یادى از:

مهندس كاظم حسیبى

از شخصیت هاى شریف، پاكدامن، وارسته و مسلمان كه در شهریورماه 1369 به رحمت ایزدى پیوست مهندس كاظم حسیبى بود. وى در سال 1285 شمسى متولد شد. پدر او حاج محمدعلى یزدى از بازاریان تهران بود و كاظم در تهران بزرگ شد و پس از تحصیل مقدماتى در مدرسه «كمالیه» و سپس در «دارالفنون»، دو سالى هم در مدرسه حقوق درس خواند و سپس در نخستین آزمون اعزام محصل به خارج شركت كرد و قبول شد و همراه گروه اعزامى، در سال 1307 به فرانسه رفت و در مدرسه عالى پلى تكنیك درس خواند و سپس رشته معدن را در مدرسه عالى معادن پاریس گذراند و پس از 8 سال مطالعه و تحصیل پربار درباره فولاد، ذوب آهن و نفت به ایران بازگشت و در سال 1315 وارد دانشكده افسرى شد و مدتى استاد دانشگاه جنگ بود تا آن كه در سال 1327 استاد دانشكده فنى شد و در دوره هفدهم به مجلس راه یافت و همراه دكتر مصدق به لاهه و آمریكا رفت و نطق معروف و تاریخى آقاى حسین مكى را تهیه و تنظیم كرد و در جریان نهضت ملى شدن صنعت نفت، چهره پشت پرده در گروه جبهه ملى به حساب مى آمد و در ماجراى خلع ید از انگلیس، در كنار مهندس بازرگان فعال بود.

مهندس حسیبى در تأسیس «كانون مهندسین ایران» و سپس «حزب ایران» نقشى عمده اى به عهده داشت و شرط «مسلمان بودن اعضاى حزب» از یادگارهاى حسیبى بود، در حالى كه مى دانیم «حزب ایران» هیچ وقت یك حزب اسلامى نبود و بیشتر اعضاى آن را باید «سكولار» نامید.

حضور فعال شش ساله حسیبى در صحنه سیاست با كودتاى 28 مرداد پایان یافت و او به مدت 19 ماه زندگى مخفى داشت و سپس با نوشتن یك نامه خطاب به مقامات دولتى، به قم آمد و در حرم متحصن شد كه توسط مأمورین دستگیر و به زندان لشكر زرهى تهران، انتقال یافت و پس از مدتى بازداشت، آزاد شد و به كار تدریس پرداخت...

در همان اوایل كودتاى 28 مرداد، مهندس حسیبى از روى اخلاص و اعتقاد، از مخفیگاه خود نامه اى هم خطاب به آیت الله كاشانى نوشت و به عنوان یك فرزند مسلمان، از ایشان خواست كه در قبال رژیم كودتا موضع بگیرد وگرنه متهم به «همكارى» خواهد شد! مهندس حسیبى در نامه خود كه بعدها نسخه اى از آن را به من داد، مى نویسد:

شما را به شرافت فاطمه زهرا قسم، با تحمل و تأمل نامه را بخوانید.

حضور محترم حضرت آیت الله كاشانى

امیدوارم كه خداى بزرگ توفیق خدمت گزارى به همه مدعیان خدمت به خلق عنایت فرماید و بنده را نیز توفیق دهد كه در زمره خدمت گزاران باقى بمانم. علت تصدیع بنده این است كه خواستم به وظیفه دینى و وجدانى خود عمل كرده باشم و جنابعالى را از سرنوشتى كه در انتظار ملت ستمدیده ایران است آگاه كنم تا هر اقدامى را كه وجدان یك مسلمان شرافتمند و میهن دوست قضاوت مى كند و دستور مى دهد اجرا بفرمایید كه توفیق حاصل شود كه مسئله نفت ایران را دست و پا بسته تسلیم یك مملكت ننماید و كشور بدبخت و ستمدیده ما را گرفتار استعمار ظاهرى آمریكا كه شامل استعمار باطنى انگلستان است، نكند. (ان شاء الله)

شما بایستى بدانید كه در صورت ادامه سكوت مرگبار فعلى كه متأسفانه خود آن جناب نیز از آن بركنار نیستید، خیانتى بر كشور ایران تحقق خواهد یافت... مگر جنابعالى خود را بزرگترین دشمن سرسخت آمریكا به خصوص انگلیس معرفى نمى فرمودید و نمى فرمایید؟ مگر شما صد بار اظهار نفرموده بودید و اخیراً نیز ضمن مصاحبه ها نفرموده اید كه تنها اختلاف شما با مصدق در زمینه سیاست داخلى او بوده است و نسبت به سیاست خارجى كاملاً با او هم عقیده و هم صدا بوده و هستید؟ مگر نه این بود كه شما خود را دشمن دشمنان ایران و خدمت گزاران به سیاست اجنبى و به خصوص سیاست انگلیس معرفى مى فرمودید و مى فرمایید؟ چرا با فطانت سیاسى اى كه دارید متوجه این نكته نمى شوید كه دولت فعلى و دربار دست به دست هم داده و كشور را در مقابل چند میلیون دلار، تسلیم هوا و هوس هاى آمریكایى ها مى نمایند؟ آیا بندگى آمریكا با بندگى انگلیس فرقى دارد و آیا بندگى آمریكا دنبال خود و زیر پرده همان بندگى سیاست استعمار شوم انگلستان نیست؟

شما كه طرفدار طرد اشخاص نادرست و یا خدمت گزاران به اجانب از دستگاه دولتى و به خصوص مقامات حساس كشور بوده اید، با برگشت افسران بازنشسته و بسیارى اشخاص دیگر كه در رأس امور حساس كشورند، نظریات آنجناب تأمین شده یا نظریات دشمنان ملت ایران و خارجیان به خصوص دولت فخیمه انگلستان؟

اگر راهى كه دولت فعلى مى رود از نظر حل مسئله نفت و سیاست خارجى مطابق نظر جنابعالى است كه عرضى ندارم و فقط بایستى از خداى بزرگ، ملت ایران عاجزانه بخواهد كه او را از خطرات سرنوشتى كه در انتظار اوست به تفضل خود در امان بدارد و بحثى نیست! ولى اگر مخالف نظر جنابعالى است، بفرمایید كه شخصى چون شما كه در دوره دكتر مصدق كه به نظر شما خطاكار است آن همه فعالیت براى انتقاد از او داشتید، چرا فعلاً از جریان خود را كنار كشیده و در مورد دولت فعلى كه با نیرنگ و پول اجنبى و كودتا سر كار آمده است سكوت اختیار مى فرمایید؟ این سكوت عجیب شما را در وضع حاضر، ملت به چه تعبیر كند؟ اگر راهى كه دولت فعلى از نظر سیاست داخلى طى مى كند مطابق آرزوهاى شماست كه باز هم بحثى نیست، ولى اگر مخالف آمال اصلاح طلبانه شماست چرا دیگر مهر سكوت بر لب زده اید و وضع ناهنجار فعلى را با خونسردى مى پذیرید؟ آیا خیال نمى كنید كه موقع اقدام شما همین امروز است و هر ساعتى كه تأخیر شود واجبى فورى و عینى را ترك فرموده اید؟ مخصوصا اینكه ترك این واجب با حیات 25 میلیون ایرانى مسلمان و چند صد میلیون مسلمان تمام جهان كه نهضت ملى ایران را نهضت نجات بخش خود شناخته اند، ارتباط دارد.

حضرت آیت الله آقاى كاشانى! به خدا قسم كه من تمام مطالب بالا را از روى سوز دل و علاقه به شرافت و نهضت ملى ایران كه نام شما اقلاً در خارج از ایران در ردیف اول ذكر شده و مى شود اظهار مى نمایم و اگر به شخص شما هم علاقه نداشته باشم، به شرافت ملت ایران و آبروى كشور و به وجود نهضت كه خود سهم كوچكى در آن داشته ام، علاقه مندم و براى این است كه شمه اى از مطالبى را كه به نظر من درست بر علیه منافع ملى از نظر داخلى و خارجى در دولت فعلى انجام شده و یا در شرف انجام است، به عرض رسانیدم و خود یقین دارم كه جواب تمام مطالب بالا در جهتى است كه خود خیال مى كنم جنابعالى را شناخته ام و بنابراین حق دارم از سكوت جنابعالى اظهار تأسف و تأثر نمایم و چنانچه چند بار نظریات خود را بدون پرده، گرچه تلخ و ناگوار بود، به عرضتان رسانیدم فعلاً هم به عرضتان مى رسانم ملت و مملكت از سكوت بى موقع شما زیان فراوان مى برد. من وظیفه فرزندى و كوچكى خود را در مقابل جنابعالى و وظیفه میهن پرستى خود را در مقابل ملك و ملت با گرفتارى و ناراحتى فكرى كه فعلاً دچار آن مى باشم، با این نامه كه از نظر جنابعالى كه شخص مؤثر هستید مى گذرانم، انجام داده ام و خشنود هستم و امیدوارم كه با استفاده از نبوغ سیاسى خود اقدامى بفرمایید كه جلوى این جریانات كه ما را به طرف استبداد مطلق سوق مى دهد گرفته شود و اگر گرفته نمى شود لااقل وظیفه وجدانى و میهنى و مسلمانى خود را انجام داده باشید. شعار ما در جنگ نفت این بوده و هنوز هم همین آیه مباركه از سوره توبه باید باشد.

قاتلوهم یعذبهم الله بایدیكم و ایدى المؤمنین.

خدا یار خدمت گزار صدیق مى باشد.

جاوید باد ایران، مهندس كاظم حسیبى

 * * *

همانطور كه ملاحظه مى كنید، نامه فاقد تاریخ است ولى محتواى آن نشان مى دهد كه در همان  شرایط بحرانى پس از كودتاى 28 مرداد و در اوج اختناق كودتاچیان نوشته شده است... البته در این نامه، جملات غیرمناسب و شاید اهانت آمیزى نیز ذكر شده كه به ظاهر دور از اخلاق نرم و ملایم مرحوم حسیبى است و به هر حال در اینجا ضرورتى بر نقل آنها نبود ولى اشاره به نكته اى نیز ضرورى است و آن اینكه: برخلاف آنچه تصور شده است، آیت الله كاشانى در قبال رژیم كودتا ساكت نبود و اگر در مراحل نخستین چنین مى پنداشت كه مى توان آنها را اصلاح كرد و از آنها خواست كه به ملى شدن صنعت نفت ادامه دهند، در مراحل بعدى، برایشان روشن شد كه باند كودتا، عاملان رسمى امپریالیسم و استعمارند و از آنها نباید توقعى داشت و روى همین اصل بود كه هر گونه رابطه یا تأییدى را با آنها قطع كرد و اعلامیه هاى تندى كه مورد نظر مرحوم مهندس حسیبى و دیگران بود، علیه كودتاچیان، كنسرسیوم و استعمارگران صادر كرد كه از آن جمله، اعلامیه زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون

گمان نكنید خداوند غافل از رفتار و كردار ظلم كنندگان است

هموطنان گرامى! با این كه به كرات چه شفاهاً و چه ضمن اعلامیه و مصاحبه و نامه در مورد تجدید رابطه با انگلستان و مسئله نفت و تعدّیاتى كه به حقوق حقّه مردم و سلب آزادى و اختناق مطبوعات كه از طرف دولت اعمال مى شود، به موقع تذكرات خیرخواهانه به منظور حفظ منافع و مصالح عالیه ملت و مملكت به رئیس دولت داده و به خصوص درباره رعایت آزادى كامل انتخابات كه با حیات سیاسى و استقلال ملت و مملكت بستگى تمام دارد، صریحا اهمیت آن را خاطرنشان نمودم، مع الأسف مشاهده مى شود كه هیچ وقت وضعیّت مملكت تا این اندازه أسف انگیز و دلخراش نبوده و آزادى جز براى عمال انگلیس نیست، مطبوعات و نشریات ملى امكان هیچ گونه اظهار عقیده در بیان حقایق را ندارند، به طورى كه امروز یك روزنامه ملى وجود نداشته و همه در توقیفند و هم چنین بسیارى از ملیون و آزادى خواهان متدین در زندان ها به سر مى برند و دزدان و جانیان و عناصر بدسابقه، كثیف ترین عمال انگلیسى با سرنیزه بدون هیچ بیم و هراسى در مراكز انتخابیه تحمیل به ملت مى شوند و تصمیم گرفته اند دوباره انگلیس ها را به جان و مال و عرض و ناموس ملت مسلط ساخته و مملكت را مستعمره انگلیس قرار دهند.

این اختیارات را چه كسى به آقاى زاهدى داده كه این دیكتاتورى شدید و رفتار قرون وسطایى را با مردم شرافتمند ایران بنماید و مملكت را بعد از آن همه فداكارى هایى كه ملت براى قطع ریشه استعمار نموده دوباره اسیر چنگال اجانب كند؟ اگر در این جنایات در امور داخلى و خارجى اتكاء او به نظامیان وطن خواه و شریف است، اطمینان دارم هیچ وقت آنها حاضر به این جنایات و قبول ذلت و خیانت به ملت و مملكت نیستند، آنها حلال زاده و اولاد ملت مسلمان ایران هستند و در «روز سى تیر قوام» امتحان خود را داده اند.

صریحاً مى گویم كه اگر دست از خیانت برداشته نشود ملت رشید و غیور ایران با قیام شجاعانه خود، خائنین و مسببین بدبختى خود را هر كس و در هر مقام كه باشد در اولین فرصت ممكنه به شدیدترین وجهى مجازات خواهند نمود.

در خاتمه چنانچه در پایان نامه خود به آقاى زاهدى قبلاً متذكر گردیدم و در اعلامیه هایى كه در رادیوهاى دنیا نیز منتشر گردیده گفته ام، اگر مجلس هجدهم با این وضعیت ننگین تشكیل شود هیچ كس جز معدودى نوكران و سرسپردگان اجنبى آن را به رسمیت نمى شناسند و هر قراردادى كه به تصویب برساند سرنوشت آن بدتر از قرارداد نفت 1933 خواهد بود. شكى نیست كه با صدور این اعلامیه گرفتار انواع تهمت ها، حمله جراید مزدور دولت و اجانب خواهم شد، ولى من همه مصائب را استقبال مى كنم؛ زیرا تصمیم خود را از نخستین روز مبارزه گرفته ام كه براى حفظ شئون و حیثیت و شرف و دیانت ملت و مملكت تن به همه نوع مشقت و مصیبتى داده و بدهم.

والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

14/11/32 - سید ابوالقاسم كاشانى

این اعلامیه به خوبى نشان مى دهد كه آیت الله كاشانى نه تنها در كنار، بلكه پشتیبان كودتاچیان هم نبود و اگر سركوب عناصر اسلامى و خارج كردن آیت الله كاشانى از صحنه سیاسى توسط دكتر مصدق و حكومت ملى گرایان انجام نمى گرفت، هرگز شرایط براى پیروزى و سلطه مجدّد استعمار و مزدوران آن، فراهم نمى شد.

متهم ساختن یك شخص بر اینكه با مخالفت ها و دخالت هاى خود، یك نهضتى را شكست داد! و امپریالیسم را بر كشور مسلط ساخت، مسئله اى را حل نمى كند... و به طور طبیعى، منطقى هم نمى تواند باشد، چون اگر زمینه آماده نبود، یك فرد، هرچند هم كه نیرومند باشد، نمى توانست نهضتى را شكست دهد. آیا واقعا ملى گرایان و حتى حزب ایران كه مرحوم مهندس حسیبى، مؤسس اصلى آن بود، در عمل نقشى در شكست نهضت نداشتند؟ شهود عینى در این زمینه مطالبى دارند كه ما به نقل یكى از آنها، براى روشن ساختن زاویه اى تاریك از تاریخ معاصر ایران مى پردازیم:

خاطرات سرهنگ رحمانى

جناب سرهنگ غلامرضا مصور رحمانى در خاطرات خود، درباره نقش مخرب دوستان مرحوم مهندس كاظم حسیبى، تحت عنوان «خیانت حزب ایران» مطالبى دارد كه نقل خلاصه آن، براى روشن شدن نقش افراد و احزاب در ماجراى كودتاى 28 مرداد و مقدمات آن، بى مناسبت نیست.

سرهنگ رحمانى مى نویسد: تعداد افراد ملت دوست و شرافتمند كه در حزب ایران عضو بودند، رقم بالایى را تشكیل مى داد، ولى مدیریت حزب به دست كسانى افتاده بود كه مسیر مصلحت حزب را از مسیر ملت ایران جدا مى دانستند و در موارد اساسى كه تناقض یا تضاد بین دو مسیر حاصل مى شد، مصالح حزب را بر منافع ملت مقدم مى داشتند و به سود مقاصد شخصى  خود عمل مى كردند. برخى از رهبران حزب ایران با اعمال شیوه هاى ناخردمندانه و اغلب مزورانه، لطمات جبران ناپذیرى به نهضت ملى ایران وارد ساختند. موارد زیر نمونه هایى است از اینگونه شیوه ها:

1ـ گماردن مزورانه سرتیپ مهندس تقى ریاحى در رأس ستاد ارتش با دسیسه عنوان كردن «نمره وفادارى به نهضت» كه در عمل چیزى جز «نمره خیانت به نهضت» نبود.

مهندس تقى ریاحى كه در واقع عامل مستقیم سقوط مصدق در كودتاى روزولت است، براى توجیه رویه عجیب خود در بكار نیانداختن نیروهاى ارتشى علیه آشوبگران شعبان بى مخ، تشبث به كلام «اتومات شده بودم» كرد، كه القاءكننده حركات متشتّت و بى ربط است و حال آنكه سرتیپ نامبرده، نهایت سماجت حساب شده را در تمام طول روز 28 مرداد براى عاطل نگاه داشتن ارتش به كار برد، و على رغم اصرار حضورى و تلفنى مكرّر فرماندهان واحدها، از اعزام واحدهاى رزمى و موتورى براى متوقف ساختن اوباش خوددارى كرد و از این جهت عمل نامبرده كاملاً مرتبط و منظّم بود!

2ـ تحویل دادن حزب ایران به یك بنگاه كاریابى و كشت عقده «برترى مهندس» در جامعه!

به این ترتیب كه ریاحى صرف گواهى مهندسى كه در اروپا و آمریكا اهمیت خاصى ندارد و اغلب در ایران چیزى جز گواهى نامه هاى عملى از بنگاه هاى حرفه اى اروپا مانند قندریزى، نساجى، رنگرزى، ریخته گرى و امثالهم نبود، صرف نظر از درجه اش، آن را به صورت یك ابزار لازم و كافى تلقى كرد كه به دارنده آن صلاحیت تصدى هرگونه كار اقتصادى، سیاسى، مالى، ادارى و نظامى را در مؤسسات ایرانى مى داد. یعنى درواقع به عنوان «مهندسى» صرف نظر از درجه و موضوع آن در انظار، جنبه «معجون افلاطونى» داد كه دارنده آن را براى هر كارى صالح مى گرداند. تمام تخصص هاى علمى دیگر، ولو در درجه هاى بالاتر و از مؤسسات علمى مهم تر، در مقابل مهندسى ضعیف تر مى گردید. آن عضو حزب ایران كه عنوان «مهندس» را جلوى اسم خود گذارده بود، ولو ارزشى بیش از یك رنگرز عملى یا نساج حرفه اى با دو سال سابقه عملى و علمى در یك مؤسسه آلمانى نداشت، به مدیریت یك مؤسسه گمارده مى شد، بدون اینكه اطلاعى از بازاریابى داشته باشد یا فلان مهندس شیمى در قندسازى مدیر مؤسسه قندسازى، مى شد بدون اطلاع از مدیریت.

آن وقت افراد ذى صلاحیت كه داراى تحصیلات عالى و تجربه هاى ذى قیمت در رشته هاى بازرگانى و مدیریت بودند از كار دور نگاه داشته مى شدند. این رویه خانه خراب كن و مغرضانه باعث از هم گسیختگى و انحلال در اغلب مؤسسات و كارخانجات شد كه تاوانش را البته ملت داد.

دسیسه گماردن سرتیپ مهندس ریاحى در رأس ستاد ارتش، نمونه كامل این رویه خانمان سوز است. مهندس ریاحى با امور نظامى به كلى بیگانه بود. درست است او درجه نظامى داشت ولى درجه اش به گونه اى، درجه نظامى یك پزشك ارتش بود كه فاقد ارزش نظامى است. او نه دانشكده افسرى را طى كرده بود، نه دانشگاه ستاد و جنگ، تجربه خدمتى سر صف را هم نداشت. دسیسه حزب ایران او را على رغم وجود افسران مجرب و تحصیل كرده حرفه اى نظامى به ستاد ارتش راند كه نتایج خانه براندازى را در پى داشت.

سرتیپ ریاحى عالماً و عامداً ارتش را در تمام طول روز كودتا عاطل نگاه داشت و اجامر و اوباش شعبان بى مخ را كه در ابتداى امر چند ده نفرى بیش نبودند و جز چاقو و عربده چیزى در اختیار نداشتند، آزاد گذاشت كه بر پایتخت مسلط شوند.

از آنهایى كه در متن كار بودند كسى نیست كه نداند در آن روز واحدهاى مجهز زرهى و هوایى و موتوریزه ارتش، آماده عمل بودند كه با یك دستور ستاد ارتش به سرعت اوباش بى اسلحه را متفرق كنند، ولى او فقط دو تانك را براى جلوگیرى از كودتا مأمور كرد و بقیه را در اختیار كودتاچیان باقى گذاشت تا برترى آتش با آنان باشد. پاره اى از افسران و فرماندهان كه دلیل سكوت و عدم فعالیت مطلق سرتیپ مهندس ریاحى را نمى توانستند بفهمند و شاهد توسعه ساعت به ساعت شرارت بودند، شخصا در ستاد ارتش حاضر شدند و با مراجعه به او تقاضاى دستورالعمل حضورى كردند. ولى «مهندس» نامبرده مصرانه از صدور هرگونه دستور خوددارى كرد و با امتناع از انجام هرگونه فعالیت مثبت در تمام روز، شهر را دربست، خائنانه تسلیم كودتاچیان كرد. «... جالب است كه سپهبد زاهدى تا پایان روز در شمیران مخفى مانده بود و او را با اصرار به وسیله زره پوش به شهر آوردند، زیرا باور نمى كرد كار به آن سادگى تمام شود» (كتاب ضد كودتا، كرمیت روزولت، صفحه 217).

3ـ ایجاد نفاق بین دكتر مصدق و یارانش به منظور منزوى كردن او... گردانندگان حزب ایران از انجام هیچ عملى براى ایجاد نفاق بین دكتر مصدق و یارانش، خوددارى نكردند. منظورشان از این عمل، منزوى كردن دكتر مصدق بود تا ناچار شود خود را به دامن حزب ایران بیاندازد. ایجاد اختلاف بین آیت الله كاشانى و دكتر مصدق ممكن نبود بر مبناى حسن نیت تصور شود. چرا كه اگر حسن نیتى در بین بود تمام كوشش و توانایى حضرات بایستى براى ایجاد روح همكارى و رفع علل نفاق به كار مى افتاد، نه برعكس.

همه مى دانند آیت  الله كاشانى، پشتیبان بسیار مؤثر دكتر مصدق بود و در روز سى تیر هم او مردم را دعوت به تظاهرات به حمایت از دكتر مصدق كرد. برعكس حزب ایران كه افراد بسیارى از متابعین خود را در پست ها و مقام هاى حساس دولتى گنجانده بودند از آیت  الله كاشانى فقط یك نفر در پست اداره اوقاف جاى داده شده بود، ولى همین یك نفر براى برانگیختن حس حسادت گردانندگان حزب ایران كافى بود.

گردش كار اداره اوقاف و سازمان آن بهشت آسا نبود، اما گردش كار سازمان وزارتخانه و ادارات دیگر دولتى هم كه در دست كاندیداهاى حزب ایران بودند بهتر از آن نبود. در اداره اوقاف كسى مو را از ماست بیرون نمى كشید و حیف و میل هایى احتمالاً صورت مى گرفت، در مؤسسات دولتى بالا هم اگر وضع بدتر از آن نبود، بهتر هم نبود. ولى حزب ایران با كمال حوصله و دقت، همّ خود را صرف كرد كه فقط خطاها و اشتباهات و احیانا سوءاستفاده هاى جزیى را كه در اداره اوقاف صورت گرفته بود، جمع آورى كند و در لیست مفصلى به نظر دكتر مصدق برساند.

این دسیسه، دكتر مصدق را وادار كرد كه كاندیداى آیت الله كاشانى را از كار اوقاف دور سازد. دور كردن رئیس وقت اداره اوقاف به وسیله دكتر مصدق تحت عنوان سوءاستفاده، براى آیت الله كاشانى كه به خوبى از سوءاستفاده كلان سایر مؤسسات دولت مستحضر بود، شكى باقى نگذاشت كه دكتر مصدق با شخص او عناد دارد و هدفش مبارزه با فساد نیست چرا كه اداره اوقاف در مرحله پایین اولویت قرار دارد، بلكه هدف وى ضایع كردن و تحقیر شخص او است. از آن موقع آیت الله كاشانى كه در شخص مصدق جز حق ناشناسى و سوءنیت نسبت به خود چیز دیگرى نمى دید، به نحو قطعى از او جدا شد و به دشمنى پرداخت.

نفوذ آیت الله كاشانى نزد معتقدین او در ارتش، موجب تولید شكاف بین سازمان و برخى از افسران ارتش و در نتیجه تضعیف سازمان شد. این دسیسه ها كمك بسیارى كرد كه دكتر مصدق در كودتاى روزولت تنها بماند».[1] با نقل این شهادت، از این موضوع مى گذریم...

 


[1]. رجوع كنید به كتاب: «كهنه سرباز»، خاطرات سیاسى و نظامى سرهنگ ستاد غلامرضا مصور رحمانى، چاپ تهران، 1336، بخش چهارم، صفحه 397 ـ 393.

البته علاوه بر سرهنگ رحمانى، دكتر كریم سنجابى هم درباره كودتاى 28 مرداد مطالبى دارد كه نشان مى دهد ضعف و نقص در درون حاكمیت ملى گراها بود و ما قسمت هایى از آن را به تناسبى، در كتاب: «ماجراى كودتاى 28 مرداد» نقل كرده ایم... كه به یارى حق به زودى منتشر خواهد شد.