نگاهی به اسناد سرّی انگلیس در مورد:

آیت‌الله کاشانی، لبنان، انقلاب فلسطین و اخوان‌المسلمین[1]

مقدمه و یک پیشنهاد

در آغاز هر سال میلادی، وزارت امور خارجه انگلیس، اسناد سرّی و خیلی محرمانه خود را، که سی سال از تاریخ آن‌ها می‌گذرد، در اختیار عموم قرار می‌دهد تا همگان از حوادث پشت پرده سیاست «بریتانیا» آگاه شوند و طبعاً علاوه بر مردم انگلیس، دیگران هم می‌توانند از این اسناد استفاده کنند.

اوایل سال‌های میلادی 1983 و 1984 ـ که اینجانب در «لندن» بودم ـ مصادف با باز شدن پرونده‌های سری سال‌های 1951 تا 1953 میلادی بود. این اسناد بدون استثناء در اختیار همه علاقه‌مندان به مسائل سیاسی و تاریخی قرار گرفت، که تهیه فتوکپی از آن‌ها نیز کاملاً آزاد بود.

به طور طبیعی برای منِ مسلمان شرقی، آشنایی با اسناد مربوط به کشورهای اسلامی، به ویژه ایران در درجه اول اهمیت قرار داشت و روی همین اصل، «نگاهی گذرا» داشتم به اسناد مربوط به ایران در بحران ملی شدن صنعت نفت به رهبری آیت‌الله کاشانی و اسناد خاورمیانه در رابطه با تحکیم قدرت صهیونیسم در منطقه و چگونگی برخورد استعمار با حرکت‌های اسلامی و عناصر مسلمان، به ویژه در سوریه، لبنان، مصر، اردن و...

آنچه که در این مقاله می‌خوانید، نه تحقیق تاریخی نام دارد، نه تجزیه و تحلیل اسناد سری و نه گزارش سیاسی، بلکه محصول «نگاهی گذرا» و اشارتی است فهرست‌وار، به گوشه‌ای از چند موضوع مهم و حیاتی که آشنایی با چگونگی آن‌ها، می‌تواند نه تنها پاره‌ای از ابهامات تاریخی عصر ما را برطرف سازد، بلکه می‌تواند «راهگشای» کشف اسرار ماهیت سیاست‌های استعماری در بلاد اسلامی باشد.

متأسفانه من به علت گرفتاری‌های شغلی و با توجه به این‌که تمام وقتم در اختیار خودم نیست، نمی‌توانم آسوده‌خاطر به مکتب نشینم و تحقیق و بررسی در این زمینه را آغاز کنم، ولی نشر محصول «نگاهی گذرا»، در واقع می‌تواند اتمام حجت برای کسانی باشد که هم وقت دارند، هم امکانات و هم باور دارند که تحلیل این اسناد و گزارش‌ها می‌تواند بسیاری از حقایق تاریخ را روشن سازد و مدّعیان دروغین ملی‌گرایی و وطن‌خواهی را که متأسفانه در عمل، عامل رسمی استعمار کهنه‌کار در حوادث منطقه بوده‌اند، افشا کند و چهرة واقعی ولی کریه و زشت آنان را ـ آن‌طور که بوده، نه آن‌طور که خود خواسته‌اند، جلوه دهند ـ به عموم نشان دهد...

... اگر شما بدانید که سفیر انگلیس در تهران، در مورد آیت‌الله کاشانی تنها امیدی که دارد این است که «بتواند آبروی او را ببرد تا از نفوذش کاسته شود» و سپس اگر روزنامه‌‌های سی سال قبل را ورق بزنید و ببینید که چه کسانی تحت نام «جبهه ملی» یا «حزب توده» ـ به اصطلاح حزب طبقه کارگر! ـ متولی و تعزیه‌گردان این صحنه شدند، به خوبی می‌توانید نتیجه بگیرید که در این نبرد، حق با چه کسی بود و چرا آبروی کاشانی به ظاهر رفت و دیگران، «ملّی!» و «وجیهالملّه» باقی ماندند و برای روز مبادا «ذخیره» شدند تا به موقع «مرغ طوفان!» شوند و «دولت خدمتگزار» را تشکیل دهند و بخواهند انقلاب اسلامی را از مسیر خود دور سازند!

روشن‌تر بگویم: همان هایی که آیت الله کاشانی را در روزنامه‌های «جبهه ملی»، «شورش»، «به سوی آینده»، «پرخاش» و... «انگلیسی» نامیدند، همان ها پس از کودتای 28 مرداد، وجیه‌المله و الدوله! شدند و نه تنها از هر گونه چشم زخمی در امان ماندند، بلکه شغل خود را هم از دست ندادند و این تنها آیت‌الله کاشانی بود که به علت مخالفت با کنسرسیوم و قرارداد «امینی پیچ»، توسط تیمسار! «فرزانگان»، وزیر کشور رژیم کودتا، «سیدکاشی» نام گرفت و از صحنه خارج شد!

و می‌دانیم که حضرات «جبهه ملی»، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم، هر کدام برای شرفیابی، شبانه یا نیمه‌شبانه به محضر شاه! به نوبت ایستاده بودند و حداکثر خواستار «سلطنت» اعلی‌حضرت! بودند ولی پس از انقلاب، به عنوان متولّیان انقلاب، با اتّکاء به استخوان‌های دکتر مصدق، راهی میدان شدند تا در حقیقت «میراث‌خوار انقلاب» شوند، ولی این بار دیگر حنایشان رنگی نداشت... و چه زود خود را به دست خود افشا کردند و راهی دیار غربت شدند تا «مبارزه» را ادامه دهند!... آری، کسانی که در دوره شاه، «مبارزه» برای آن‌ها مفهومی نداشت، امروز «مبارز» شده‌اند و هزینه زندگی و روزنامه آن‌ها در خارج را هم «ملّیون»! تأمین می‌کنند؟![2] آیا شما باور می‌کنید؟! بگذریم...

* * *

یک بار دیگر یادآور می‌شوم که استفاده از اسناد سرّی وزارت امور خارجه انگلیس برای همگان آزاد است و تکرار می‌کنم که روشن ساختن حقایق تاریخی ایران و جهان اسلام و نقش مزدوران استعمار، به ویژه ارتجاع عرب در «فروخته شدن فلسطین» با استفاده از این اسناد، وظیفه کسانی است که امکان و فرصت کافی برای انجام این «تکلیف» را دارند.

و بی‌تردید اگر مسئولین «مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران» یا «مرکز اسناد وزارت ارشاد اسلامی» در این زمینه پیشگام شوند، باقیات الصالحاتی از خود به یادگار خواهند گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد و خداوند هم پاداش نیک آنان را خواهد داد.

«وَالْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّک واَبْقی» و «إِنَّ اللَّهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ».

سید هادی خسروشاهی

ایتالیا ـ رم، مرداد 1363

 


[1]. این مقاله در مردادماه 1363، به هنگام اقامت نگارنده در «ایتالیا» نوشته شد و سپس به شکل رساله‌ای کوچک و در 32 صفحه در «رم» چاپ و انتشار یافت و مدتی بعد، روزنامه «کیهان» در تهران، متن کامل آن را در شماره‌ای منتشر ساخت...

[2]. نمونه هایی از این تأمین هزینه‌ها توسط خود آمریکاییان افشا شد و معلوم گردید که رهبری اپوزیسیون خارج‌نشین، از چپِ چپ گرفته تا راستِ راست، غالب آن ها به دریافت «قرض‌الحسنه»! ـ به تعبیر خودشان ـ مفتخر شده‌اند!... رسوایی این امر، در مطبوعات خود اپوزیسیون خوش‌نشین اروپا و آمریکا هم منعکس گردید.