نامه چهارم

جناب مستطاب دانشمند معظم آقای خسروشاهی حرسه‌الله تعالی عن العاهات والآفات

به عرض می‌رساند: بعد از تقدیم عرض سلام و ارادت و استعلام از صحیح‌مندی مزاج بهاج سرکار، خاطر شریف را مستحضر می‌دارد: مرقوم جناب‌عالی زیارت شد. بنده نامه‌ آقای طباطبائی[1] را دیشب گذشته تقدیم حضرت آیت‌الله نمودم. چون بنده را امر فرموده بودند که بروم خدمت‌شان، وقت را مناسب دیدم، ولی حضرت ایشان محول نمودند به خود حقیر و دو سه مورد هم به بنده ارائه دادند. بنده فعلاً از انجام این کار معذورم.

و اما درباره آقایان نهضتی‌ها بنده آن‌هایی را که واقعاً مردمان به دردخور هستند و خودگذشتگی هم دارند نسبتاً، به حضرت‌عالی معرفی می‌کنم، البته در بین جوانان و هم‌قطاران خود ما، بنده عده‌ای را سراغ دارم که در آتیه با آن‌ها می‌توان کارکرد و کارهای مثبتی انجام داد و این‌هایی را هم که حضورتان عرضه می‌دارم، جوانان متعبد و معتقد به مبانی دینی هستند و عمل هم می‌کنند.

1ـ آقای مهندس چمران که جوانی است مستعد و خوش‌قریحه و فهمیده و مستقیم و آشنای به مبانی اسلامی و دینی.

2ـ اخوان اثباتی که با پدرشان بنده مدتهاست دوست هستم. برادر کـوچک در بانک در قسمت بروات. این‌ دو برادر، هم کاری و زیـرک مورد اطمینان هستند. آقای اثباتی و برادر بزرگ ارشدشان اطلاعی ندارم، ولی در بین آنان، آقای مهندس چمران ممتاز است.

3ـ آقای باقر آقا رضوی که البته به حالات ایشان آشنایی کامل دارید.

4ـ آقای مهندس سحابی بسیار جوان است و مورد اطمینان هستند، اگرچه مثل آقای چمران و بعضی از دوستان دیگر نیستند؛ ولی آدم خوش‌نفس و معتقدی می‌باشند و قابل...

5ـ آقای آقا سیدابوالقاسم رضوی اخوی باقرآقا، بسیار جوان درست و پایدار و استوار و معتقد و کاری. ایشان هم کم‌نظیرند در بین اقران. جناب‌عالی در تماس با اینها می‌توانید نهضتی‌ها را کاملاً بشناسید. اگر خواستید تهران بروید، بنده به آقای چمران می‌نویسم کلیه دوستان نهضتی خود را که صد درصد مورد اطمینان می‌باشند، به شما معرفی نمایند.

6ـ آقای نوائی دارپور کوی دانشگاه امیرکبیر، آقای مهندس قدسی ملایری، آقای مهندس حسین یزدی، اینها عده‌شان کم است.

7ـ آقای مهندس بازرگان.

8ـ دکتر سحابی، دکتر قریب، دکتر فرشاد و عده‌ای دیگر از اساتید دانشگاه و تجّار بازار و غیر این‌ها هستند.

9ـ مهندس تابنده.

10ـ آقای دکتر وصال.

11ـ دکتر یزدی.

12ـ دکتر وفائی در قم.

اشخاصی ‌که بنده به آن‌ها اطمینان ندارم، چون نظریه خودم را حجت از برای دیگران نمی‌دانم و یا ممکن است اشتباهی رخ دهد، از ذکرشان خودداری می‌کنم. بعد خواهم عرض کرد. کاغذ هم وافی از برای ذکر نام همه آن‌ها نیست، خصوصیات آن‌ها را باید بعدها عرضه بدارم. اگر خواستید و یا ایام عید طهران تشریف آوردید، بنده آدرس می‌دهم، آنجا ممکن است ملاقات از همه آن‌ها به عمل بیاید.

بنده تمنّا دارم به احدی از اهل علم، این قسم مطالب را اظهار ننمایید؛ چون حقیر مخالف خیلی دارم و از خداوند می‌خواهند مستمسکی به دست بیاورند و بنده را نابود کنند. برخی از عامّه ناس و اصحاب خناس در این لباس هستند، علاوه براینکه مردمان غیرواقف به اوضاع هستند، اشخاص لجوج و معاند و بی‌بندوبار می‌باشند و: هم ثقل طبایعهم عن‌الخروج الی نشأة‌ اخری و مجاورة ‌‌العاکفین حول حرم ‌الحق و الحقیقة‌ و کعبة‌ الانسانیة‌ و البیت الشرف. قعدوا اول مرة‌ مع القاعدین و قال الحق فی حقهم: و لو ارادوا الخروج لأعدّوا له ولکن کره‌ الله انبعاثهم و قیل اقعدوا مع القاعدین.

ولعمر الحبیب! ان ذکرهم یوجب الملال و الحرمان عن مشاهدة‌ الحق و تضیع نقدالعمر و قیل کلّ یعمل علی شاکلته.

مه فشاند نور و سگ عوعو کند   /   هر کسی بر طینت خود می‌تند

دیگر آنکه: بنده از مرقوم قبلی جناب‌عالی مکدر نشدم و عرض کردم موضوع را خود مُلتفت بودم و هستم و از جریانات کاملاً اطلاع دارم، احتیاج به تذکر نداشت و حمل بر معانی دیگری هم نکردم و در عقاید و افکار منور جناب‌عالی که از روح پاک و آزادت سرچشمه می‌گیرد و متصل است به ارواح طاهره ائمه دین و دعاة‌ حق سلام‌الله علیهم اجمعین، تقدیر می‌کنم.

مرقوم جناب‌عالی ایهام مختصری داشت. به هرحال اینها قابل بحث نیست، باید ما در فکر باشیم که بتوانیم در آتیه‌ کاری بکنیم که از زحمات خود نتیجه گرفته باشیم. اگر جدیت به عمل آید، می‌توان کاری انجام داد که مورد رضایت خداوند و حضرت ولی امر هم باشد. اصولاً سُستی و انحراف فکری و اعوجاج سلیقه و دوری از اجتماع، روحانیت را به کلی از پای درآورده، کارهای مثبت حسابی با این محیط، محال است از ما سر بزند. چند روزی نخواهد گذشت که این ظاهر غیرکاشف از باطن و واقع هم از میان خواهد رفت.

رابطه خودتان یا حقیر را با آقایان نهضتی‌ها، به آقای حجتی و بعضی دیگر که تمایل با فدائیان اسلام داشتند یا ـ اگر از آن‌ها کسی باقی است ـ دارند، اظهار ننمایید. آن‌ها با نهضتی‌ها و مصدقی‌ها رابطه خوش ندارند.

این موضوع را تا به‌ حال به شما تذکر نداده بودم که دو سه نفر از نهضتی‌ها از بنده سؤال نمودند و کاغذی هم نوشتند در تحقیق حال جناب‌عالی که: آیا با حضرات رابطه دارند؟ هم‌فکرند یا نیستند؟ بنده نوشتم ایشان در قم تحت‌تأثیر هیچ فکری واقع نمی‌شوند.[2]

جلسه‌ای هم که آقا... دارد. سرکار در او شرکت نکنید که به نفع شما تمام نخواهد شد. به جان عزیز خودت و به مادر هر دوی بنده و شما حضرت صدیقه کبری سلام‌الله علیها قسم، که بنده از روی غَرَض، عرضی نمی‌کنم. جهاتی در خفا در بین است که سرکار واقف نیستید و به هر تظاهر دینی ترتیب اثر ندهید.

ای بسا کس را که صورت راه زد   /   قصد صورت کرد و بر الله زد

در جلسات فدائیان هم حاضر نشوید. بعضی از آن‌ها مثل آقای حجتی یعنی حجتی بزرگ مردم خوبی هستند، ولی بعضی از آن‌ها کمتر از آن‌ها...، نیستند و از هیچ کاری هم باک ندارند. اگر دلیل جهت عرائضم خواستید، مطالبه نمایید.[3]

خلاصه کلام آنکه: در بین ملیون طهران و جاهای دیگر مردمانی هستند که ترقی و تعالی این مملکت را طالبند و در بین نهضتی‌ها جوانانی هستند که نیت‌شان پاک است. در دین و دیانت هم اطلاع دارند و سعادت این مملکت را به ترویج دین می‌دانند. نقطه مقابل این جوآن‌ها، یک عده جوانان فعال دیگری هستند که اوضاع آن‌ها را منحرف کرده، ولی قابل هدایتند. ما باید با فداکاری هرچه تمام‌تر قدم پیش بگذاریم و زبده‌ترین افراد همین جوان‌های مصدقی یا نهضتی هم باشد، تماس گرفته جمعیتی تشکیل بدهیم که بعدها بشود کار انجام داد و بنده اعتقاد دارم عن‌قریب موقعیت به دست مردم خواهد آمد. آینده تاریک در بین نیست.[4]

نمی‌دانم سرکار با آقای بهشتی و نیز آقای مجدالدین محلاتی تماس دارید یا خیر؟

ارادتمند: جلال آشتیانی‌

* * *

نامه سابق حقیر اگر زنندگی داشت، خواهید بخشید، خدا شاهد است بنده نظری نداشتم، ولی مرقوم شما زننده بود. اگر به مقامات معنویه و حُسن عقیدت شما اطلاع نداشتم، جواب هم نمی‌دادم و همیشه بنده مواظبم که رفقا از بنده ضرری نبینند. بیش از این مزاحم نمی‌شوم.

گر دهم من شرح آن بی‌حد شود   /   مثنوی هفتاد من کاغذ شود

عرض دیگر آنکه: در بین رفقای طهران بعضی‌ها ارتشی هستند، اگر مایل هستید، معرفی کنم تا با آن‌ها تماس نزدیک بگیرید و کاغذی به آقای سحابی و بعضی دیگر از رفقا نوشتم از افکار مقدس و نیات حسنه جناب‌عالی برایشان گوشزد کردم.

بنده همه آقایان را امیدوارم بیایند خدمت‌تان، ولی یک تمنّا دارم: گرمی با آن‌ها، مانع اشتغال به تحصیل شما نشود. اگر سرکار زحمت بکشید و مرد محققی هستید، محقق‌تر شوید، بیشتر جامعه بشری از جناب‌عالی استفاده می‌نماید.

 


[1] . مرحوم استاد علامه طباطبائی، نامه‌ای خطاب به آیت‌الله بروجردی درباره غوغای بعضی از قشریون حوزه، علیه ایشان، نوشته بودند که آن را به من دادند تا به استاد آشتیانی برسانم و من نامه را به آقای آشتیانی دادم و ایشان نامه را به آیت‌الله بروجردی تحویل داده بودند؛ ولی متأسفانه از اقدام لازم «معذور» شده‌اند که علت آن را به بنده هم نگفتند!... چون پاکت‌نامه علامه بسته شده بود، من آن را نخواندم و از محتوای آن اطلاع دقیق ندارم.

[2] . قبلاً اشاره کردم که ارتباط با نهضتی‌ها در حوزه علمیه قم، به قول استاد آشتیانی موجب نابودی می‌شد و لذا ایشان اصرار داشتند که کسی از دوستان، حتی آقای محمدجواد حجتی کرمانی حفظه‌الله که هوادار فدائیان اسلام بود، از این موضوع آگاه نشوند!

و من البته، هم با فدائیان اسلام ارتباط داشتم و هم با نهضتی‌ها، و این امر را در راستای اهداف اصلی خود ـ که به قول ایشان «تحت تأثیر هیچ فکری واقع» نمی‌شد ـ می دانستم. البته تذکار ایشان در این زمینه و یا توصیه به عدم شرکت در جلسات، در واقع از روی خیرخواهی بود. گرچه من به بعضی از آن توصیه‌ها عمل نکردم.

[3] . استاد جلال آشتیانی با توجه به روحیه خاص حقیر و توجه به علاقه‌ام به فدائیان اسلام، علاوه بر توصیه‌ها و تأکیدهای حضوری، به طور کتبی نیز چند بار مرا از شرکت در جلسات فدائیان اسلام و یا حتی تماس و مراوده با آن‌ها، برحذر می‌داشت و اعتقاد داشت که چون مرجعیت با روش آن‌ها مخالف است، نباید با آن‌ها همکاری کرد! و از اینجا البته کاملاً روشن می‌شود که موضوع وساطت ایشان در نزد مرحوم آیت‌الله بروجردی، در این زمینه و پاسخ عجیب و غریب منسوب به ایشان به طول مطلق، عاری از صحت است و البته با مقام و موقعیت آیت‌الله بروجردی هم آن‌گونه پاسخ، سازگار نیست و خود استاد هم به صراحت گفته است که من وساطتی نکرده‌ام.‌

[4] . اشاره شد که استاد جلال در قم و تهران تلاش خاصی برای ایجاد تشکلی جدید در راستای استمرار نهضت و اهداف ملی ـ اسلامی آن، به عمل آورد که متأسفانه همان‌طور که ایشان خود اشاره دارند، انحصارگرایی و خودمحوری و ریاست‌طلبی بعضی از نهضتی‌ها مانع از موفقیت این تلاش گردید.