... همان طور كه مؤلفان كتاب هيئت هاى مؤتلفه اشاره كرده اند، ساواك شاه على رغم پى گيرى دو ساله، سرانجام نتوانست نويسندگان، ناشرين و محل تايپ و تكثير نشريه «بعثت» را شناسايى و افراد آن را دستگير كنند... البته ساواك چندين بار اين جانب را براى كشف مسئله «بعثت»!، در قم دستگير و يا احضار نمود و بازجويى كرد، اما بازجويى آنها، نتيجه اى نداشت و برادرمان على حجتى كرمانى نيز همين سرنوشت را داشت و على رغم سوءظن ساواك به اين جانب و ايشان، بالاخره نه دستگاه پلى كپى و نه رفقاى همكار، براى آنها شناخته نشدند! و بعثت تا زمان اعدام انقلابى منصور توسط يكى از وابستگان هيئت مؤتلفه، منتشر گرديد...

پس از اعدام منصور، نخست وزير شاه، نخست آقاى رفسنجانى و سپس اين جانب همراه عده اى ديگر از قم دستگير و به زندان قزل قلعه در تهران، اعزام شديم... رفسنجانى، ربانى شيرازى، شيخ صادق خلخالى، رضا گلسرخى، انصارى شيرازى، نبى پور، حاج مرتضى تجريشى و چند نفر ديگر در بند 2 قزل قلعه بوديم... اما چند روز بعد، آقاى رفسنجانى و آقاى گلسرخى به بند انفرادى منتقل شدند و با توجه به «بحرانى» بودن شرايط و اعمال شكنجه هاى وحشيانه، نگرانى دوستان از «لو» رفتن امور آغاز شد...

... يك سرباز هم شهرى ترك - كه مأمور بردن غذا به آقاى رفسنجانى و آقاى گلسرخى در سلول هاى انفرادى بود - از شرايط سخت و شكنجه آنان خبر مى داد... و روزى در حياط قزل قلعه كه من با شادروان داريوش فروهر ـ هميشه زندانى بند 1 قزل قلعه ـ واليبال! بازى مى كرديم، به درخواست من سرباز هم شهرى پنجره سلول انفرادى آقاى رفسنجانى را به من نشان داد و اين فرصتى بود كه من روز بعد، ضمن شعرخوانى عربى! با آواز بلند! در جلو پنجره بند انفرادى آقاى رفسنجانى، از ايشان بپرسم كه از بعثت چه گفته اند؟ اگر اعترافى شده است ما هم انكار نكنيم و مسؤوليت مشترك را بپذيريم!

آقاى رفسنجانى با عربى شكسته بسته! خاص خود ـ كه بعدها مى گفت به بهانه خواندن قرآن با صداى بلند آنها را مى گفت ـ اعلام كرد كه «من هيچ اعترافى نكرده ام، اگر اين ها بفهمند كه ما در نشر آن دخالت داريم، وضع همه بدتر و سخت تر خواهد شد... اگر بازجويى به شكنجه رسيد، سعى كنيد كه آن را تحمل كنيد وگرنه هر اعترافى، شكنجه بدترى به دنبال خواهد داشت و به هر حال اگر نتوانستيد تحمل كنيد، بهتر است كه مسؤوليت آن را به تنهايى به عهده بگيريد...»!

مى خواستم شعر! خواندن را ادامه بدهم كه سرباز گشت آمد و اخطار كرد كه جلو آن پنجره «روضه»! نخوانم! و من به سوى بند انفرادى آيت الله محى الدين انوارى رفتم ـ كه همراه گروه مؤتلفه دستگير و زندانى شده بود ـ و با روضه! خواندن ـ به قول سرباز! ـ به احوال پرسى از ايشان پرداختم.

... در بازجويى ها سخنى درباره «بعثت» نگفتيم... تا آن كه به مناسبت عيد نوروز، عده اى از جمله مرحوم ربانى شيرازى، خلخالى، گلسرخى، جهانتاب، انصارى شيرازى و اين جانب آزاد شديم...

در بيرون معلوم شد كه آقاى على حجتى كرمانى باز دستگير شده است... چندى بعد، آقاى حجتى توسط خانم مريم صدر، همسر محترمه خود كه به ملاقات رفته بود، پيغام آورد كه آقاى دعايى را شناخته اند، فورى به ايشان اطلاع دهيد!

... من در قم بلافاصله به مدرسه خان محل سكونت آقاى سيد محمود دعايى رفتم.. وى آن جا نبود... دوستان گفتند كه در مؤسسه برقعى براى آموختن زبان انگليسى رفته است!... فورى به مؤسسه برقعى ـ خيابان ارم ـ رفتم و دم درب مؤسسه، آقاى دعايى را ديدم كه داشت از كلاس بيرون مى آمد... «اخطار» را «ابلاغ» كردم! و ايشان گفت: «مهم نيست» و به مدرسه رفت؟... وقتى به مدرسه خان مى رسد متوجه مى شود كه مأمورين منتظر وى هستند، بلافاصله به پشت بام مدرسه رفته، و از آن جا به پشت بام «گذرخان»... و سپس يك راست به سوى آبادان و «نجف اشرف» رهسپار مى گردد...

... آقاى دعايى از نجف و از صداى «نهضت روحانيت در ايران» به مبارزه ادامه داد ـ و گاهى هم ما را نوازش مى داد كه با نوشتن چند مقاله در مجله اى ماهانه! نمى توان مبارزه را ادامه داد! ـ و البته مسئله اين طورها هم نبود و ما در قم ـ و ايران ـ مشغول كار و مبارزه بوديم و روى تشك نرم و لاى پرقو! نمى خوابيديم... بلكه حقيقت اين بود كه ما هرگز قصد تظاهر نداشتيم نه در نشر «بعثت» و نه در نوشتن و چاپ و توزيع اعلاميه هاى بسيارى كه با امضاى «حوزه علميه قم» و «دانشجويان حوزه علميه» و يا نام هاى مستعار بى شمار ديگر، منتشر مى گرديد... ما در واقع به مبارزه ادامه داديم و اگر «تظاهر»ى مى كرديم كه دوستان از ما نرنجند! بى ترديد «لو» مى رفتيم و كارها ناتمام مى ماند. به ويژه كه در آن دوران، افراد «مبارز» تعداد محدود و معدودى بودند و با دستگيرى يك نفر، بسيارى از كارها تعطيل مى شد!...

البته همان طور كه آقاى بادامچيان و دوستان اشاره كرده اند. «ساواك» واقعاً از كشف تشكيلات «بعثت» عاجز ماند و حتى ما امروز در اسناد ساواك مى بينيم كه پس از دو سال، در گزارش هاى خود نشر آن را به عده اى ديگر نسبت مى دهد و محل امن پلى كپى را مدرسه خان! و يا منزل برادر عزيز، آقاى سيد جواد واحدى معرفى مى كند ـ كه مطلقاً صحت نداشت ـ و اين در واقع نتيجه و ثمره پنهان كارى همه ما بود!

جالب آن كه همان طور كه آقاى دعايى اشاره كردند، اعضاء اصلى و چهارنفره بعثت هر كدام براى خود نام «على» را انتخاب كرده بوديم: على اراكى، على ايرانى، على اصفهانى و على كاشانى!... كه طبعاً شناختن و دستگيرى چهار نوع على! با مشخصات غير واقعى، كار آسانى نبود و بلكه در واقع امرى غير مقدور بود. اما ساواك، بعدها، همان طور كه از اسناد به دست آمده بر مى آيد، كم كم به «هدف» نزديك مى شد و در گزارش هاى مأمورين ديده مى شود كه بعضى از نويسندگان آن را شناخته اند! و به دنبال يافتن پلى كپى و دستگيرى «مستند» افراد هستند...

براى روشن شدن چگونگى امر، چند نمونه از اسناد به دست آمده را در اين مقدمه مى آوريم و البته اگر روزگارى دوستان وزارت اطلاعات! همه اسناد را ـ حداقل اسناد مربوط به خود ما را! ـ در اختيار نهادند،[1] مى توان بيشتر و بهتر به همه قضاياى پيش از انقلاب پرداخت:

اينك چند گزارش و سند:

«سند شماره 1»

«از: ساواك قم

به: رياست ساواك تهران

شماره: 2983 / ق م

تاريخ: 20/12/43

درباره: اعزام سيد هادى خسروشاهى فرزند سيد مرتضى پيرو تلگراف شماره 649-9/12/43

نام برده فوق كه يكى از محركين تظاهرات روز 8/12/43 (كه مصادف با وفات امام جعفر صادق و روز زد و خورد در مدرسه فيضيه قم) مى باشد همراه با 12 برگ پرونده اعزام گرديد. به طورى كه از اطلاعيه هاى موجود در پرونده مشاراليه استنباط مى گردد، وى به طور كلى در تحريكات روحانيون از ابتدا در فعاليت بوده و به طورى كه گفته مى شود نام برده از نويسندگان نشريه بعثت و انتقام مى باشد.

رييس سازمان اطلاعات و امنيت قم

ح. بديعى»

«سند شماره 2»

«در ساعت 40:10 سند 21/12/43 دو نفر زندانى غير نظامى به نام هاى:

1. هادى شهرت خسروشاهى فرزند مرتضى

2. حسين شهرت نبى پور فرزند حسن

توسط ساواك تهران تحويل زندان قزل قلعه گرديد.

افسر نگهبان

ستوان دوم غفورى

21/12/43»

«سند شماره 3»

«از: اداره كل سوم 316

به: رياست ساواك استان مركز

شماره: 45268/6/3

تاريخ: 28/9/44

درباره: نشريه بعثت

پيرو شماره هاى 28222/316-7/6/44 و 35080/316-8/7/44

خواهشمند است دستور فرماييد از نتيجه اقدامات معموله اين اداره كل را آگاه سازند ـ م

مدير كل اداره سوم

مقدم»

«سند شماره 4»

«از: ساواك قم

به: مديريت كل اداره سوم 316

شماره: 1241/21

تاريخ: 28/3/46

عطف: 24189/316-21/3/46

تحقيقات فعلى نشان مى دهد كه اعلاميه مورد بحث به عنوان نابود باد اسرائيل با امضاء دانشجويان حوزه علميه قم از ناحيه آقاى نجفى نبوده و موضوع چاپ اعلاميه خود آقاى نجفى كه در معروضه شماره 1039/21-18/3/46 اين ساواك با آن اشاره شده از حدود شايعات تجاوز نكرده و تاكنون اعلاميه مزبور در منطقه اين ساواك مشاهده نشده لكن آيت الله سيد حسن حجت اظهار داشته كه از اعلاميه نجفى به تعداد زيادى در تهران منتشر و حتى به همين مناسبت ساختمان يكى از فروشگاه هاى وابسته به كليميان در تهران به وسيله مردم آتش زده شده است.

به استحضار مى رساند كه طبق تحقيقات معموله تاكنون اين نتيجه حاصل شده كه تهيه اعلاميه نابود باد اسرائيل به وسيله سيد هادى خسروشاهى داماد سيد صادق روحانى و شيخ عبدالرحيم ربانى، پلى كپى و منتشر شده و شخصى به نام شيخ نوايى اصفهانى معمم ساكن طبقه دوم مدرسه فيضيّه كه يكى از عاملين توزيع بود شناسايى شده كه نسبت به دستگيرى وى اقدام خواهد شد.

ضمناً مشاراليه (خسروشاهى) از تاريخ پخش اعلاميه تاكنون در قم مشاهده نشده است. با توجه به مفاد امريه شماره 24211/316-22/3/46 به استحضار مى رساند كه بازرسى از منزل مشاراليه به نظر ضرورى مى رسد و در صورتى كه دستگاه پلى كپى از منزل وى كشف گردد، شك و شبهه اى باقى نخواهد ماند، هر نوع مقرر فرمايند اجرا گردد.

رييس ساواك قم ـ مهران

رونوشت برابر اصل است در پرونده 161611»

«سند شماره 5»

«از: اداره كل يكم

به: رياست ساواك قم

درباره: سيد هادى خسروشاهى بازگشت 1241/21-28/3/46

با پيشنهاد آن ساواك مبنى بر بازرسى منزل نام برده فوق موافقت حاصل است خواهشمند است دستور فرماييد نسبت به بازرسى منزل وى با انجام تشريفات قانونى در موقعيت مناسب اقدام و نتيجه را اعلام دارند.

مدير كل اداره سوم. مقدم

رهبر عمليات ـ صابرى

رييس بخش 316 ـ باصرى نيا

رييس اداره يكم عمليات ـ ثابتى

اصل در پرونده 16168

در پرونده سيد هادى خسروشاهى بايگانى گردد. 10/4/46»

«سند شماره 6»

از: اداره كل سوم

به: رياست ساواك استان مركز

شماره: 28222/326

تاريخ: 7/6/44

درباره: سيد هادى خسروشاهى فرزند مرتضى

بازگشت به شماره: 1226/20 الف ـ 17/1/44

اخيراً اطلاعى واصل گرديده كه نام برده بالا واسطه مستقيم امور انتشارات نهضت آزادى ايران است و نويسندگان نهضت آزادى بيشتر نوشته هاى خود را به وسيله او در تهران و قم به چاپ مى رسانند. وى تاكنون چند جلد كتاب به قلم مهندس مهدى بازرگان به نام او در قم و تهران به چاپ رسانيده و همچنين اعلام گرديده كه مشاراليه واسطه اخذ مقالات مربوط به نهضت آزادى و رسانيدن آن به محل چاپ يا پلى كپى اين گونه نشريات است و با شركت انتشار واقع در خيابان باب همايون سراى صبا هم ارتباط دارد.

با توجه به اين كه قبلا آن ساواك ضمن نامه شماره 27174/20 الف مورخه 22/12/43 وى را از نويسندگان نشريه بعثت و انتقام و همچنين محرك در فعاليت هاى روحانيون شناخته و به موجب ضمايم همين نامه طلبه مذكور را رابط بين روحانيون مخالف و دريافت كننده اعلاميه ها و داشتن همكارى با جمعيت اخوان المسلمين مصر و اخذ كننده تلگرافات چاپ شده علماى قم از چاپ خانه ها و داشتن ارتباط...»

«سند شماره 7»

«گيرنده: رياست ساواك استان مركز

فرستنده: ساواك قم

تاريخ: 13/10/44

شماره: 2038 / ق م

شماره عطف: 16412/20 الف

پيرو: 5/7/44

پيوست: به شرح نامه

موضوع: سيد هادى خسروشاهى فرزند سيد مرتضى

1. سيد هادى خسروشاهى به طور كلى فعاليت گذشته را ندارد ولى اصولاً در جهت مخالف است در حال حاضر تمايل بيشترى به خمينى دارد و با آيت الله شريعتمدارى روابط خوبى ندارد و آقاى شريعتمدارى در باطن از وى ناراضى و ناراحت است. حتى اين كه گفته شد نام برده از نويسندگان نشريه بعثت و انتقام است مبتنى بر اطلاعى است كه يكى از نزديكان آيت الله شريعتمدارى داده است ولى دليل و مدركى ارايه نشده است و تاكنون هم اطلاعات بيشترى كه مؤيد صحت اظهارات مزبور باشد به دست نيامده است.

2. به قرارى كه گفته مى شود چند نفرى كه گرداننده نشريات بعثت و انتقام هستند قسم خورده اند كه حافظ اسرار نشريات مزبور باشند و پخش آنها هم يا به وسيله پست است كه جمع آورى مى شود يا اين كه شبانه و دير وقت هنگامى كه طلاب در خواب هستند به حجره آنها انداخته مى شود.

3. ارتباط سيد هادى خسروشاهى با نهضت آزادى ايران مبتنى بر اطلاعيه 12785/312-20/3/40 مركز مى باشد و در قم جمعيت مزبور سازمان صحيحى ندارد و فعاليتى به نام جمعيت مزبور ديده نشده است.

4. تأليفات جديد وى يكى (كتاب مسلمانان هند و كشمير) است كه به پيوست ايفاد مى گردد و ديگرى به نام (امام على) است كه ترجمه مشاراليه مى باشد. اين كتاب به وسيله چاپ خانه فراهانى در تهران بازار بين الحرمين به چاپ رسيده است.

5. از ارتباط وى با نشريات اطلاعى در دست نيست و در حال حاضر هم فعاليت مخالفى ندارد، ولى به طور كلى روحاً مخالف با سازمان هاى ادارى است.

6. ارتباط وى با جمعيت اخوان المسلمين مبتنى بر اطلاعيه 49511 / الف ـ 3 ـ 8/12/38 مى باشد كه در آن متذكر شده اند سيد هادى خسروشاهى اداره كننده مجله مكتب اسلام است كه اين مجله از انتشارات جمعيت اخوان المسلمين سوريه است. در صورتى كه صاحب امتياز مجله درس هايى از مكتب اسلام ناصر مكارم است و سيد هادى خسروشاهى بعضى اوقات مقالاتى در مجله مزبور مى نويسد و دليلى كه مجله مزبور وابسته به جمعيت اخوان المسلمين باشد به دست نيامده است.

7. از شركت انتشار در قم سابقه اى نيست.

8. در ماه هاى اخير در قم كتب جديدى از انتشارات مهندس مهدى بازرگان يا سران نهضت آزادى منتشر نشده است.»

* * *

... اين ها چند نمونه از گزارش ها و اسناد ساواك قم يا مركز است كه درباره بخشى از فعاليت هاى اين جانب تهيه كرده اند... با صرف نظر از مطالب خنده دار آن ـ مانند اين كه مكتب اسلام ارگان اخوان المسلمين سوريه است!! ـ در مورد نويسندگان «بعثت» به هدف نزديك شده اند... ولى توقف اضطرارى نشر «بعثت» ـ در نتيجه دستگيرى و زندانى و آواره شدن بعضى از اعضا ـ باز به يارى خدا مانع از آن گرديد كه اسامى كامل «هسته مركزى» «بعثت و خانه امن و دستگاه تكثير» آن را به دست آورند و ما با نشر اعلاميه هاى زيادى با نام هاى مستعار و مختلف، با همان وسايل و ابزار «بعثت» باز به «مبارزه» ادامه داديم، گرچه بسيارى از دوستان حتى در حوزه علميه قم، از نويسندگان و ناشرين و عاملين آنها اطلاعى نيافتند! و اميدواريم كه به زودى آنها را در جلد سوم و چهارم « اسناد نهضت اسلامى ايران» مطالعه فرماييد![2]

... و بدين ترتيب، «بعثت» به عنوان بخشى از تاريخ نهضت اسلامى ايران درآمد و مورد توجه محافل و قشرهاى مختلف قرار گرفت... و خوشبختانه مجموعه كامل آن، با مقدمه اى جديد و مستند و فهرست اعلام، به عنوان نخستين جلد از مجموعه 10 جلدى «اسناد نهضت اسلامى ايران» در اختيار علاقه مندان قرار گرفت.

و پس از آن، مجموعه كامل «انتقام» ـ نشريه دوم حوزه علميه قم ـ به عنوان ج 2 و مجموعه اطلاعيه هاى طلاب و دانشجويان حوزه علميه قم در دو جلد مستقل ـ به عنوان ج 3 و 4 ـ در اختيار عموم قرار داده شد.

انه ولى التوفيق

قم: مركز بررسى هاى اسلامى

سید هادی خسروشاهی

 


[1]. ...بعدها بخشى از اسناد را در اختيار ما گذاشتند كه در كتاب مستقلى چاپ خواهد شد.

[2]. اين اسناد در دو جلد - ج 3 و 4 اسناد نهضت اسلامى ايران - اخيراً از سوى «مركز اسناد انقلاب اسلامى» منتشر شده است.