بعدها در «نهضت آزادی» و بعد در «نهضت روحانیت».

در همین رابطه دو سال تمام نشریه‌ی مخفی بعثت را در افشای رژیم به همراهی برادرانی چون هاشمی رفسنجانی، دعایی، حجتی چاپ و منتشر كردیم و این نشریه تا دستگیری برادر هاشمی رفسنجانی و اینجانب و انتقال ما به زندان قزل‌قلعه پس از اعدام منصور و هجرت برادر دعایی به نجف، ادامه داشت.».3

یكی دیگر از همكاران این نشریه، برادرمان علی حجتی كرمانی هم در مصاحبه با مجله‌ی «سروش» درباره‌ی این نشریه چنین می‌گوید: «... به‌طور كلی مبارزات ما به‌ دو شكل تقسیم می‌شد: اول مبارزات علنی شامل نوشتن و سخنرانی كه منجر به زندان و شكنجه و تبعید می‌گردید و دوم مبارزات مخفی و زیرزمینی كه در خصوص شكل دوم، كه بیشتر بر نشر موضوعات ایدئولوژیكی متكی بود، اولین اقدام انتشار نشریه‌ای بود با نام «بعثت» و با همكاری آقای «هاشمی رفسنجانی» و آقای «سیدهادی خسروشاهی» و آقای «سیدمحمود دعایی». با حدود پانزده شماره‌ای كه از این نشریه منتشر شد، عملاً ما به این نتیجه رسیدیم كه انتشار نشریه‌ی «بعثت» در سطح جامعه توانست به كار بنیادی و روشنگر تبدیل شود... و این نشریه نه تنها در زمان خود، كه در زمان حاضر هم می‌توانست در زمینه‌ی آگاهی‌دهندگی و سازندگی، نقش مؤثری داشته باشد...».4


 البته باید یادآور شد كه مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی، شهید دكتر محمدجواد باهنر و استاد مصباح یزدی هم به این «فعالیت» پیوسته بودند و با آن همكاری‌هایی داشتند، و بی‌تردید نمی‌توان فراموش كرد كه برادرمان حجتالاسلام شریفی گرگانی، در آن بحران و اختناق، یكی از سه اتاق منزل كوچك خود را در اختیار ما قرار داد كه بدون آن، امكان تایپ، پلی‌كپی، بسته‌بندی و توزیع «بعثت» عملی نبود و طبیعی است كه اگر همه‌ی نكات امنیتی مراعات نمی‌شد، لو رفتن «خانه‌ی امن» همه‌ی زحمات را به هدر می‌داد.

اكنون در نخستین شماره‌ی مجله‌ی ماهانه «بعثت»، كه برای استمرار همان راه بعثت سال 1342 «هر چند یكبار» منتشر خواهد شد. علاوه بر كلیشه‌ی یك صفحه از شماره‌ی اول، تمام مطالب آن شماره را كه در شش صفحه‌ی بزرگ منتشر شده بود، برای آگاهی نسل مبارز امروز از چگونگی و تاریخ آغاز این نبرد فكری ـ سیاسی علیه رژیم ستمشاهی، تایپ و نقل می‌كنیم.5

خوشبختانه علی‌رغم مرور زمان و فشار از هر طرف، ما به‌یاری حق توانستیم دو دوره‌ی كامل از آن را در آرشیو اسناد خصوصی خود ـ كه هیچ وقت در منزل خود من نگهداری نشده است ـ از دستبرد شیاطین زمان دور نگهداریم و امیدواریم كه به‌زودی برای اجابت درخواست بسیاری از برادران و همفكران، مجموعه‌ی كامل آن در یك مجلد، به طور مستقل چاپ و منتشر گردد تا «میراث‌خواران انقلاب!» و كسانی كه امروز با سوءاستفاده از موقعیت، قلم به‌دست گرفته و به خیال خود «تاریخ‌نویس» شده‌اند و متأسفانه پاره‌ای از حقایق را تحریف یا پنهان نموده‌اند، بدانند كه چه كسانی و در چه شرایطی، در راه خدا و برای خلق، مبارزه می‌كردند و چه كسانی و در چه شرایطی امروز، «طلبكار» شده‌اند!

در شماره‌های آینده6 در این زمینه‌ها بیشتر سخن خواهیم گفت و حقایق تاریخی را آن طور كه بوده، نه آن‌طور كه منافقین می‌خواهند «جعل» كنند، برای آگاهی نسل جوان و مسلمان ایران، بازگو كرده و منتشر خواهیم ساخت.

قم: حوزه‌ی علمیه، رجب 1406، سیدهادی خسروشاهی»7
 

 علاوه بر نویسنده‌ی این سطور، دوستان دیگر، همكاران نشریه‌ی بعثت، هر كدام به تناسب، مطالبی باز در این زمینه نوشته و یا به عنوان خاطرات نقل كرده‌اند كه برای تكمیل بحث «چگونگی پیدایش بعثت»، به نقل آن مطالب نیز می‌پردازیم:
آیت‌الله آقای هاشمی رفسنجانی ـ علاوه بر گفتاری كه در مصاحبه با مجله‌ی «عروة‌الوثقی» داشته و در همین مقدمه نقل شد، در كتاب خود در این باره چنین می‌نویسد:

1352- آزادی امام

از اساسی‌ترین كارهای ما در آن چند ماه، ایجاد تشكیلاتی بود كه مركزیت آن از یازده نفر تشكیل می‌شد: آقایان خامنه‌ای، منتظری، ربانی شیرازی، قدوسی، مصباح یزدی، امینی، محمد خامنه‌ای، آذری، مشكینی، حائری تهرانی و من. نشریه‌ی مخفی بعثت و انتقام در حقیقت ارگان همین جمعیت بود كه در كارهای اجراییِ آن آقایان سیدمحمود دعایی، مصباح، علی حجتی كرمانی و سیدهادی خسروشاهی و من، همكاری داشتیم. نشریه‌ی «بعثت» بیشتر جنبه‌ی سیاسی و پرخاش و افشاگری داشت و نشریه‌ی «انتقام» جنبه‌ی ایدئولوژیكیِ آن قوی بود، كه شاید براساس احساس چنین نیازی پس از «بعثت» منتشر شد. در حل مسائل مالی هم نقش اساسی را هیئت‌های مؤتلفه داشتند.

برای این تشكیلات، اساسنامه‌ای هم نوشته شد كه بعدها در كتابخانه‌ی آقای آذری، كه مورد تفتیش ساواك قرار گرفت، به دست رژیم افتاد و آن تشكیلات به آن صورت ادامه پیدا نكرد و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند؛ البته مطابق قرار، پوششِ كار را هدفِ اصلاح امور حوزه قرار داده بودیم كه قرار بود در صورت كشف، همه‌جا یك زبان همین را بگوییم. رژیم حساسیت شدیدی روی تشكیلات سیاسی داشت...».8
حجت‌الاسلام و المسلمین آقای سیدمحمود دعایی هم در مصاحبه‌ای با فصلنامه‌ی تاریخی «یاد» چنین می‌گوید:

«انتشار یك نشریه از سوی نیروهای مبارز
در كنار آن فعالیت‌ها و ارتباطات، ضرورت انتشار یك نشریه‌ی رسمی كه بیانگر اهداف و آرمان‌های روشن و مترقی حوزه باشد مطرح شد و قرار شد یك نشریه‌ی این‌چنینی سازماندهی شود. طبیعتاً هسته‌ی اصلی آن در منزل آقای هاشمی در قم بود و هسته‌ی تهرانش در منزل آقای شهید باهنر بود. من خاطرم هست كه سازماندهی كردند و افرادی انتخاب شدند؛ آقایان هاشمی رفسنجانی، مرحوم شهید باهنر، مصباح یزدی، مرحوم آقای ربانی شیرازی، آقای حجتی كرمانی و آقای سیدهادی خسروشاهی بودند كه در منزل آقای رضا شریفی گرگانی قرار شد وسیله‌ای تدارك شود: وسیله‌ی تكثیر (پلی‌كپی). چون من از دوران دبیرستان بخش هنری دبیرستان، تایپ و این‌جور چیزها را آموخته بودم، تایپ می‌كردم. استنسیل تهیه شد، مركب و كاغذ تهیه شد.

هیئت تحریریه‌ی اصلی آن نشریه كه اسمش را هم «بعثت» گذاشتند و تصادفاً روز مبعث هم اولین شماره‌اش تكثیر و پخش شد. سرمقاله‌ی اصلی‌اش را مرحوم شهید باهنر نوشته بودند. مطالبی را آقای هاشمی می‌نوشتند. اخبار و گزارش‌های تحلیلی را آقای خسروشاهی تدارك می‌دیدند. مبحثی در سازماندهی را آقای حجتی می‌نوشتند. آقای مصباح یك مبحث اعتقادی و كلامی قوی را تدارك می‌دیدند و هر كسی كاری می‌كرد. من هم سعی می‌كردم در تكثیر و پخش آن فعال باشم. به خاطر حساسیت كار كه هیچ‌كس نباید مطلع باشد، سعی كرده بودیم حتی‌الامكان مرتبطین رسمی و علنی، كمتر باشند.

به خاطرم هست یك روز دستگاه پلی‌كپی ما مشكلی برایش پیش آمده بود، می‌گشتیم كه چه كسی كارشناس امور پلی‌كپی هست كه بتواند كمك بدهد، از آقای سید جعفر شبیری زنجانی دعوت كردیم كه آنجا آمد، در این زمینه بلد بود آمد و خیلی مؤثر بود. آقای شیخ مهدی طارمی خطاط ما بود، كلیشه‌ی بعثت را ایشان نوشته بود، كلیشه‌ها و سرتیترها را ایشان می‌نوشت. این نشریه نزدیك به دو سال تداوم داشت و خیلی خوب عرضه شد. مطالب خیلی سطح بالایی داشت. در محافل دانشگاهی و روشنفكری از آن خیلی استقبال شد. همه ماهه مطالبِ متناسب با شرایط روز را تدارك می‌دیدیم. در اواخر سال 1343 به خاطر خط‌مشی‌ای كه آقای شریعتمداری داشتند، دارالتبلیغ را تأسیس كرده بودند، اختلاف بینش به وجود آمد بین برخی از دوستانی كه آنجا را اداره می‌كردند با دوستان اصلی ـ با برخی از دوستانی كه در هسته‌ی مركزی بودند و ارتباطاتی با تشكیلات دارالتبلیغ داشتند ـ آقای خسروشاهی، آقای حجتی و... بودند و آنها تأكید داشتند كه برای وحدت روحانیت از آقای شریعتمداری هم یاد بشود. از دارالتبلیغ هم اسم برده شود.

احساس می‌شد كه نوعی تنگنای همزیستی، محذوراتی را دارد بین آقایان به وجود می‌آورد، مع‌ذلك نشریه تداوم داشت و برای جبران این نقیصه ـ خط مشی‌ای كه در این نشریه داشت حاكم می‌شد ـ نشریه‌ی انتقام سازماندهی شد. نشریه‌ی انتقام در كنارش بیانگر اهداف جدی و قوی و ناب مبارزاتی بود؛ نشریه‌ای كه آخرین شماره‌اش مربوط به كاپیتولاسیون بود.


یاد: ظاهراً انتقام زیاد دوام نیاورد؟
حجت الاسلام دعایی: انتقام مدتی طول نكشید، فكر كنم یك سال بود. 
جالب آن است كه از هسته‌های اولیه‌ی كار در «انتقام» آقای حاج شیخ ابوالقاسم وافی كه در قم بود. چند سال بعد كه ما از موضوع عضویت آقای وافی اطلاع پیدا كردیم، فهمیدیم چه قدر هوشمندانه كسانی را انتخاب كرده‌اند كه كسی باور نكند اینها دست‌شان در این كارها هست.
آن نشریه‌ی خیلی فعال بود و در تهران، تشكل‌های دانشجویی، انجمن‌های اسلامی دانشجویان و در بازار كسانی بود كه آن را خوب توزیع می‌كردند. در قم هم خوب توزیع می‌شد. رمز تداوم نشریه‌ی مخفی دانشجویان حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در این بود كه افراد مرتبط با آن، پرحرف نبودند؛ پرگو نبودند؛ این طرف و آن طرف خودشان را عرضه نمی‌كردند و این از رموز تداومش بود. آخرین شماره‌اش كه من خاطرم هست مربوط به كاپیتولاسیون بود بحث تحلیلی بسیار ارزشمندی را ارائه داد و ویژه‌نامه‌ای بود كه فكر می‌كنم در بیست یا سی صفحه تهیه شده بود و منتشر شد. بعد از آن بعضی از آقایون دستگیر شدند و من هم مجبور به هجرت به عراق شدم... 
البته یادم هست برای آنكه شناخته نشویم، افراد در گروه گرداننده‌ی بعثت، هر كدام برای خودمان اسمی گذاشته بودیم. من علی‌آقا اراكی بودم، آقای هاشمی، علی ایرانی بودند، هر كدام اسم مستعاری داشتیم...».9


شماره‌های بعثت چگونه به دست آمد؟
حجت‌الاسلام والمسلمین علی حجتی كرمانی هم طی یادداشتی كه برای این چاپ از مجموعه‌ی بعثت، نوشته است چنین می‌نویسد:
«بی‌تردید دوراندیشی و همت عالی برادر گرامی جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای سیدهادی خسروشاهی در بقای دوره‌ی كامل نشریه‌ی مخفی «بعثت»، ارگان دانشجویان حوزه‌ی علمیه‌ی قم در سال‌های 1342 ـ 1344، نقش عمده و اساسی را دارد و اگر همت ایشان نبود، امروز نشانی از دوره‌ی كامل این نشریه در میان نبود.

آقای خسروشاهی در دوران انتشار «بعثت» صادقانه در پرمحتوا ساختن نشریه می‌كوشید و بدون هیچ‌گونه ادعا و تظاهری ـ مانند چند برادر دیگر همكار ـ در تهیه‌ی مقالات و نشر مخفیانه‌ی آن در سراسر ایران، كوشا بود و جمع‌آوری و حفظ دو دوره از آن، در آرشیو اختصاصی خود ـ آن هم در آن دوران پرخطر و طولانی ـ نشان‌دهنده‌ی استمرار تلاش و اخلاص در عمل تواند بود.

پس از پیروزی انقلاب، به پیشنهاد نهادی وابسته به انقلاب كه به دنبال این نشریه بود و آن را حتی در میان اسناد ساواك نیافته بود، شماره‌های اصل موجود در آرشیو آقای خسروشاهی توسط من به دست مسئول آن نهاد سپرده شد كه به‌طور مستقل منتشر سازد! ولی متأسفانه آن دوره از نشریه، شوخی شوخی! نصیب آن نهاد شد! و مرا نزد برادرمان، آقای خسروشاهی شرمنده ساخت. به‌ویژه كه هدف اصلی ما ـ چاپ و نشر آن ـ برآورده نشد! و نشریه در بایگانی آن نهاد قرار گرفت ... اما پس از مدتی كه می‌خواستم از این پیشامد ناگوار غیراختیاری، عذرخواهی بكنم! برادرمان آقای خسروشاهی با خنده گفت: آقای حجتی نگران نباش! من یك دوره‌ی دیگر در آرشیو دوم خود دارم، اگر آماده‌ی چاپ آن هستی، این بار دوره‌ای دیگر در اختیار شما قرار می‌دهم! اما نه اصل آن را .

و چنین بود كه این بار دوره‌ای دیگر ـ اما فتوكپی شده ـ در اختیار من قرار گرفت و من پس از ویرایش كوتاه و مقدمه‌نویسی، توسط انتشارات «سروش» آن را به‌دست چاپ سپردم. البته برای سپاس و تقدیر از زحمات آقای خسروشاهی در جمع‌آوری و نگهداری شماره‌های این مجموعه، در آخر آن مجموعه كه توسط «سروش» چاپ شده است، چنین آورده‌ام:

«و اینك پس از گذشت 22 سال و چهار ماه و هفت روز از انتشار نخستین شماره و پس از گذشتن بیست سال و دو ماه10 از انتشار چهاردهمین و آخرین شماره‌ی نشریه‌ی بعثت (نشریه‌ی داخلی دانشجویان حوزه‌ی علمیه‌ی قم) مجموعه‌ی كامل آن (چهارده شماره) كه از آرشیو حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی سخاوتمندانه فرادست آمد، در یك مجلد تقدیم علاقه‌مندان نهضت روحانیت شیعه و مشتاقان تاریخ انقلاب اسلامی مردم ایران می‌گردد ـ 29 فروردین 1366».11

و اكنون مایه‌ی مسرت و شادمانی است، مژده دهم كه علاوه بر «بعثت» مجموعه‌های دیگر اسناد نهضت اسلامی ایران كه اغلب آنها به‌طور اختصاصی و بدون خط بازی توسط ایشان از همان آغاز نهضت جمع‌آوری و با زحمات و دقت در حدّ وسواس و حتی بدون اطلاع ما و دوستان و همكاران دیگر، در مراكز مختلف نگهداری شده است، در بیست جلد و به‌طور مستقل، آماده‌ی چاپ و نشر می‌گردد.
نخستین جلد آن مجموعه‌ی گران‌سنگ، دوره‌ی كامل «بعثت» ـ با مقدمه‌ای تاریخی و مدارك و اسناد جدید ـ و دومین جلد آن، نشریه‌ی «انتقام» ـ دومین نشریه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم ـ و سپس اعلامیه‌های طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم و آنگاه مجموعه‌ی كامل همه‌ی اعلامیه‌های مراجع عظام و علمای بزرگ بلاد و طلاب و فضلای حوزه علمیه قم ـ باز بدون هیچ‌گونه گرایش خطی و جناحی!! ـ خواهد بود.

خدایش جزای خیر دهاد كه در آن دوران خطرناك خفقان و حاكمیت «زر و زور و تزویر»، از روی ایمان و اعتقاد، خود به تنهایی به این كار عظیم ـ حفظ و نگهداری اسناد تاریخی نهضت ـ پرداخت بدون آنكه خود را «طلبكار» بداند و یا نیازی به «قدرشناسی»! داشته باشد...
و هذا من فضل‌الله یعطیه من یشاء من عباده.

تهران: مهر ماه 1366، علی حجتی كرمانی»
 

این اجمالی از دیدگاه‌های دوستان و همكاران، درباره‌ی پیدایش بعثت و چگونگی تاریخ آن بود، اما در این مقدمه ـ چاپ جدید دوره‌ی كامل بعثت ـ نقل یكی دو نكته و خاطره، و نقد تاریخی، نوشته‌ی یكی از برادران عزیز و نقل چند سند از «ساواك» برای تكمیل بحث «تاریخ و چگونگی پیدایش بعثت» ضروری است:

1ـ پیدایش بعثت
 با انتشار سالنامه‌ی «مكتب تشیع» و سپس فصلنامه‌ی آن، توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و شهید دكتر محمدجواد باهنر در سال 1337، همكاری نویسنده‌ی این سطور با آن نشریه نیز آغاز گردید. برای من نشریات «مكتب اسلام»، «در راه حق»، «مكتب تشیع»، «معارف جعفری» و دیگر نشریات حوزه‌ی علمیه‌ی قم، همه یكسان بودند و ارتباط شخصی ناشرین آنها با «مراجع» متعدد، مانع از همكاری من نمی‌توانست باشد... چون در باور من همه‌ی مراجع هم یكسان بودند.

دومین سالنامه‌ی علمی ـ تحقیقی «مكتب تشیع» كه تحت عنوان «شیعه» در سال 1338 منتشر گردید، شامل مجموعه مذاكرات استاد بزرگوار، آیت‌الله علامه طباطبایی با «پروفسور هانری كربن» بود و در متجاوز از چهارصد صفحه منتشر شد كه بیش از دویست صفحه‌ی آن، توضیحات آیت‌الله علی احمدی میانجی و اینجانب، بر مطالب كتاب بود.


در واقع این كتاب، روابط ما را با آقای رفسنجانی و شهید باهنر بیشتر كرد و همكاری اینجانب با فصلنامه و سالنامه‌ی مكتب تشیع، استمرار یافت12 و به‌طور طبیعی دیدارهای ما با آقایان نیز بیشتر شد... . حوادث به سرعت پیش می‌آمد ... تا دو سال بعد، مبارزه‌ی «روحانیت» علیه قانون ایالتی ـ ولایتی! شاه آغاز گردید و به دنبال آن، مبارزاتی كه ما طلبه‌های جوان، پس از سركوب حركت فدائیان اسلام و اعدام ناجوانمردانه‌ی رهبران آن ـ و سكوت مطلق جامعه‌ی روحانیت ـ در انتظار پیدایش آن بودیم، آغاز شد تا آنكه قیام 15 خرداد و فاجعه‌ی قتل عام مردم توسط رژیم شاه پیش آمدو 
 در گفتگوهای مكرری كه با دوستان، به‌ویژه آقای رفسنجانی داشتیم، سرانجام به این نتیجه رسیدیم كه برای ایجاد آگاهی و تحول سیاسی ـ اجتماعی در متن جامعه و به‌ویژه در میان «بدنه‌ی اصلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم» انتشار یك نشریه‌ی «سیاسی» ضروری است، اما با توجه به شرایط و امكانات آن زمان، چاپ یك نشریه‌ی رسمی با محتوایی كه مورد نظر ما و دوستان بود، امكان نداشت و به همین دلیل، تصمیم گرفته شد كه یك نشریه «مخفی» به عنوان «ارگان حوزه‌ی علمیه، یا دانشجویان حوزه‌ی علمیه» منتشر گردد!


مشكل فقدان لوازم و وسایل كار نظیر ماشین تایپ، دستگاه پلی‌كپی، خانه‌ی امن! و... حل شد. با تهیه‌شدن پول توسط علی حجتی كرمانی، مأموریت خرید دستگاه پلی‌كپی به عهده‌ی اینجانب گذاشته شد. به كتابفروشی و مؤسسه‌ی لوازم التحریر برقعی، متعلق به فرزند آقای سیدعلی‌اكبر برقعی معروف ـ واقع در اول خیابان باجك، روبه‌روی بازار مركزی قم ـ مراجعه كردم. مدیر آن از دوستان من بود كه جوانی خوش‌اخلاق و انسان بود. مبلغ پلی‌كپی را پرداختم و قرار شد دو روز بعد دستگاه را تحویل دهند! . دو روز بعد، دستگاه را تحویل گرفتم و با قرار دادن آن در «گاری دستی» یك باربر، به سوی «خانه‌ی امن» ـ خانه‌ی آقای شریفی گرگانی در یخچال قاضی‌ـ راه افتادم. در نزدیكی حرم حضرت معصومه (ع) متوجه شدم كه یك مأمور شهربانی مرا تعقیب می‌كند. راه برگشتی وجود نداشت .بلافاصله به باربر گاری دستی! گفتم چون تو آهسته می‌آیی، من زودتر می‌‌روم، تو دستگاه پلی‌كپی را به منزل آیت‌الله شریعتمداری یكی از مراجع تقلید وقت بیاور! و خود به سرعت به منزل ایشان رفتم و داستان گرفتاری احتمالی را گفتم و ایشان پذیرفتند كه دستگاه را در اندرونی منزل ایشان به امانت بگذارم و چند روز دیگر ببرم.


مأمور شهربانی كه به دنبال باربر گاری، خود را به منزل ایشان رسانده بود و بی‌شك به دنبال «مقصود نهایی» بود، وقتی كه با تحویل علنی دستگاه مزبور به خادمین آن منزل روبه‌رو شد، به سرعت برگشت و رفت ... و ما در شب دیگر، آن را به «محل امن» ـ منزل آقای شریفی گرگانی ـ منتقل كردیم و كار آغاز شد .


آقای رفسنجانی بیشتر به امور اجرایی ـ تشكیلاتی می‌رسید. گاهی هم مقاله‌ای می‌نوشت. ایشان با دوستان تهران یا «هیئت مؤتلفه» ارتباط داشت اما نشریه‌ی ما، «ارگان» آن دوستان نبود. بلكه «نشریه‌ی داخلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم» بودـ همان‌طور كه در هر شماره زیر نام بعثت نوشته می‌شد ـ و مسئولین و اداره‌كنندگان اصلی آن هم چهار نفری بودند كه نام آنها هم اینك در روی جلد كتاب آمده است.

البته دوستان و برادران دیگری هم گاهی در جلسات ما شركت می‌كردند و یا مقاله هم می‌دادند، اما جزء كادر اصلی و دائم نشریه‌ی «بعثت» نبودند . نباید فراموش كرد كه مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی و استاد محمدتقی مصباح یزدی و برادر عزیز محمدجواد حجتی كرمانی هم از همكاران نشریه‌ی بعثت بودند. شاید بتوان گفت كه بیشترین مقالات مربوط به جهان اسلام و گزارش‌های سیاسی ـ خبری را من تهیه می‌كردم یا می‌نوشتم و پس از تصویب در جلسه‌ی مشترك، به دست تایپ و چاپ (پلی‌كپی) سپرده می‌شد. البته همه‌ی ما در «تكثیر» و بسته‌بندی و نقل و انتقال نشریه برای توزیع در حوزه و یا ارسال به شهرستان‌ها، شركت داشتیم و كار خطاطی نام نشریه و عناوین مقالات یا شعارهای صفحه‌ی آخر به عهده‌ی آقای مهدی طارمی (سردانی) بود كه با خط خوش خود، این كار را روی ورقه‌ی «استنسیل» انجام می‌داد كه كار آسانی نبود.

2ـ «بعثت» و «مؤتلفه»
... اشاره كردم كه آقای رفسنجانی از اعضای «بعثت» با دوستان تهران، كه بعدها نام «مؤتلفه‌ی اسلامی» به خود گرفتند، ارتباط داشت. ما نیز روابط دوستانه‌ای با آنها داشتیم، تا آنجا كه منزل ما در قم ـ متصل به منزل امام خمینی در یخچال قاضی ـ گاهی مركز و پناهگاه برادران مؤتلفه بود. شهید مهدی عراقی در خاطرات خود این امر را یادآور می‌شود و می‌نویسد كه چگونه گروهی از برادران تهران را در ایام بحرانی، برای حفاظت از امام خمینی، در منزل ما به حالت آماده‌باش درآورده بود. (رجوع شود به «ناگفته‌ها» و مجله‌ی «یاد» خاطرات مرحوم شهید مهدی عراقی.)13

اما این ارتباط، همراه با پیوند حزبی و یا عضویت تشكیلاتی نبود و از سوی دیگر، نشریه‌ی «بعثت» كه در بازار تهران بیشتر توسط این برادران توزیع می‌گردیدـ در محیط‌های دانشگاهی، توسط برادران نهضت آزادی از قبیل مهندس عزت‌الله سحابی و دكتر محمدمهدی جعفری و یا دوستان جوان دیگری كه بعدها سازمان مجاهدین خلق را تأسیس كردند، توزیع می‌شد ـ ارگان «هیئت مؤتلفه» نبود، ولی متأسفانه یكی از برادران عزیز آن دوران ـ و این زمان نیز ـ در توضیح فعالیت‌ها و تاریخ سازمان خود، «بعثت» و «انتقام» را نشریه‌ی هیئت مؤتلفه! معرفی می‌كند و می‌نویسد:

« مؤتلفه بیشترین نیروی خود را روی چاپ، تكثیر و پخش اعلامیه‌ها، سخنان و نظریات امام خمینی و سایر مراجع و روحانیون سرشناس مصرف می‌كرد. كار  تشكیلات كه سامان یافت، كار نشریات نیز شروع گردید ... جزوه‌ی «هدف روحانیون از مبارزه‌ی اخیر» در سطح گسترده‌ای منتشر شد و تعداد آن هم بسیار زیاد چاپ گردید؛ به نحوی كه آقای مصطفی حائری حدود پنج هزار نسخه‌ی آخر آن را در ادارات پخش نمود.

نشریه‌ی برون‌گروهی دیگر مؤتلفه، نشریه‌ی «بعثت» بود كه توسط عده‌ای از روحانیون عضو و یا وابسته به مؤتلفه، در قم تهیه و توسط افراد مؤتلفه چاپ و توزیع می‌گردید و در روشن كردن اذهان مردم بسیار مؤثر بود. اولین شماره‌ی بعثت كه در ماه رجب 1384 برابر 1343 انتشار یافت، ساواك بلافاصله حساسیت شدید نشان داد و عوامل خود را جهت دستگیری نویسندگان و توزیع‌كنندگان تجهیز كرد اما نتوانست ردپایی به دست آورد. گزارش ساواك درتاریخ 10/1/1344 یعنی حدود نزدیك به دو سال پس از انتشار بعثت، نهایت عجز و زبونی ساواك را با همه‌ی ادعاهایش می‌رساند:


گزارش اطلاعات داخلی
«موضوع: درباره‌ی نشریه‌ی بعثت                شماره‌ی 114/20 الف
محل: تهران                                         تاریخ حادثه:
عطف به شماره:                                   تاریخ وصول خبر: 10/1/1344
منبع خبر: ت 517                                 تاریخ گزارش: 10/1/1344
خیلی محرمانه
تقویم ب ـ 3

برابر اطلاع، نشریه‌ی مذكور در مدرسه‌‌ی خان تحت‌نظر (علی) حجتی كرمانی و ...سید واحدی (برادر واحدی معدوم) چاپ و پخش شده است. هنگامی كه مأمورین انتظامی جهت دستگیری حجتی كرمانی به مدرسه‌ی خان رفته‌اند، نامبرده و همدستانش پی بردند كه شاید پلی‌كپی آنها كشف شود؛ شبانه بلافاصله ماشین پلی‌كپی را به منزل واحدی واقع در كوچه‌ی بیگدلی‌ها برده‌اند و پس از دو روز به جای دیگر كه معلوم نگردیده انتقال داده‌اند.
نظریه‌ی رهبر عملیات: به مأمورین آموزش داده شد تا به تحقیق خود ادامه دهند و محل ماشین پلی‌كپی را تعیین نمایند».


به یك گزارش دیگر در مورد شناسایی دست‌اندركاران چاپ و پخش نشریه‌ی بعثت كه توسط دستگاه پلیسی شاه (ساواك) انجام گرفته است، توجه بفرمایید:
«گزارش ساواك قم: علی حجتی كرمانی كه درتهران بازداشت است، و همچنین سیدهادی خسروشاهی كه فعلاً در تبریز می‌باشد از نحوه‌ی چاپ و انتشار نشریه‌ی بعثت مطلع‌اند از نامبردگان تحقیق می‌شود...».


رئیس ساواك استان مركز
مولوی14

همان‌طور كه ملاحظه می‌كنید، مؤلفان محترم كتاب «تاریخ هیئت‌های مؤتلفه» به‌طور رسمی «بعثت» را نشریه‌ی خود معرفی  می‌كنند! و حتی «چاپ» آن‌را به خود نسبت می‌دهند! درصورتی‌كه واقعیت این‌طور نیست، نه ما و نه حتی آقای رفسنجانی، عضو یا وابسته به هیئت مؤتلفه نبودیم، بلكه «همكاری» ما با آنها درزمینه‌های مبارزاتی، همانند همكاری با اعضای «نهضت آزادی» بود كه هیچ كدام جنبه‌ی سازمانی و پیوند تشكیلاتی نداشت.

عجیب است كه علی‌رغم اینكه در هر شماره‌ی «بعثت» با حروف درشت اعلام می‌شد كه بعثت، «نشریه‌ی داخلی حوزه‌ی علمیه‌ی قم» می‌باشد، باز دوستان اعلام می‌كنند كه بعثت نشریه‌ی برون‌گروهی! آنان بوده كه حتی آن را «چاپ» هم می‌كرده‌اند!


3ـ اسناد ساواك
همان‌طور كه مؤلفان كتاب هیئت‌های مؤتلفه اشاره كرده‌اند، ساواك شاه علی‌رغم پی‌گیری دوساله، نتوانست نویسندگان، ناشرین و محل تایپ و تكثیر نشریه‌ی «بعثت» را شناسایی و افراد را دستگیر كند. البته ساواك چندین بار اینجانب را برای كشف مسئله‌ی «بعثت» در قم دستگیر و یا احضار و بازجویی كرد، اما بازجویی آنها، نتیجه‌ای نداشت و برادرمان علی حجتی كرمانی نیز همین سرنوشت را داشت و علی‌رغم سوءظن ساواك به اینجانب و ایشان، بالاخره نه دستگاه پلی‌كپی و نه رفقای همكار، برای آنها شناخته نشدند! و بعثت تا زمان «اعدام انقلابی منصور» توسط یكی از وابستگان هیئت مؤتلفه، منتشر گردید.

پس از اعدام منصور، نخست‌وزیر شاه، نخست آقای رفسنجانی و سپس اینجانب همراه عده‌ای دیگر از قم دستگیر و به زندان قزل‌قلعه در تهران، اعزام شدیم . هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی، شیخ صادق خلخالی، رضا گلسرخی، انصاری شیرازی، نبی‌پور، حاج مرتضی تجریشی و چند نفر دیگر در بند 2 قزل‌قلعه بودیم... اما چند روز بعد، آقای رفسنجانی و آقای گلسرخی به بند انفرادی منتقل شدند و با توجه به «بحرانی» بودن شرایط و اعمال شكنجه‌های وحشیانه، نگرانی دوستان از «لو» رفتن امور آغاز شد.


یك سرباز ترك كه مأمور بردن غذا به آقای رفسنجانی و آقای گلسرخی بود، از شرایط سخت و شكنجه‌ی آنان به من خبر می‌داد ... و روزی در حیاط قزل‌قلعه كه من با شادروان داریوش فروهر ـ همیشه زندانی بند 1 قزل‌قلعه ـ والیبال! بازی می‌كردیم، سرباز همشهری، پنجره‌ی بند انفرادی آقای رفسنجانی را به من نشان داد و این فرصتی بود كه من روز بعد، ضمن شعرخوانی عربی! با آواز بلند! در جلوی پنجره‌ی بند انفرادی آقای رفسنجانی، از ایشان پرسیدم كه از بعثت چه گفته‌اند؟ اگر اعترافی شده است ما هم انكار نكنیم و مسئولیت مشترك را بپذیریم؟!


آقای رفسنجانی با عربی شكسته بسته‌ی! خاص خود ـ كه بعدها می‌گفت به بهانه‌ی خواندن قرآن با صدای بلند آنها را می‌گفت ـ اعلام كرد كه «من هیچ اعترافی نكرده‌ام، اگر اینها بفهمند كه ما در نشر آن دخالت داریم، وضع همه سخت‌تر خواهد شد ... اگر بازجویی به شكنجه رسید، سعی كنید كه آن را تحمل كنید وگرنه هر اعترافی، شكنجه‌ی بدتری به دنبال خواهد داشت و به‌هرحال اگر نتوانستید تحمل كنید، بهتر است كه مسئولیت آن‌را به تنهایی به عهده بگیرید!»

می‌خواستم شعر خواندن! را ادامه بدهم كه سرباز گشت درون زندان آمد و اخطار كرد كه جلو آن پنجره «روضه» نخوانم! و من به سوی بند انفرادی «آیت‌الله انواری» رفتم و با روضه خواندن! ـ به‌قول سرباز! ـ به احوالپرسی از ایشان پرداختم.
 در بازجویی‌ها سخنی درباره‌ی «بعثت» نگفتیم ... تا آنكه به مناسبت عید نوروز، عده‌ای از جمله مرحوم ربانی شیرازی، خلخالی، گلسرخی، جهانتاب، انصاری شیرازی و اینجانب آزاد شدیم ... در بیرون معلوم شد كه آقای علی حجتی كرمانی باز دستگیر شده است.  چند روز بعد، آقای حجتی توسط همسر محترمه‌ی خود كه به ملاقات رفته بود، پیغام داده بود كه آقای دعایی را شناخته‌اند، فوری به ایشان اطلاع دهید!

من در قم بلافاصله به مدرسه‌‌ی خان، محل سكونت آقای سیدمحمود دعایی، رفتم. وی آنجا نبود دوستان گفتند كه در مؤسسه‌ی برقعی برای آموختن زبان انگلیسی رفته است!... فوری به مؤسسه‌ی برقعی ـ خیابان ارم ـ رفتم و دم درب مؤسسه، آقای دعایی را دیدم كه داشت بیرون می‌آمد. «اخطار» را «ابلاغ» كردم! و ایشان گفت: «مهم نیست» و به مدرسه رفت؟ ... وقتی به مدرسه خان رسیده بود متوجه می‌شود كه مأمورین منتظر وی هستند، بلافاصله به پشت‌بام مدرسه رفته، و ازآنجا به پشت‌بام «گذرخان» و سپس یك راست به سوی «نجف اشرف» رهسپار می‌گردد.

آقای دعایی از نجف و از طریق برنامه رادیوئی ‌صدای «نهضت روحانیت ایران»، به مبارزه ادامه داد ـ و گاهی هم ما را نوازش می‌داد كه با نوشتن چند مقاله در مجله‌ای ماهانه! نمی‌توان مبارزه را ادامه داد! ـ و البته مسئله این‌طورها هم نبود و ما در قم ـ و ایران ـ مشغول كار و مبارزه بودیم و روی تشك نرم و لای پر قو! نمی‌خوابیدیم ... بلكه حقیقت این بود كه ما هرگز قصد تظاهر نداشتیم نه در نشر «بعثت» و نه در نوشتن و چاپ و توزیع اعلامیه‌های بسیاری كه با امضای «حوزه‌ی علمیه‌ی قم» و «دانشجویان حوزه‌ی علمیه» و یا نام‌های مستعار بی‌شمار دیگر، منتشر می‌گردید ... ما درواقع به مبارزه ادامه دادیم و اگر «تظاهر»ی می‌كردیم كه دوستان از ما نرنجند! بی‌تردید «لو» می‌رفتیم و كارها ناتمام می‌ماند. به ویژه كه در آن دوران، افراد «مبارز»، كم و معدود بودند و با دستگیری یك نفر، بسیاری از كارها تعطیل می‌شد!

البته همان‌طور كه آقای بادامچیان و دوستان اشاره كردند. «ساواك» واقعاً از كشف تشكیلات «بعثت» عاجز ماند و حتی ما امروز در اسناد ساواك می‌بینیم كه پس از دو سال، در گزارش‌های خود نشر آن را به عده‌ای دیگر نسبت می‌دهد و محل امن پلی‌كپی را مدرسه‌‌ی خان! و یا منزل برادر عزیز، آقای سیدجواد واحدی معرفی می‌كند ـ كه مطلقاً صحت نداشت ـ و این در واقع نتیجه پنهان‌كاری همه‌ی ما بود!
جالب آنكه اعضای اصلی چهارگانه‌ی بعثت هر كدام برای خود نام «علی» را انتخاب كرده بودیم: علی اراكی، علی ایرانی، علی اصفهانی و علی كاشانی! ... كه طبعاً شناختن و دستگیری چهار نوع علی! با مشخصات غیرواقعی، كار آسانی نبود و بلكه در واقع امری غیرمقدور بود. اما ساواك، بعدها، همان‌طور كه از اسناد به دست آمده برمی‌آید، كم‌كم به «هدف» نزدیك می‌شد و در گزارش‌های مأمورین دیده می‌شود  كه بعضی از نویسندگان آن را شناخته‌اند! و به دنبال یافتن پلی‌كپی و دستگیری «مستند» افراد هستند.

برای روشن شدن چگونگی امر، چند نمونه از اسناد به دست آمده را در این مقدمه می‌آوریم و البته اگر روزگاری دوستان وزارت اطلاعات! همه‌ی اسناد را ـ حداقل اسناد مربوط به خود ما را! ـ در اختیار نهادند، می‌توان بیشتر و بهتر به همه‌ی قضایای پیش از انقلاب پرداخت.
اینك چند گزارش و سند:


1. یادداشت‌های روزانه‌ی مهندس مهدی بازرگان (خاطراتی از دوران زندان)، تهران، نشر قلم، 1376، ص 241
2. مجله‌ی عروةالوثقی، شماره‌ی 68، 22/11/1360، ص 38
3. روزنامه‌ی اطلاعات، دی 1359
4. مجله‌ی سروش، شماره‌های 9 و 10، صص 32ـ34
5.چون متن كامل شماره‌های نشریه‌ی بعثت در این كتاب منتشر می‌گردد، از نقل این قسمت از مقالات كه در مجله آمده است، خودداری شد!
6. از ماهنامه یا مجله‌ی بعثت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فقط شماره‌ی 1 و 2 در سال 1365 منتشر گردید و به علت اشتغالات گوناگون، انتشار آن ادامه نیافت... اما هفته‌نامه‌ی «بعثت» و تنها به عنوان یك نشریه‌ی محلی ـ قم ـ هنوز منتشر می‌گردد كه اخیراً وارد سی و یكمین سال انتشار خود گردید... .
7. مجله‌ی بعثت، شماره‌های 1 و 2، 1365، صص5ـ 8 
8. دوران مبارزه، (خاطرات آقای رفسنجانی)، ج1، تهران، دفتر نشر معارف اسلامی، 1376، ص 190
9.فصلنامه‌ی یاد(نشریه‌ی بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی)، سال 12 شماره‌های 46ـ 45 ، بهار و تابستان 1376، صص 124ـ 127
10. در تاریخ نوشتن این یادداشت (1366 ش)
11. مجموعه‌ی بعثت، انتشارات سروش، ص 25 (مقدمه)
12. در اغلب شماره‌های منتشر شده‌ی «مكتب تشیع» سالانه، مقالاتی از اینجانب منتشر شده است.
13. «... سوم فروردین تلفن كردند كه گارد جاوید‌ی‌ها آمده‌اند توی خیابان و هر چه طلبه و مردم عادی است می‌زنند كه بگویند جاوید شاه. ما بچه‌ها را این جوری تقسیم‌شان كردیم: از دم دارالتبلیغ گفتیم 5 متر به 5 متر بایستند تا دم درب خانه‌ی آقا ـ امام ـ بقیه‌ی طلبه‌ها را هم تقسیم‌شان كردیم؛ نصف‌شان را خانه‌ی آقای سیدهادی خسروشاهی كه پشت خانه‌ی آقا بود، نصف‌شان را هم فرستادیم خانه‌ی محمودآقا بروجردی كه داماد آقا است. گفتیم اگر اتفاقی افتاد... تكبیر الله‌اكبر كه ما كشیدیم، طلبه‌هایی كه توی آن دو خانه بودند، آمدند بیرون. اینها ـ گاردی‌ها ـ از دو طرف محاصره شدند. خود من با دو تا از بچه‌ها رفتیم توی زیرزمین دیدیم چوب‌های بلند توی زیرزمین هست ما سریع چوب‌ها را از پنجره گذاشتیم بیرون گفتیم كه اگر ریختند تو خانه، بچه‌ها چوب‌ها را بگیرند و با چوب‌ها حمله كنند... .» فصلنامه‌ی یاد (بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران)، شماره‌ی 16، سال چهارم، پاییز 1368، ص 59، گفتگو با شهید مهدی عراقی     
14. اسدالله بادامچیان و علی بنانی، هیئت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی، تهران، انتشارات اوج، 1362، صص 284ـ 289 (با استناد به جلد دوم و سوم پرونده‌ی موضوعی جمعیت‌های مؤتلفه‌ی اسلامی در ساواك)
 

مشخصات کتاب

  • اسناد نهضت اسلامی ایران (1) بعثت
  • انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  • سیدهادی خسروشاهی
  • فارسی
  • چاپ شده
  • نوبت اول
  • پاییز1389