نقش آیت‌الله کاشانی در انقلاب عراق

اشاره: مصاحبه منتشر نشدۀ مکتوب کوتاهی، درباره نقش آیت‌الله کاشانی و علمای شیعه در انقلاب عراق وجود دارد که در اینجا نقل می‌شود.

این مصاحبه مکتوب در بحرانی‌ترین حالات کسالت آیت‌‌الله کاشانی، با ایشان به عمل آمده است. دو سؤال و «مؤخّره»! به خط اینجانب و پاسخ‌ها به خط آقای دکتر شروین است.

مصاحبه مذکور در سال 1381 هـ .ق به عمل آمده و گواه صادقی است بر امکان وجود اسناد و مدارک دیگری که تاکنون و علی‌رغم مرور سالیان سال هنوز منتشر نشده‌اند.

به هرحال متن سند را نخست به صورت حروفچینی شده می‌آوریم و سپس اصل آن نیز به ضمیمه همین بحث، آورده می‌شود تا برای سندشناسان! جای تردیدی باقی نماند.

* * *

مقام منیع حضرت آیت‌الله آقای کاشانی (دام ظله العالی)

محترماً معروض می‌دارد:

س1: نظر به این‌که حقیر، تاریخ عراق را می‌نویسم[1] و قسمتی از این تاریخ، مربوط به انقلاب ملّی است، انتظار می‌رود که نقش علمای شیعه و بالخصوص نقش خود حضرت مستطاب‌عالی را بیان فرمایید.

ج: در آزادی عراق، مرحوم میرزای بزرگ (قدس سره)، نقش رهبر عالی را داشته و علناً علمای شیعه را که نهضت عراق را رهبری می‌نمودند، تأیید می‌کرد. در آن روزگار، سنّ من در حدود 43 سال بود. نقش من در این نهضت بدواً تشویق عشایر عرب به وسیله پیک‌های مورد اعتماد «طرویٰ» و نامه‌های سرّی انجام می‌گرفت. نامه‌های ارسالی با مُهری به نام «الجمعیة الاسلامیة العراقیة»[2] ممهور و به پیک‌ها داده می‌شد تا سران عشایر عرب را به وجود یک هسته مرکزی آگاه سازد و گرچه این هسته، سازمان و تشکیلات عظیم نداشت، ولی طرز فکرشان به طوری جدّی و سریع انجام می‌گرفت که عشایر عرب را مطمئن به موفقیت خود می‌ساخت.

«مرحوم میرزای بزرگ» (اعلی‌الله مقامه الشریف) که در بدو امر شخصاً به تشجیع و ترغیب قبایل و عشایر به وسیله‌ نامه‌ها اقدام می‌نمودند و مرحوم «حاج شیخ مهدی خالصی» در محضر ایشان سمت رابط را داشت، بنابر پیشنهاد من، دیگر شخصاً از این اقدام خودداری و ارسال نامه و پیک‌ها را به عهده این‌جانب و بعضی دیگر قرار داد؛ زیرا معتقد بودم که چون میرزا، قطب و رأس روحانیت بودند باید از تظاهر در این نهضت خودداری نماید تا اگر شکستی نصیب شد، برای ایشان اهانتی نباشد و عالم تشیع دچار نگرانی نگردد و هرگاه پیروزی به دست آمد، بدیهی است در تاریخ نهضت، نام ایشان در رأس مجاهدین قرار می‌گرفت و بدین ترتیب توفیق حاصل شد که قوای کلّی عشایر به حمایت این نهضت برخاسته و توانست نهضت را مورد توجه و ثمربخش نشان دهد.

س2: نتیجه‌ای که از این انقلاب، عاید عراق و مردم مسلمان آن سامان شد، چه بود؟ و این انقلاب در کسب استقلال عراق چه نقشی داشت؟

ج: در نتیجه تجمّع و وحدت فکر قبایل عراق، نفوذ انگلستان در ادارات و تشکیلات، کم‌کم جای خود را به مردم اصیل عراق داده و سیاست انگلستان را ناچار کرد که به عقاید و خواسته‌های نهضت توجه کند و بالأخره منجر به این امر گردید که «ملک فیصل اوّل» را به عنوان پادشاه مستقل عراق بشناسند.

دکتر شروین

سید ابوالقاسم کاشانی (محل مهر)

* * *

این سؤال و جواب به تاریخ جمعه 18 ربیع الثانی 1381‌هـ .ق و در منزل داماد حضرت آیت‌الله کاشانی ـ در دزاشیب ـ نوشته شد و آیت‌الله کاشانی که 84 سال دارد، ضعف شدیدی داشت و بقیة کسالت، هنوز باقی بود. جواب‌ها را آقای دکتر شروین نوشت و سپس ایشان با کمک آقای دکتر «سید باقر کاشانی» (فرزند ایشان) امضای فوق را با زحمت تمام، زیر این نامه نوشتند و سپس مُهر زدند.

سید هادی خسروشاهی

 


[1]. بخشی از مقالات من در این رابطه، در سال‌های 41 – 40، در مجله «مکتب اسلام»، دوره سوم و چهارم و با امضای «س. هدی. تبریزی!» چاپ شده است.

[2]. در متن اشتباهاً «العربیة العراقیة» آمده است.