ما تنها اسلام را به معنای میراث تاریخی در نظر نمی‌گیریم... میراث تاریخی تجربیات انسانی ملل مختلف را نیز شامل می‌شود... باید این میراث را حفظ کنیم. ما میراث تاریخی و تجربیات جهانی را غیر از دین، ثروت انسان می‌دانیم و انسان می‌تواند با بهره‌مندی از نعمات خود عطا کند.

امام موسی صدر

آشنایی

■ ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، بفرمایید اولین آشنایی شما با امام موسی صدر از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟

در مورد آشنایی‌ام با امام موسی صدر، باید عرض کنم که من در اواخر سال 1332 به قم آمدم و در این شهر مستقر شدم. البته، قبل از این تاریخ هم چندین بار به قم آمده بودم، منتها نه برای تحصیل و اقامت، بلکه هنگام مراجعت از مشهد و برای زیارت و دیدار دوستان.... اما در سال 1332 و بعد از فوت مرحوم پدرم، آیت‌الله حاج سید مرتضی خسروشاهی،در تبریز، تشخیص دادم که ماندن من در محیط تبریز فایده‌ای نخواهد داشت و لذا به قم آمدم. به طور طبیعی در این راه مشکلاتی نیز وجود داشت. بعد از چند ماه که در مدرسه فیضیه بودم، بالأخره توانستم در مدرسه حجتیه یک اتاقی و به اصطلاح، حجره‌ای را بگیرم و بدین ترتیب، استقرار یابم. منزل مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر، ـ صدر بزرگ ـ در نزدیکی همین مدرسه حجتیه بود. برخی از شب‌ها، که از کوچه عبور می‌کردم، می‌دیدم که در آنجا تجمعی هست و طلاب به منزل آقای صدر می‌روند... کنجکاو شدم و معلوم شد که آیت‌الله آقای حاج سید رضا صدر، شب‌های پنج‌شنبه جلسات درس اخلاق برای طلاب دارند و طبعاً، شرکت هم برای عموم آزاد بود. من هم خیلی خوشحال شدم و شب‌های پنج‌شنبه، بعد از نماز مغرب و عشا، به بیت ایشان می‌رفتم و در درس اخلاق ایشان شرکت می‌کردم. نخستین درس‌های ایشان دربارهاستقامت بود. سپس، مسئله حسد و دروغ بود که اتفاقاً مجموعه هر سه بحثی را که اشاره کردم، بعداً خود ایشان تنظیم و به صورت کتاب مستقلی منتشر کردند. گاهی آیت‌الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی، آیت‌الله حاج سید مهدی روحانی، آیت‌الله علی احمدی میانجی و اشخاص دیگر امثال این آقایان، هم به این جلسه می‌آمدند. ما طلبه‌ها هم می‌رفتیم تا از محضر فیض‌گستر آنان استفاده کنیم... همه روزه یک ساعت به غروب، عده‌ای از فضلا هم در این منزل حضور می‌یافتند.

در یکی از همین جلساتِ بعدازظهرها بود که من با امام موسی صدر آشنا شدم. برخورد ایشان بسیار دوستانه بود. خب، ایشان قیافۀ خیلی مشخصی داشتند: قامت بلند، چهره‌ای زیبا، رنگی باز و سفید و چشمانی سبز و روشن. به هر حال، چهرۀ مشخصی بود و در قم، نظیری از جهات ظاهر هم نداشتند. این آشنایی با توجه به اختلاف سن و تحصیلات، آشنایی دو فرد هم‌تراز نبود، بلکه علی‌رغم اینکه من در محضرشان درس نخوانده‌ام، آشنایی استاد و شاگرد باید تلقی می‌شد، ولی با توجه به اینکه ایشان اخلاق بسیار بزرگوارانه‌ای داشتند و متواضع و فروتن بودند و به اصطلاح ما خودشان را نمی‌گرفتند که من ده سال از شما بزرگ‌ترم، این آشنایی خیلی زود تبدیل به دوستی شد. این آغاز آشنایی و ارادت من خدمت ایشان بود که با توجه به این تاریخی که عرض کردم، یعنی سال 1332 و اوایل 1333، به حدود 60 سال پیش بازمی‌گردد.

■ جلسه یک ساعت به غروب در منزل آیت‌الله صدر چگونه برگزار و اداره می‌شد و شامل چه بحث‌هایی بود؟ حاج آقا رضا صدر در این جلسات چه نقشی داشت؟

جلسه چند نفر از علما و فضلا همه روزه یک ساعت مانده به غروب، در بیرونی منزل آیت‌الله سید صدرالدین صدر تشکیل می‌شد. در واقع، جلسه علمایی بحث و نقد علمی بود که حدود ده تا پانزده نفر از فضلا و مدرسین حوزه، در آن شرکت داشتند.

آیت‌الله سید رضا صدر به عنوان صاحب البیت ادارۀ عملی جلسات را به عهده داشت، بدون آنکه سخن از ریاست جلسه و یا مدیریت آن مطرح باشد.

در غالب اوقات مباحث فقهی، اصولی، روایی، فلسفی، تفسیری، رجالی و... مطرح می‌شد و آقایان به بحث و اظهارنظر می‌پرداختند. تعداد کمی از طلاب و دوستانی مانند حقیر هم به عنوان مستمع آزاد شرکت می‌کردیم که بیشتر استفاده می‌بردیم، ولی اظهار نظر ما هم ـ اگر مطلبی داشتیم ـ آزاد بود؛ مانند همۀ محافل درسی حوزوی که کوچک‌ترین شاگرد آزادانه حق نقد نظر استاد را دارد.

آیت‌الله سید رضا صدر نقش اداره کننده داشت و البته، استنکافی هم نداشت که اگر روزی آبدارچی نبود، خودش چایی بریزد و به دوستان عرضه بدارد. در کل، جلسۀ خالصانه‌ای بود و البته، گاهی هم بحث‌های سیاسی کم رنگی مطرح می‌گشت که بیشتر از طرف ما جوان‌ها عنوان می‌شد.

■ حضرت‌عالی در یکی از مصاحبه‌ها از جریان روشنفکری حوزه یاد کردید. منظور از این جریان چیست؟ چه کسانی آن را نمایندگی می‌کردند؟ چه شاخصه‌های فکری و رفتاری‌ای داشتند؟ حضرت‌عالی با این جریان چگونه مرتبط شدید؟

با توجه به قدمت هزار سالۀ حوزه نجف اشرف، می‌دانیم که حوزه علمیه قم، یک حوزه جدید الإحداث به شمار می‌رفت. ولی از لحاظ ساختار کاملاً سنتی بود و بزرگان حوزه، اعم از مراجع و شخصیت‌های برجسته، هوادار ادامه روش سنتی حوزه‌ها ـ مانند حوزه علمیه نجف اشرف ـ بودند و تکیه کلامشان هم آن بود که ما باید به روش پیشینیان ادامه دهیم و به اصطلاح «فقه جواهری»[1] را در اولویت کار حوزه قرار دهیم.

از این رو، جریان اعلام‌نشده و سازمان‌نیافته روشنفکری در حوزه به وجود آمد تا ضمن احترام به روش پیشینیان و حفظ اصالت و مکانت اصول حوزوی و فقه سنتی ـ جواهری، به نیازهای زمان و مکان نیز بپردازند. این جریان را فضلا و کسانی نمایندگی می‌کردند که علاوه بر اینکه در پایبندی به روش فوق، استوار بودند، هم‌زمان وارد عرصه فرهنگ جدید و آشنایی با علوم و مسائل روز شدند. مثلاً شخصیتی چون شهید سید محمد حسینی بهشتی و امام موسی صدر با تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان‌های قم و تأسیس دو مدرسه در قم، به نام‌های: دبیرستان دین و دانش و صدر[2] برای دانش‌آموزان این جریان را نمایندگی می‌کردند و باز همان‌ها، هم‌زمان با شرکت در کلاس‌های دانشکده‌های مختلف دانشگاه تهران، این جریان را شکوفاتر می‌ساختند؛ و شهید دکتر محمد مفتح و شهید دکتر محمدجواد باهنر و فضلای دیگر حوزه هم بعدها در همین جهت گام برداشتند و این جریان روشنفکری ـ علمی، به تدریج شکل گرفت و شکوفا شد.

شاخصه‌های فکری و رفتاری آنان هماهنگی با زمان با همه لوازم و تبعات آن با حفظ اصول بود.

بنده با شخصیت‌های این جریان در محافل حوزوی به ویژه، بیت مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر، مرجع عالی‌قدر، که آیت‌الله سید رضا صدر، فرزند ارشد ایشان، آن را اداره و سرپرستی می‌کرد، ارتباط پیدا کردم. به ویژه، همان گونه که در پاسخ سؤال قبل گفتم، بیرونی بیت آیت‌الله صدر، همه روزه، عصرها، محل تجمع فضلا و نخبگان حوزه بود و بنده علی‌رغم صغر سن و ناهمسانی با آن فضلا و نخبگان، در آن جلسات شرکت می‌کردم و از همان جا با این جریان ارزشمندِ غیررسمی ولی سازمان‌یافته مرتبط شدم که تا اواخر، ادامه و استمرار یافت.

■ آیا امام موسی صدر در جریان روشنفکری حوزه قرار می‌گرفت؟

امام موسی صدر در واقع، از ارکان اصلی و پیشگامان جریان روشنفکری حوزه بود. به ویژه که از لحاظ سابقه درخشان خانوادگی و رتبه تحصیلی حوزوی، یک فرد شاخص بود و به طور طبیعی و در عمل، در طلیعۀ این جریان قرار داشت و البته، اقدامات بعدی ایشان، نشان‌دهنده عمق ریشه فکری این جریان در ذهن و اندیشه ایشان بود.

■ گویا ارتباط شما بعدها از طریق نشریه مکتب اسلام بیشتر شد.

بله، در مراحل بعدی که مجله مکتب اسلام،[3] تنها نشریه وابسته به حوزه علمیه قم، از طرف عده‌ای از آقایان فضلا و مدرسین و اساتید راه افتاد، ارتباط ما با آنان بیشتر شد. ما به طور طبیعی مشتاق چنین نشریه‌ای و دنبال آن بودیم و در نشر آن به ویژه، در بین برادران انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی مهندسین در تهران و مسجد هدایت فعالیت می‌کردیم. مسجد هدایت با امامت مرحوم آیت‌الله طالقانی اداره می‌شد و من چون مرتبط بودم، کوشش می‌کردم تا این نشریه در آنجا توزیع شود. دقیقاً هر وقت که مجله منتشر می‌شد، یک‌صد نسخه را به همراه بعضی از دوستان به مسجد هدایت می‌بردیم و به وسیله یکی از برادران دانشجو، پس از اقامه نماز و تفسیر آقای طالقانی، به فروش می‌رفت. چون قیمتش هم یک تومان یا در همین حدود بود، طبعاً برای دانشجویان سهل الوصول بود. در هر صورت، مجله را در این مراکز توزیع می‌کردیم و به اصطلاح، معرّف بودیم تا برادران مشترک شوند و مجله را بتوانند دریافت کنند. آقای صدر در سال اول، در واقع، مسئول اصلی، مدیر یا سردبیر مجله بودند. سرمقالات عمدتاً به قلم خود ایشان بود. مقالات خاصی هم با اسم صریح و یا مستعار مصدر می‌نوشتند که همان موسی صدر بود. مقالاتی را درباره اقتصاد شروع کرده بودند که به نام خودشان بود. به هر حال، یک سلسله مقالات ابتکاری جالبی را آغاز کرده بودند و می‌نوشتند.[4]

اواخر سال اول مجله مکتب اسلام بود که گروهی از طلاب جوان ـ که از شاگردان بعضی از مؤسسین محترم مجله بودند ـ دعوت به همکاری شدند. یکی از طلاب، اینجانب بودم. منتها مقالات ما در آن ایام، بنا به دلایل خاصی که آقایان مسئول مجله داشتند، با اسم مستعار چاپ می‌شد. ظاهراً در گذشته، وضع حوزه ایجاب نمی‌کرد که شاگردی در مجله‌ای که استادش در آن مقاله می‌نویسد، بتواند مقاله‌ای بنویسد. در صورتی که امروز دیگر این قبیل مسائل مطرح نیست. یادم هست که اوایلبا امضای مستعار: س. هدی. ثاثر مقاله می‌نوشتم، یا با امضای: س. هـ. تبریزی... به هر حال، رفت و آمد به مجله مکتب اسلام باعث شد تا ارتباط ما با امام موسی صدر بیشتر و در واقع، مستمرتر و جدی‌تر شود.

یادم هست که گاهی برای تصحیح مقاله‌ای به چاپخانه حکمتِ آقا یحیی برقعی در تیمچه بزرگ بازار قم می‌رفتم و می‌دیدم که امام موسی صدر هم در ساعت 2 یا 3 بعدازظهر و در هوای گرم قم، می‌آمدند تا سرمقاله‌ای را که خود نوشته بودند، غلط‌گیری و تصحیح نهایی کنند و سایر مقالات را هم بررسی نمایند. طبعاً وقتی که سر یک میز برای غلط‌گیری می‌نشستیم، محبت و دوستی بیشتر می‌شد و تکریم و احترام ایشان برای یک طلبه نوجوان در سن من، که هنوز 17 یا 18 سال بیشتر نداشتم، خیلی می‌توانست مشوق باشد.

■ در برخی منابع از هیئت فرعی تحریریه مکتب اسلام سخن به میان آمده است. این هیئت چرا و چه زمانی تشکیل شد؟ ارتباط آن با هیئت اصلی چگونه بود؟

هیئت فرعی تحریریه مجله مکتب اسلام پیش از استعفا و کناره‌گیری یا هجرت چند نفر از اعضای اصلی و مؤسس برای تکمیل کادر تحریریه به وجود آمد. انتخاب افراد هم با توجه به سابقه فعالیت‌های مطبوعاتی و نویسندگی آن‌ها بود که عبارت بودند از: شیخ عباسعلی عمید زنجانی، شیخ حسین حقانی، شیخ غلامرضا گلسرخی کاشانی، شیخ علی حجتی کرمانی، شیخ محمد مجتهد شبستری، شیخ زین‌العابدین قربانی و اینجانب.

روابط این افراد با باقیمانده هیئت اصلی که در مرحله استادی قرار داشتند، کاملاً دوستانه و همسان بود و همگی در جلسات هیئت تحریریه شرکت می‌کردند و مانند اساتید حق رأی داشتند و هر کدام هم در رشته مورد علاقه خود مقاله می‌نوشتند یا ترجمه می‌کردند.

■ ساز و کار چاپ و توزیع مجله مکتب اسلام از بدو انتشار چگونه بود؟ مسئولیت این بخش را چه کسانی بر عهده داشتند؟

چاپ و توزیع مجله، پس از تهیه مقالات و تصویب آن‌ها در هیئت تحریریه عمومی، توسط بخش اداری انجام می‌گرفت. البته، اغلب دوستان تحریریه هم در این امر، به نحوی سهم داشتند. البته، تقریباً همه یا اغلب طلاب حوزه در توزیع آن در سراسر ایران، هر کدام به نحوی شریک بودند و حضور فعال داشتند. تا آنجا که در مدت زمان کوتاهی، تیراژ مجله به بیش از یکصد هزار نسخه رسید که در آن دوران این تیراژ در بین کل مطبوعات کشور بی‌سابقه بود.

■ هزینه‌های نشریه چگونه تأمین می‌شد؟

هزینه‌های مقدماتی مجله را یک هیئت منتخب از بازرگانان و اهالی خیّر عمدتاً تبریزی ـ که اغلب، مقلد مرحوم آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری بودند ـ تأمین می‌کردند و اِشراف عام هم با مرحوم آیت‌الله شریعتمداری بود. و به طور کلی اگر پشتیبانی مادی و معنوی ایشان نبود، این مجله شکل نمی‌گرفت و یا استمرار نمی‌یافت.

■ چرا حضرت‌عالی برای غلط‌گیری مقالات به چاپخانه می‌رفتید؟

برای مجله، همه ساله یکی از افراد هیئت فرعی به عنوان «مدیر داخلی» انتخاب می‌شد که امور جاری مجله را اداره می‌کرد. مثلاً آقایان علی حجتی کرمانی، محمد مجتهد شبستری و اینجانب، هر کدام به مدت یک یا دو سال مدیر داخلی مجله بودیم و نظارت بر چاپ و مرور نهایی بر مطلب حروف‌چینی شده ـ به اصطلاح، غلط‌گیری در چاپخانه ـ هم به عهده مدیر داخلی بود. بنده دو بار، به مدت یک سال مدیر داخلی بودم و لذا، برای نظارت بر چاپ مجله، به «چاپخانه حکمت» در تیمچه بزرگ بازار قم می‌رفتم. امام موسی صدر هم گاهی برای نظارت بر سرمقاله‌ای که می‌نوشتند به چاپخانه می‌آمدند و بر سر یک میز به غلط‌گیری و اصلاح مقالات می‌پرداختیم. این کار از طرف ایشان، در واقع، برای دقت بود تا مبادا مطلبی با غلط تایپی ـ یا محتوایی ـ به چاپ برسد البته، ایشان فقط دو مقاله‌ای را که می‌نوشتند غلط‌گیری می‌کردند و بقیه به عهدۀ حقیر بود.

■ اگر سردبیری مکتب اسلام با امام صدر بود، این مسئولیت چگونه به ایشان واگذار شد؟ این مسئولیت را چگونه انجام می‌دادند؟ آیا شورای سردبیری هم بود؟ سفارش مقالات چگونه انجام می‌شد؟

نخست، صاحب امتیاز مجله آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی بود و امام موسی صدر هم مسئولیت ویژه خود را داشت و این امر، با تصویب اغلب دوستان و موافقت آیت‌الله شریعتمداری انجام شده بود. تعیین موضوع مقالات هم در هیئت تحریریه مجله مطرح می‌شد. و درخواست مقالات از دیگران، خارج از کادر تحریریه هم، با پیشنهاد افراد و تصویب اکثریت عملی می‌شد.

■ آثار و بازتاب انتشار مکتب اسلام در حوزه و بیرون حوزه چگونه بود؟

بازتاب انتشار مجله مکتب اسلام را که نخستین و تنها مجله حوزوی در آن دوران بود، می‌توان بسیار مثبت و درخشان ارزیابی کرد. استقبال طلاب جوان حوزه‌ها و عموم مردم ایران از آن مجله نشان‌دهنده تأثیر و بازتاب مثبت آن بود.

البته، در آغاز امر، متحجرین حوزوی با انتشار مجله مخالفت کردند و مسئولین آن را برای تحقیر «روزنامه نگار»! نامیدند. حتی طی نامه‌ای، از آیت‌الله بروجردی خواستند که جلوی انتشار این مجله را بگیرند. اما پشتیبانی آیت‌الله بروجردی از مجله، «قشریون عصر حجری» را وادار به سکوت کرد. مجله راه خود را باز کرد و در سراسر ایران توزیع شد. در این امر علاوه بر وساطت آیت‌الله شریعتمداری نزد آیت‌الله بروجردی، ایضاحات امام موسی صدر و مرحوم شیخ علی دوانی و آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی که از شاگردان مورد توجه آیت‌الله بروجردی بودند، در استمرار پشتیبانی آیت‌الله بروجردی نقش عمده‌ای داشت.

شرح کامل ماجرای مکتب اسلام را مرحوم علی دوانی، از مورخین برجسته معاصر، در کتاب «نقد عمر»[5] که شامل خاطرات ایشان است، آورده و می‌توان به آن مراجعه کرد. و البته، بنده هم در خاطرات مربوط به مکتب اسلام بخشی از مسائل مربوط به مجله را آورده‌ام که در فصلنامه «بهارستان»، ویژه‌نامه مربوط به مطبوعات ـ که از سوی کتابخانه مجلس شورای اسلامی منتشر می‌شود ـ چاپ شده است.

■ چرا تعدادی از اعضای تحریریه و از جمله امام موسی صدر، از مجله مکتب اسلام جدا شدند و آیا این جدایی تأثیری در روند فعالیت‌ها داشت؟

مدتی پس از انتشار مکتب اسلام، اختلافاتی پیش آمد که منجر به جدایی چند نفر از آقایان مؤسسین شد. این مطلب را، هم آقای دوانی در خاطراتشان آورده‌اند و هم آقای واعظ‌زاده و تقریباً همه دوستان هم چگونگی آن را می‌دانند. این جدایی، تأثیری در هیئت تحریریه فرعی که ما بودیم، نداشت. ما در هیئت تحریریه به اصطلاح فرعی به کارمان ادامه دادیم، بدون اینکه بخواهیم تحت تأثیر اختلاف فکر و اجتهاد بزرگان قرار بگیریم. ولی همان ایام من توضیحیه‌ای هم در روزنامه «وظیفه» منتشر کردم که استعفای آقایان یک امر شخصی و خصوصی بوده و ارتباطی به کل مجله ندارد.[6] البته این توضیحیه را بعد از موافقت بعضی از دوستان مؤسس مکتب اسلام نوشتم. این نوشته، مورد پسند بعضی از دوستان مستعفی قرار نگرفت و یادم هست که از آن تاریخ به بعد، آقای آقا سید مرتضی جزایری به کلی با من قهر کرد. یکی، دو تا از آقایان هم به اصطلاح سنگین شدند. اما من هیچ نوع عکس‌العملی را در این رابطه، چه در قم و چه بعدها در بیروت، از امام موسی صدر ندیدم. یعنی هیچ گاه هیچ واکنش منفی‌ای درباره این توضیحیه، که شاید مورد پسندشان هم نبود، ندیدم. البته بعد از استعفا از مکتب اسلام، مدتی طول نکشید که امام موسی صدر به درخواست علما و مردم لبنان، عازم آن دیار گردید و منشأ خدمات بسیار بزرگ و آفرینندۀ افتخاراتی برای جهان اسلام و تشیع شد. آقایان دیگر هم هر کدام در تهران و مشهد و شیراز یا اردبیل اشتغالات بزرگی پیدا کردند، چه علمی و چه فرهنگی که از جزئیات آن، همه آگاه هستند و ضرورتی ندارد که ما در این بحث وارد آن مسائل شویم.

■ دقیقاً اختلافات چه بود که منجر به کناره‌گیری این افراد شد؟ امام صدر در این جریان چه نقشی داشت؟

کناره‌گیری چند نفر از اعضای اصلی شاید ناشی از اختلاف به اصطلاح «علمایی ـ حوزوی» بود و امام صدر شاید نقش خاصی در این زمینه نداشت. ولی برای رفع اختلافات ترجیح داد که امتیاز نشر مجلۀ دیگری را تحت عنوان «از مکتب اسلام»[7] که مدارک قانونی آن را دارا بود، بگیرد تا در صورت توقف نشر مجلۀ «درس‌هایی از مکتب اسلام» آن را منتشر سازد که حوادث و مسائل بعدی اجازه نداد به آن جامۀ عمل پوشانده شود.

من در این باره کمی با تفصیل و ذکر جزئیات در مصاحبه‌های دیگر سخن گفته‌ام و ضرورتی بر نقل دوباره آن‌ها نمی‌بینم. درباره اختلافات در یک جمله باید گفت: عفی الله عما سلف.

■ چرا معتقدید توضیحیۀ شما مورد پسند امام صدر نبود؟

توضیح نخست من در روزنامۀ کیهان یا اطلاعات و در چند سطر بود که برای رد اکاذیب منتشرشده در حوزه، در رابطه با کناره‌گیری آقایان، منتشر گردید که لفظ محترمانه و مؤدبانه‌ای داشت و هدفم توجیه این جریان بود. البته، پس از پیشنهاد و درخواست یکی از بزرگان آن را نوشته بودم که به نظرم اثر مثبتی در محافل حوزوی داشت و اقدام اساتید مؤسس مکتب اسلام، خیلی غیر منطقی تلقی نشد. اما متأسفانه بعضی از دوستان امام موسی صدر با نشر مقاله‌ای این اختلاف را به طور منفی بررسی و تحلیل کردند که باز موجب پیدایش شبهاتی در حوزه و محافل فرهنگی و روشنفکری شد.

خلاصه داستان آن از این قرار بود که یک دوست مشترک امام موسی صدر و اینجانب، به نام آقای محمد مقدس‌زاده که قمی‌الاصل بود و البته، با امام موسی صدر دوستی بیشتری داشت و با حقیر نیز رفیق بود، و هفته‌نامه‌ای به نام ناهید در تهران منتشر می‌ساخت، در مقاله‌ای فاتحه مکتب اسلام را خواند که بخشی از مطالب آن خلاف واقع و غیر مستند بود و من روی همان دوستی با آقای مقدس‌زاده توضیحیه‌ای نوشته و به ایشان فرستادم که به نظرم آن را چاپ نکرد.

این بود که نسخه‌ای از آن را به جناب سید محمدباقر حجازی،[8] مدیر هفته‌نامه وظیفه، که من هم از نویسندگان آن بودم، فرستادم که به نشر کامل آن پرداخت. این نوشتار در نزد بعضی از بزرگان کناررفته مثبت تلقی نشد ولی جز مرحوم آقای سید مرتضی جزائری واکنش تندی علیه بنده از خود نشان ندادند و امام موسی صدر هم همان روش پیشین خود را داشت و عکس‌العملی که نشان‌دهندۀ رسمی نارضایتی ایشان باشد از خود بروز نداد. ولی من شخصاً بر این باور شدم که مورد رضایت ایشان هم قرار نگرفته بود.

اگر یادداشت من در هفته‌نامه وظیفه را بخوانید ملاحظه خواهید کرد که هدف اینجانب، ضمن ادای ادب و احترام به اساتیدی که کنار رفته بودند، این بود که شائبه و شایعۀ توقف نشر مجله، یعنی تنها فعالیت روشنگرانه فضلای حوزه را، آن هم به علت اختلافات شخصی، رد کنم و به علاقه‌مندان و خوانندگان مجله مکتب اسلام وعده بدهم که به یاری خدا مجله با درج مقالات اساتید معظم دیگر، با محتوایی ارزشمند به انتشار خود ادامه خواهد داد.

نقد مطلب روزنامۀ ناهید که با کنایه و اشاره، نخبگان حوزه را در اساتید کناررفته منحصر ساخته بود، در واقع، برای ایجاد امید در دل خوانندگان مجله بود و البته، اگر این نقد را امروز می‌نوشتم بی‌تردید با ادبیات و لحن بهتری همراه می‌شد.

به هر حال، امام موسی صدر و یا اغلب اساتید، در این مورد اظهارنظر خاص یا اعتراضی بر من نکردند. ولی احساس من این بود که بعضی از آن بزرگواران از نوع توضیحیه راضی نبوده‌اند.

■ ایشان در حوزه علمیه قم، از محضر کدام یک از علما استفاده کردند و بیشتر با چه کسانی مأنوس بودند؟

در مورد اساتیدشان با توجه به اختلاف سنی و درسی، من خود شاهد عینی نیستم. ولی بزرگان کنونی حوزه که خاطرات آن‌ها آمده است، از اساتید ایشان نام برده‌اند و نیازی به تکرار نیست.[9] اما در مورد رفقای ایشان، تا آنجا که من یادم هست، ایشان اغلب اوقات با آیات بزرگوار حاج سید موسی شبیری زنجانی، ناصر مکارم شیرازی، حاج سید مهدی روحانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، علی احمدی میانجی و شهید بهشتی مأنوس بودند و ظاهراً با این آقایان هم‌مباحثه نیز بوده‌اند. البته، این رفاقت و دوستی بعدها هم ادامه یافت تا آنجا که شهید بهشتی از آلمان برای دیدار امام موسی صدر به لبنان سفر می‌کرد و امام موسی صدر هم از لبنان به همین منظور به آلمان می‌رفت. من در لبنان و الجزایر هم، که چند بار خدمت ایشان رسیدم، دیدم که رفاقت‌ها را در غیاب هم حفظ کرده‌اند. امام موسی صدر از هوش و ذکاوت و روشن‌بینی شهید بهشتی تعریف می‌کرد. البته، در همان دوران اقامت شهید بهشتی در آلمان هم همواره با ایشان در تبادل فکری و مکاتبه بودند. شاید نقل یکی از نامه‌های ایشان به شهید بهشتی بتواند روشنگر این نکته باشد. امام موسی صدر در این نامه، شهید بهشتی را «عقل منفصل و مکمل وجود» می‌نامد. این تعبیر از عمق دوستی و در عین حال احترام وافر حکایت می‌کند.[10]

■ امام صدر در گفت‌وگوهایی که با شما داشتند از شهید بهشتی چگونه یاد می‌کردند؟

امام موسی صدر با احترام به شهید بهشتی نگاه می‌کرد و از مقام علمی و مدیریت جامع ایشان تجلیل می‌نمود. هنگامی که هر دو در قم بودند، از فضلای درجه یک محسوب می‌شدند و نزد اساتید معروف تلمذ می‌کردند. در واقع، هر دو هم‌طراز بودند و اشتراک فکری زیادی داشتند و شرکتشان در دانشگاه، که در آن ایام نقطه ضعف! محسوب می‌شد، نشان‌دهنده آینده‌نگری و دوراندیشی آن دو بزرگوار بود. بعدها که شهید بهشتی به آلمان رفت و امام موسی صدر به لبنان، روابط و همفکری فیمابین ادامه یافت. محتوای نامه‌های متبادله، روشنگر نوع نگاه و اندیشه می‌تواند باشد.

■ امام موسی صدر بحثی در مقدمه کتاب «معنی حدیث الغدیر» تألیف آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی دارند. این مقاله چگونه نوشته شد؟ آیا حضرت‌عالی به ایشان پیشنهاد دادید؟

کتاب «معنی حدیث الغدیر» که تألیف مرحوم پدرم آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی است، یک بار در 80 سال قبل[11] در نجف اشرف چاپ شده بود. اوایل دهۀ چهل تصمیم گرفتیم این کتاب را یک بار دیگر به زبان عربی برای مخاطب خارج از ایران چاپ کنیم. امام موسی صدر از قبل با خانوادۀ ما و از جمله با مرحوم پدرم آشنا بود و با برادر بزرگ‌تر من، مرحوم آیت‌الله سید احمد خسروشاهی، رابطۀ دوستی داشت. بر اساس همین سوابق و ارتباطی که خود ما داشتیم در سفری که همان زمان ایشان به ایران آمدند، پیشنهاد دادم اگر امکان دارد مقدمه‌ای بر کتاب بنویسند.

آقای صدر پاسخ دادند: اتفاقاً یادداشت‌های پراکنده‌ای در همین موضوع دارم که باید آن‌ها را منسجم و منظم کنم. بعد خواستند که کتاب را ببینند. لذا یک نسخه از همان کتابی که در نجف چاپ شده بود به ایشان دادم و همان جا نگاهی به آن انداختند و کتاب را مرور کردند و به من برگرداندند و گفتند من یادداشت‌هایم را می‌بینم و آن‌ها را کامل می‌کنم و برای شما می‌فرستم، که همین کار را هم کردند. و پس از مدتی مقدمه مورد اشاره را برای من فرستادند که آن را در ابتدای کتاب درج کردیم و مقاله خوب و مفیدی هم هست.

این کتاب بعدها بارها از سوی بوستان کتاب قم با همان مقدمه امام موسی صدر تجدید چاپ شده است.

 


[1]. در فقه جواهری، شیوة اجتهادی مرحوم شیخ محمدحسن نجفی، مؤلف کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الإسلام، مورد توجه است و از آن الگوبرداری می‌شود. این سلوک علمی مبتنی بر استدلال، و اجتهاد مبتنی بر ادله شرعی است که در آن بر مبانی سنتی و اصیل فقه و آرای فقهای سلف تأکید می‌شود.

[2]. مدرسه صدر یکی از مدارس غیر دولتی قم بود که مجوز آن به نام امام موسی صدر و نظارت و مدیریت آن با یکی از فرهنگیان خوش‌نام این شهر به نام احمد اوحدی بود.

[3]. مجله مکتب اسلام از آذرماه 1337 شمسی آغاز به کار کرد که همچنان در حال انتشار است.

[4]. امام موسی صدر از بهمن 1337 شمسی تا آذر 1338 شمسی مقالاتی را تحت عنوان اقتصاد در مکتب اسلام به رشته تحریر درآوردند. این مقالات در نوع خود جزو اولین مقالاتی بود که در چارچوب‌های نظری علم اقتصاد به قلم یکی از فضلای حوزه علمیه نوشته می‌شد. مجموعه این مقالات در کتابی با عنوان رهیافت‌های اقتصادی اسلام از سوی مؤسسه فرهنگی ـ تحقیقاتی امام موسی صدر به چاپ رسیده است. برخی مقالات دیگر ایشان نیز بدون نام و یا با عنوان مستعار «مصدر» به چاپ می‌رسید.

[5]. نقد عمر، زندگی و خاطرات علی دوانی، نشر رهنمون، تهران، 1384.

[6]. این یادداشت را در بخش اسناد کتاب مطالعه نمایید.

[7]. تصویر این مجوز را در بخش اسناد کتاب ببینید.

[8]. سید محمدباقر حجازی از وکلای دادگستری تهران و مدیر نشریه وظیفه بود. این نشریه فرهنگی ـ اجتماعی سه شماره در هفته منتشر می‌شد و ناشر افکار دینی بود. بر اساس قرائن موجود، این نشریه تا سال 1341 منتشر شده است. محمدباقر حجازی معتقد به فعالیت فرهنگی و دینی بود و از فعالیت سیاسی پرهیز داشت.

[9]. خاطرات برخی از بزرگان حوزه در این باره در کتاب «یادنامه امام موسی صدر» آمده است که علاقه‌مندان می‌توانند به این کتاب مراجعه کنند. این کتاب سال 1387 از سوی مؤسسه فرهنگی ـ تحقیقاتی امام موسی صدر به همت استاد سید هادی خسروشاهی منتشر شد.

[10]. این نامه را در بخش اسناد کتاب ببینید.

11. به هنگام انجام این گفتگو.