علامه طباطبایى، احیاگر نفوس[1]

درباره علامه سید محمّدحسین طباطبایى مفسّر قرآن، معلم حكمت و عرفان، احیاگر انسان، بسیارى از اسوه هاى علم و تقوى، دانشمندان و فرهیختگان، مقاله ها و یادنامه هایى منتشر ساخته اند، اما به قول فیلسوف معاصر، استاد سید جلال الدین آشتیانى، ابعاد گونه گون شخصیت علامه طباطبایى، آن چنان گسترده و دامنه دار است كه شاید در عصر ما، نتوان به بررسى كامل آنها رسید، بلكه باید سال ها بگذرد تا پژوهشگران عرصه فلسفه و عرفان و تفسیر و اخلاق و سلوك، بتوانند این ابعاد گوناگون را كشف و براى همگان عرضه كنند.

بنابراین، براى شناخت ابعاد علمى، فرهنگى، عرفانى و معنوى استاد بزرگوار و نقش سازنده اى كه ایشان در تحوّل و پیدایش و نهضت علمى قرآنى در حوزه علمیه قم و تربیت طلاب و احیاء نفوس به عهده داشت، باید دانشمندان و اندیشمندان حوزه هاى علمیه و اساتید دانشگاه ها، در حدّ توان و امكانات خود، و در همایش هاى تخصصى و صرفاً علمى ـ فلسفى، به بحث و بررسى بپردازند وگرنه عظمت جامع الاطراف این شخصیت بزرگ هم چنان ناشناخته خواهد ماند، چرا كه علامه طباطبایى، در آن چنان قلّه اى از عظمت و اوج قرار دارد كه استاد شهید مرتضى مطهرى در بحث: احیاى تفكر اسلامى درباره او مى گوید: «... یك نمونه از مردان بزرگ و با عظمت، علامه طباطبایى است، این مرد بسیار بزرگ و ارزنده، مردى است كه صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افكار او را تجزیه و تحلیل كنند و به ارزش این مرد پى ببرند...»

بدین ترتیب، بدون بررسى و تحقیق و ارزیابى دقیق و عمیق، نمى توان از چگونگى بركات وجودى علامه طباطبایى در عصر ما، در احیاء نفوس و از عمق اندیشه قرآنى و تفكّر فلسفى - عرفانى و محتواى آثار مكتوب آن بزرگوار، آگاه شد...

...اصولاً اغلب شخصیت هاى بزرگ تاریخ، در دوران زندگى و حیات خود، آن طور كه شایسته مقام آنها است، شناخته نمى شوند و به قول معروف حجاب معاصرت ـ پوشش هم عصر بودن! ـ مانع از آن مى شود كه انسان بتواند ابعاد گوناگون علمى، فرهنگى، انسانى و معنوى شخصیت مورد نظر را بشناسد و مورد ارزیابى قرار دهد.

البته این امر تنها در مورد استاد علامه طباطبایى صدق نمى كند، بلكه بسیارى از بزرگانى كه در عصر ما به سر مى بردند و اكنون به ابدیت پیوسته اند ـ یا هنوز زنده اند ولى هم چنان در انزوا زندگى مى كنند ـ در میان خواص هم آن طور كه شایسته مقام والاى آنها است، شناخته نشده اند، تا چه برسد به محافل عام و توده مردم...؟

البته این چنین شخصیت هایى، با توجه به نقشى كه در ایجاد تحوّل و سازندگى جامعه دارند، در اصطلاح قرآن مجید یك امت نامیده مى شوند، چرا كه آنها منشاء حركت ها، نهضت ها، كارها و كوشش هاى بزرگى شده اند و نفوس جامعه اى را احیاء و دگرگون و متحوّل ساخته اند:

«انّ ابراهیم كان امّة قانتاًلله حنیفا ولم یكن من المشركین»[2] پس حضرت ابراهیم(علیه السلام) خود یك امت حنیف الهى بود و طبیعى خواهد بود كسانى كه در مسیر انبیاء ابراهیمى گام بردارند و در ساختن معنویت جوامع بشرى سهم ویژه اى را به عهده داشته باشند، خود نیز «یك امت» محسوب شوند و داراى مقام والایى باشند.

خوشبختانه جامعیت فرهنگى ـ معنوى علامه طباطبایى در مرز جغرافیایى خاصى محدود نماند و علاوه بر علماى جهان اسلام و حوزه ها، اساتید و دانشمندان غرب نیز به سراغ ایشان آمدند و شاگردان ایشان، شاهد دیدارهاى مكرر علمى شخصیت هاى فرهنگى و اساتید دانشگاه هاى دنیا، امثال: پرفسور هانرى كربن، دكتر كنتر گراك، علال الفاسى، دكتر عبداللطیف سعدانى و...، با استاد و بهره گیرى آنها از منبع فیض و علوم و فرهنگ غنى ایشان بودند.

از سوى دیگر، در جایى كه از دیدگاه قرآن احیاء نفس واحده به مثابه احیاء جمیع الناس تلقّى مى شود، باید ارزیابى كرد كه مقام و موقعیت یك شخصیت فرهیخته انسان سازى مانند علامه طباطبایى كه «محیى النفوس» است، چگونه بوده و در چه مرتبه اى از علوّ و اوج قرار دارد؟ و روى همین اصل، اگر ما علامه طباطبایى را با توجه به نوع تحوّل فكرى ـ معنوى كه در حوزه هاى علمیه و در تربیت گروهى از نخبگان به وجود آورد، یكى از مصادیق بارز «یك امت» و «احیاگر نفوس» در عصر خود بدانیم و بنامیم، سخن گزافى نگفته ایم. بى تردید مقام علمى و معنوى استاد بزرگوار در آن چنان مرتبه اى از اوج و برترى قرار دارد كه بنان و بیان یك شاگرد كوچك آن بزرگوار، در این زمینه هرگز نمى تواند حتى گوشه اى از چگونگى شخصیت والا و جامع الاطراف او را ترسیم كند، نشان دهد و روشن سازد، ولى اشاره اى كوتاه به چگونگى بُعد فرهنگى شخصیت استاد، با توجه به تهیه و تنظیم مجموعه كامل آثار فارسى ایشان در 24 جلد، توسط این جانب، بى مناسبت نخواهد بود.

...تواضع و فروتنى استاد در بیان مسایل علمى در آن چنان مرحله اى قرار داشت كه انسان وقتى در محضر ایشان مى نشست و سكوت مطلق ایشان را مى دید، نخست فكر مى كرد كه با عالمى معمولى و عادى روبه رو است!، ولى وقتى پرسشى توسط یكى از شاگردان، در یكى از زمینه هاى: علمى، فلسفى، قرآنى، عرفانى و غیره مطرح مى شد، دریاى بى كران علوم قرآنى و فرهنگ موّاج اسلامى و فلسفه صدرایى، آن چنان به حركت در مى آمد كه موجب شگفتى حضّار مى شد و تشنگان محضرش را سیراب مى كرد، و این نشان دهنده گوشه اى از ویژگى هاى فرهنگى استاد مى تواند باشد.

به نظر راقم این سطور، در میان شخصیت هاى تربیت یافته در حوزه هاى علمیه قم و نجف، كم تر شخصیتى دیده مى شود كه مانند علامه بزرگوار، جامع همه علوم و فنون، به معنى واقعى كلمه باشد. البته ممكن است كه شخصیت هایى در فقه یا اصول یا در رشته هاى دیگر علوم اسلامى برجستگى و تفوّق ویژه اى داشته باشند، ولى مهم «جامع الاطراف» بودن است كه عملى شدن آن فقط در افراد نادرى چون ایشان و یا امام خمینى(قدس سره) و شهید سید محمدباقر صدر و امام موسى صدر ـ هر كدام به نحوى ـ  تحقّق یافته است...

مطالعه تفسیر المیزان مى تواند تبحّر و جامعیت استاد را در زمینه هاى گوناگون علوم قدیم و جدید، نشان دهد. این تفسیر همان طور كه همگان مى دانند، شامل مباحث: علمى، فلسفى، فقهى، اصول، اخلاقى، ریاضى، عرفانى، حدیثى، تاریخى، ادبى، اجتماعى، سیاسى و مفاهیم دیگر وابسته به علوم قرآنى و فرهنگ اسلامى است.

پس به طور كلى مى توان گفت كه «جامعیت در آشنایى با علوم و فنون مختلف» یكى از عمده ترین ویژگى هاى مفتاح جاودانه و آموزگار بزرگ قرآن، مرحوم استاد علامه طباطبایى بود و بسیار طبیعى خواهد بود كه چنین شخصیت والایى، در حوزه علمیه قم، مركز علم و دانش شیعى، بتواند منشاء تحوّل و تكامل و خدمات علمى ـ فرهنگى ارزنده و ماندگار و پربهایى گردد...

ولى براى بررسى و درك چگونگى ایجاد تحوّل و دگرگونى بنیادى در حوزه علمیه قم، باید به سالیان پیش برگردیم و تاریخ پیدایش حوزه و علوم رایج آن عصر را مورد بررسى قرار دهیم، تا به اهمیت نقش سازنده استاد پى ببریم.

البته علاوه بر تفسیر قرآن، كه تا آن زمان اصولاً جزء دروس رسمى حوزه ها محسوب نمى شد، تدریس فلسفه هم در آن ایام با ذوق و نظر «اكثریت»؟ سازگار نبود و به همین دلیل، اشكال تراشى ها و تهمت هاى ناجوانمردانه علیه مرحوم استاد به راه افتاد و حتى در این رابطه از «حربه تكفیر!» نیز علیه ایشان استفاده كردند[3] ولى استاد با خلوص نیّت و بینش الهى كه داشت عقب نشینى نكرد، چرا كه او هدف خاصّى را پى گیرى مى كرد و به دنبال ظاهرسازى و یا جلب «عوام» نبود و همین اقدام و استقامت به ظاهر كوچك و در واقع بزرگ و عمیق استاد را مى توان سرآغاز پیدایش یك نهضت علمى ـ فرهنگى ـ فلسفى در حوزه علمیه تلقّى كرد كه خود منشأ یك تحوّل و تكامل بنیادین در فعالیت هاى آینده اجتماعى مى توانست باشد.

مرحوم استاد علامه طباطبایى با آغاز این نوع كار فرهنگى، و تربیت بدون تظاهر، شاگردان برجسته اى چون: شهید مطهرى، شهید بهشتى، شهید مفتّح، شهید باهنر، شهید قدوسى و ده ها نفر دیگر از نخبگان زنده و علماى معاصر، زمینه را براى تحوّل ریشه اى و دگرگونى همه جانبه اجتماعى ـ سیاسى جامعه، آماده ساخت و البته جالب است بدانیم كه اغلب و یا همه این افراد، شاگردان حضرت امام خمینى هم بودند و در واقع تأثیر مستقیم هر دو استاد را در تكوین شخصیت علمى ـ معنوى این شاگردان نمى توان نادیده گرفت و بى شك اگر انقلاب اسلامى زمینه معنوى ـ فرهنگى استوارى نداشت، نمى توانست به پیروزى نهایى برسد، همان طور كه اگر رهبرى آگاه و هوشیار نداشت، نمى توانست استمرار یابد و سرانجام به نتیجه مطلوب نمى رسید.

پس: علاوه بر امام خمینى، در واقع كار قرآنى ـ فرهنگى مرحوم استاد علامه طباطبایى در حوزه علمیه قم، كه به طور طبیعى در همه حوزه هاى ایران به وسیله شاگردانش گسترش مى یافت، براى ساختن یك جامعه اسلامى، یك كار زیر بنایى و اصولى بود و بى شك در پیدایش و تداوم انقلاب اسلامى هم نقش اساسى و عمده اى را داشت، چون حتى اگر یك جامعه اسلامى به وجود آید، ولى از فرهنگ قرآنى بى بهره باشد، طبعاً نمى تواند استمرار یابد و یا در موارد دیگر تأثیرگذار و نقش آفرین گردد.

بدیهى است كه اهداف آرمانى در یك جامعه اسلامى، ـ بر پایه آموزش هاى قرآن و سنّت ـ جز با كوشش عقل و نیروى خرد و قدرت اندیشه و اجتهاد پویا و فراگیر به ثمر نمى رسد و مرحوم علامه طباطبایى دقیقاً در این زمینه كاركرد و در رشد و تكامل و بارور شدن اندیشه ها، بذرافشانى و سرمایه گذارى نمود و با این كه كار ایشان در مراحل نخستین، از سوى بعضى از قشرى گرایان و متحجّران، غیر منطقى! یا كم عمق! و غیر علمى! تلقّى شد، ولى در نهایت همگان شاهد بودند كه تا چه حدّى این روش منطقى، عمیق، علمى و بنیادین بوده است.

از طرف دیگر، اهمیت كار قرآنى ـ فرهنگى استاد علامه، وقتى بیشتر روشن مى شود كه ما جوّ فرهنگى غرب زده حاكم بر اندیشه هاى روشن فكر نمایان آن دوران را هم در نظر بگیریم و بدانیم كه چگونه به اصطلاح بزرگان مدّعیان روشنفكرى فرهنگى! طبق جوّ حاكم، رسماً خواستار «فرنگى مآب شدن ظاهرى و باطنى ایرانى!» جماعت بودند و در این راه، از هیچ تلاش و كوششى دریغ نداشتند و پشتوانه اى هم چون استعمار غرب! در پشت سرشان قرار داشت.[4]

مرحوم علامه طباطبایى، درست در چنین شرایطى، كه از طرفى فرهنگ مادّى گرى وارده از غرب و از طرف دیگر فلسفه و اندیشه ماتریالیستى صادره از شرق، در جامعه ما ترویج و تبلیغ مى شد و مى رفت كه نسل جوان جامعه مسلمان ایرانى را از خویشتن خویش جدا و دور سازد، به كار نشر و تعمیق مفاهیم قرآنى و فلسفه و فرهنگ اسلامى پرداخت و توانست آن را در سطح خواص و سپس از طریق شاگردان نخبه حوزوى خود، در سطح روشنفكران و كلّ جامعه مطرح سازد و به تدریج، نشر و نفوذ مبانى فكرى ـ فرهنگى صادراتى بیگانه از روح و روان این ملت را از اندیشه هاى جوانان دور سازد.

* * *

...اشاره شد كه خوشبختانه جامعیت فرهنگى استاد، در مرز جغرافیایى خاصى محدود نماند و علاوه بر ایران و جهان اسلام، حتى بعضى از اساتید و دانشمندان غرب نیز به سراغ ایشان آمدند و شاگردان ایشان، شاهد دیدارهاى مكرّر علمى شخصیت هاى فرهنگى و اساتید دانشگاه هاى دنیا امثال پرفسور هانرى كربن با استاد و بهره گیرى آنها از منبع فیض و علوم و فرهنگ غنى ایشان بودند[5] كه نتیجه بخشى از این دیدارها و مذاكرات علمى ـ فرهنگى، در مجموعه هاى خاصى جمع آورى گردید كه جلد اول آن تحت عنوان كلّى شیعه و با «توضیحات» آیت الله میرزا على احمدى میانجى و نگارنده این سطور، در 500 صفحه منتشر گردید و جلد دوم آن تحت عنوان رسالت تشیّع در دنیاى امروز به علت سفرها و اشتغالات سیاسى اینجانب در خارج از كشور، با تأخیرى زیاد منتشر و نسخه اصل و كامل متن آن، با توضیحات ما، در معرض استفاده علاقه مندان قرار گرفت.[6]

جامعیت در آشنایى با علوم و فنون مختلف از عمده ترین ویژگى هاى مفتاح جاودانه فرهنگ قرآنى استاد علامه طباطبایى بوده و بسیار طبیعى خواهد بود كه چنین شخصیت والایى، در حوزه علمیه قم بتواند منشاء خدمات علمى فرهنگى ارزنده و ماندگار و پربهایى بشود.

علاوه بر این دو كتاب، كه محصول مذاكرات و تبادل فكرى استاد با كربن و اساتید حاضر در جلسه بود، تألیف دو كتاب پر ارزش «قرآن در اسلام» و «شیعه در اسلام» نیز در همین رابطه و به درخواست بعضى از اساتید دانشگاه هاى غربى صورت گرفت كه خوشبختانه علاوه بر متن فارسى، ترجمه عربى و انگلیسى آنها نیز در خارج منتشر گردیده و در بعضى از دانشگاه هاى غربى، بخش علوم انسانى و فلسفه و یا رشته ادیان و اسلام شناسى، تدریس مى شود.[7]

...البته بررسى و تحقیق درباره آثار چهل گانه چاپ شده و یا خطى استاد علامه، نیازمند فرصت جداگانه اى است، ولى اشاره به یك مجموعه گرانبهاى دیگر از آثار استاد بى مناسبت نیست و آن مجموعه مقالات، پرسش ها و پاسخ هاى ایشان است كه تحت عنوان: «بررسى هاى اسلامى» به كوشش اینجانب، نخست در سه جلد و حدود 1000 صفحه، در زمان حیات استاد علامه تنظیم و انتشار یافت و اكنون تكمیل شده آن، در ضمن مجموعه آثار ایشان انتشار یافته است.

بخشى از این مجموعه، شامل مقالات چاپ شده استاد در مجله ها، فصلنامه ها، سالنامه ها و نشریات گوناگون داخلى است كه جمع آورى آنها توسط استاد به اینجانب واگذار شده بود. بخش دیگر، شامل پاسخ هاى استاد به پرسش هاى گوناگونى است كه از ایران یا كشورهاى دیگر از جمله: پاكستان، سوریه، انگلستان، آمریكا، فرانسه، تركیه، عراق و... به عمل آمده است.

البته پاسخ هایى كه توسط استاد تهیه و به «سؤال كننده ها» ارسال مى شده است، بى تردید خیلى بیشتر از آن مقدارى بوده است كه دراین مجموعه گرد آمده است و مى توان گفت كه بخشى از آنها هم به علت مرور زمان و عدم امكان شناسایى افراد، در اختیار ما قرار نگرفته است و متأسفانه هنگامى كه به استاد بزرگوار پیشنهاد كردم كه رونوشتى از مقالات یا پاسخ هاى سؤالات پیشین را در اختیار ما قرار دهند تا در ضمن مجموعه اى كه جمع آورى شده، چاپ شود؟... گویا دیر شده بود و مرحوم علامه طباطبایى فرمودند: «من نسخه دوم اغلب مكاتبات و پاسخ هاى ارسالى گذشته را ندارم.» پس آن چه كه در مجموعه «بررسى هاى اسلامى» از مقالات، پرسش ها و پاسخ ها گرد آمده، در واقع بخشى از این نوع پاسخ ها و مكاتبات علمى استاد است.

لازم به یادآورى است كه بخش سوم این مجموعه ـ بررسى هاى اسلامى ـ در چاپ قبلى شامل چندین رساله از استاد بود كه به علت اهمیت و یا به دلیل كم حجم بودن ـ با این كه قبلاً مستقلاً هم چاپ شده بودند ـ در جلد سوم این مجموعه نقل كردیم تا استفاده اهل فضل و دانش از آنها، آسان تر و عملى تر گردد، ولى در چاپ جدید مجموعه آثار، با توجه به افزودن رساله هاى ترجمه شده دیگر استاد، این بخش، خود در سه مجلّد و تحت عنوان «مجموعه رسایل» منتشر مى شود كه بى تردید مورد توجه علاقه مندان قرار خواهد گرفت. در این مجموعه علاوه بر رسایل عرفانى و فلسفى كه ملاحظه خواهید نمود رساله هاى علمى ـ اجتماعى استاد نیز نقل شده كه حائز اهمیت است.[8]

در میان این رساله ها مثلاً مى توان به رساله «ولایت و زعامت در اسلام» اشاره كرد كه نشان دهنده بینش وسیع استاد و پیشگامى ایشان در طرح اندیشه ایجاد حكومت اسلامى و بررسى نوع و شكل آن، مى تواند باشد و هم چنین در همین زمینه مى توان از رساله «روابط اجتماعى در اسلام» هم نام برد كه یك بحث قرآنى در همین زمینه است و توسط برادر عزیزم، حجت الاسلام و المسلمین جناب محمدجواد حجتى كرمانى (حفظه الله) ترجمه شده و با تقدیرنامه استاد، در این مجموعه نقل شده است كه البته این رساله، مى تواند روشن گر مسأله روابط اجتماعى، از دیدگاه فرهنگ قرآنى باشد.

علاوه بر این مجموعه سه جلدى ارزشمند كه پس از تصحیح و تنقیح اینجانب و نظارت كلّى ایشان، با اجازه خود استاد، یكى دوبار در زمان حیات ایشان چاپ شدند، كتاب دیگرى نیز كه مجموعه كامل مقالات استاد درباره اصول فلسفه رئالیسم است، در ضمن این مجموعه جدید آثار استاد منتشر مى شود كه فقط شامل متن اصلى مقالات چهارده گانه فلسفى استاد، منهاى توضیحات شهید مطهرى است. در این مجموعه باز چهار بحث عمده: «قول و فعل، قدم و حدوث، وحدت و كثرت، مهیت، جوهر، عرض» براى نخستین بار نقل شده است كه براى اهل تحقیق و فلسفه بسیار ارزنده خواهد بود.

تعالیم اسلام از جمله آثار دیگر استاد علامه است كه در ضمن مجموعه فعلى قرار دارد و همان طور كه قبلاً نیز اشاره شد، نخست به شكل چند رساله مستقل در 40 سال قبل براى آشنایى نسل جوان و دانشجویان، با تعالیم اسلام منتشر گردیده بود و سپس با ویرایش و تبویب جدید توسط اینجانب و همكارى محقّق و مورّخ ناشناخته، مرحوم شیخ داود الهامى ـ همكار ما در مجله مكتب اسلام و فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر و صاحب آثار ارزشمند منتشره از قم ـ و پس از نظارت و اشراف خود علامه به طور مستقل چاپ شده است. و اكنون با ویرایشى جدید، در این مجموعه مى آید.

كتاب ارزشمند دیگرى كه براى نخستین بار در این مجموعه پس از كسب اجازه از برادر عزیز، حجت الاسلام و المسلمین جناب شیخ هادى فقهى (دام بقائه) ـ از شاگردان خاص استاد علامه ـ در اختیار علاقه مندان قرار مى گیرد، ترجمه ویرایش شده متن اصلى كتاب سنن النبى(صلى الله علیه وآله وسلم) است كه استاد علامه آن را در سال 1350 هـق در نجف اشرف تألیف نموده و در سال 1394 هـ .ق/ 1353 ش، جناب فقهى آن را به فارسى ترجمه نموده و با ملحقاتى ـ كه شامل تحقیقات و اضافات هماهنگ با موضوع كتاب استاد است ـ به دست نشر سپرده كه بارها توسط كتاب فروشى اسلامیه، تجدید چاپ شده است...

متأسفانه بعضى از دوستان محترم، بدون كسب اجازه از ایشان، به ترجمه مجدد آن ـ با ملحقات تهیه شده توسط آقاى فقهى، ـ اقدام و موجب رنجش خاطر ایشان شده اند، در حالى كه هر مترجم «سنن النبى(صلى الله علیه وآله وسلم)»، خود باید نخست عمل كننده و وفادار به این سنّت ها باشد و سپس به ترجمه آن بپردازد! تا نتیجه كار او از تأثیر مطلوب در نزد خوانندگان برخوردار شود... كسب اجازه از جناب فقهى، براى هر نوع ترجمه یا استفاده از آن كتاب، ابتدایى ترین حقّ اخلاقى است كه هر مترجم جدیدى به عهده دارد!

به هر حال ما با اجازه حضورى و كتبى جناب فقهى، فقط به نقل ترجمه متن اصلى و قدیمى كتاب خود مرحوم استاد علامه طباطبایى پس از ویرایش لازم، مى پردازیم[9] و علاقه مندان به استفاده از ملحقات تحقیقى مكمّل كتاب را به مراجعه به آن متن توصیه مى كنیم... البته كتاب ها و ترجمه هاى ارزشمند دیگرى در ضمن همین مجموعه آثار استاد علامه خواهد آمد كه در این بحث كوتاه به معرّفى آنها نمى توان پرداخت.

... مجلّد پایانى این مجموعه آثار، شامل: اشعار، تقریظ ها، نامه ها و اسناد و عكس ها خواهد بود كه در واقع پایان بخش و حسن ختام مجموعه اى است كه با كوشش پى گیر و خستگى ناپذیر اینجانب در طول نیم قرن گذشته، جمع آورى، تنقیح، تبویب و آماده نشر شده است...

در این جا باید اشاره شود كه هدف اصلى ما در این امر، نخست اداى دین در قبال استادى است كه حقّ بزرگى بر همه ما دارند. و قلم و زبان عاجز از بیان چگونگى آن است. و سپس جمع آورى مجموعه كاملى از آثار فارسى استاد علامه است كه یا خود به فارسى تألیف كرده و نوشته اند و یا اساتید معظم و محترم، آنها را به فارسى برگردانده اند...

البته بعضى از این آثار قبلاً، توسط بعضى از اساتید عظام، همراه با شرح و تحقیق و اضافاتى ـ متأسفانه گاهى در داخل متن! ـ ترجمه شده است كه به نظر ما این امر هم، روش صحیحى در احیاء میراث علمى ـ فرهنگى استاد علامه نیست... بلكه باید نخست مجموعه اصلى آثار استاد را، آن طور كه هست، عرضه كنیم و بعد دوستان و اساتید محترم، هر شرح و تفسیر و توضیحى را كه مایل هستند، به طور جداگانه و مشخص ـ نه در داخل متن ـ براى استفاده عموم، منتشر سازند...

تأسّف ما وقتى بیشتر مى شود كه مى بینیم بعضى از دوستان، با استفاده از آثار متعدد ایشان، بحث هایى را طبق سلیقه خود از آثار علامه انتخاب و یا مقالاتى را ادغام كرده و سپس آنها را به عنوان تألیف؟! و یا گفتگو با مرحوم استاد علامه ـ با نام جدید انتخابى خود! ـ منتشر ساخته اند و این امر، بى تردید دور از اخلاق و روش علمى و آكادمیك است...

اصولاً باید هر مطلبى كه از استاد نقل مى گردد، به طور مشخص با تعیین منبع و مرجع اصلى آن نقل شود و درج مطالب و یا نقل آنها به صورت پرسش و پاسخ و یا به هر شكل دیگرى كه از خود استاد نیست، در واقع به ایجاد نوعى هرج و مرج در شناخت آثار و اندیشه هاى استاد، منجر مى گردد...

البته تردیدى در حسن نیّت و قصد خدمت اغلب این دوستان محترم نیست، ولى روش كار تحقیقى ـ علمى باید در این زمینه ها حتماً مراعات شود، تا خداى ناكرده بعضى از عناصر فرصت طلب و بدون صلاحیت علمى و اخلاقى، با سوءاستفاده از نام و آثار علامه، كتاب یا مطلبى را عرضه نكنند كه از ایشان نیست و بلكه اقتباسى ناقص، همراه با نظریات گردآورنده یا حتى ناشر! است...

امیدوارم كه این تذكار برادرانه مورد توجه كسانى قرار گیرد كه قصدى جز خدمت به استاد و نشر اندیشه هاى قرآنى ایشان ندارند كه خداوند در قرآن مى فرماید: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ».

در پایان یادآورى چند نكته هم ضرورى است:

اولاً: ما در مقدمه خاصّ اغلب این آثار، به تناسب موضوع كتاب، مطالبى آورده ایم كه مى تواند در معرفى این آثار، مفید باشد.

ثانیاً: در یك مورد، مقدمه ما به طور تكرارى نقل شده است (مقدمه شیعه و رسالت تشیّع) كه ضرورت آن نخست از فاصله طولانى نشر این دو كتاب ارزشمند ـ تقریباً 25 سال ـ نشأت گرفته است و از سوى دیگر با توجه به محتواى كتاب، و براى دعوت به تقریب و وحدت اسلامى، نشر مكرّر آن مقدمه، در هر دو كتاب، ضرورى به نظر رسید... تا خداى نكرده «نقد تاریخى» بعضى از حوادث و مسایل دوران هاى نخستین ظهور و گسترش اسلام، حمل بر تعصّب و ایجاد اختلاف بین مذاهب اسلامى، نشود.

ثالثاً: باید تكرار نمود كه: بى تردید بررسى و ارزیابى آثار استاد علامه نیازمند توفیق و فرصت و همكارى شاگردان اندیشمند مرحوم استاد علامه است و با توجه به جامعیت استاد در علوم و فنون مختلف، بررسى فردى این آثار، نمى تواند حقّ مطلب را ادا كند و به اعتقاد نویسنده این سطور، علاوه بر ضرورت كار جمعى در تحقیق و بررسى آثار علمى استاد، «یك اقدام جمعى» نیز در رابطه با ترجمه و نشر این آثار به زبان هاى زنده دنیا، در راستاى صدور فرهنگى ـ علمى ـ فلسفى و اندیشه والاى قرآنى ایشان، نقش ارزنده اى را مى تواند ایفا كند.

به عبارت دیگر: این اقدام مى تواند زمینه ساز حركت هاى ویژه اى در شناخت و شناسایى مفاهیم قرآنى و فرهنگ اسلامى، در سطح جهانى گردد. و این وظیفه، به عهده نخبگان حوزه علمیه قم و نهادها و سازمان هاى علمى كشور و همكارى نهادهاى فرهنگى ـ رسمى خواهد بود كه در این راه، گام هاى بلند و جدّى و مشتركى را بردارند كه مقام شایسته و والاى استاد، این همكارى و تعاون بین نهادها را ایجاب مى كند.

...از سروران گرامى و اساتید محترم و شاگردان فرهیخته مرحوم علامه طباطبایى و نخبگان علم و فلسفه در حوزه هاى علمیه و دیگر مراكز علمى ـ فرهنگى كشور انتظار داریم كه هرگونه دست خط، شعر، نامه، یا بحث و رساله چاپ نشده اى از استاد دارند و یا پیشنهاد و نظریه اصلاحى و یا نقد و بررسى خاصى به نظرشان مى رسد، آن را، براى تكمیل این مجموعه و استفاده در یك جلد خاص و یا مستدرك، در چاپ هاى بعدى، به آدرس ما ارسال نمایند كه بى تردید مورد رضاى حق تعالى بوده و مورد استفاده عموم قرار خواهد گرفت.

سید هادی خسروشاهی

مدیر مركز بررسى هاى اسلامى

قم: رمضان المبارك 1427 هـ .ق / مهرماه 1385 ش


[1]. این بحث در آبان ماه سال 1385، به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد رحلت علامه طباطبایى در روزنامه اطلاعات درج و منتشر گردید و در چند مورد، شاید مطالب آن با توجه به بحث بخش قبلى تكرارى باشد، ولى براى حفظ اصالت آن چه كه قبلاً منتشر شده، عیناً نقل گردید.

[2]. سوره نحل، آیه 120.

[3]. متأسفانه مسأله تا آن جا ادامه یافت كه یكى از شاگردان برجسته استاد علامه، رساله اى تحت عنوان «حول المیزان» در قم منتشر ساخت كه در آن ضمن بررسى ناقص مسایلى از تفسیر المیزان و نوشته هاى استاد درباره فلسفه صدرایى، استاد را تكفیر كرد!... والبته استاد علامه با سعه صدر كاملى كه داشت، به ما اجازه پاسخ گویى به نامبرده را نداد.

[4]. سید حسن تقى زاده كه طراح اصلى این تز غرب گرایانه در مجله كاوه چاپ برلن بود. در اواخر عمر خود به طور رسمى به اشتباه بزرگى كه در این زمینه مرتكب شده بود، اعتراف نمود.

[5]. پرفسور هانرى كربن، استاد معروف فلسفه در فرانسه با سفرهاى تابستانى به ایران و حضور در خدمت استاد در تهران در كنار دانشمندانى چون: استاد مرتضى مطهرى، مهندس بازرگان، دكتر حسین نصر، دكتر جزایرى و دیگران، بیشتر از دیگر مستشرقین بهره برد و محصول این جلسات را در اروپا منتشر ساخت.

دكتر سید حسین نصر كه اغلب خود مترجم علمى این جلسات بود در این باره مى گوید: «...علامه مرد بسیار بزرگى بودند كه در كنار استعدادهاى فلسفى، در ادبیات هم، دستى تمام داشتند. به عربى و فارسى شعر مى سرودند، خوب مى نوشتند و در هر دو ساحت فلسفه و تفسیر قرآن میدان دار بود. ایشان فیلسوفى دست اول بودند و ذهنى فوق العاده فلسفى داشتند كه این نكته در مباحث میان ایشان و هانرى كربن پیدا بود؛ مباحثى كه چنان كه گفتم كار اصلى ترجمه آنها پس از سپهبدى بیشتر با من بود. بنابراین بار اصلى ترجمه، سال ها بر دوش من بود در حالى كه در سال هاى آخر شایگان هم در این كار كمك مى كرد. كارى كه كربن مى كرد این بود كه در سپتامبر كه همواره به ایران مى آمد، داغ ترین مباحث فلسفى و كلامى آن زمان فرانسه را با خود به ایران مى آورد. كربن این موضوعات را در قالب پرسش هایى از علامه طباطبایى مطرح مى كرد و ایشان پاسخ هایى ارایه مى كردند و بحث ادامه مى یافت. چنان كه گفتم بعدها پاى بسیارى دیگر به این جلسات باز شد كه اكنون از علماى سرشناس ایران هستند، از جمله: مكارم شیرازى، خسروشاهى و دیگران كه مهم ترین آنها مطهرى بود كه همواره حضور داشت...» (مراجعه شود به كتاب: در جستوجوى امر قدسى، گفتگو با سید حسین نصر، ص 131. 132، چاپ تهران، 1385).

بى مناسب نیست اشاره شود كه زنده یاد استاد هانرى كربن علاوه بر نشر آثارى از علامه طباطبایى در اروپا، با همكارى مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانى هم مجموعه گرانبهایى را در چندین مجلّد، تحت عنوان منتخباتى از آثار حكماى الهى ایران منتشر ساخت و در غرب میراث جاودانه اى از خود به یادگار گذاشت كه هرگز فراموش نخواهد شد. كربن استاد آشتیانى را، ملاصدراى معاصر مى نامید. و البته اگر همكارى وى نبود، هرگز نشر آثار حكماى ایرانى در اروپا، امكان پذیر نمى شد و افسوس كه پس از فوت وى سه مجلد از منتخبات باقى مانده به زیور طبع، آراسته نشد.

[6]. به مقدمه این دو كتاب مراجعه شود.

[7]. استاد كنتر گراگ، مدیر مسؤول بخش مطالعه ادیان در دانشگاه كولگیت آمریكا، در سفرى به ایران، همراه دكتر نصر خدمت استاد علامه طباطبایى مى رسند و وى به ایشان اطلاع مى دهد كه در غرب ـ به ویژه آمریكا ـ هیچ منبع معتبرى درباره تشیّع وجود ندارد و طبعاً دانشگاه ها در تدریس عقاید شیعه در بخش ادیان، به منابع غیر شیعى مراجعه مى كنند... استاد علامه وقتى از اهمیت موضوع مطّلع مى شوند، به تألیف قرآن در اسلام و شیعه در اسلام مى پردازند كه هر دو كتاب به انگلیسى هم ترجمه شده و در دانشگاه هاى معتبر دنیا تدریس مى شود.

طبق نوشته آقاى دكتر نصر این مجموعه جلد سومى هم داشت كه شامل گزیده اى از احادیث ائمه شیعه است كه متن را علامه طباطبایى انتخاب مى كنند و ویلیام چیتك آن را با مقدمه اى از دكتر نصر، به انگلیسى بر مى گرداند (در جست و جوى امر قدسى، صفحه 128، چاپ تهران، نشر نى، 1385) و ما به یارى خدا ترجمه متن این مجلّد را نیز براى نخستین بار در ضمن مجموعه آثار استاد علامه اخیراً منتشر ساخته ایم...

[8]. این مجموعه هم اكنون منتشر شده است.

[9]. به مقدمه كتاب سنن النبى(صلى الله علیه وآله وسلم) در این مجموعه آثار، مراجعه شود.