سابقه جریان اسلام سیاسی در سودان

جریان اسلام سیاسی در سودان شامل گرایش‌ها و جریانات مختلفی می‌باشد كه عمده‌ترین آنها حزب امت (به رهبری صادق المهدی، نوه مهدی سودانی)، حزب جبهه ملی (به رهبری میرغنی، پیروان «ختمیه» یك فرقه صوفی ریشه‌دار) و اخوان‌المسلمین است كه تاریخ پیدایش آن در سودان، به دوران نخستین تشكیل اخوان‌المسلمین در مصر بازمی‌گردد. در آن برهه جمال‌الدین السنهوری، صادق عبدالله عبدالماجد و علی طالب‌الله نخستین پیام‌رسانان اخوان‌المسلمین بودند كه در سال ۱۹۴۶ میلادی رهسپار سودان شدند و شعبه‌هایی از سازمان اخوان را در چند شهر تشکیل دادند كه البته فعالیت آنها از نظر دولت، قانونی نبود؛ ولی در مراحل نخست تأسیس رسمی و قانونی سازمان در سال ۱۹۵۴، راشد الطاهر به عنوان مرشد یا المراقب العام (ناظر عام) سازمان انتخاب گردید و سپس با حضور شیخ حسن ترابی در صحنه و پیوستن وی به سازمان و جانشینی الطاهر، اخوان در حوزه وسیعی به ویژه محافل دانشجویی و جوانان، نفوذ و گسترش یافت.

در سال ۱۹۵۶ میلادی، طبق برنامه سیاسی منتشر شده اخوان، سازمان خواستار تشكیل یك «جمهوری اسلامی» با هدایت یك «رهبر اسلامی» شد که به موجب آن، یك مجلس ملی مبتنی بر قوانین شریعت اسلامی تشكیل می‌گردید و اساسش بر پایه «شورا» استوار بود و در سایه آن، آزادی‌های فردی و اجتماعی، با مراعات اصول شریعت، برای همگان فراهم می‌شد كه البته این امر شامل افراد غیرمسلمان نیز می‌گردید... البته قبل از آن برهه و پس از كودتای ژنرال عبود در سال ۱۹۵۸ میلادی، سازمان اخوان به رهبری راشد الطاهر برای مبارزه با فشار و سركوب، به یك كودتای ناموفق دست زد كه راشد دستگیر و زندانی شد و چند نفر از افسران جوان عضو سازمان كه در كودتا شركت داشتند، اعدام شدند... در این مرحله بسیار خطیر و دشوار، شیخ حسن ترابی به طور عملی رهبری اخوان‌المسلمین را به عهده گرفت و به مبارزه ادامه داد.

ترابی پس از سرنگونی حكومت ژنرال عبود، با اندیشه‌های جدید و طرحی نو به میدان آمد و «جبهه میثاق اسلامی» را احیاء کرد و خواستار ایجاد یك «نظام جمهوری شورایی» به جای «نظام پارلمانی» گردید و با همكاری حزب امت و چند سازمان دیگر، به تدوین یك قانون اساسی جدید كه مبتنی بر شریعت اسلامی بود پرداخت؛ اما كودتای ژنرال جعفر نمیری اجرای قانون جدید را غیرممكن ساخت؛ ولی دكتر ترابی علی‌رغم فشار از هر طرف، این بار به جای انتخاب روش مقابله و مبارزه مسلحانه با رژیم جدید، راه «عمل‌گرایی» و «اعتدال» را ترجیح داد و از سوی دیگر با توجه به حوادث مصر و مصالحه انور سادات با اخوان، ژنرال نمیری هم به سیاست آشتی ملی، آزادسازی رهبری اسلام‌گرایان از زندان و همكاری با اخوان روی آورد.

در این مرحله، گروهی از اسلام‌گرایان همكاری با حكومت نمیری را نپذیرفتند و آن را نوعی «تسلیم‌طلبی» نامیدند، ولی دكتر ترابی درباره علت قبول همكاری‌اش با دولت نمیری گفت: «دولت فعلی تنها یك نمود بیرونی در جامعه است و دولت بعدی پس از پیدایش جامعه‌ای در مسیر اسلام، به تدریج شكل خواهد گرفت؛ یعنی هدف نهایی، تأسیس یك نظام دموكراتیك اسلامی است؛ چون دولت اسلامی بر پایه «شورا» استوار است. در دولت بعدی و در جامعه‌ای شورایی، هر كسی حق مشاركت خواهد داشت و این موجب برطرف شدن اختلافات قومی و قبیله‌ای در سودان خواهد شد.»

در واقع، این تحول فكری زمینه را برای مشاركت ترابی و سازمان او در دولت آشتی ملی نمیری ـ سال ۱۹۷۷ میلادی ـ آماده ساخت و با بازگشت رهبران تبعیدی ـ مانند صادق المهدی ـ همكاری گروه‌های كوچك دموكراتیك ملی و یا اسلام‌گرا هم آغاز شد؛ ولی پدیده تشكیل یك «دولت و جامعه اسلامی شورایی» هرگز مورد رضایت غرب و ارتجاع عرب و در رأس آنها بنی‌سعود قرار نگرفت و البته مشكل اساسی اسلام‌گرایان و در طلیعه آنها شیخ حسن ترابی هم آن بود كه می‌خواستند در یك نظام سیاسی سكولار، شریعت اسلامی اجرا شود که این ایده به رغم تظاهر نمیری به موافقت با آن، به علت ساختار سیاسی غیردینی حكومت، عملی نبود؛ زیرا یك بخش از نظام حاكم نمی‌توانست به عنوان یك كل منسجم عمل كند و به اجرای احكام شریعت بپردازد؛ از این روی، اجرای بعضی از احكام شریعت در امور جزایی، مدنی و تجاری و اجرای سریع حدود، قصاص، دیات و سختگیری‌های غیرضروری، نه تنها با موفقیت همراه نبود، بلكه باعث رنجیدگی و دوری مردم از اسلام گردید؛ چرا که آنها به روشنی شاهد فساد رهبران اصلی نظام سكولار نمیری بودند و نمی‌توانستند بپذیرند كه با اجرای غلط چند حكم اسلامی توسط او، در یك جامعه اسلامی، زندگی می‌كنند! و در این شرایط هم سرانجام نمیری كه از قدرت‌یابی جریان سیاسی اخوان نگران شده بود، ضمن اعلام غیرقانونی بودن فعالیت احزاب و اسلام‌گراها، ده‌ها نفر از رهبری اخوان و هم‌پیمانانش را بازداشت و زندانی كرد.

... اما ترابی همچنان فعال بود و به مبارزه‌اش ادامه داد. پس از سقوط ژنرال نمیری و عدم موفقیت ژنرال عبدالرحمن سوار الذهب در اداره كشور، كودتای ژنرال عمرالبشیر روی داد و همانطور که اشاره کردیم، بعدها روشن گردید که مغز متفكر و طراح اصلی آن، خود دکتر ترابی و سازمان او بوده و به همین دلیل هم پس از پیروزی كودتا، رهبری سازمان به مدت ده سال شریك حكومت گردید و در واقع به عنوان رهبر فكری و معنوی نظام جدید، به تحكیم و توسعه نفوذ و قدرت سازمان پرداخت كه همین امر باعث نگرانی ارتجاع عرب و ژنرال بشیر شد و با توجه به اختلاف آرا و دیدگاه‌ها، ـ باز همانطور که اشاره کردیم ـ ژنرال سرانجام دكتر ترابی و یارانش را كنار گذاشت و چندین بار هم، او و یارانش را زندانی نمود.

تذکار و هشدار!

... قبل از این حوادث و بروز اختلافات در کادر رهبری و اداری سودان، اینجانب همراه با جناب حجت‌الاسلام والمسلمین دكتر مصطفی بروجردی ـ سفیر فعلی ایران در تونس ـ به دیدار ترابی، که به تهران آمده بود، رفتم و به صراحت هشدار دادم كه «مراقب ژنرال» باشد و ضمن اشاره به حوادث تلخ نهضت ملی ایران و نتایج کارشکنی‌ها و اختلافات دكتر مصدق و جبهه ملی با آیت‌الله كاشانی و اسلام‌گرایان، یعنی رهبران واقعی نهضت، گفتم مبادا ژنرال بر ضد او قیام كند... ولی ترابی با حسن ظن كامل گفت: «غیر ممكن است، این مرد از فرزندان ماست» ـ «هذا لایمکن، الرجل هو من ابنائنا»! ـ اما دیری نپایید كه این فرزند ناخلف و در واقع «عمل غیرصالح» به تعبیر قرآن، برای جلب رضایت غرب و ارتجاع عرب، کودتای سفید خود را بر ضد ترابی و سازمان‌های اسلامی اجرا كرد و در مراحل بعدی هم با اخذ رشوه از بنی‌سعود، با آنها پیمان مودت بست و به دشمنی با ایران اسلامی پرداخت تا آنجا كه تنها مركز فرهنگی ایران را در سودان بست، و بعد دیپلمات‌های ایرانی را هم از خرطوم اخراج كرد و باز برای رضایت بنی‌سعود، در مسئله توطئه آتش‌سوزی سفارت عربستان در تهران، روابط خود را با ایران قطع نمود و حتی اعلام داشت: «امنیت سعودی، مقدم بر امنیت سودان است»! و هم اكنون هم مزدوران او در یمن همراه دژخیمان سعودی، قطر، امارات و همه اوباش عرب، به قتل عام مردم مسلمان و بی‌دفاع مشغولند!