تحریف تاریخ، عملی ناجوانمردانه

به نام خدا

برادر گرامى جناب آقاى على اصغر حاج سید جوادى

پس از سلام و احترام، متشكرم كه مقاله مرا، همراه نامه‌ام، در «جنبش» چاپ كردید. توضیح كوتاهى دارم بر پاسخى كه به اول مقاله من افزوده بودید، البته نه براى اثبات اینكه «من مى‌نویسم، پس انقلابى هستم»! بلكه براى رفع سوءتفاهم از یك برادر... كه به مبارزه‌اش در چند سال اخیر، ارج مى‌نهم، و این ارج، نه براى زیر دین گذاشتن كسى است، كه یك وظیفه است...

1ـ درج آن مقاله، كه با نقطه نظرهاى شما یكسان نبود، به جاى بى‌باكى، شجاعت و شهامت اخلاقى مى‌خواست كه اكثر روزنامه‌هاى پس از انقلاب!، مى‌بینیم كه آن را ندارند و همواره حرف‌هاى خود را «وحى منزل» مى‌دانند... و البته نوشتن آن، علاوه بر شهامت و شجاعت ـ كه همراه عدالت و بى‌غرضى بود ـ بى‌باكى هم مى‌خواست، آن هم در جوّى كه گفتم منطق حقّ حكومت ندارد... و مخالفت با اكثر دوستان ملى‌گرا و ملى‌نما، قطعاً نوعى بى‌باكى «جوانانه»! است.

2ـ من در نامه خود، به حق و از روى عقیده و ایمان، نه ریا و تظاهر، شما را «برادر» خطاب كرده‌ام و القاب و عناوین دیگرى نیز با خصال اخلاقى شما، در شما سراغ داشتم كه چون شما عادت به شنیدن آنها ندارید و من عادت به گفتنش، لذا به همان كلمه «برادر» اكتفا گردید و صد البته این امر، منافاتى با عدم موافقت با شما، در پاره‌اى مسائل ندارد، و حتى، به تعبیر قرآن مجید، ممكن است دو گروه از مردم باایمان، ـ برادران مسلمان ـ با هم به نبرد برخیزند كه باید دیگر برادران به اصلاح و ارشاد آنها بپردازند و اگر یكى به «تجاوز» و «بغى» ادامه داد و حاضر به قبول حق نشد، همه با او بجنگند تا حق پیروز گردد: ـ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا... ـ

3ـ ظاهراً شما مقاله مرا، به علت كثرت كار، به دقت نخوانده‌اید، من كجا شما را «روشنفكرنما» و «عمله ظلمه» و «ناجوانمرد» نامیده‌ام؟

من نوشته بودم كه این نوع حمله به آیت‌الله كاشانى، و تحریف تاریخ، «عملى است ناجوانمردانه» و این منافاتى با آن ندارد كه اشتباه‌كننده، خود «جوانمرد» باشد و در یك مورد، «ناجوانمردانه» قضاوت نماید و عمل كند ـ كه مى‌دانیم هیچ‌كس معصوم نیست ـ و از طرف دیگر، به صراحت در همان مقاله مندرج در «جنبش» درباره «گروهى» از «روشنفكرنمایان كه با عَلَم كردن بزرگداشت شخصیت‌هاى ملى درگذشته» خواسته‌اند عدم شركت خود را در مبارزات سى سال اخیر و «عمله ظلمه شدن» خود را در طول این مدت، مستور سازند، سخن گفته بودم و من نمى‌دانم كه شما به چه مناسبتى این مطلب كلى غیرمنطبق با خودتان را ـ از نظر من ـ منطبق با خود دانسته‌اید؟

اصولاً مگر شما در این بزرگداشت‌ها شركتى داشته‌اید كه جمله «عمله ظلمه شدن» و «روشنفكرنما» بودن درباره شما هم صدق كند؟... اگر هم شركت داشتید، حداقل من نمى‌دانستم ولى این را مى‌دانم كه پیام شما را بر سر مزار مرحوم دكتر مصدق نخوانده­ اند!...

4ـ در پایان، من هرگز در آن مقاله نگفتم كه اشتباه یك نفر مى‌تواند توجیه كننده لغزش و خطاى دیگرى باشد ـ چیزى كه شما در مقدمه مقاله، به من نسبت داده‌اید ـ یك بار دیگر مقاله مرا مرور بفرمائید! من نوشته‌ام كه به خاطر بزرگ كردن یكى، و تبرئه یكى دیگر، نباید «ناجوانمردانه» حكیم‌باشى را دراز كنیم كه این تحریف تاریخ است، یعنى همان دروغ گفتن به تاریخ... و «ظلم» است و ظلم هم زشت...

* * *

... بگذارید اسناد و مدارك مربوط به نهضت ملى ایران و نقش ارزنده آیت‌الله كاشانى و فدائیان اسلام و جناب دكتر مصدق، در این زمینه منتشر گردد، آن وقت مى‌توانیم داورى بهترى در این زمینه داشته باشیم.

از اینكه بى‌جهت سوء‌تفاهمى رخ دهد متأسفم ولى امیدوارم كه «بحث آزاد» ادامه یابد، چه در صفحات روزنامه شما و چه در صفحات روزنامه ما... كه سانسور عقاید و افكار، از طرف سانسورچیان رژیم سابق ـ كه فعلاً با تغییر سیر درجه‌اى، مسئول همان روزنامه‌هاى سابق، شده‌اند و آنها را، این بار نه به عنوان پیوسته به «رستاخیز»! بل به مثابه ارگان «جوخه سرخ»! منتشر مى‌كنند ـ همچنان ادامه دارد.

پیروزى شما را در راه پیروزى خلق مسلمان ایران از خداى بزرگ مسئلت دارم... و یك بار دیگر، اگر در به كار بردن كلمات، اشتباهى رخ داده كه اسائه ادبى نسبت به «برادر» گرامى ما تلقى مى‌شود، معذرت مى‌خواهم.

با تشكر و احترام

قم: سید هادى خسروشاهى