آیت‌الله حاج سید احمد خسروشاهی

جد بزرگوار اینجانب، مرحوم آیت‌الله حاج سید احمد خسروشاهی از اجله علما و مشاهیر فقهای آذربایجان و از اساتید معروف فقه و اصول در شهر تبریز بود.

پدر او، آیت‌الله سید محمد خسروشاهی نیز در عصر خود به علم و تقوا شهرت داشت و در نجف اشرف، از مشهورترین شاگردان آیت‌الله شیخ مرتضی انصاری به شمار می‌رفت. آیت‌الله سید محمد در سال 1229 هـ . ق در کربلا متولد شد و بعدها همراه پدرش آیت‌الله سید علی، به نجف مهاجرت کرد و در سال 1312 هـ . ق وفات یافت و در صحن مقدس علوی به خاک سپرده شد.

از آثار او کتاب «مشکاة المصابیح» در تعادل و تراجیح است که تقریر کامل درس شیخ انصاری در این موضوع است و در سال 1310هـ ، در نجف به چاپ رسید و رساله «باقریه» او هم در آخر کتاب مشکاة، چاپ شده است.

حاج سید احمد آقا در سال 1266 هـ . ق به دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات، بخشی از فقه را در تبریز، نزد آقا میرزا مهدی مجتهد معروف به قاری، تلمذ نمود و سپس در نجف اشرف از محضر آیات عظام: فاضل ایروانی، حاج میرزا حبیب الله رشتی و آقا شیخ حسن ممقانی استفاده نمود و پس از اتمام تحصیلات و نیل به مرتبه اجتهاد، به تبریز مراجعت کرد و چهارده سال تمام، مشغول انجام وظایف روحانیت از قبیل تدریس، تصنیف، اقامه نماز جماعت، وعظ و ارشاد، نوشتن جواب استفتائات و... گردید و در تمام دوران زندگی خود، در ترویج دین مقدس سعی بلیغ داشت.

... در سال 1325 هـ . ق که قضیه مشروطه در ایران پیش آمد، ایشان در تبریز مانند اغلب علمای بلاد، نخست هوادار آن و خواستار ایجاد «عدالتخانه» بود و تلاش می‌کرد حرکت جدید به رهبری علما، در این مسیر صحیح قرار گیرد و انحرافی حاصل نشود و به همین دلیل با علمای عظام دیگر شهرها، در همۀ جهات همکاری می‌کرد و در همین راستا هم در مسئله «هجرت» نیز در کنار آنان قرار گرفت.

در مراحل بحران، برای مشورت یا کسب نظر مراجع نجف اشرف، به ویژه مرحوم آیت‌الله سید محمد کاظم یزدی که با ایشان آشنایی دیرینه داشت، به نجف رفت و در غیاب ایشان و پیش از بازگشت به تبریز، معاندین فرصت‌طلب شایع کردند که ایشان در راستای بقا و استمرار حکومت استبدادی! به درخواست «ولیعهد»! به نجف رفته است تا اذهان مراجع و علما را متوجه این جریان بسازد! البته این اتهام کاملاً دروغ بود و به گفته پدرم، ـ آیت‌الله حاج سید مرتضی خسروشاهی ـ ایشان هرگز هوادار قدرت حاکم نبود و با دولتی‌ها هم به طور مطلق ارتباطی نداشت... البته این تخریب غیرشرعی و غیراخلاقی از سوی مخالفین نشان‌دهندۀ اهمیت و تأثیرگذاری ایشان در امور جاری بوده که مخالفین می‌‌خواستند بدینوسیله از کارآیی ایشان بکاهند و مردم را نسبت به عملکرد ایشان بدبین سازند...

... ایشان طبق روش اجدادی، همه ساله برای زیارت عازم دیار مقدسه می‌‌شد و در آخرین سفر به عتبات عالیات که موسم حج فرا رسیده بود، با همراهان خود عازم مکّه مکرمه شد و پس از انجام مراسم حج و ورود به مدینه منوره ـ به نقل مرحوم آقا شیخ آقا بزرگ تهرانی ـ به اصحاب خود گفته بود: «دیگر تمایلی به بازگشت به تبریز و حتی نجف اشرف را هم ندارد» و با این‌که وصیت کرده بود پس از فوت، در جوار مرقد امام علی (علیه السلام) که پدرش نیز در آنجا مدفون است، به خاک سپرده شود، اظهار کرده بود: «خیلی علاقه دارم پایان عمرم در همین بقعه مبارکه باشد...» و باز به نقل آقا شیخ آقا بزرگ، او فقط یک روز مریض شد و تب کرد و شب همان روز درگذشت و در قبرستان بقیع، بین بیت الاحزان و قبور ائمه اطهار (علیهم السلام) و قبر فاطمه بنت اسد، به خاک سپرده شد. این اتفاق در سال 1326 هـ . ق افتاد.

از آثار ایشان حاشیه بر رسائل شیخ انصاری و حاشیه بر کتاب «مشکاة المصابیح» و رساله «باقریه» است که هر دو از تألیفات پدر بزرگوارش بود و در نجف چاپ شده است.[1]

 


[1] . نقباء البشر، تألیف شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 119 و علمای معاصرین، چاپ تبریز، صص 352-354. برای تفصیل رجوع شود به کتاب: «خاندان خسروشاهی» که ان‌شاءالله به زودی چاپ خواهد شد.