درباره مهندس بازرگان[1]

چگونه با مهندس بازرگان آشنا شدید؟

 من پس از آن كه در سال 1332 به حوزه علمیه قم آمدم، كم كم به محافل فرهنگى سیاسى ـ مذهبى تهران هم رفت و آمد پیدا كردم و در همین دوران، در «مسجد هدایت» خدمت آیت الله طالقانى رسیدم و همزمان با مرحوم مهندس بازرگان هم آشنا شده بودم. پس از این آشنایى مقدماتى، اغلب در جشن ها و مراسم اسلامى دانشجویان كه در تهران یا كرج برگزار مى شد، حضور مى یافتم. این مراسم یا جشن ها به مناسبت هاى مختلف و اعیاد مذهبى مانند عید فطر تشكیل مى شد و نوعا سخنران این جلسات هم مرحوم آیت الله طالقانى یا مرحوم مهندس بازرگان بود. البته همه این سخنرانى ها، بعدها به شكل كتاب یا رساله مستقلى چاپ و منتشر مى گردید.

علاوه بر این ها، البته هر دو بزرگوار، اهل قلم و تألیف بودند كه در زمینه هاى مختلف آثارى از خود به یادگار گذاشته اند كه خوشبختانه در چند سال اخیر، مجموعه این آثار و تألیفات، تحت عنوان كلى «مجموعه آثار» توسط بعضى نهادهاى فرهنگى تنظیم و تجدید چاپ شده و در اختیار عموم قرار گرفته است.

گویا جنابعالى در همان سال هاى دور، بعضى از آثار مرحوم مهندس بازرگان را با مقدمه و توضیحات به دست چاپ سپرده اید؟

بلى درست است! من قبلاً اشاره كرده ام نخستین اثرى را كه از مهندس بازرگان، با مقدمه و توضیحات در «تبریز» چاپ كردم، مجموعه اى از چند مقاله ایشان درباره «مذهب در اروپا» بود كه در مجله «دانش آموز» نشریه كانون اسلام آیت الله طالقانى درج شده بود. شماره هاى مجله دانش آموز را من در كتابخانه شخصى آیت الله طالقانى در منزلشان در «قلعه وزیر»، دیدم و به تورق آن ها پرداختم... وقتى آیت  الله طالقانى علاقه مرا به آن مجموعه دیدند، تنها دوره موجود مجله را به بنده اهدا كردند و من هم در نخستین اقدام، بحث «مذهب در اروپا» را كه در چند شماره درج شده بود، به شكل رساله اى مستقل چاپ كردم.

فقط همین رساله را چاپ كردید؟

نه، علاوه بر این رساله، چند رساله دیگر مهندس بازرگان را باز در تبریز، توسط كتابفروشى «سروش» و «سعدى» منتشر كردم كه مورد توجه و استقبال جوانان قرار گرفت، و از جمله آن ها بود: «بى نهایت كوچك ها»، «پراگماتیسم در اسلام»، «دل و دماغ»، «احتیاج روز». نسخه خطى كتاب «بعثت و ایدئولوژى» را هم ایشان به من دادند كه باز در تبریز توسط كتابفروشى «سعدى» انتشار یافت... و البته اشاره كردم كه این امر موجب پرونده سازى بر ضد اینجانب توسط ساواك تبریز گردید و رئیس كل سازمان در آذربایجان شرقى، «تیمسار سرتیپ مهرداد»! كه همزمان علاوه بر ریاست ساواك، ریاست شهربانى تبریز را هم عهده دار بود، در سفرى به تبریز پس از دستگیرى و انتقال من به بازداشتگاه ساواك در محلى در كنار قبرستان طوبائیه تبریز، اعلام نمود كه به زودى براى انجام خدمت مقدس سربازى به «پادگان قوشچى» در رضائیه اعزام خواهم شد كه با وساطت علماى تبریز و در رأس آن ها مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدى آزاد شدم، به شرط آن كه تا 48 ساعت از تبریز خارج شوم و تابستان ها هم به تبریز نروم!... وقتى من به تیمسار گفتم: تبریز شهر من است و خانواده من همه در تبریز زندگى مى كنند، من اگر نتوانم به تبریز بیایم به كجا بروم؟ در پاسخ گفت به هر جهنم درّه اى كه مى خواهى برو! اما به تبریز نیا و اگر باز به تبریز آمدى، یكسره به قوشچى فرستاده خواهى شد!...

و من به قم برگشتم و چند ماه بعد اتفاقاً تابستان فرا رسید... و من جایى براى فرار از گرماى قم نداشتم و در فكر بودم كه به مشهد مقدس بروم كه در خبرى در جرائد آمد: تیمسار مهرداد، رئیس سازمان امنیت آذربایجان شرقى، در باغى در شیراز، توسط جوانى شانزده ساله به ضرب چاقو كشته شد! كه از ذكر علت آن خوددارى مى كنم، ولى به هر حال ما توانستیم آن سال هم به راحتى به تبریز برویم و این تیمسار بود كه دیگر حق بازگشت به تبریز را نداشت!

به این نكته هم اشاره كنم كه در ملاقات هایى كه با مرحوم بازرگان، در زندان قزل قلعه یا قصر انجام مى شد، با توجه به اینكه چاپ آثار ایشان ممنوع بود، مرحوم بازرگان پیشنهاد مى كرد كه آثار جدید ایشان را به نام خودم یا با اسم مستعار چاپ كنیم كه البته ما پیشنهاد دوم را پذیرفتیم و بعضى از آثار دیگر ایشان، در این دوران با نام هاى مستعار چاپ و منتشر گردید.[2]

تعبّد و تدیّن مرحوم بازرگان را چگونه دیدید؟

مهندس بازرگان یك فرد متدیّن، متعهد، متعبّد و متشرّع به معنى واقعى كلمه بود. ... التزام ایشان به نماز اول وقت و احكام شرعى و حضور مخلصانه در محافل مذهبى، به ویژه مجلس درس تفسیر قرآن آیت الله  طالقانى، نشان دهنده عمق گرایش معنوى ایشان بود.

من در تمام مدت آشنایى با ایشان، حتى یكبار هم ندیدم كه غیبت كسى را بكند و یا پشت سر احدى، حرفى بزند و یا مرتكب بیان خلاف و دروغى بشود. در یك جمله باید بگویم: مهندس بازرگان یك مسلمان واقعى بود كه ظاهراً به دلیل همین شناخت، امام در حكم دولت موقت، آن دولت را «دولت امام زمان» نامیدند.

نقش مرحوم بازرگان را در پیدایش جنبش روشنفكرى دینى چگونه ارزیابى مى كنید؟

البته من مفهوم «روشنفكرى دینى» را خیلى درك نمى كنم! اما نقش بازرگان در تبیین و نشر اندیشه اسلام راستین را بسیار برجسته مى دانم و شاید همه ما بدانیم كه ایشان در محافل علمى، دانشگاهى، دانشجویى بین نسل جوان، نقش خاصى در تبیین و تفسیر مبانى و مفاهیم اسلامى داشت و شاید هم بتوان گفت كه همه آثار ایشان در این راستا تنظیم و تألیف شده است. البته ارزیابى دقیق مسأله نیازمند فرصت دیگرى است.

رابطه مهندس بازرگان و آیت الله  طالقانى با مراجع حوزه علمیه قم چگونه بود؟

آیت الله طالقانى چون خود فرزند حوزه بود، به طور طبیعى با كلیت حوزه علمیه قم روابط حسنه اى داشت كه در طلیعه آن، ارتباط با مراجع عظام بود. در سفرهاى متعددى هر دو بزرگوار همراه مرحوم دكتر یدالله سحابى به قم آمده و با مراجع عظام و شخصیت هایى چون علامه سید محمدحسین طباطبایى دیدار و گفتگو داشتند.

در مسأله تشكیل «نهضت آزادى» هم هر سه بزرگوار به قم آمدند و طبق درخواست آقایان و قرار قبلى، من از آیت الله شریعتمدارى و آیت الله نجفى وقت ملاقات گرفتم و در مورد آیت الله خمینى، وقتى نزد ایشان رفتم و درخواست ملاقات آقایان را مطرح كردم، فرمودند: «ما اكنون نهضتى را شروع كرده ایم، صلاح نیست كه فعلا ارتباطى با احزاب داشته باشیم»، من عرض كردم: «بنده پاسخ آقایان را چه بدهم؟» امام لبخندى زدند و گفتند: «قال ربّى انى سقیم»!، كه اشاره اى است به آیه اى كه حضرت ابراهیم براى عدم شركت خود در اجتماع و محفل همشهریان خود، بیان داشته بود.

من در دیدار آقایان با مرحوم آیت الله شریعتمدارى و آیت  الله نجفى مرعشى حضور داشتم، ولى در مورد ملاقات با امام به آقایان گفتم: «حاج آقا مختصرى كسالت دارند و از ملاقات معذورند» كه مرحوم بازرگان بلافاصله گفت: «پس ضرورى شد كه براى عیادت خدمت ایشان برسیم» و البته من از آقایان جدا شدم و همراه آنان نرفتم، ولى بعد آقاى حاج شیخ حسن صانعى مسئول دفتر ایشان، گفت كه آن ها براى «عیادت» رفته بودند و امام هم به حضور پذیرفته بودند!

در راستاى همین روابط و شناخت ها بود كه پس از دستگیرى و محاكمه آقایان در دادگاه نظامى رژیم شاه، بنده با مراجعه به آن بزرگواران نامه هایى در تأیید آقایان و تقبیح محاكمه آنان اخذ كرده و در یك جلسه دیدار در دادگاه، كپى آن نامه ها را در اختیار آیت الله طالقانى و مهندس بازرگان و دكتر سحابى گذاشتم... البته بعد به مشهد رفتم و از آیت الله میلانى هم نامه اى در این رابطه گرفتم كه همه آن ها با مقدمه اى بسیار تند بر ضدّ شخص شاه، توسط دوستان جوان «نهضت آزادى» همان وقت ها چاپ و منتشر گردید.[3] البته امام هم پس از صدور حكم دادگاه، در نامه اى از حركت آقایان تقدیر نموده و صریحا نوشتند: «من به هنگام محاكمه، اظهارنظرى نكردم تا حكم صادره تشدید نشود».

سیر تحولات مبارزات سیاسى بازرگان از سال 32 تا 57 را بیان فرمایید.

بررسى سیر تحولات مبارزاتى و همچنین تحولات «اندیشه هاى سیاسى ـ دینى» ایشان نیازمند تألیف یك كتاب و یا گفتگوى مبسوطى است و متأسفانه در یك مصاحبه مكتوب و مختصر نمى توان به آن پرداخت. اما باید اشاره كرد كه همواره اندیشه سیاسى ایشان در حال تحول و عملكرد مبارزاتى شان در مسیر تكامل بود.

ایشان در سال 1331 رساله «بازى جوانان با سیاست» را نوشته و از دخالت دانشجویان در مبارزات سیاسى اظهار نگرانى كرده بود! اما بعدها توسط همین دانشجویان، حركت سیاسى خود را آغاز نمود و ادامه داد... یا در سال 1340 «اسلام مكتب مبارز و مولد» را نوشت و در سال 1341 رساله «مبارزات مذهبى ـ مبارزات سیاسى» و سپس «مرز میان دین و سیاست» را منتشر ساخت و در اواخر عمر هم مطلبى منتشر نمود كه در واقع تجدید كلى در اندیشه هاى وى را نشان مى دهد و در آن آمده بود كه گویا «انبیاء براى آخرت مردم مبعوث شده اند نه براى امور دنیوى آن ها»! بررسى و تحلیل این موضوعات را بگذاریم براى فرصتى دیگر و یا همایشى خاص درباره «ارزیابى عملكرد و اندیشه مهندس بازرگان» كه امید داریم به همت یك نهاد علمى ـ فرهنگى با شركت فرهیختگان و شخصیت هاى قلیلى كه از آن دوران باقى مانده اند، تشكیل گردد و به یك تحلیل علمى منصفانه بپردازد.

یاد مهندس بازرگان را گرامى مى داریم، رضوان الله تعالى علیه

 


[1]. مصاحبه: مجله هفتگى «پایتخت كهن» با استاد خسروشاهى، شماره 12، دى ماه 1393، چاپ تهران.

[2]. دستخط هاى مرحوم بازرگان، خطاب به اینجانب، در بخش اسناد آمده است.

[3]. متن این نامه ها در بخش اسناد آمده است.