... حسن صبرا، مدیر مجله «الشراع» كه از علاقه مندان بن بلا است و یك مصاحبه طولانى از وى را در چندین شماره از مجله خود منتشر ساخت كه در ضمن آن باز بن بلا به نقش و تاكتیك سید اشاراتى دارد اما به تناسب، خود حسن صبرا در مجله «الشراع»، نكته جالبى در همین زمینه دارد كه نخست ترجمه آن را نقل مى كنیم و سپس دیدگاه هاى بن بلا را درباره سید مى آوریم.

حسن صبرا كه گرایش چپ و تندروانه (رادیكال) دارد و هوادار جناح هاى ملى گراى عرب است، در قسمت پنجم بحث خود: «الاسلام دین ام حضاره؟» تحت عنوان «گفتگویى با برادران اسلامى درباره عروبت و قومیت» درباره سید مى نویسد: «اصولا قیافه و شكل ظاهرى جمال الدین افغانى، صفت افغان بودن را از او نفى مى كند، ولى او براى نفى ایرانى بودن، خود آن لقب را براى خود برگزیده بود؛ چون جمال الدین پیشتاز، مى خواست در كلیت جامعه اسلامى وابسته به تسنن، تأثیرگذار باشد. او مى خواست در دولت عثمانى كه یك دولت بزرگ اسلامى محسوب مى شد و همچنین در جامعه مصرى كه خود را به عنوان یك دولت اسلامى و جانشین دولت عثمانى مطرح مى كرد، تأثیرگذار باشد و به همین دلیل صفت عضویت در اقلیت شیعى را كه ایرانى نامیده شدن آن را به همراه داشت، از خود دور مى كرد تا خود را با كلیت اهل سنت، وابسته بنامد تا بدین وسیله، از پیوند با یك مذهب خاص، دور شود و از اداى نقش خاص خود در قبال هر دو مذهب باز نماند.[1]

به دنبال این مقاله، در مصاحبه اى كه بن بلا با محمد خلیفه نماینده «الشراع» انجام داده و باز در همان مجله به چاپ رسیده است، درباره اتهامات و تاكتیك سید جمال الدین مى گوید: «مرد بزرگى چون جمال الدین را من نمى توانم باور كنم كه عضو فراماسونى بوده است و به نظرم این شایعات یك نوع جنجال برانگیزى مطبوعاتى بر ضد او است؛ چون ماسون بودن با اصول ارزشى جمال الدین سازگار نیست. من اصولا عقیده دارم كه جمال الدین ایرانى بود، نه افغان و از لحاظ فرهنگى هم مى توان او را «عرب» نامید چون مى خواست به تمامیت اسلام خدمت كند و لذا هویت ایرانى خود را مخفى مى كرد تا مسئله شیعه ایرانى بودن در مقابل هدف بزرگ او مانعى ایجاد نكند. درواقع افغانى - (سید جمال) - عرب است، چون به عربیت بیشتر از محمد عبده و دیگران خدمت كرده است. البته افغانى را سرانجام مسموم كرده و به قتل رساندند و حتى پس از مرگ هم خواستند كه او را به كلى حذف كنند، اما آثار اندیشه و گرایش انقلابى او امروز در انقلاب ایران و انقلاب افغانستان كاملا مشهود است.»[2]

مجله «الطلیعه الاسلامیه» كه شهید دكتر فتحى شقاقى، رمضان عبدالله شلح و دكتر بشیر موسى نافع و تیسیر در لندن آن را منتشر مى كردند و این جانب نیز به نحوى با آن همكارى داشتم و گاهى هم مقاله اى در آن مى نوشتم، از احمد بن بلا خواست كه با آنها همكارى قلمى داشته باشد و او نخستین مقاله عمیق و تحلیلى خود را تحت عنوان: «أىّ دور للاسلام فى ظهور عالم جدید» ـ اسلام در پیدایش دنیاى نو چه نقشى دارد؟ ـ منتشر ساخت كه در ضمن آن درباره سید جمال الدین چنین مى نویسد: «حكومت خلافت رو به سقوط بود. سلاطین عثمانى توان مقاومت نداشتند. افكار نوینى در جهان عرب به وجود آمد. حكومت محمد على در مصر به حركت اصلاح دینى فرهنگى كمك كرد و این نهضت با ظهور حركت جمال الدین افغانى موجى ایجاد كرد. و این موج طوفانى برپا ساخت تا اسلام را از نو زنده نماید كه در زمان ما چگونگى آن در انقلاب اسلامى ایران تبلور یافته است و در نتیجه امروز جوانان در همه سرزمین هاى اسلامى به مساجد روى آورده اند و خواستار آن هستند كه مساجد، مانند گذشته به وظیفه اصلى خود، و به مثابه هسته هاى زنده، كه جامعه را به سوى نور الهى هدایت مى كنند، عمل كنند.

حركت وهابى گرى كه نخست به عنوان یك نهضت اصلاحى تلقى مى شد، با عملكرد منفى خود، امیدها و آرزوها را بر باد داد و در واقع به كنار گذاشته شد، اما در مقابل، اندیشه جمال الدین به طور پیوسته در جهان اسلام به بار نشست و ثمر داد. پُر شدن مساجد و این نداهاى آسمانى كه از مناره ها بر مى خیزد، در مرحله نخست مدیون تعلیمات سید جمال است. جمال الدین به مثابه یك اندیشه مجسم در واقع تزریق «اكسیژن» بر پیكره اسلام بود كه آن را زنده ساخت...»[3]

گفتم: جناب عالى همان طور كه در این گفتگو بیان داشتید و در مصاحبه هاى مطبوعاتى هم اشاره كرده اید، همواره و سرسختانه از انقلاب اسلامى ایران دفاع كرده اید، آیا هنوز هم بر عقیده خود استوار هستید؟

بن بلا: بلى، با همان شدت، ولى این به مفهوم قبول همه روش ها نیست، مثلا من نمى پسندم كه یكى از مسئولان ایران در دمشق، براى دفاع از حكومت سوریه كه ایران با آن روابط استراتژیك دارد، به گروه هاى اسلام گرا حمله كند و آنان را «نوكران آمریكا» و«برادران شیطان» بنامد. این حرف خیلى خطرناك است و اسلام گرایان را كه دوستان اصلى شما هستند، از انقلاب دور مى كند. البته من قبلا هم گفته ام و نوشته ام خودم «اخوانى» نیستم، ولى هرگز به صلاح انقلاب اسلامى ایران نمى دانم كه ولو به هر دلیلى، به این گروه ها حمله كند؛ چون میدان عمل اصلى آن، همین گروه هاست، نه ملى گرایان عرب یا دیگر مسلمانان بلاد اسلامى.

پرسیدیم: آیا دفاع شما از انقلاب اسلامى ایران مشكلاتى برایتان در غرب یا بلاد عربى به وجود نیاورد، و به اصطلاح واكنش هاى منفى ایجاد نكرده است؟

بن بلا: متأسفانه چرا، در اروپا به نحوى و در بعضى كشورهاى عربى، به ویژه عراق و اردن به نحو دیگرى، با واكنش هاى منفى و گاهى زشت روبرو شدم. اولا به بهانه این كه سازمان «الحركه لأجل الدیمقراطیه فى الجزائر» را در پاریس تشكیل دادم، فرانسوى ها مرا تحت فشار قرار دادند كه باید از آن كشور خارج شوم و من نیز در سال 1983 پاریس را ترك كردم. در بعضى از كشورها هم مورد هجوم رسانه ها قرار گرفتم كه بیشترین آنها در عراق و اردن بود؛ چون من در موضوع جنگ عراق با ایران، باز جانب ایران را گرفته بودم و حتى وقتى قذافى قطعات یدكى یا مهمات مورد نیاز ایران را تحویل نداد، من بدون آن كه اعلام كنم، به لیبى رفتم و با قذافى صحبت كردم و توضیح دادم كه اگر انقلاب ایران، ولو به دست اعراب شكست بخورد، تا یك قرن دیگر هم ملت هاى منطقه سربلند نخواهند كرد و خوشبختانه حرف من اثر گذاشت و دولت لیبى به ارسال نیازهاى ایران ادامه داد، اما رسانه هاى اردن و عراق، مرا «عامل» ایران نامیدند و متأسفانه در مجله اى كه از سوى عراق در لندن چاپ مى شد، یك همشهرى شما، مرا متهم كرد كه گویا ایران هر ماه ده میلیون دلار به حساب من واریز مى كند! كه البته تهمت بى ربطى بود و شاید هم گوینده آن مانند گوبلز معتقد بود كه دروغ را هر چه بزرگ تر بگویند، مردم آن را بیشتر باور خواهند كرد! ولى حقیقت آن است و حتماً شما هم از آن مطلع هستید، كه من حتى یك سِنت هم از ایران دریافت نكرده ام و نیازى هم ندارم و حتى هدایاى گرانبهاى رؤسا و رجال عرب را هم نمى پذیرم یا اگر احتراماً پذیرفتم، بلافاصله آنها را به مراكز اسلامى در اروپا، به ویژه فرانسه اهدا مى كنم و این را به صراحت در مصاحبه اى با «حسن صبرا» گفته ام كه در مجله او چاپ شده است.

گفتیم: ظاهراً این نویسنده ایرانى، آقاى علیرضا نورى زاده بوده كه در مجله الدستور وابسته به عراق، این شایعه را منتشر ساخت، و متأسفانه او به نصایح مشفقانه من به عنوان یك دوست قدیمى گوش نداد و به مخالفت با انقلاب پرداخت.

بن بلا: بلى، من نخواستم از كسى و مجله اى نام ببرم و الحمدلله مى بینم كه شما در این زمینه اطلاعات لازم را دارید. به هر حال این ها مهم نیست. هدف من همیشه دفاع از حق بوده و در این راه هزینه هاى بسیارى پرداخته ام و بیش از بیست سال از عمرم را در زندان ها سپرى كرده ام، ولى هرگز از عقیده ام در دفاع از حق، چه در ایران باشد یا در جاى دیگر، دست بر نداشته ام.

من در مصاحبه با روزنامه «النهار الدولى» و «ژون افریك» به صراحت گفته ام: «اگر قرار باشد روزى عربیت در مقابل اسلام قرار گیرد یا با آن مقابله كند، چنان چه امروز عراق انجام مى دهد، من جانب اسلام را خواهم گرفت و از آن دفاع خواهم نمود. اكنون نیز من جانب اسلام، یعنى ایران را مى گیرم و امیدوارم این مطلب را حتماً از قول من نقل كنید.»[4]


[1]. مجله الشراع، چاپ بیروت، بخش پنجم، مقاله حسن صبرا.

[2]. مجله الشراع، «ثلاثین ساعه حوار مع بن بلاد»، بخش سوم.

[3]. الطلیعه الاسلامیه، چاپ لندن، مقاله بن بلا، ص 29 و 30.

[4]. بن بلا در این باره مصاحبه شفاف و مفصلى انجام داده بود كه ترجمه متن آن، در اوایل انقلاب، تحت عنوان: «اسلام، ایران و امپریالیزم» به طور محدود منتشر گردید و اكنون خلاصه آن، پس از ویرایش و اصلاح، به عنوان «ملحقات» در پایان آمده است.