دکتر حسن مکی

دکتر حسن مکی محمد احمد در سال ۱۹۵۰ میلادی در منطقه «الحصاحیصا»ی سودان به دنیا آمد... مراحل آموزش مقدماتی را در همان منطقه طی کرد و بعد به پایتخت آمد و دکترای خود را از بخش پژوهش‌های آفریقایی ـ آسیایی دانشگاه خرطوم دریافت نمود و همزمان در فعالیت‌های سیاسی ـ اسلامی محافل دانشجویی شرکت می‌کرد. وی مجله «الجامعه» را به عنوان ارگان اتحادیه دانشجویان دانشگاه خرطوم منتشر ساخت و در رابطه با همین فعالیت‌ها، بازداشت شد و مدت سه سال از دوران جوانی خود را در زندان‌های رژیم فاسد سودان گذراند.

دکتر مکی پس از آزادی، به نشر دعوت اسلامی ادامه داد و در کنار حرکت اسلامی سودان، در جنوب سودان و دارفور، فعال بود و سپس به انگلستان رفت و «مؤسسه اسلامی لستر» را تأسیس و اداره نمود و پس از بازگشت به وطن و استقرار در سودان، چندین بار به دعوت ما به ایران آمد... وی در کنفرانس بزرگداشت سید جمال‌الدین حسینی که از طرف «مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی» در تهران تشکیل شده بود و همچنین در کنفرانس‌های وحدت اسلامی، شرکت نمود.

دکتر مکی آثار و تألیفات ارزشمندی دارد که از آن جمله است:

۱ـ حرکة الاخوان‌المسلمین فی السودان؛ ۲ـ الحرکة الاسلامیة فی السودان؛ ۳ـ اوضاع الثقافة الاسلامیة فی جنوب السودان؛ ۴ـ ابعاد التبشیر المسیحی فی العاصمة القومیة؛ ۵ـ التبشیر المسیحی فی العاصمة المثلثة؛ ۶ـ المشروع التنصیری فی السودان؛ ۷ـ الحرکة الطلابیة السودانیة بین الامس و الیوم؛ ۸ـ حرکة البعث الاسلامی فی ایران؛ ۹ـ قصتی مع الحرکة الاسلامیة؛ ۱۰ـ مفاهیم فی فقه الحرکة؛ ۱۱ـ احمد بن ادریس الفاسی ـ فکره السیاسی و منهجه فی الدعوة؛ ۱۲ـ اوضاع غیرالمسلمین فی المجتمع الاسلامی و...

دکتر مکی علاوه بر تحقیق و پژوهش درباره حرکت‌های اسلامی در آفریقا، به مسئله تبشیر! در آفریقا به ویژه سودان، اهتمام خاصی مبذول داشته و در این زمینه علاوه برکتاب «SUDAN THE CHRISTIAN DESIGN» که در مدت اقامت خود در انگلستان منتشر ساخته بود، کتاب ارزشمند و مستند «مشروع تنصیر السودان فی الماضی و الحاضر» ـ طرح مسیحی‌سازی سودان در گذشته و حال ـ را که به مدت پنج سال برای تنظیم و تکمیل آن وقت گذاشته است، آماده انتشار نمود و هم اکنون نیز به فعالیت‌های علمی ـ دانشگاهی و اسلامی خود ادامه می‌دهد.

«حرکة البعث الاسلامی فی ایران» یکی از آثار ارزنده دکتر حسن مکی است که در واقع تحلیل تاریخی و جامعی از حوادث گوناگون ایران، تا پیروزی انقلاب اسلامی است... او در این کتاب به طور مشروح، تعاون و همکاری حرکت‌های اسلامی بلاد عربی ـ به ویژه سودان ـ با نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری آیت‌الله کاشانی و نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران را گزارش کرده است. این کتاب در سال ۱۹۹۰ میلادی در «ام درمان» سودان، از طرف «بیت المعرفة للإنتاج الثقافی» در ۳۰۰ صفحه منتشر شده است.

دکتر حسن مکی در کتاب خود، بخش مفصلی درباره پشتیبانی سودان از حرکت امام خمینی دارد، از جمله می‌نویسد:

«... حرکت اسلامی سودان ـ اخوان‌المسلمین ـ از هنگام ورود امام خمینی به پاریس، پشتیبانی خود را آغاز نمود و هیأتی از سودان، برای دیدار با ایشان به «نوفل لوشاتو» و سپس تهران و قم رفت، همانطور که پیش از آن هم، اتحادیه دانشجویان مسلمان دانشگاه خرطوم با برپایی تظاهرات و صدور اعلامیه‌ها، حمایت خود را از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی اعلام کردند...»

مطالعه کتاب ارزشمند دکتر مکی برای علاقمندان به تاریخ انقلاب اسلامی ایران می‌تواند سودمند باشد.

* * *

...برای شناخت بیشتر دکتر حسن مکی و آشنایی با نوع اندیشه و چگونگی روابط او با رهبری حرکت‌های اسلامی معاصر، نقل یادداشتی از وی درباره شهید دکتر فتحی شقاقی، مؤسس حرکة جهاد اسلامی فلسطین، بی‌مناسبت نخواهد بود.

بنده، ترجمه این یادداشت و یا مقال را برای نشر در ویژه‌نامه شهید فتحی شقاقی، همراه چندین مقاله دیگر، آماده کرده بودم که متأسفانه به علت اشتغالات گوناگون، توفیق نشر آن ویژه‌نامه به دست نیامد و مقال دکتر مکی هم در بین اوراق مکتبۀ حقیر، باقی ماند. و اکنون که در این کتاب یادی از او به میان آمد، ترجمه مقاله‌اش درباره شهید شقاقی را هم نقل می‌کنم... با این توضیح که این ترجمه، از اینجانب نیست و متأسفانه نام برادری را که سالیانی پیش، ترجمه آن را در اختیار من قرار داد، اکنون به خاطر ندارم و به هر حال، سپاس خود را بر آن برادر فعلاً بی‌نام!، تقدیم می‌دارم:

فتحی و پایه‌گذاری پیروزی

«... به درستی نمی‌دانم کی و چگونه با شهید دکتر فتحی شقاقی آشنا شدم، ولی آنچه به یاد دارم اینست که او بارها به منزل ما در «المعموره» رفت و آمد می‌کرد و با یکدیگر دربارۀ اوضاع سودان و آینده و سرنوشت فعالیت‌های اسلامی و اوضاع مصر و به ویژه تحولات فلسطین ـ که زندگی خود را در این راه ایثار کرد ـ بحث و گفت‌وگو می‌کردیم. در حین مذاکرات پی بردم که وی پزشک است و هم‌سن من می‌باشد که در زقازیق تحصیل کرده و پس از آن، رشته پزشکی را رها نمود و به معالجه دردهای جامعه و سرنوشت آن روی آورده است و راه مصلحین و مجاهدین و پرهیزکاران و رزمندگان را در پیش گرفته است.

فتحی با صدایی آهسته ولی استوار سخن می‌گفت، در چهره و بیانش تأمل می‌کردم و با خود می‌گفتم: چگونه است که بدن انسان می‌تواند روح بزرگ او را در خود جای دهد؟!

دیدارها ادامه یافت و این بار من به دیدار وی در منزلش در دمشق شتافتم و از خود پرسیدم: چه چیزی باعث گردید تا این فلسطینی متخصص امور پزشکی، شغل خود را رها کند و با فلسطین ـ آن هم با مهریه‌ای گرانبها ـ ازدواج نماید؛ مهریۀ جان و مال و آینده...

چرا این راه سخت و دشوار و پرمخاطره را آن هم در این شرایط بحرانی برگزید، در حالی که می‌توانست همانند دیگران زندگی آرامی داشته باشد، مطب خود را باز نموده و به زن و فرزندانش رسیدگی نماید و اندکی هم به مسائل جامعه توجه نماید؟

برگزیدن راه جهاد و شهادت برازنده و در شأن شخصیت‌های استثنایی تاریخ است و خداوند متعال آنان را انتخاب می‌کند تا ناهنجاری‌های جامعه و سرنوشت مردم را مورد رسیدگی قرار دهند و این شخصیت‌ها سیر تاریخ را ترسیم می‌کنند؛ زیرا آنها با چنگ و دندان سیر تاریخ را حک می‌کنند تا خون از صخره‌ها بیرون آید و سنگ انعطاف یابد.

سرنوشت چنین مقدر کرد تا همسفر وی از خرطوم به لیبی باشم، در مالت بین اهمیت و جایگاه فتحی و موقعیت خود، موازنه‌ای برقرار ساختم و کلید اتاق او را گرفته و کلید اتاق خود را به وی تسلیم نمودم و با خود گفتم که فتحی در شرایط حساس و احتیاط‌آمیزی قرار دارد و مانند یک مجاهد فلسطینی که مورد تعقیب نیروهای امنیتی صهیونیستی است باید در امان باشد... سپس او به لیبی سفر کرد، و از یکدیگر جدا شدیم.

پس از آن سفر، اخبار فعالیت‌های شهید فتحی و دیگر همرزمان جوان و مکتبی و ارزشمند او را پیگیری می‌کردم. جوانانی که گام‌های استوار خود را بر زمین مبارزه نهاده و اندیشه‌ها و سرهای خود را در مسیر ساختن تاریخ و به سوی آسمان‌ها بالا نگاه داشته‌اند.

زمانی که خبر شهادت فتحی را شنیدم، شگفت‌زده نشدم ولی تعجب کردم چگونه وی در میان توطئه‌های دشمن که پی در پی طراحی و به اجرا در می‌آمد، قرار گرفت و چگونه در جهانی که خفقان‌آمیز بود تنفس می‌نمود و چگونه راه خود را در انبوهی از شکست‌ها و محاصره اندیشه‌ها طی می‌کرد، در حالی که دستگاه‌های جاسوسی دشمن و حتی نیروهای امنیتی حاکم بر امت ما، تمامی جزئیات زندگی ما را زیر نظر دارند!

شاید برای شعار زندگی شهید که گفته بود «اگر ضربه سهمگین فرود آید، سر خود را فرود نخواهم آورد» شهید همواره سر خود را بالا می‌گرفت و چه کسی باور می‌کند که رهبر جنبش مسلحانه که مبارزه با اسرائیل را در سرلوحه فعالیت‌های خود قرار داده، عازم مأموریتی گردد و حتی یک همراه یا محافظ با خود نبرده باشد؟[۱]

شهید به خوبی می‌دانست که بر روی میدان مین گام گذاشته و نیک می‌دانست که روی یکی از این مین‌های کار گذارده شده منفجر می‌گردد ولی این توطئه را در محاسبات خویش قرار نمی‌داد؛ زیرا می‌دانست که اگر این توطئه به اجرا درآید، پیشتازان جدید فلسطینی راه مبارزه را از صفر شروع خواهند نمود، و آنان راهی جز فداکاری و حماسه‌آفرینی در پیش رو ندارند، شاید تقدیر الهی چنین گردد تا از لابه‌لای حماسه‌آفرینی و فداکاری وی معجزه‌ای روی دهد.

نسل معاصر اسلامی شاید به الگوپذیری و اسوه‌ای جدید نیاز نداشته باشند؛ زیرا با مراجعه به دوران زندگی پیامبر و خلفای راشدین و یادواره‌های درخشان اسلامی می‌توانند این الگوها را بیابند. شقاقی الگوپذیری و اسوه‌خواهی را آسان نمود و در پایان قرن بیستم آن را تجلی بخشید.

فتحی نشان داد که چگونه یک فلسطینی عادی می‌تواند در هنگامه زندگی و انبوه مشکلات، خالصانه فداکاری کند. شقاقی در قلب و اندیشه تمامی شهیدان جهاد اسلامی جای داشت؛ زیرا وی الگوی شهادت را احیاء نمود و تمامی رزمندگان ـ فرمانده و فرمانبر ـ به طور یکسان عاشق شهادت بودند، ولی رهبران این جنبش پیشتازتر از سربازان خود، در خط مقدم جبهه مبارزه با دشمن مبارزه می‌کردند، برخلاف آن چه در جهان امروز می‌گذرد و سربازان همانند پیاده‌نظام در صحنه کارزار از پای درمی‌آیند و فرماندهان، این سربازان را بدون برنامه‌ریزی در تیررس دشمن قرار می‌دهند و به دور از کوران مبارزه و آتش، نظاره‌گر مبارزه و جنگ سربازان خویش هستند و همانند شطرنج‌بازان، مهره سرباز پیاده را به حرکت در می‌آورند و از کشته شدن آن هیچ احساس و عاطفه‌ای در وجود آنان برانگیخته نمی‌شود. چگونه در خون غلطیدن سربازان، احساسات آنان را برانگیخته گرداند در حالی که خود را خدا و راه می‌انگارند و سربازان را پیاده‌نظام و یا مزدورانی که به خاطر مشتی پول می‌جنگند که مرگ تنها سرنوشت حتمی آنان است و یا سربازان را پس از آموزش و استحاله شخصیت، برازنده اجرای دستورات می‌دانند و بس!!

و چه تفاوت شگفت‌انگیزی میان مرگ سرباز پیاده‌نظام که پس از استحاله شخصیت به کام مرگ برده می‌شود و مجاهد فداکاری که آگاهانه وارد کارزار و مبارزه می‌گردد و به خوبی می‌داند که پایان این مبارزه مرگ است، وجود دارد، او مرگ را با رضامندی و درک آگاهانه برمی‌گزیند؛ زیرا مرگ و یا هنر مرگ برتر از زندگی آسوده است؛ چون هنر مرگ، زندگی جدید در سپیده‌دم نوینی برای دوستداران حق می‌آفریند.

حال چگونه است دوستداران عشق می‌خواهند خود را از فشار لذّات جسمانی و مادیات رها کرده و به سوی جهان حق و بهشت برین به پرواز درآیند؟ من این نشانه را در چهره شهید که شادابی در آن موج می‌زد، دیدم و از خود پرسیدم: شگفتا! این چه شادابی و نشاطی است و امدادهای غیبی چگونه در چهره او می‌درخشد؟

بی‌تردید این درخشش، از امدادهای معنوی روح و برکت شهادت است. تا ابدیت، درود خداوند بر او باد. حسن مکی».

* * *

... این مقال، روح جهادی ـ معنوی دکتر حسن مکی را به خوبی نشان می‌دهد. خداوند او را حفظ کند که همواره از همکاران فرهنگی صادق ما با حرکت اسلامی سودان بوده و به تبادل ثقافی ادامه داده و همچنان به دفاع منطقی و مشروع از ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌پردازد.

... مکی به هنگام اقامت اینجانب در «قاهره» به قصد دیدار من، از سودان به مصر آمد و یک روز تمام، همراه او بودم و شاهد صدق نیّت و بزرگی آرزوها و بلندی همت او...

خداوند را سپاس که «مکی» علیرغم همۀ فشارها، همچنان در راه نشر دعوت اسلامی و کشف توطئه‌های میسیونرهای تنصیری در آفریقا، به ویژه سودان، کوشا است...

 


[۱] . سرهنگ قذافی جنایتکار حاکم بر لیبی در آن زمان، او را با اصرار به لیبی دعوت کرد و تأکید نمود که برای حفظ امنیت! از آوردن همراه خودداری کند و لیبیایی‌ها خود محافظ او خواهند بود... و سرانجام او را به دشمن صهیونیستی واگذار نمود و شقاقی در مراجعت از لیبی، در جزیره مالت به شهادت رسید. (خ)