آیت الله کاشانی؛ پیام آور وحدت و بیداری

مقدمه: اوایل سال 1389 ش، به دعوت مرحوم دکتر سید محمدعلی شهرستانی، برای شرکت در همایش بزرگداشت علامه آیت‌‌الله سید هبة‌الدین شهرستانی، همراه با بعضی از علمای تهران و بزرگان حوزه علمیه قم، آقایان: سید محمدرضا جلالی،‌ رضا مختاری، رسول جعفریان، شیخ‌ محمد حسّون و دکتر مهدی محقّق راهی عراق شدم و به‌طور طبیعی توفیق زیارت عتبات عالیات، پس از 35 سال نصیب گردید. در کنار کارهای جاری همایش و زیارت اعتاب و مشاهد مشرفه در نجف و کربلا و کاظمین، از کتابخانه‌های معروف این شهرها، همراه دوستان، دیدارهایی داشتیم. دوستان ارجمند بیشتر به دنبال «نسخه‌های خطی» و قدیمی و اخذ فیلم یا کپی از آنچه علاقه داشتند، بودند و این بنده، به دنبال کتاب‌های جدید و اسناد تاریخ معاصر و شرح زندگی علمای بزرگ بودم.

در دیدار از کتابخانه آیت‌الله شیخ‌ محمدحسین کاشف‌الغطا، کتاب مخطوط «الحصون المنیعه» در چندین مجلد قطور، تألیف مرحوم آیت‌الله شیخ ‌علی کاشف‌الغطا مورد توجه و بازدید قرار گرفت و از مقاله‌ای که در آن درباره سید جمال‌الدین حسینی اسدآبادی بود و ارزش تاریخی داشت، کپی گرفته شد که متن عربی آن توسط اینجانب تنظیم و در مجله «رسالة‌التقریب» در تهران به چاپ رسید و مورد استقبال اهل تحقیق قرار گرفت؛ ‌زیرا مرحوم آیت‌الله شیخ ‌علی کاشف‌الغطا که به سبب تقارن سنّی، آگاهی کاملی از دوران اقامت سید جمال‌الدین در نجف و کربلا و استانبول داشت، آن را به رشته تحریر درآورده است.

... یکی دیگر از اسناد آن کتابخانه، متن عربی بیانیة مرحوم آیت‌الله کاشانی در ضرورت تشکیل کنگره یا کنفرانس اسلامی بود که ظاهراً تنها نسخه باقی‌مانده از آن بیانیه است که به طور مستقل و در یک ورق سفید و بزرگ در عراق و تحت دو عنوان: «استنهاض العلامة آیت‌الله الکاشانی للشعوب الاسلامیة» و «دعوة العالم الاسلامی الی عقد مؤتمر اسلامی دوری» به چاپ رسیده است. انتشار این بیانیه در عراق، پس از شرکت فعالانه آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا در «کنفرانس اسلامی کراچی» و ایراد یک نطق تاریخی در آن، انعکاس وسیعی در مطبوعات عراق پیدا کرد و روزنامه «العراقیه» تحت عنوان: «آیات‌الله یفجرون البراکین» ـ آیت‌الله‌ها آتشفشان‌ها را شعله‌ور می‌کنند ـ در ذیل عکسی از آیت‌الله کاشانی و آیت‌الله کاشف‌الغطا، و چاپ عکس‌هایی از ایشان در کنفرانس اسلامی کراچی، شرحی درباره اهمیت برگزاری این کنفرانس‌ها با شرکت «آیات عظام» عراق و ایران منتشر ساخت و تشکیل این کنفرانس‌ها را در واقع نوعی «بیدارسازی آتشفشان» نامید. در این مقدمه کوتاه، نخست به هدف آیت‌الله کاشانی از این امر و انعکاس وسیع بیانیه ایشان در محافل بین‌المللی اشاره می‌شود و سپس خلاصه‌ای از ترجمه بیانیه موردنظر را می‌آوریم.

هدف آیت‌الله کاشانی

آیت‌الله کاشانی که شناخت دقیقی از توطئه‌ها و نقشه‌های دشمنان اسلام به‌ویژه انگلیس داشت، همواره و به هر مناسبتی به افشاگری علیه نقشه‌های دشمنان اقدام می‌کرد. او توطئه اصلی دشمن را ایجاد اختلاف بین مسلمانان و ملت‌های اسلامی می‌دانست و برای جلوگیری از اجرایی شدن آن، در گفتارها و مصاحبه‌های خود با جراید داخلی و خارجی، همواره هشدار می‌داد که مسلمانان باید بیدار شوند و بدانند که دشمنان برای ادامه سلطه خود بر سرزمین‌های اسلامی، به ایجاد اختلاف میان آن‌‌ها می‌پردازند.

به دنبال تشکیل کنفرانس‌های اسلامی محدود در «قدس» و «کراچی» و شرکت بعضی از علمای بزرگ شیعه، مانند آیت‌الله کاشف‌الغطا در این کنفرانس‌ها، آیت‌الله کاشانی به فکر افتاد که با تشکیل یک کنفرانس بین‌المللی اسلامی با حضور و شرکت علما و شخصیت‌های تأثیرگذار در دنیای اسلام، ‌ضربه محکمی بر پیکر استعمار بزند و زمینه‌های مساعد برای ایجاد اختلاف را با ایجاد وحدت کلمه بین مسلمانان، از بین ببرد و در همین راستا در سفر حج، در نخستین دیدار خود با گروهی از شخصیت‌ها و نمایندگان سیاسی بلاد اسلامی از جمله: اندونزی، پاکستان، هند، مراکش، تونس و مصر در ضمن بیاناتی، چنین گفت: «رجال مؤثر و فعال ممالک اسلامی متوجه باشند که از فلسفه حج و تجمع مسلمین دنیا در مکه معظمه چه نتایج بزرگی می‌توان به دست آورد! موضوع حج تنها ادای یک وظیفه دینی نبوده، بلکه تجمع مسلمانان دنیا در سرزمین مقدّس حجاز، می‌تواند بالاترین فواید را برای تسریع در آزادی ملل شرق از نفوذ دول استعماری عاید سازد و هر سال در موسم حج، زمینه همکاری‌های وسیعی میان کلیه ممالک مسلمان جهان فراهم شود.

من علاوه بر ادای وظیفه مذهبی، قصد دارم هر چه بیشتر ممکن باشد، در این سفر با حجاج ملل اسلامی تماس بگیرم و کلیه مسلمانان دنیا را به همکاری بسیار وسیعی، که زمینه‌ای برای ایجاد یک جبهه قوی در برابر استعمار باشد، دعوت کنم.»[1]

آیت‌الله کاشانی باز در همین زمینه در مصاحبه با روزنامه اطلاعات می‌گویند: «به‌طوری که بارها متذکر شده‌ام، برای قطع ریشه استعمار و پاره کردن زنجیر استثمار مدت‌هاست در فکر متّحد ساختن ملل مسلمان و کشورهای مشرق بوده‌ام و در تعقیب همین فکر نیز در حدود سه ماه پیش، طیّ منشوری از تمام کشورهای اسلامی دعوت کردم که برای تشکیل مؤتمر یا کنگره‌ای، نمایندگانی بفرستند. این منشور در تمام مطبوعات ممالک عربی منتشر شده و حتی ترجمه آن در روزنامه «لوموند»، چاپ پاریس، نیز درج گردیده است.

این منشور یا دعوتنامه نه‌تنها برای تمام ملل اسلامی از مراکش گرفته تا اندونزی فرستاده شده، بلکه از دولت هند و مسیحیان خاورمیانه که از خطّ مشی من اظهار خرسندی کرده بودند نیز دعوت شده، این فکر در همه‌‌جا با استقبال شایان تلقّی شده و همه نظر موافق با آن ابراز داشته‌اند.

به‌طور کلّی این کنگره بر این اساس مبتنی خواهد بود که کشورهای اسلامی و ملت‌های مشرق، یک قوّه و نیروی سومی در برابر دو بلوک شرقی و غربی تشکیل دهند و از راه همکاری اقتصادی و بهره‌برداری از منابع طبیعی موجود در این منطقه، سطح زندگی خود را بالا برده و با فقر و مکنت، مبارزه نمایند و در نتیجه یک مرکز نیرومند تشکیل دهند. در نتیجه این اتّحاد و اتّفاق، ما نه‌تنها خواهیم توانست از سرایت آتش جنگ به کشورهای خود جلوگیری کنیم، بلکه حتی امید فراوان دارم که بتوانیم از بروز جنگ خانمان‌‌سوز سوم مانع شویم.»[2]

... در واقع باید گفت که آیت‌الله کاشانی با توجه به موقعیت خاصّی که در آن دوران، به علّت قیام علیه استعمار و انگلیس و پیروزی در ملی کردن صنعت نفت ایران، در جهان اسلام به دست آورده بود، برای برپایی این کنفرانس بین‌المللی اسلامی در تهران، اقدام نمود. آقای «جعفر رائد» که به توصیه آیت‌الله کاشانی در وزارت امور خارجه، به عنوان مترجم مشغول به کار شده بود‌ و در ترجمه مصاحبه‌ها یا اعلامیه‌های ایشان به زبان عربی همکاری می‌کرد، در دیداری که با وی در لندن داشتم، ماجرای این کنفرانس را توضیح داد و من از ایشان خواستم که آن را به طور مکتوب در اختیارم قرار دهد تا در فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر» منتشر سازم. آقای رائد طیّ مقاله‌ای که چگونگی شناخت آیت‌الله کاشانی را بازگو می‌کند، درباره جریان کنفرانس بین‌المللی اسلامی چنین می‌نویسد:

«... از مهمترین مأموریت‌هایی که آیت‌الله کاشانی به عهده من نهاد، ترجمه و تکمیل اعلامیه‌ای در زمینه تشکیل یک کنفرانس بین‌المللی بود که خود من نیز آن را در رادیو خواندم و سپس نامه‌های مربوط به آن را نوشتم و به اطراف و اکناف فرستادم. به خاطر دارم وقتی که متن اعلامیه عربی آماده شد و من به آیت‌الله ارائه کردم، به‌طوری آن را صحیح و درست و بی‌غلط خواند که من از تعجب نتوانستم خودداری کنم و آیت‌الله که حیرت من را دید، با لبخندی به شوخی گفت: «بی‌سواد! گرچه من آخوندم، ولی بی‌سواد نیستم!» کلمه بی‌سواد، چنان‌که معروف است، تکیه کلام آن مرحوم بود. با این حال، خود او آن‌‌قدر فاضل و باسواد بود که بتواند چنین مزاحی را در حقّ دیگران روا دارد. در واقع درست خواندن یک نوشته عربی، کار سهل و ساده‌ای نیست. حتی برای عرب‌های تحصیل‌کرده نیز مشکل است که بتوانند متنی را بدون غلط بخوانند و چه بسیارند شاعران و نویسندگان عربی که از عهده درست خواندن نوشته‌های خود نیز بر نمی‌آیند.

روزی که آیت‌الله کاشانی به فکر تشکیل کنفرانس بین‌المللی اسلامی افتاد، من یادآور شدم که این کار، سابقه‌ دارد و چند کنفرانس اسلامی، پیش از این در بیت‌المقدس و کراچی تشکیل شده است و حتی در تهران نیز در سال 1328، یک کنفرانس اقتصادی اسلامی، ترتیب یافته بود که سوابق آن می‌توانست کمکی به کار کنفرانس مورد نظر بکند. به این جهت عقیده داشتم که بهتر است دنبال کارهای گذشته را بگیریم و راه رفته را دوباره از سر طی نکنیم، ولی آیت‌الله نظر مرا نپذیرفت و گفت: «این مؤتمر اسلامی با مؤتمرهای اسلامی قبل تفاوت بسیار دارد.»

با این حال، متأسفانه این اندیشه، هرگز جامه عمل به خود نپوشید؛ زیرا برنامه‌ریزی‌ کاملی برای آن صورت نگرفته بود و آیت‌الله کاشانی که نمی‌خواست برای تشکیل این کنفرانس از دستگاه‌های دولتی مانند وزارت خارجه کمک بگیرد، تصوّر می‌کرد انجام این امر با مکاتبات عادی امکان‌پذیر است، چنان‌که بعد از من نیز ادامة این کار را به عهده جهانگیر تفضلی، که به صف اطرافیان ایشان پیوسته بود، نهاد و من نفهمیدم که آیت‌الله با آن هوش و ذکاوت فطری، چه‌‌طور تصوّر می‌کرد که چنان کار پیچیده‌ای از عهده فردی ساخته است که اطلاع زیادی هم در مسائل اسلامی و جهان عرب ندارد؟ در هر صورت کار کنفرانس به جایی نرسید و تهیه مقدّمات آن از اعلامیه‌ای که من به زبان عربی ترجمه کردم و در رادیو خواندم و از چند مکاتبه تجاوز نکرد و چون در دستگاه آیت‌الله، سازمان یا دبیرخانه‌ای که به کارها سر و صورتی بدهد و برنامه‌ها را به طور مرتب دنبال کند وجود نداشت، دنباله آن‌ رها شد؛ زیرا اطرافیان که بر حسب معمول دستورهای ایشان را اجرا می‌کردند، در پی‌‌گیری کار‌ها، جدّی و سختگیر نبودند... و البته دولت وقت هم به بهانه‌های مختلف علاقه‌ای از خود به تشکیل این کنفرانس نشان نمی‌داد و شاید در مواردی، کارشکنی‌هایی هم به عمل می‌آورد...»[3]

متن عربی بیانیه آیت‌الله کاشانی دربارة ضرورت وحدت مسلمین و تشکیل کنگره بین‌المللی در مطبوعات بلاد عربی، از جمله روزنامه «العراقیه» چاپ بغداد، منتشر گردید که در اینجا ترجمه خلاصه آن درج می‌گردد:

کنگره وحدت و پیام بیدارباش

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب‌العالمین والصلاة‌ والسلام علی محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به ندای خداوند و پیامبر گوش فرا دهید به آن هنگام که شما را برای زنده ماندن فرا می‌خوانند.»

برادران مسلمان من! دین اسلام که سعادت جهان را برای بشریت عهده‌دار شده است، همیشه شما را به یگانگی و هماهنگی می‌خواند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، آن‌گونه‌ که شایسته پرواست، از خدا بترسید و از دنیا نروید مگر اینکه مسلمان باشید. همگی به ریسمان خداوندی چنگ بزنید و پراکنده مشوید...»

برادران مسلمان من!‌ در نتیجۀ پیروی از این فرمان بود که رجال صدر اسلام توانستند غُلغُله در دنیا بیافکنند و با یگانگی و هماهنگی و فداکاری و سرسختی، در مدّت کوتاهی با افرادی کم، بر دشمن بسیار خود غلبه کنند و دامنه اقتدار و نفوذ خود را تا چین و مرکز اروپا برسانند.

برادران من! این وضع جانگداز و خطرناک، این پراکندگی و عدم هماهنگی ملل اسلامی، که مولود نقشه‌های جهنمی و دخالت‌‌های نامشروع استعمارگر می‌باشد، مسلمانان را به این خفّت و خواری کشانده است و در نتیجه این نقشه شوم و سیاست پلید بود که اخوت محمدی صلی الله علیه و آله و وحدت اسلامی را از میان مسلمانان برداشتند.

برادرانم! دست‌‌های استعماری تا آنجا که توانستند بنیاد ایمان را در دل‌‌های مسلمانان سست کردند و اخلاق عالیه اسلامی را با ترویج مشروبات الکلی و ازدیاد مراکز فحشا، نابود ساختند تا پس از شکستن این دژ محکم، مانعی برای بردگی و بندگی و ذلّت و پست ساختن آنان موجود نباشد و چنانچه آشکار است و به چشم خود می‌بینید و وضع أسف‌انگیز مسلمانان گواهی می‌دهد، دشمن با به کار انداختن سلاحی خطرناک به پیروزی بزرگی دست یافته است.

برادران من! بیایید به خاطر اسلام، از نفاق و اختلاف دست کشیده و عواقب شوم آن را یادآور شوید و فریب نیرنگ دشمن را نخورده و نقشه خطرناک «تفرقه بیانداز و حکومت کن» او را که برای نابودی شما کشیده است، خنثی سازید.

امروز حوادث جهان ایجاب می‌کند که ما برای شکست دشمن و حفظ سیادت و استقلال خود، دست به دست یکدیگر داده، با تفاهم و هماهنگی کامل، بیگانگان را از خاک و خانه خود بیرون برانیم. این پریشانی و سرشکستگی که امروز دامن‌‌گیر مسلمانان شده، در نتیجه این است که دستورات دینی را پشت سرانداخته و بنده شهوت و مادیات شده‌اند. اکنون برای ریشه‌کن ساختن این آفت سیل، ناچار باید آب را از چشمه قطع کرد.

برادران من! امروز ارواح جاویدان پدران شما، که در راه مجد و عظمت و بلندی نام اسلام، جان خود را فدا ساخته‌اند، شما را به قیام و مقاومت در مقابل هرگونه نفوذ استعماری دعوت می‌کنند و از این‌‌که می‌بینند چهارصد میلیون فرزندان آنان طوق بندگی دشمنان خود را بر گردن نهاده و به آن‌ها جزیه می‌پردازند، نگاه‌هایی پر از خشم و نگرانی را متوجه شما می‌سازند؛ آن‌ها با عده بسیار، زبون دشمن اندک خود شده‌اند!

من ندای آن روان‌های پاکیزه و جاویدان را تکرار کرده و به نام یک مسلمان برای عزّت اسلام و برای حفظ شرافت مسلمانان، از شما فرزندان آن پدران کمک می‌خواهم و انتظار دارم در این دقایق حساس با قیام مردانه خود، ثابت کنید که هنوز آن خون پاک پدران، در رگ‌‌های شما جریان دارد. این پیام خدا و نوید رحمت اوست: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛ سست مشوید و اندوهناک مباشید، اگر شما با ایمان به سر برید، برتری دارید.»

برادران من! وضع کنونی و حوادث روزمره جهان، هر لحظه بر یقین ما می‌افزاید که وجود یک جبهه متشکل از ملل مسلمان و هماهنگی دولت و ملت ضروری به نظر می‌رسد تا از جنبه معنوی دین و راهنمایی پیامبر بزرگ خود الهام گرفته و در برابر مطامع استعماری و نوکران آن، سدّ محکمی ایجاد نموده و از رخنه اجانب جلوگیری کنند.

برادران! ایجاد دولت پوشالی اسرائیل در فلسطین و فعالیت‌های صهیونیستی در همه دنیا، در واقع یکی از هزاران توطئه‌های مجرمانه پنهان و آشکاری است که بیگانگان به منظور نابود ساختن مسلمانان مرتکب شده‌اند: «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ؛ دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان، یهودیان هستند.» شکی نیست که به وجود آوردن این نوع وحدت اسلامی، که بتواند چنین وظیفه سنگینی را به عهده بگیرد، جز با تشکیل کنگره‌ها یا کنفرانس‌ که هر سال یک بار در پایتخت یکی از کشورهای اسلامی تشکیل شود و شعب خود را در نقاط دیگر کشورها تأسیس سازد، مقدور نمی‌باشد. در این کنفرانس می‌‌بایست نمایندگان سیاسی، دینی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اسلامی که علاقه شدید ‌آن‌ها نسبت به دین محرز باشد، شرکت کنند.

این کنگره، مسائل مربوط به امور سیاسی، ادبی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اسلامی را ـ از هر مذهبی که باشند ـ مورد مطالعه دقیق قرار داده و در تأمین احتیاجات و تکمیل نواقص از هر یک از این قسمت‌ها، تصمیم لازم را اتخاذ می‌‌کند.

همچنین وظیفه دارد که ملل اسلامی را از جنگ‌های منطقه‌ای برکنار داشته، و در عین حال آن‌ها را به دفاع از استقلال کشورهای خود وادار کند و نیز از وظایف این کنگره است که با کشورهای غیراسلامی دیگر که زیر یوغ استعمار به سر می‌برند، مساعدت کرده، در حفظ صلح جهانی کوشش کنند تا آنــجا که این جبهه اسلامی، سنگری برای حفظ بشریت و پناهگاهی برای صلح‌جویان و دشمنان جنگ گردد.

این کنگره موظف است نسبت به هر یک از جهات ذکر شده، تصمیمات لازم را برای مدت یک سال بگیرد تا در خلال این مدت و تا هنگامی که جلسه سال دیگر تشکیل می‌شود، به مورد اجرا گذارده شود.

نظام‌نامه این کنگره، می‌بایست از طرف کمیسیون‌های مخصوصی که در اولین جلسه کنگره برای این کار انتخاب می‌شوند، تدوین و سپس به تصویب کنگره برسد. مواد مهم و ضروری که این نظام‌نامه بایستی در برداشته باشد، ایجاد یک کمیسیون اقتصادی دائمی است که در نقاط مختلف کشورهای اسلامی، شعبه‌ای دائر کند و به جمع‌آوری کمک و اعانه ماهیانه و سالیانه از مسلمانان بپردازد. کمک‌های جمع شده باید به مصرف تأسیس کارخانجات صنعتی برسد و درآمد و سود کار این کارخانجات، صرف رفع نیازمندی فقرا و ناتوانان، توسعه فرهنگ، ساختن بیمارستان‌ها، اعزام مبلغین مسلمان به نقاط جهان، تکمیل وسایل دفاعی از کشورهای اسلامی و بیست درصد آن برای هزینه‌های ضروری کنگره و شعب آن در بلاد، تخصیص ‌یابد.

من اکنون که این پیام را به رجال و شخصیت‌های مسلمان جهان می‌فرستم، پیشنهاد می‌کنم اولین جلسه این کنگره در پاییز آینده در تهران برگزار شود و از کشورهای اسلامی درخواست می‌نمایم که هر کدام نمایند‌گانی از رجال دانشمند، وطن‌دوست، سیاستمدار و کارآزموده خود را برای شرکت در این کنگره انتخاب و اعزام نمایند و برای این‌که این پیشنهاد به صورت مطلوبی جامه عمل بپوشد، لازم است در آغاز، کمیسیون‌هایی برای ترتیب مقدمات نخستین کنگره و انتخاب و معرفی نمایندگانی که در آن شرکت خواهند کرد و همچنین تعیین روز جلسه و تنظیم برنامه آن تشکیل گردد.

این کمیسیون‌ها باید با یکدیگر، از طریق مکاتبه و یا طرق دیگر، به مشورت پرداخته و پس از انتخاب نمایندگان و اتفاق نظر بر تاریخ تشکیل کنگره، نتیجه را بر ما اعلام دارند تا دعوت‌نامه رسمی برای حضور آنان در تهران ارسال گردد.

من از رجال بزرگ اسلام که دارای اطلاع و تجربه کافی هستند، انتظار دارم از فرصت استفاده نموده، پیشنهادها و نتیجه افکار خود را در زمینه همکاری با این کنگره، در خدمت برادران مذهبی و هم‌وطن خود قرار دهند و به این وسیله نام نیک خود را جاویدان سازند.

من اکنون در انتظار پاسخ این دعوت، از طرف برادران مسلمان خود هستم و از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهم که در میان این بحران‌ها و طوفان‌های سخت جهانی، ما را در خدمت به اسلام و مسلمانان و خدمت به صلح و بشریت توفیق دهد.

والسلام علیکم و رحمة‌‌الله و برکاته

سید ابوالقاسم کاشانی

* * *

این بود ترجمه ملخصی از پیام آیت‌الله کاشانی به ملل مسلمان و شخصیت‌های برجسته ‌جهان اسلام، برای تأسیس دبیرخانه کنگره و تشکیل نخستین کنفرانس وابسته به آن، در تهران. و اما باید دید که انعکاس آن در جهان و نتیجه نهایی در ایران چگونه بود؟

متن عربی بیانیه آیت‌الله کاشانی ـ که تنها نسخه آن در کتابخانه آیت‌الله کاشف الغطا در نجف موجود است ـ

آیت‌الله‌ها آتش‌فشان‌ها را شعله‌ور می‌کنند ـ روزنامه العراقیة چاپ بغداد ـ

بازتاب جهانی بیانیه

این تصمیم و به دنبال آن نشر بیانیه آیت‌الله کاشانی، بازتاب وسیعی در سطح جهانی پیدا کرد که نقل یکی دو نمونه از آن‌ها نشان‌دهنده چگونگی انعکاس موضوع در دنیا می‌تواند باشد. شارل فاورل، نویسنده معروف و خبرنگار برجسته روزنامه «لوموند» چاپ پاریس، در گزارش مشروحی، در این زمینه چنین می‌نویسد:

«آیت‌الله کاشانی، پیشوای سیاسی و مذهبی ایران، دنیای غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت تهدید می‌کند و قدرت او در به راه انداختن چنین جهاد مقدسی به‌قدری زیاد است که حتی ممکن است میلیون‌ها مسلمان شوروی را هم از پشت پرده آهنین به ‌میدان جهاد و جدال بکشاند. چندی پیش رادیو باکو طیّ یک سخن‌پراکنی به‌ زبان فارسی گفت که تنها یک دستور و حکم جهاد از طرف آیت‌الله کاشانی برای جنبش 30 میلیون مسلمان شوروی کافی است و دیگر هیچ چیز قادر به ‌جلوگیری از آن‌ها نخواهد بود. این اظهارات بلندگوی سیاست شوروی در خاورمیانه نشان می‌دهد که حتی روس‌ها هم در مبارزه دامنه‌داری که آیت‌الله کاشانی علیه سیاست انگلستان آغاز کرده، پشتیبان او هستند.

این دشمن قدیمی و آشتی‌ناپذیر سیاست استعماری انگلستان را، مردم دنیا تازه شناخته‌اند. نام او از روزی که رزم‌آرا به قتل رسید و نفت ایران ملی شد، بر سر زبان‌ها افتاد، در صورتی که برای کمپانی‌های نفتی و وزارت خارجه انگلیس و سازمان اینتلیجنت سرویس آن، کاشانی از ده‌ها سال پیش شناخته و معروف بود و انگلیسی‌ها از مدّت‌ها قبل وجود او را برای منافع خود خطر بزرگی می‌دانستند.

در اسناد و آرشیو وزارت خارجه انگلیس، آیت‌الله کاشانی این‌طور معرفی شده است:

«نسب کاشانی، قائد مذهبی ایران، به پیغمبر اسلام می‌رسد. او در سال 1889 در کاشان به‌دنیا آمده است. پدرش از پیشوایان مذهبی در نجف بود که با انگلستان خصومت دیرینه داشت و سرانجام در مبارزه با سیاست دولت اعلی‌حضرت پادشاه انگلیس به ‌قتل رسید. مرگ پدر، کاشانی را دشمن آشتی‌ناپذیر انگلستان ساخت و فعالیت‌های ضدّ انگلیسی او نه تنها در ایران، بلکه در سوریه و عراق و لبنان نیز توسعه یافت. در جریان جنگ جهانی دوم، با مفتی اعظم فلسطین و آلمانی‌ها علیه انگلستان همکاری کرد و همین همکاری موجب دستگیری وی در سال 1941 گردید و کاشانی به اراک تبعید شد؛ ولی آن‌قدر در ایران نفوذ داشت که در سال 1945 از تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید. پس از توقیف مجدد و تبعید، دوباره به نمایندگی تهران انتخاب شد. در نتیجه او از مصونیت پارلمانی برخوردار گردید و توانست مجدداً به تهران بازگردد.

آیت‌الله کاشانی در افکار و احساسات میلیون‌ها شیعه ایران و پاکستان و حتی روسیه شوروی نفوذ و قدرت فوق‌العاده‌ای دارد. باید از نزدیک مراقبت شود.»

کاشانی در اوراق و اسناد وزارت خارجه انگلیس به این ترتیب معرفی شده و در جریانات اخیر ایران، قدرت و نفوذ خود را دو چندان کرد و امروز به جرأت می‌توان گفت که: «پاپ شیعیان» شده است و همان‌قدر که فرامین پاپ برای کاتولیک‌ها مطاع است، دستورات آیت‌الله کاشانی نیز در نزد میلیون‌ها شیعیان خاورمیانه تأثیر قطعی دارد.

نفوذ معنوی کاشانی باعث شد که دکتر مصدق از راه مبارزه با انگلیس‌ها منحرف نشود و دولت ایران شناسایی خود را از اسرائیل پس بگیرد و به این ترتیب ایران وارد صف متحد دول عربی و اسلامی گردد. آیت‌الله کاشانی از اوایل تابستان در تجریش واقع در پانزده کیلومتری تهران زندگی می‌کند. او در این محل از شاگردان خود پذیرایی می‌کند. ما هم پس از شنیدن اخبار مربوط به تشکیل کنگره اسلامی، برای ملاقات با آیت‌الله به این محل رفتیم تا درباره این موضوع که در آینده خیلی کسب اهمیت خواهد کرد، توضیحات و اخبار تازه‌تری از زبان خود آیت‌الله بشنویم. البته من  ـ شارل فاورل ـ پیش از این ملاقات، یک بار دیگر آیت‌الله را دیده و با او مصاحبه کرده بودم. در ملاقات جدید هم همان قیافه با همان مشخصات در برابرم مجسّم شد و بار دیگر با همان تبسم دائمی و نگاه‌های پُرمعنی مواجه شدم. اولین سؤال من از آیت‌الله این بود که: چگونه جناب‌عالی حاضر شدید محیط بلند افکار عالی مذهبی را ترک کنید و در مسائل پیچیده سیاسی مانند مسأله نفت مداخله کنید؟

آیت‌الله جواب داد: «برای این‌که در اسلام مذهب از سیاست جدا نیست و هر فرد مسلمانی باید متوجه و مراقب احوال هم‌کیشان خود باشد و به‌علاوه، میهن‌دوستی یکی از عوامل نجات و سعادت است. اما در موضوع نفت با به‌دست گرفتن ثروت ملی خود و استخراج آن به‌دست خودمان، نه تنها برای رفاه حال مردم قدم برداشته‌ایم، بلکه با رهایی از تسلّط جابرانه انگلستان، استقلال و آزادی خود را هم تأمین می‌کنیم.»

پرسیدم: آیا در ایران ممکن است نفت به‌عنوان یک سلاح و دستاویز برای جنبش رهایی‌بخش مسلمین از حضور و تسلّط بیگانه مورد استفاده قرار گیرد؟

آیت‌الله جواب داد: «قطعاً، و دلیل آن همدردی و همکاری صمیمانه‌ای است که در جریان ملی شدن نفت ایران از طرف ملل عرب و مسلمان ابراز شده است و همین همدردی و صمیمیت، زمینه را برای جبنش‌های آینده ملل رنجدیده فراهم می‌کند.»

... در اینجا صحبت ما وارد موضوع مهم و اصلی شد و آیت‌الله کاشانی اظهار داشت: «حالا دیگر وقت آن رسیده است که ملل مسلمان عالم را دعوت به اتحاد محکم و خلل‌ناپذیر بکنیم. ارتباطاتی که در این مورد با دول اسلامی و رؤسای مذهبی ممالک اسلامی برقرار کرده‌ایم، ما را به تشکیل اتحادیه محکم و استواری امیدوار ساخته است. با تشکیل این اتحادیه، یک قدرت بزرگ و متحد برای مقابله با نفوذ استعمار خارجی و تضمین استقلال و آزادی ملل مسلمان به‌وجود خواهد آمد.»

گفتم: آیا در مورد عملی شدن این نقشه اطمینان دارید؟

آیت‌الله کاشانی با لحنی محکم و مطمئن اظهار داشت: «بلی، از پاکستان گرفته تا مراکش، با تمام ملل اسلامی در این موضوع ارتباط حاصل شده است. «اتحادیه اعراب» یک سازمان محلی و محدود سیاسی است و چون نمی‌تواند نقش اساسی و مهمی را بازی کند، باید جای خود را به یک سازمان وسیع‌تر و باعظمت‌تری بدهد. این سازمان که «اتحادیه اسلامی جهانی» است، باید میان دو بلوک شرقی و غربی، قوه سوم و بی‌طرفی باشد. تشکیل چنین اتحادیه نیرومندی برای توازن‌ قوا و حفظ صلح در جهان نیز مفید خواهد بود.»

آیت‌الله کاشانی سپس چنین ادامه داد: «تمام مقدّمات برای تشکیل یک کنفرانس بین‌المللی اسلامی فراهم شده است و این کنفرانس که پاییز امسال در تهران تشکیل خواهد شد، تمام اطراف و جوانب کار را برای تشکیل یک اتحادیه اسلامی نیرومند مورد بررسی قرار خواهد داد. اولین کوشش ما در این کنفرانس یا کنگره، اتحاد نظامی دول مسلمان و تشکیل یک ارتش واحد اسلامی خواهد بود. با انجام این نقشه، «اتحادیه اسلامی» بیش از 450 میلیون جمعیت خواهد داشت و ارتش واحد اسلامی، نیرویی مهم با 20 میلیون سرباز خواهد بود.

این ارتش نه تنها قادر به حفظ استقلال دول اسلامی و دفاع از تمامیت ارضی بلوک مسلمان خواهد بود، بلکه وزنه سنگینی در صحنه سیاست جهان خواهد شد و بی‌طرف ماندن یا الحاق آن به یکی از دو طرف در صورت وقوع جنگ، اهمیت زیادی برای صلح جهان خواهد داشت و قوای متخاصم را در دنیا وادار به تجدید نظر در نقشه‌های تهاجمی خود خواهد نمود.»

در مورد روش دولت شوروی در قبال تشکیل اتحادیه اسلامی ما عقیده داشتیم که ممکن است نماینده مسلمانان شوروی هم در کنگره اسلامی تهران شرکت کند اما آیت‌الله کاشانی در این موضوع اظهار عقیده نکرد، ولی اظهار داشت که:

«با تحکیم اتحادیه اسلامی، فرانسه مجبور است ارتش خود را از شمال آفریقا بیرون ببرد. انگلستان تعدادی از افراد ارتش خود را در هندوستان از دست خواهد داد و آمریکا از پایگاه‌های هوایی در آفریقا محروم خواهد شد و بالأخره بعید نیست همان‌طور که رادیوی باکو اظهار عقیده کرده، روزی مسلمانان شوروی هم به این اتحادیه وسیع اسلامی ملحق شوند.»[4]

ژرژ کرادویچ، خبرنگار روزنامه «نین‌دو بلگراد»، در مورد هدف تشکیل این کنگره سؤال می‌کند و آیت‌الله کاشانی در پاسخ می‌گوید:

«منظور از تشکیل کنگره اسلامی، ایجاد اتحاد و یگانگی مابین چهارصد و پنجاه میلیون مردم مسلمان جهان است و وقتی مردم مسلمان دنیا یکی شدند، دنیا را از خطر جنگ نجات خواهند داد. این کنگره، دائمی است و هر سال یک بار در یکی از کشورهای اسلامی تشکیل می‌گردد.»

مجله «نیوزویک» چاپ آمریکا هم مقاله مفصلی درباره هدف نهایی از تشکیل این کنگره منتشر ساخت که خلاصه آن چنین بود:

«آیت‌الله کاشانی که اکنون بزرگترین قدرت سیاسی و مذهبی در ایران است با تشکیل این کنگره می‌خواهد نفوذ و قدرت خود را در کلیه ممالک اسلامی بسط دهد و به‌جای اتحادیه عرب، یک اتحادیه بزرگ بین‌المللی اسلامی به‌وجود آورد. ممالک اسلامی، که در کنگره تهران نماینده خواهند داشت، عبارتند از: پاکستان، اندونزی، افغانستان، عراق، ایران، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، شرق اردن، مصر و نمایندگانی هم از لیبی و تونس و مراکش و الجزیره ممکن است در این کنگره شرکت کنند.

دکتر سوبارجو ـ وزیر خارجه اندونزی ـ که اخیراً از پایتخت‌های ممالک عربی و تهران دیدن کرد، یکی از کسانی است که برای تشکیل اتحادیه بی‌طرف اسلامی فعالیت می‌کند. در کنگره اسلامی تهران، شخصیت‌های برجسته اسلامی مانند مفتی اعظم فلسطین و رجال دول عربی و رهبران جمعیت‌های اسلامی مانند: «مسلم لیگ» و «اخوان‌المسلمین» شرکت خواهند کرد. در این کنگره ممکن است موضوع تجدید خلافت اسلامی هم مورد بحث واقع گردد و برای ایجاد هماهنگی در اقدامات دول مسلمان، اقدام به انتخاب خلیفه مسلمین شود.»

... در همان ایام، خبرنگار روزنامه «اطلاعات» مصاحبه کوتاهی با آیت‌الله کاشانی درباره کنگره اسلامی و مسأله تحریم کالاهای انگلیسی به عمل آورده بود که برای اختصار، قسمت مربوط به کنگره نقل می‌شود:

«با این‌که دعوت از نمایندگان دول اسلامی و تشکیل یک کنگره از نمایندگان کشورهای مسلمان در تهران کار بسیار مشکلی است، معذلک مقدمات این کار فراهم شده و در این هفته، برای آن‌ها دعوت‌نامه فرستاده خواهد شد تا هر چه زودتر این کنگره مهم برای اولین مرتبه در پایتخت ایران تشکیل شود.

دربارۀ اهداف تشکیل این کنگره از آیت‌الله سؤال شد. ایشان جواب دادند:

منظور از تشکیل کنگره اسلامی در تهران این است که تمام دول مسلمان روی زمین با هم اتّحاد و اتّفاق داشته باشند تا بر اثر این اتّحاد و یگانگی بتوانند در مقابل هر نوع استثمار و استعمار خارجی مبارزه و مقاومت کنند. وقتی که این اتّحاد و اتّفاق عملاً حاصل شد، دیگر هیچ دولت خارجی‌ای نمی‌تواند به دولت‌های اسلامی زور بگوید و به‌علاوه ثمره دیگر این اتّحاد آن است که خود به خود موضوع جنگ‌های خانمان‌سوز به‌خصوص جنگ بین‌المللی سوم از بین می‌رود و صلح و صفا همه‌جا را فرا می‌گیرد.»[5]

مقدمات تشکیل کنگره با جدیّت و پشتکار انجام می‌شد. در جلسه‌ای که با حضور آیت‌‌الله کاشانی تشکیل گردید، تصمیم گرفته شد برای هشتاد نفر از شخصیت‌های دنیای اسلام، دعوت‌نامه ارسال شود و آیت‌الله کاشانی اظهار داشتند: «در نظر داریم از اتحادیه اعراب نیز برای شرکت در کنفرانس اسلامی تهران دعوت کنیم. به‌‌علاوه، کلیه ملل آسیا برای تشکیل این بلوک به طور کلی همکاری خواهند کرد و حتی ملل مسیحی آسیا قول داده‌‌اند از تشریک مساعی خودداری ننمایند.»

روزنامه «اطلاعات» باز در این باره می‌نویسد:

«به قرار اطلاع، تاکنون اغلب ممالک اسلامی به دعوت آیت‌الله کاشانی، مبنی بر اعزام نماینده به کنفرانس تهران، پاسخ مثبت داده‌‌اند. در این میان اسامی کشورهای مصر، پاکستان، فلسطین و عراق دیده می‌شود و به ترتیب نحاس پاشا (نخست‌وزیر سابق مصر)، خلیق‌الزمان (رئیس جمعیت مسلم‌ لیگ)، مفتی اعظم فلسطین و رشیدعالی به نمایندگی از طرف مسلمانان کشورهای مزبور به تهران خواهند آمد. یک منبع مطلع گفت: در کنفرانس اسلامی تهران مسلماً شخصیت‌های معروف کشورهای عربی شرکت می‌جویند و تا پایان هفته جاری نیز روز تشکیل کنفرانس تعیین خواهد شد.

منبع مزبور در جواب این‌که نمایندگان کشورها در چه مکانی پذیرایی خواهند شد، اظهار داشت: در نظر است پذیرایی مجلّلی از آنان به عمل آید و در یکی از پارک‌های تهران اقامت خواهند جست.

اهداف، مسائل مورد توجه کنفرانس و دستور جلسات آن به قرار زیر است:

1ـ آشنایی نزدیک نمایندگان ملت‌های اسلامی با یکدیگر به منظور تقویت و استحکام روابط برادرانه و صمیمانه بین آن‌ها.

2ـ ایجاد سازمان تبلیغاتی واحد به منظور ترویج شعائر اسلامی.

3ـ برقراری و تقویت و حفظ روابط معنوی و فرهنگی در میان ملت‌های مسلمان جهان.

4ـ یافتن طرق عملی برای کمک فوری و مؤثّر به عموم ملت‌های مسلمان جهان در مواقعی که یکی از ملل اسلامی مورد تجاوز و تعدّی استعماری و مرامی سیاست‌های اجنبی و نقشه‌های استعماری آن‌ها واقع می‌شود و همچنین ارائه طریق برای کوشش دسته‌جمعی ملل اسلامی به منظور استقرار و حفظ حاکمیت ملی هر یک از ملت‌های مسلمان جهان.

5ـ ایجاد یک اتحادیه اسلامی از عموم ملت‌های مسلمان جهان برای حفظ صلح بین‌المللی.

گفته می‌شود مطالب مزبور فعلاً برای کسانی که به تهران دعوت شده‌‌اند، ارسال گردیده است.»

بدین ترتیب تمام مقدمات تشکیل کنگره اسلامی فراهم شد و منشوری که برای جهان اسلام فرستاده شد با استقبال کامل مواجه گردید. مردم فلسطین، که مثل سایر ملت‌های جهان سوم چشم به پیروزی نهضت در ایران دوخته بودند، به‌خصوص این کنگره را یک کمک اساسی معنوی و مادّی برای احیای حقوق از دست رفته خود علیه اسرائیل غاصب می‌دانستند و به همین جهت مفتی‌ اعظم فلسطین در راه تشکیل این کنگره، مساعدت‌های زیادی نمود؛ از جمله اینکه صورت کاملی از شخصیت‌هایی که باید از کشورهای مختلف دعوت می‌شدند، برای آیت‌الله کاشانی به ایران فرستاد که این فهرست متضمن خصوصیات و نشانی هر یک از میهمانان بود.

از جمله شخصیت‌‌هایی که دعوت را پذیرفتند، از مصر شیخ‌الأزهر، مرشد اخوان‌المسلمین و رئیس اتحادیه جوانان مسلمان و از سودان، یمن، لیبی، اردن، الجزایر، تونس، سوریه و لبنان نیز رهبران بلندپایه مذهبی پذیرای این دعوت شدند.

روزنامه «ایران ما» در زمینه بازتاب دعوت جهانی آیت‌الله کاشانی و کینه‌ورزی عمّال بریتانیا نسبت به ایشان نوشت:

«بیانیه آیت‌الله کاشانی برای مردم عراق و تظاهر مردم ایران به رهبری آیت‌الله کاشانی به هماهنگی و همدردی با ملت عراق، ضربه تازه و بسیار شدیدی بود که به سیاست استعماری انگلستان وارد شد. فراهم شدن مقدمات تشکیل کنگره ملت‌های اسلامی در تهران و انتشار هدف آن کنگره که از روزنامه‌های ایران ـ گویا اولین‌بار از «ایران ما» ـ در روزنامه‌های آمریکا و اروپا و شمال آفریقا انعکاس یافت، به دنبال تشویق‌های مداوم و مؤثّری که آیت‌الله کاشانی، مسلمین شمال آفریقا را برای به دست آوردن استقلال و مبارزه با استعمار می‌کردند، بزرگترین یا لااقل مؤثّرترین عامل تشویق مردم تونس و شمال آفریقا گردید.

تا آنجا که جسته و گریخته از روزنامه‌های اینجا استنباط می‌شود، مردم تونس تظاهرات بزرگ و اظهار علاقه مفرطی نسبت به آ‌یت‌الله کاشانی می‌کنند؛ به همین جهت دولت فرانسه از آیت‌الله کاشانی عصبانی است و در مخالفت با آیت‌الله کاشانی با سیاست استعماری انگلستان و دولت چرچیل، کاملاً همدرد و همنوا می‌باشد.

بیانیه‌های آیت‌الله کاشانی برای مسلمین شمال آفریقا و عراق آن‌قدر در مردم عراق و تونس تأثیر کرده و دولت انگلستان را عصبانی کرده است که از مقالات و گزارش‌های مطبوعات انگلستان و روزنامه‌های ارتجاعی و استعماری فرانسه به‌خوبی نمایان است که سیاست استعماری انگلستان و فرانسه، که در کار استعمار ملل مسلمان شریک هستند، دشمن خطرناک شماره یک خود را آیت‌الله کاشانی می‌شمارند و انصافاً هم بلندنظری و همّت و شجاعت آیت‌الله کاشانی در مبارزه با سیاست استعماری انگلستان و متّحد ساختن مسلمین، عاملین سیاست‌های استعماری را همچون سوته‌دلان گرد هم آورده است و زنجیرهای استعمار آنان را در بعضی کشورها پاره کرده و به‌طور کلّی در همه کشورهای استعماری سخت سست نموده است...

آیت‌الله کاشانی و مردم بیداردل ایران باید با کمال هوشیاری متوجه بادهای مخالفی که از جانب عراق وزیدن خواهد گرفت، باشند و در نظر داشته باشند که سیاست استعماری انگلستان با تمام ماسک‌های مختلف و رنگ به رنگ خود به طرف رهبر بزرگ و مؤثّر روحانی و سیاسی وطن ما هجوم خواهد آورد.

متأسفانه قبل از نهضت اخیر مردم ایران، سیاست استعماری انگلستان نفوذ داشته است و بزرگترین خدمتی که آیت‌الله کاشانی به هموطنان ایرانی و بلکه عموم برادران مسلمان خود کرده است، برقراری اتّفاق و اتّحاد در میان عموم فرق اسلامی و بستن دکان روحانی‌نماهایی است که مستقیم و غیرمستقیم آلت اجرای مقاصد استعماری انگلستان بوده‌اند و وسیله نفاق میان مسلمین و درست کردن نزاع شیعه و سنی و سایر بازی‌های خطرناک استعماری بوده‌اند. اکنون محبوبیت و نفوذ کلمه آیت‌الله کاشانی در شمال آفریقا و در میان مردم عراق به حدّی رسیده است که شاید اهمیت و عظمت آن بر هموطنان روشن نباشد و تنها خشم شدید عمّال استعماری فرانسه و انگلستان اهمیت نفوذ کلمه آیت‌الله کاشانی را در شمال آفریقا و عراق روشن می‌سازد.

باز تکرار می‌کنیم که در ده روز آینده، سیاست استعماری انگلستان تمام فشار خود را متوجه آیت‌الله کاشانی خواهد کرد و برای تضعیف مقام بین‌المللی آیت‌الله، که به منتهای اهمیت رسیده است، از هیچ‌گونه توطئه داخلی و خارجی فروگذار نخواهد کرد و این کوشش‌ها هم اگر طوفان زودگذری نتواند به پا کند، دوام نخواهد داشت؛ زیرا مسلمین شمال آفریقا و عراق بیدار شده‌اند و با امید فراوان، به سوی وطن ما و آیت‌الله کاشانی چشم دوخته‌اند.»[6]

خاطره‌ای تلخ

... در اینجا باید دید که نتیجه این همه اخلاص و تلاش و کوشش چه شد؟ در یکی از دیدارهایی که اینجانب، پس از حوادث 28 مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق و خانه‌نشینی ایشان، با آیت‌الله کاشانی داشتم، موضوع آغاز و انجام این اندیشه و هدف و نتیجه نهایی کنگره را جویا شدم و ایشان مطالبی به طور فشرده بیان داشت که متأسفانه من همه آن مطالب را در آن تاریخ یادداشت نکردم و اکنون آنچه در بین اوراق به جای مانده است، به اضافه نکاتی که فرزند ایشان، جناب آقای دکتر سید محمود کاشانی در این رابطه بیان نموده‌اند، در اختیار اهل تاریخ قرار می‌دهم:

آیت‌الله کاشانی در آن ملاقات به بنده گفتند: «پس از تبعید من به لبنان، علما و شخصیت‌های برجسته‌ای از اهل سنّت و شیعه در بیروت به دیدارم آمدند، از جمله آقایان: سید عبدالحسین شرف‌الدین و سامی صلح، شیخ مصطفی السباعی (از سوریه)، شیخ فضیل الورطلانی (از مراکش) و عــلمای دیگر... در این دیدارها نوعاً سخن از وحدت مسلمین به میان می‌آمد و هر کدام راهکارهایی را برای عملی ساختن این وحدت بیان می‌کردند.

این امر در ذهن من باقی ماند و در سفر حج در سال 1331، باز در جدّه و مکه و مدینه، علما و شخصیت‌های بسیاری به ملاقاتم آمدند که مهمترین آن‌ها، مرحوم شیخ حسن البنا ـ مرشد اخوان و رهبر معنوی مسلمانان مصری ـ بود. با وی در مکه مکرمه به تبادل‌نظر درباره وحدت مسلمین و رفع اختلافات شیعه و سنّی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که تشکیل یک مؤتمر وسیع عالمی، نخست در تهران و سپس در قاهره و بعد در بلاد دیگر، می‌تواند راهگشا باشد. این بود که من آن بیانیه و دعوت‌نامه عام را صادر کردم که در بلاد عربی، به‌ویژه در عراق و سوریه و لبنان و مصر منتشر گردید.

... اما متأسفانه بعداً روشن شد که علاوه بر دشمنان خارجی، دشمنان دیگری که مزدوران آنان بودند، در داخل کشورهای اسلامی وجود دارند و فعال هستند که به اخلال و کارشکنی پرداختند و نخست مرحوم شیخ حسن البنا را در قاهره ترور کردند... و در ایران هم علاوه بر کارشکنی‌های بسیار و جلوگیری از برگزاری و انعقاد این مؤتمر، به ترور شخصیت من پرداختند تا این هدف بزرگ تحقّق نیابد. بعضی از این‌ها در اطراف مصدق‌السلطنه جمع بودند و خیال کردند که با انعقاد این کنگره بین‌المللی، موقعیت من در جهان اسلام تحکیم می‌یابد و لذا به مانع‌تراشی و تخریب و هتک پرداختند که شما می‌توانید چگونگی آن را در روزنامه‌های دولتی و توده‌ای آن زمان مانند: جبهه آزادی، شورش، پرخاش، خروش، به سوی آینده و غیره پیدا کنید. این روزنامه‌ها در واقع ناشر افکاری بودند که در کمال وقاحت مرا انگلیسی و خائن نامیدند و تا آنجا در هتاکی و بی‌شرمی پیش رفتند که سیادت مرا انکار نمودند و روزنامه شورش پرچم دولت انگلیس را بر عمامه من نقش نمود...

به هر حال نتیجه نهایی آن شد که ما به جای مبارزه با دشمن خارجی، با دشمن داخلی روبه‌رو شدیم که وقیح‌تر از آن عمل می‌کرد و در واقع به نام ایرانی، هدف دشمن خارجی را تحقّق می‌بخشید... و بالمآل، علی‌رغم استقبال جهانی از امر مؤتمر، متأسفانه از تحقّق و عملی شدن آن بازماندیم و البته خداوند هم همه این عناصر و عوامل را بدون استثنا، هر کدام را به نحوی، کیفر داد و تلک عاقبة الظالمین.»

* * *

... همان‌طور که خود آیت‌الله کاشانی اشاره نمودند، متأسفانه ایادی دشمن خارجی مانع از برگزاری این کنگره شدند که آقای دکتر سید محمود کاشانی، فرزند آیت‌الله، آن را چنین توضیح می‌دهد:

«همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، کارشکنی‌ها در داخل کشور علیه آیت‌الله کاشانی و فکر تشکیل کنگره شروع گردید. حکومت وقت با عذر نداشتن بودجه، در صدد جلوگیری از این طرح بود و روزنامه‌های وابسته ـ همان روزنامه‌هایی که جناح‌های مختلف چپ و توده‌ای ـ نفتی و عوامل امپریالیسم حملات تبلیغاتی خود را از درون آن‌ها به انقلابات مردمی آغاز می‌کنند و اجراکننده دستورات اربابان خارجی هستند ـ به تدریج جسارت پیدا کردند و حمله به شخص آیت‌الله کاشانی را نیز شروع نمودند و البته با محبوبیت فوق‌العاده آیت‌الله کاشانی، این حملات جز در پناه حکومت وقت و در سرپوش دفاع از آن امکان‌پذیر نبود و دولت هم کوچک‌ترین اقدامی برای جلوگیری از این حملات تبلیغاتی علیه آیت‌الله کاشانی نکرد و این روزنامه‌ها کارشکنی خود را تا آنجا رساندند که شایع کردند شخصیت‌های مسلمان دعوت آیت‌الله کاشانی را نپذیرفته‌اند و کنگره با شکست مواجه شده است.

عده‌ای از اصناف بازار تهران برای جلوگیری از بهانه‌گیری دولت، مبنی بر نداشتن بودجه، تصمیم گرفتند که پذیرایی از میهمانان را خود عهده‌دار شوند و هر یک منزل خود را آماده پذیرایی دو نفر از شخصیت‌های مسلمان ساختند؛ ولی عوامل استعمار و روزنامه‌های وابسته و رادیوی دولتی، به طور منظم علیه آیت‌الله کاشانی اقدام می‌کردند و آن‌چنان محیط مملکت را مسموم ساختند که امکان پذیرایی از شخصیت‌های خارجی و تشکیل کنگره را در یک محیط آرام از بین بردند.

آیت‌الله کاشانی در یک مصاحبه مطبوعاتی در این زمینه گفت: «به‌طوری که بارها متذکر شده‌ام، برای قطع ریشه استعمار و پاره کردن زنجیر استثمار، مدّت‌هاست که در فکر متّحد ساختن ملل مسلمان و کشورهای مشرق هستم. می‌خواستم این کنگره را در پاییز تشکیل دهم، لیکن فعلاً آن را به تأخیر انداخته‌ام و ظاهراً در بهار سال آینده تشکیل خواهد یافت. پیوسته مشغول تعقیب این فکر و فراهم آوردن وسایل کار بوده‌ایم، و ان‌شاءالله تا کار به نتیجه نهایی نرسد، مشغول خواهیم بود.»

آیت‌الله ضمناً خاطرنشان ساختند که: «بر اثر همین تماس و ارتباط با ملل اسلامی، اخیراً ملت‌های مسلمان مراکش و الجزایر نامه‌هایی به من نوشته‌اند و برای رهایی از استعمار درخواست کمک و مساعدت کرده‌اند.»

بدین ترتیب، کارشکنی‌ها موقتاً موجب تعویق تشکیل کنگره شد...»[7]

* * *

... بنابراین، با کارشکنی عملی و همه‌جانبه دولت حاکم و عوامل رسانه‌ای وابسته، اصل موضوع منتفی گردید و در واقع یک فرصت بی‌نظیر تاریخی، در راستای ایجاد وحدت بین مسلمین و رفع اختلافات شیعه و سنی با همکاری علمای فریقین، از دست رفت... و البته عاملان این فرصت‌سوزی، به تدریج کیفر اعمال غیرانسانی و ضد اسلامی خود را دیدند.

 


[1]. «همراه با خلیل؛ گزارش سفر حجّ آیت‌الله کاشانی در سال 1331»، تألیف سید علی قاضی‌عسکر، ص39، نشر مؤسسه فرهنگی مشعر.

[2]. «مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی» تألیف محمد ترکمان، جلد دوم، صفحه 162.

[3]. فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر» شماره 6 و 7، چاپ قم، صفحات 330 و 331، مقاله آقای رائد:‌ «آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی؛ آن‌طور که من شناختم...»

[4]. روزنامه لوموند، مقاله شارل فاورل، مورخ 20 ژوئیه 1951، چاپ پاریس، فرانسه.

[5]. روزنامه اطلاعات، مورخ 27 مهرماه 1331.

[6]. روزنامه «ایران ما»، مورخ 21 آذرماه 1331، چاپ تهران.

[7]. قیام ملت مسلمان ایران در 30 تیر 1331، تألیف دکتر سید محمود کاشانی، چاپ تهران، 1359، صفحات 186 و 187.