* در مورد بیانات مرحوم آیت الله اراکی در نماز جمعه و تندی به طلاب روزنامه خوان حوزه هم اگر توضیح بیشتری بدهید، بی‌‌‌‌‌مناسبت نیست.

□ بلی! در گفتگو با روزنامه «جوان» اشاره کردم که ایشان در روز جمعه‌‌‌‌‌ای، در ضمن خطبه خود به طلابی که روزنامه می‌‌‌‌‌خوانند، سخت حمله کرد و در آن جمع شاید تنها طلبۀ روزنامه خوان، بنده بودم... ایشان پس از تقبیح روزنامه‌‌‌‌‌خوانی، با تعبیر تندی گفتند: «خاک بر سر طلبه‌‌‌‌‌ای که روزنامه می‌‌‌‌‌خواند و نماز شب نمی‌‌‌‌‌خواند»!

این تعبیر از یک عالم پرهیزگار و پاک، خیلی عجیب بود و من فکر کردم که مخاطب اصلی من هستم، لذا «قهر» کردم و همانطور که در مصاحبه قبلی گفتم، دیگر به نماز جمعه نرفتم تا آنکه آیت الله مشکینی دخالت یا وساطت کردند و مسئله عذرخواهی آیت الله اراکی، از یک طلبه نوجوان، باعث شد که ذهنیت بنده عوض شود و نقش تأثیرگذاری در روحیه من داشته باشد.

* ایشان سابقه‌‌‌‌‌ای در این امر داشتند؟ یعنی در موارد دیگر هم عصبانی می‌‌‌‌‌شدند و با تندی برخورد می‌‌‌‌‌کردند؟

□ بلی! این امر سابقه داشت... یک بار هم با اخوی بنده مرحوم آیت الله آقا سید احمد خسروشاهی، که همدوره امام خمینی و آیت الله اراکی و بقیه افاضل دوران نخستین حوزه، در زمان آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند، این نوع برخورد را داشته‌‌‌‌‌اند. البته اخوی معظم بعدها به تبریز برگشتند و به امر تدریس و تبلیغ ـ در مسجد ابوی، در بازار تبریز ـ پرداختند... اما همه ساله در تابستان، برای زیارت و تغییر آب و هوا، به مشهد مقدس سفر می‌‌‌‌‌کردند و در مراجعت به قم می‌‌‌‌‌آمدند...

در مدت اقامت دو هفته‌‌‌‌‌ای در قم، تقریباً همه اعاظم و افاضل قدیم و جدید، به دیدار ایشان می‌‌‌‌‌آمدند که از جمله آنها آیات عظام: خمینی، گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی، محقق داماد، اراکی و... بودند. یک سال اخوی که به قم آمدند، آیت الله اراکی به دیدار ایشان تشریف آوردند... در مرحله بعدی که «بازدید» بود، من همراه ایشان رفتم. آیت الله اراکی تا دم درب به استقبال آمد... و آقای مصلحی ـ فرزند ارشد ایشان ـ چای آورد. آیت الله اراکی خیلی متواضعانه با اخوی برخورد می‌‌‌‌‌کرد... پس از پایان «بازدید» ایشان باز تا دم درب کوچه، به بدرقه اخوی آمد... پس از خداحافظی، در بین راه من از ایشان پرسیدم که چرا برخورد آقای اراکی با آقایان دیگر فرق داشت؟ مرحوم اخوی گفتند این مسبوق به سابقه است... ما هر دو در درس آیت الله سید محمدتقی خوانساری شرکت می‌‌‌‌‌کردیم. من خیلی اهل بحث و جدل طلبگی بودم. روزی جمله‌‌‌‌‌ای که تند بود خطاب به آیت الله خوانساری که عمیقاً به ایشان علاقمند بودم و ارادت داشتم، گفتم و آقای اراکی هم، که عاشق آقای خوانساری بود، در میان جمع به من اعتراض کرد و من پاسخی ندادم ولی کمی رنجیدم و بعد رنجش خود را برای استادمان آیت الله خوانساری نقل کردم که داماد آیت الله اراکی هم شده بودند!

یکی دو روز بعد، موقع شب درب منزل به صدا درآمد، من به دم در رفتم، دیدم که یک نفر عبای خود را بر سر کشیده و با لحن خاصی ـ بغض آلود و شبیه صدای گریه ـ می‌‌‌‌‌گوید: سیدی! اجازه بدهید دست شما را ببوسم تا شما مرا ببخشید. اگر درخواست مرا قبول نکنید، من در نزد جدۀ شما حضرت زهرا سلام الله علیها شرمنده خواهم بود... بعد عبا را کنار زد، دیدم آقای اراکی است و من پیش دستی کردم و ایشان را بغل کردم و بوسیدم و گفتم که رنجیدگی من عابر بود و تمام شده است... بعد دعوت کردم داخل منزل بیایند که قبول نکردند و با تشکر فراوان از حقیر، رفتند. بدین ترتیب معلوم می‌‌‌‌‌شود که تندی و عصبانی شدن ایشان سابقه داشته و عذرخواهی ایشان هم همینطور...

* مورد دیگری در این رابطه سراغ ندارید؟

□ اتفاقاً چرا!... همین نوع برخورد از طرف مرحوم آیت الله اراکی با آیت الله منتظری نیز در رابطه با کتاب شهید جاوید، رخ داده بود... ساواک در رابطه با نوع عصبانیت آیت الله اراکی یک گزارش خبری به مرکز ارسال می‌‌‌‌‌کند و آن را شرح می‌‌‌‌‌دهد... ولی آیت الله منتظری در خاطراتش، چگونگی آن را خود توضیح می‌‌‌‌‌دهد. نخست خلاصه‌‌‌‌‌ای از گزارش ساواک را نقل می‌‌‌‌‌کنم و بعد اصل مطلب را:

«خیلی محرمانه

گزارش خبر

از: 10 هـ            /            به: 312   

تاریخ: 5/3/50            /            شماره: 6746

موضوع: منتظری و کتاب شهید جاوید

پدرزن مرحوم آیت الله آقا سید محمدتقی خوانساری که در مدرسه فیضیه قم نماز می‌‌‌‌‌خواند و گذشته از آنکه مورد وثوق تمام علماء حوزه علمیه قم می‌‌‌‌‌باشد کلیه طلاب و روحانیون به جماعت او حاضر می‌‌‌‌‌شوند چندی قبل که منتظری در قم به جماعت او می‌‌‌‌‌پیوندد، بعد از نماز منتظری را طلبیده و به او می‌‌‌‌‌گوید: «خاک بر سرت کنند بعد از یک عمر مطالعه و تدریس با نوشتن این کتاب تقریظ بر کتاب شهید جاوید دیگر آبرویی برای خود و اهل علم باقی نگذاردی...»

اما اصل ماجرا، از قول خود آیت الله منتظری چنین است: «مرحوم پدرم با حاج غلامحسین مؤیدی ـ که از اخیار نجف آباد بود ـ و آقای حاج آقا مجتبی آیت آمده بودند قم، من به آنها گفتم امروز جمعه است برویم نماز جمعه، چون من به نماز جمعه علاقه‌‌‌‌‌مند بودم، آیت الله حاج شیخ محمدعلی اراکی در مسجد امام حسن (علیه السلام) نماز جمعه می‌‌‌‌‌خواند، ما به اتفاق هم رفتیم نماز جمعه در همان صف سوم و چهارم هم نشستیم به شکلی که ایشان به خوبی ما را می‌‌‌‌‌دید، بعد ایشان شروع کرد به خطبه خواندن در وسط خطبه چشمش به ما افتاد شروع کرد راجع به مسائل روز، بحث ولایت و امام حسین (علیه السلام) را مطرح کردن، بعد گفت: خاک بر سر آنها که این کتاب را نوشتند، خاک بر سر آنها که بر این کتاب تقریظ نوشتند! بالاخره ایشان هم احساس وظیفه کرده بود که در این رابطه مطلبی بگوید، بعد که نماز تمام شد و آمدیم به خانه، همراهان به من گفتند: این چه جایی بود که امروز ما را بردی؟ البته من چند روز بعد رفتم منزل آقای اراکی با ایشان صحبت کردم ـ ایشان خیلی آدم باصداقت و خوبی بود ـ شروع کرد به معذرت خواهی که آقا مرا ببخشید، خیلی معذرت می‌‌‌‌‌خواهم، خلاصه خیلی ابراز ناراحتی کرد و هنگام خداحافظی تا دم در مرا همراهی کرد.[1]

* گفته شده که آیت الله مشکینی، پس از آنکه به خاطر نوشتن تقریظ بر کتاب «شهید جاوید»، مورد حمله روضه خوان‌‌‌‌‌ها و اصحاب بعضی بیوتات قرار گرفت، طی بیانیه‌‌‌‌‌ای، نوعی عقب نشینی کرده و حرف خود را پس گرفتند.

□ البته بنده که خود شاهد عینی حوادث آن ایام بودم، این برخورد و یا واکنش آیت الله مشکینی را «عقب نشینی» نمی‌‌‌‌‌خوانم، بلکه پذیرش حقیقت و اعتراف به اشتباه است که باز نشان از تقوی و قبول انتقاد از طرف ایشان می‌‌‌‌‌باشد.

در این رابطه، برای آنکه بتوانیم تاریخ را به طور مستند نقل کنیم و سپس به تحلیل و بررسی برسیم، باید نخست اصل سند، یعنی تقریظ آیت الله مشکینی را نقل کنیم و سپس متن بیانیه توضیحی را بیاوریم.

«بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب حاضر که دربارۀ قیام مقدس حسین بن علی صلوات الله وسلام علیه به قلم دانشمند معظّم حجت الاسلام آقای حاج شیخ نعمت‌‌‌‌‌الله صالحی نجف آبادی نوشته شده بدون مبالغه در نوع خود بی‌‌‌‌‌نظیر است. اینجانب آن را یک بار با دقت خواندم و لذت بردم و استفاده کردم. از امتیازات این کتاب: تتبّع وسیع و تحقیق و ابتکار و بررسی مسائل تاریخی بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق علمی با اسلوبی کاملاً تازه و بی‌‌‌‌‌سابقه و عقل پسند می‌‌‌‌‌باشد. و این اثر ارزنده مبدأ یک تحول اصلاحی ثمربخش در مسائل مربوط به نهضت بزرگ حضرت سید الشهداء روحی فداه خواهد بود و اشکالات و عقده‌‌‌‌‌هایی را که مخصوصا طبقه روشنفکر و تحصیلکرده در اطراف قیام امام علیه السلام در دل دارند و گاهی به زبان می‌‌‌‌‌آورند، حل خواهد کرد، موفقیت بیش از پیش مؤلف محترم را در راه خدمت به خاندان نبوت خواستارم.

4 ربیع الثانی 1390 علی مشکینی اردبیلی»

پس از نشر این تقریظ در مقدمه کتاب «شهید جاوید» هجمه بی‌‌‌‌‌سابقه‌‌‌‌‌ای در حوزه علمیه، از طرف بیوت یکی از مراجع، و سپس بعضی از وعاظ و روضه خوان‌‌‌‌‌های قم، در بالای منابر آغاز شد و تحریک احساسات مردم تا آنجا پیش رفت که احتمال زد و خورد و حمله به آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی در گزارش‌‌‌‌‌های ساواک، امری امکان‌‌‌‌‌پذیر تلقی شد...

برای جلوگیری از طغیان این حادثه، از طرف عقلای قوم و افراد دلسوز و خدوم چون آیت الله حاج سید مهدی روحانی و آیت الله شیخ علی احمدی میانجی، که از رفقای آیت الله مشکینی بودند، اقداماتی به عمل آمد و طبق نوشته آیت الله احمدی میانجی در خاطرات خود، به درخواست آنان، آیت الله مشکینی بیانیه توضیحی را در پاسخ سئوال بعضی از طلاب نوشته و منتشر ساختند که متن آن چنین بود:

«بسمه تعالی

محترماً به عرض می‌‌‌‌‌رساند خواهشمند است جواب سؤال زیر را مرقوم فرمایید موجب تشکر است.

آیا همۀ مطالب و جزئیات کتاب «شهید جاوید» که بر آن تقریظ نوشته‌‌‌‌‌اید مورد تصدیق و اعتقاد شما می‌‌‌‌‌باشد؟

جمعی از محصلین

بسمه تعالی

تقریظ نوشتن بر یک کتاب معمولاً راجع به انتخاب موضوع بحث و روانی قلم و سبک جمع آوری و تنظیم مطالب است و ابداً مستلزم تصدیق تمام مطالب طرح شده نیست، بلکه برای غالب نویسندگان تقریظ، میسر نمی‌‌‌‌‌شود به همه مدارک و مآخذ مربوطه مراجعه کنند، مثلاً اگر عالمی بگوید تاریخ مروج الذهب مسعودی کتاب خوبی است پر واضح است که این جمله به معنی تصدیق همه موضوعات آن کتاب نمی‌‌‌‌‌باشد، و منافاتی ندارد که در بعضی از مطالب و مندرجاتش با او اختلاف نظر داشته باشد.

و در موضوع کتاب مورد سؤال اگرچه نظریه اینجانب در بعضی از مطالب و موضوعات با روش کتاب توافق نداشت، چنانکه پس از انتشار آن بر طبق بررسی و تحقیق عده‌‌‌‌‌ای از اساتید حوزه علمیه قم و رفقاء محترم دامت افاضاتهم به دست آمده که اشتباهاتی در آن موجود است، ولی از نظر اینکه در خود کتاب تصریح شده بود که ابحاث و مسائل آن به عنوان اظهارنظر و بیان فرضیه در اطراف نهضت مقدس حضرت حسین (علیه السلام) است، ما تصور کردیم در آینده نزدیک افرادی از دانشمندان و نویسندگان در اطراف این موضوع تحقیق و تفحص نموده مطالب موردنظر را کاملاً بررسی و اشکالات متصوره را منصفانه حل خواهند کرد و کتاب‌‌‌‌‌هایی جالب‌‌‌‌‌تر و عمیق‌‌‌‌‌تر در این باره خواهند نوشت، و مطمئنیم به خواست خداوند عنقریب این تصور ما جامه عمل می‌‌‌‌‌پوشد و همه اشکالات برطرف می‌‌‌‌‌شود جزی الله بالخیر اقلاماً تجری علی الصحائف لرفع الشبهة عن الدین و حلّ العقد عن امور المسلمین ان شاء الله.

والسلام علیکم و رحمة الله. عبده علی المشکینی الاردبیلی»

درواقع مرحوم آیت الله مشکینی با نشر این بیانیه، توطئه ساواک و ایادی رژیم را در ایجاد و تشدید اختلاف بین مراجع و علماء سنتی و روحانیون مبارز خنثی کرد و «غائله» ختم به خیر شد...

* ساواک چه نقشی در این ماجرا داشت؟

□ ساواک قم و اصفهان، در گزارش‌‌‌‌‌های خود، به وضوح از این اختلاف خوشحال شده و به صراحت نوشته‌‌‌‌‌ بودند که ادامه این اختلاف، به نفع رژیم و به سود ساواک خواهد بود... بخشی از این اسناد در کتاب: «اسناد ساواک درباره کتاب شهید جاوید» با تحلیل و بررسی کامل آمده است، و ما در اینجا، به عنوان نمونه، به خلاصه یکی دو گزارش و سند، اشاره می‌‌‌‌‌کنیم:

سرهنگ مهران رئیس ساواک قم، در یک نامه فوری به مرکز چنین می‌‌‌‌‌نویسد:

«از: اداره کل سوم (312)            /            پیرو: 1243/21 ـ 2/2/50

تبلیغات حاد در رد کتاب شهید جاوید به وسیله وعاظ به صورتی در آمده که احتمال اصطکاک و بیم زد و خورد بین طرفداران خمینی به حمایت از صالحی نویسنده کتاب و مشکینی و منتظری تقریظ نویسان و جناح مخالف کتاب می‌‌‌‌‌رود که از محصول این اختلافات می‌‌‌‌‌توان نسبت به تضعیف بیشتر گلپایگانی که بیش از دیگران موجبات جنجال را فراهم می‌‌‌‌‌نماید اقدام نمود.

شماره: 216/21

12/2/50 مهران

رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده کلاسه 4697 ـ 2798»

علاوه بر این، ساواک قم در یک گزارش مفصل خیلی محرمانه هم چنین می‌‌‌‌‌نویسد:[2]

«از: 21            /            به: 312

تاریخ: 2/2/50            /            شماره: 1243/21

موضوع: مذاکرات در منزل گلپایگانی

سید مهدی گلپایگانی روز 1/2/50 در منزل پدرش با حضور علی و لطف الله صافی اظهار داشت که امروز آقای قرائتی کاشانی بیمارستان بود و گفت من مدتی منزل مشکینی بودم و از من می‌‌‌‌‌خواست که این کار را اصلاح کنیم (منظور مسئله چاپ کتاب شهید جاوید به قلم صالحی نجف آبادی بوده که بین جامعه روحانیت شوری انداخته) علی صافی گفت: می‌‌‌‌‌گویند اگر مشکینی را بزنند بعد درب مدرسه را می‌‌‌‌‌بندند. سید مهدی از قول قرائتی گفت که دعوا می‌‌‌‌‌شود و زد و خورد. باید اصلاح کنید. سید مهدی گفت در جوابش گفتم: دعوا بشود عیبی ندارد، ولی اگر کسی دست به یکی از منبری‌‌‌‌‌ها مثلا آل طه بزند یا کوچک‌‌‌‌‌ترین اهانتی بشود در مسجد آل طه عمامه را به زمین می‌‌‌‌‌زند و بیست هزار نفر می‌‌‌‌‌روند منزل مشکینی و منتظری را خراب می‌‌‌‌‌کنند.

سید مهدی افزود لطف الله صافی در رد شهید جاوید کتابی نوشته می‌‌‌‌‌دهم چاپ کنند مثل کتاب اول صافی (صافی کتابی نوشته به نام پرتوی از عظمت حسین) و شماره‌‌‌‌‌اش را می‌‌‌‌‌دهیم به برقعی ببرد اجازه بگیرد و بگوید جریان چیست و بعد انتشار می‌‌‌‌‌دهم... تا بخوانند!

نظریه شنبه: بر سر کتاب شهید جاوید دامن اختلاف بالا و کار به جایی باریک کشیده و در اثر یک برخورد کوچک ممکن است طرفین به هم بریزند و کتک کاری شود و اگر کسی به یکی از منبری‌‌‌‌‌ها اهانت کند مخصوصاً به آل طه مطلب غلیظ‌‌‌‌‌ تر و تندتر خواهد شد مخصوصاً اگر این اهانت را نسبت بدهند به منتظری و مشکینی، تقریظ نویسان شهید جاوید.

نظریه یک شنبه: مفاد گزارش صحیح است اختلافات شدیدی بین روحانیون بر اساس چاپ کتاب شهید جاوید و مطالب مندرجه در آن که علم امامت را انکار کرده بروز نموده و وعاظ اکثراً در منابر شدیداً به نویسنده آن: صالحی نجف‌‌‌‌‌آبادی و تقریظ نویسان: حسینعلی منتظری و علی مشکینی که از اطرافیان خمینی هستند حمله می‌‌‌‌‌نمایند و اگر کوچکترین اصطکاک لفظی به عمل آید بلوا شروع خواهد شد. شرربار

نظریه سه شنبه: مفاد گزارش صحیح است مسئله اختلافات و ناراحتی کاملاً بین روحانیون مشهود است و بایستی از این موضوع کاملاً نهایت بهره برداری بشود چون افکار اکثر روحانیون نسبت به نویسنده کتاب و تقریظ نویسان که از طرفداران خمینی می‌‌‌‌‌باشند کاملاً مشوب شده برای ارعاب اطرافیان خمینی به طور دائم از جمله منتظری و مشکینی و صالحی پیشنهاد می‌‌‌‌‌نماید که به عنوان مبلغین مذهبی یا هیئت ذاکرین اعلامیه‌‌‌‌‌ای تحت عنوان «اگر حسینعلی منتظری و علی مشکینی و صالحی نجف‌‌‌‌‌آبادی در عرض چند روز خود را به حضور یکی از مراجع قم نرسانند و اظهار ندامت ننمایند ما به وظیفه دینی و شرعی خود عمل خواهیم کرد» به وسیله ساواک تهیه و توزیع گردد که با این عمل سه نفر مذکور از وحشت تا حل قضیه ناچار به ترک منطقه خواهند شد در غیر این صورت عواملی وجود خواهند داشت که به آنان در این زمینه اهانت و احیاناً مورد ضرب قرار گیرند که به هر حال نفع قضیه عاید ساواک خواهد شد که در آینده با نشر مطالبی دستگاه‌‌‌‌‌های مورد نظر بالاخص گلپایگانی را تضعیف کرد. شرربار

نظریه 21: نظریه سه شنبه چنانچه به نحو مطلوب و با جملات آخوندی تهیه شود بسیار بجا و به نفع ساواک خواهد بود.

گزارش عرضی تهیه شود 9/2

رونوشت به پرونده‌‌‌‌‌های مربوطه ضمیمه شد در پرونده گلپایگانی بایگانی شود. اوانی 30/2/50»[3]

* * *

به هر حال این توطئه با اقدام آیت الله مشکینی و نشر پاسخ ایشان به نامه محصلین، خنثی شد و ساواک به هدف خود نرسید.

به این نکته نیز باید اشاره نمود که در این ماجرا ایادی رسمی رژیم و «ساواک» نمی‌‌‌‌‌خواستند به طور مستقیم وارد میدان شوند و به همین دلیل سعی می‌‌‌‌‌کردند که توسط ایادی خود در حوزه و بین روحانیون، معرکه را داغ‌‌‌‌‌تر کنند تا اختلاف بین علما، به نفع رژیم و به سود ساواک پایان پذیرد. و حتی در این رابطه یک جزوه سی ـ چهل صفحه‌‌‌‌‌ای تهیه نمودند که شامل نامه‌‌‌‌‌های بعضی از علماء و مخالفان کتاب شهید جاوید بود... و آن را بین علماء و مردم عادی توزیع می‌‌‌‌‌کردند که فتنه ادامه یابد... و حتی توقع داشتند که مجله مکتب اسلام ـ تنها نشریه رسمی حوزه علمیه قم ـ هم وارد جریان بشود و مقالاتی منتشر سازد که در اجرای این نقشه هم موفق نشدند.

ساواک اصفهان در پایان گزارش «خیلی محرمانه» خبری، شماره: 5170/10 هـ ـ 14/1/50 می‌‌‌‌‌نویسد:

«نظریه 10/هـ پیشنهاد می‌‌‌‌‌گردد در صورت تصویب اقدامی به عمل آید که در مجله مکتب اسلام که در قم منتشر می‌‌‌‌‌شود و خود هیئت تحریریه نیز تصمیم بر آن دارند مطالبی علمی علیه نویسنده و تقریظ نویسان آن درج گردد و چون مشترکین این مجله اغلب علما و روحانیون می‌‌‌‌‌باشند تصور می‌‌‌‌‌رود درج این گونه مقالات در مجله مزبور حائز اهمیت باشد.»

و البته مجله «مکتب اسلام» در دام این تله نیفتاد و علیرغم فشار بعضی از تندروهای مذهبی در قم و شهرستان ها، مقاله‌‌‌‌‌ای که موجب استمرار فتنه گردد، هرگز منتشر نساخت.

* جنابعالی با مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی، آشنایی داشتید؟ و اگر سابقه آشنایی بود، در مورد این کتاب چرا اقدامی نکردید؟

□ آشنایی بنده با ایشان علیرغم اختلاف سنی که داشتیم در پای درس امام خمینی و علامه طباطبائی آغاز شد و چون ایشان اهل قلم بود، قدر اهل قلم را می‌‌‌‌‌دانست و با احترام خاصی برخورد می‌‌‌‌‌کرد... و در نوشتن مقالات در بعضی از مجلات و فصلنامه‌‌‌‌‌هایی که از «قم» منتشر می‌‌‌‌‌گردید، همکاری داشتیم.

در جریان کتاب شهید جاوید، البته بنده هوادار نقد منطقی و دوری از جنجال و فضاسازی و غوغا و فتنه بودم... و در همین رابطه، با ایشان یکی دو بار ملاقات و گفتگو کردم و هدفم این بود که ایشان «کمی کوتاه» بیایند و وعده اصلاح و تکمیل کتاب را بدهند تا بلکه غوغای اهالی منبر و محراب خاموش شود...

آقای صالحی نجف آبادی می‌‌‌‌‌گفت: اگر شما به دقت کتاب را مطالعه کرده باشید، می‌‌‌‌‌بینید که من درواقع نظرات مرحوم سید مرتضی و مرحوم شیخ طوسی را نقل کرده و بسط داده‌‌‌‌‌ام، ولی چون می‌‌‌‌‌دانستم مطالب آن دو بزرگوار در جامعه علمایی و حوزه‌‌‌‌‌های ما مطرح نیست و شاید تجدید نشر آن افکار و نظریات موجب اختلاف و هجمه بشود، تصمیم گرفتم که کتاب را قبل از چاپ و نشر برای بعضی از علماء بلاد و مراجع قم و نجف بفرستم تا نظریه خود را مرقوم دارند و در مواردی که واقعاً مطلب ما صحیح نیست، اصلاح کنیم و یا اصولاً آن موارد را حذف کنیم... آقایان مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، مجدالدین محلاتی، منتظری و مشکینی و بعضی دیگر از افاضل حوزه، از جمله شخصیت‌‌‌‌‌هایی بودند که کتاب را دریافت نمودند و اغلب آنان به طور مکتوب و یا در دیدارهای حضوری آن را تأیید کردند و فقط آقای مطهری گفتند من در مواردی با نظریه منقول شما موافق نیستم ولی منتظرم کتاب منتشر شود، تا نقد و بررسی کاملی از آن به عمل آورم.

در همین رابطه نسخۀ کتاب را قبل از چاپ و نشر به آیات عظام: گلپایگانی، نجفی مرعشی، شریعتمداری ارائه دادم که مطالعه و نظرشان را بیان بفرمایند. دو بزرگوار نخستین اصلاً کتاب را نپذیرفتند و گفتند وقت و فرصت کافی برای مطالعه آن ندارند. آقای شریعتمداری هم گفتند که من فقط توانستم سی ـ چهل صفحه آن را بخوانم و فرصت لازم برای مطالعه کامل آن و اظهارنظر پیدا نکرده‌‌‌‌‌ام و لذا کتاب را پس دادند... ولی متأسفانه این بزرگواران حتی پس از چاپ کتاب و شروع اعتراضات طراحی شده در حوزه، حاضر نشدند که کتاب را بخوانند و نظرشان را بگویند تا من اقدام و اصلاح کنم. علاوه بر من که مؤلف بودم، حملات اهانت آمیز نسبت به آقای منتظری و آقای مشکینی که از استوانه‌‌‌‌‌های حوزه بودند، به صورت گسترده‌‌‌‌‌ای آغاز شد و این نشان از توطئه‌‌‌‌‌ای می‌‌‌‌‌داد که برای ایجاد اختلاف در حوزه و بین علماء و مبارزین روحانی، طراحی شده بود.

* * *

 ... به هر حال بنده به نوبه خود در تلطیف امر می‌‌‌‌‌کوشیدم اما جوّ حاکم، طوری نبود که بتوان بر فتنه غالب شد... بعدها مرحوم صالحی نجف آبادی اسناد ساواک را در رابطه با مسئله «کتاب شهید جاوید» و غوغای ساختگی آن، منتشر ساخت و روشن گردید که ماجرای غوغا و فتنه از چه قرار بود؟ و البته بعضی از اساتید و افاضل هم کتاب‌‌‌‌‌ها و رساله‌‌‌‌‌هایی در نقد آن تألیف و منتشر ساختند و شهید مرتضی مطهری هم در آثار مربوط به نهضت حسینی به این مسئله پرداخت که انشاءالله همگی عندالله مأجور باشند.

* ضمن تشکر از توضیحات تاریخی ارزشمند درباره کتاب شهید جاوید، گویا در آن زمان استفتائیه‌‌‌‌‌ای از مراجع و علماء به عمل آمد که خواستار تحریم کتاب و تقبیح مؤلف و تقریظ نویسان آن شدند. هدف چه بود و چه کسانی این جزوه را تنظیم و توزیع کردند؟

□ بلی در آن زمان، جزوه‌‌‌‌‌ای نخست به صورت پلی‌‌‌‌‌کپی و سپس چاپی، با نقل جملاتی ناقص از کتاب شهید جاوید، پخش گردید که دارای امضاهای متعدد و گاهی ناشناخته بود... این جزوه که در سراسر ایران، به ویژه در بین علماء و هیئت‌‌‌‌‌های مذهبی توزیع گسترده‌‌‌‌‌ای داشت، یکی از عوامل تشدید اختلافات بین هواداران مراجع تقلید و علماء بلاد و مبارزین و غیر مبارزین گردید و تلاش افرادی که قصد صلح و آشتی و جلوگیری از تشتت و تفرق داشتند، به نتیجه مطلوب نرسید... و حتی خود آنها هم متهم به کج فکری و نوعی سنی‌‌‌‌‌گری! شدند. اما پس از پیروزی انقلاب، در اسنادی که از ساواک به دست آمد، معلوم شد که کارگردان اصلی، رژیم و ساواک بوده و توسط ایادی خود، برای ایجاد اختلاف، نه تنها این جزوه را در سطح کشور توسط ساواک، پخش کرده، بلکه حتی در مسئله اختلاف بین آقای فلسفی واعظ و آقای فخرالدین حجازی هم صحنه گردان بوده تا موجب دوری مردم از شخصیت‌‌‌‌‌های مذهبی گردد...

و عجیب آنکه مسئولین ساواک مرکز، ضمن ابلاغ دستور پخش این جزوه‌‌‌‌‌ها، تأکید می‌‌‌‌‌ورزند که نقش ساواک در توزیع آن، آشکار نشود. در یکی از این سندها آمده است:

«از: 312            /            تاریخ: 12/7/50

درباره: استفتائیه‌‌‌‌‌های طلاب و روحانیون از مراجع تقلید در مورد کتاب شهید جاوید

محترماً به استحضار می‌‌‌‌‌رسد:

همانطور که قبلاً به عرض رسیده انتشار کتاب شهید جاوید توسط صالحی نجف آبادی در بین علما و روحانیون در شهرستان‌‌‌‌‌های مذهبی سروصدایی ایجاد کرده و اکثر روحانیون از انتشار کتاب مزبور که در آن اطلاع امامان از عالم غیب نفی گردیده ناراحت و آن را مخالف با شئونات مذهبی دانسته‌‌‌‌‌اند.

اینک ساواک اصفهان گزارش نموده است که عده‌‌‌‌‌ای از طلاب و روحانیون نامه‌‌‌‌‌های استفتائیه‌‌‌‌‌ای به مرعشی، گلپایگانی، محمدتقی نجفی بروجردی و حائری نوشته و از مشار الیهم خواسته‌‌‌‌‌اند که نظریات خود را در مورد طبع و انتشار کتاب شهید جاوید در ذیل استفتائیه‌‌‌‌‌ها بیان نمایند که علمای فوق الذکر، نویسنده کتاب و تقریظ نویس آن (حسینعلی منتظری) را منحرف خوانده و خواسته‌‌‌‌‌اند که از مطالعه اینگونه نوشته‌‌‌‌‌ها خودداری نمایند.

ساواک مزبور افزوده استفتائیه‌‌‌‌‌های فوق الذکر به صورت فتوکپی در اصفهان و نجف آباد به صورت پراکنده پخش گردیده و به علت هزینه‌‌‌‌‌ای که جهت تهیه کننده داشته کمتر در دسترس همگان قرار گرفته است و افزوده چنانچه اقدامی به عمل آید که کلیه روحانیون و متعصبین مذهبی از نظرات نویسنده کتاب و علماء آگاه گردند و این نوشته‌‌‌‌‌ها به صورت دفترچه‌‌‌‌‌ای چاپ گردد بهره‌‌‌‌‌برداری قابل توجهی برای تضعیف طرفین خواهد گردید.

نظریه: با توجه به مراتب بالا چنانچه اقدام به چاپ استفتائیه‌‌‌‌‌های مذکور به صورت دفترچه‌‌‌‌‌ای گردد موقعیت حسینعلی منتظری و گلپایگانی و دیگر طرفداران خمینی بیش از پیش در اصفهان، نجف آباد، قم و سایر شهرستان‌‌‌‌‌های مذهبی تضعیف خواهد شد.

مستدعی است در صورت تصویب از طریق اداره کل پنجم نسبت به چاپ استفتائیه‌‌‌‌‌ها که مقدمه‌‌‌‌‌ای به شرح پیوست به آن ضمیمه گردید، اقدام و جهت توزیع به ساواک ها ارسال گردد.

اقدام کننده ـ وثوقی ـ بخش 312 ـ 12/7/50

معاون اداره یکم عملیات و بررسی ـ مبینی

رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ جوان

19/7/50»

به دنبال این گزارش، ساواک مرکز به چاپ جزوه مزبور با مقدمه‌‌‌‌‌ای برای تحریک عواطف و احساسات مذهبی مردم اقدام نموده و این جزوات را به تمامی واحدهای ساواک در شهرستان‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌فرستد.

«خیلی محرمانه

از: اداره کل سوم (312)            /            به: ریاست ساواک

درباره: استفتائیه‌‌‌‌‌های روحانیون از مراجع تقلید در مورد کتاب شهید جاوید

بدینوسیله 20000 جلد جزوه فوق الذکر به پیوست ارسال خواهشمند است دستور فرمایید با استفاده از منابع مورد اعتماد و سایر امکانات موجود به طور غیرمستقیم و به نحوی که دخالت ساواک در توزیع آن به هیچ وجه اشاعه نیابد نسبت به پخش جزوه مذکور در بین افراد و گروه‌‌‌‌‌های متعصب مذهبی و روحانیون افراطی منطقه اقدام و نتایج حاصله را ضمن اعلام چگونگی عکس العمل خوانندگان جزوه مزبور به این اداره کل منعکس نمایند.

مدیر کل اداره سوم ـ مقدم

رونوشت برابر اصل است. اصل در 38356 بایگانی است.

8094/312 - 30/9/50

در پرونده 47898 بایگانی شود.»

همانطور که در سند فوق آمده، ساواک بیست هزار نسخه از جزوه مزبور را چاپ و در اختیار واحدهای خود در سراسر کشور قرار داده تا توزیع کنند و اختلاف را تشدید نمایند و نتیجه را هم که در اسناد دیگر ساواک ذکر شده، منعکس نمایند که در نهایت به نفع ساواک و تضعیف روحانیت خواهد بود... البته ما فقط یکی دو نمونه از این اسناد را نقل می‌‌‌‌‌کنیم تا روشن گردد که «دشمن» با چه نوع ترفندهایی در مبارزه بر ضد روحانیت مبارز، وارد میدان می‌‌‌‌‌شود.[4]

 


[1]. خاطرات آيت الله منتظری، ج 1، ص 303 و 304.

[2]. آيت الله العظمی گلپايگانی به روايت اسناد ساواک، ج 2، ص 9.

[3]. زندگی نامه آيت الله گلپايگانی به روايت اسناد، ص 403.

[4]. متن اصلی اسناد در بخش آخر نقل شده است.