(پیوست 3)

فدائیان اسلام: از آرمان تا عمل[1]

یکی از پرسش‌های مهمی که می‌توان در زمینۀ تاریخ‌نگاری ایران معاصر مطرح کرد، آن است که چرا علی‌رغم گذشت 18* سال از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، هنوز مطالعه‌ای جدی و همه جانبه دربارۀ تاریخچۀ فعالیت گروه‌های اسلامی ایران در فاصلۀ سال‌های پس از سقوط رضاشاه تا بهمن 1357 صورت نگرفته و با وجود اسناد و مدارک لازم، اقدام شایسته و مقبولی در این زمینه به عمل نیامده است؟ آیا در این سال‌ها فرصت کافی نبوده یا برخی مصلحت‌اندیشی‌های سیاسی باعث چنین اهمالی شده است؟ یکی از این گروه‌های مهم که تاریخچۀ آن در بوتۀ اجمال مانده، جنبش فدائیان اسلام است؛ جنبشی که به ویژه از اوایل سال 1324 شمسی تا حدود ده سال بعد، در صحنۀ تحولات سیاسی ایران فعالیت چشم‌گیری داشت.

فدائیان اسلام به خاطر یک رشته موضع‌گیری‌های تند که غالباً توسل به خشونت سیاسی و استفاده از ابزار ترور مخالفان را نیز در برمی‌گرفت، به درگیری و برخورد با چند جبهه در آن واحد ناچار شدند. گذشته از بُعد خارجی که رویارویی با دولت بریتانیا رکن عمدۀ آن را تشکیل می‌داد، از نظر داخلی نیز تقریباً با همۀ احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌های ذی‌نفوذ صحنۀ سیاسی ایران درگیر شدند، از دربار پهلوی گرفته تا حرکت‌های روشنفکری، حزب توده، جبهۀ ملی، آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی (به رغم یک دورۀ همراهی در آغاز کار) و حتی با مراجع تقلید شیعیان مانند آیت‌الله بروجردی. شاید همین عدم سازگاری و پیچیدگی عملکرد فدائیان اسلام است که باعث شده به رغم گذشت نزدیک به نیم قرن از تاریخ آن، هنوز اظهارنظرهای متفاوت و حتی متناقضی دربارۀ نحوۀ بنیان، اعضای مرکزی و همچنین فعالیت‌های آن ابراز شود. و این در حالی است که بسیاری از اسناد مهم و درون گروهی این سازمان گردآوری یا منتشر نشده است.

یکی از کسانی که از سال‌ها پیش در راه تدوین و انتشار اسناد فدائیان اسلام اهتمام داشته است، حجت‌الاسلام سید ‌هادی خسروشاهی است که نخست در دی ماه 1357، منشور فکری فدائیان اسلام را تحت عنوان «جامعه و حکومت اسلامی»، تجدید چاپ کرد و در طول سال‌های بعد نیز هر بار به مناسبتی عکس‌ها، خاطرات و اسنادی را در این زمینه در نشریات مختلف منتشر ساخت و در چند سال اخیر نیز بخش‌هایی از فصلنامۀ تاریخ و فرهنگ معاصر را به این امر اختصاص داده است. «فدائیان اسلام؛ تاریخ، عملکرد و اندیشه» یکی از آخرین آثاری است که ایشان در این زمینه منتشر ساخته‌اند.

بخش اول کتاب به تقریرات نواب صفوی دربارۀ چگونگی شکل‌گیری حرکت فدائیان اسلام اختصاص دارد که توسط سید محمد واحدی تنظیم و تحریر شده است. دلیل تقریر و تنظیم چنین خاطراتی نیز آن بود که در اوایل سال 1334 سلسله مقالاتی به نام «کودتایی که رهبرش کشته شد» در مجلۀ خواندنی‌ها منتشر شد که در آن مطالب عجیب و دور از ذهنی نسبت به فدائیان اسلام بیان شده بود. بلافاصله پس از انتشار این مقالات، نواب صفوی دربارۀ تاریخچۀ پیدایش فدائیان اسلام و مواضع فکری آن و همچنین اقداماتی که انجام داده بود، مطالبی عنوان کرد که طی 18 شماره در همان نشریه منتشر شد که اینک در این کتاب تجدید چاپ شده است. (صص 145 ـ 35)

اعلامیۀ فدائیان اسلام یا کتاب رهنمای حقایق که بخش دوم کتاب آقای خسروشاهی را تشکیل می‌دهد (صص 331 ـ 187) از جمله اسناد درجۀ اولی است که در مورد برنامۀ فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فدائیان اسلام در دست است. این کتاب برای نخستین بار در آبان 1329، در وضعیتی که فدائیان اسلام در حالت اختفا به سر می‌بردند منتشر شد و در سنوات بعدی نیز تجدید چاپ گردید. در این بخش بحث‌های نظری جالب توجهی از جمله بحث «جهاد» از نظر نواب صفوی مطرح شده است. ظاهراً وی بر این اساس که در جهاد دفاعی، یعنی جهادی که در هر زمان که کیان اسلام و مسلمین در خطر باشد بر فرد مسلمان واجب می‌شود، به این نتیجه رسیده بود که اگر مسلمانی تشخیص بدهد که فعالیت یا عملکرد سیاسی فردی به زیان اسلام است با اتکا به اصل جهاد دفاعی و موضوع «شُبهات موضوعیه» می‌تواند او را از میان بردارد؛ که البته موضوعی است که هنوز در مورد آن بحث جامعی صورت نگرفته است و احتمالاً یکی از موارد اختلاف پاره‌ای از مراجع مذهبی وقت با او نیز پیرامون چنین تعبیرهایی بوده است که طرح مجدد آن در غالب چنین کتاب‌هایی می‌تواند فرصت مناسبی باشد برای ادامۀ بحث.

در کنار این دو نوشته، اسناد و مدارکی نیز از نواب صفوی و همچنین گزارش‌هایی در مورد فعالیت‌های وی گردآوری و منتشر شده است که از آن جمله می‌توان به گزارش‌های مأموران شهربانی دربارۀ فعالیت‌های سیاسی نواب در قم و کاشان، یادداشت کوتاه او به رئیس زندان، نامه‌هایی به آیت‌الله مرعشی نجفی و دکتر مصدق و همچنین بخش‌هایی از بازجویی‌های او در آخرین ساعات حیات اشاره کرد. (صص 186 ـ 149)

سید قاسم یاحسینی

 


[1]. فصلنامه «گفتگو»، شماره 14، مورخ زمستان 1375، چاپ تهران.

* در تاریخ نوشتن مقال، یعنی زمستان 1375 ش.