فعالیت فرهنگى

... مهندس سحابى مدتى هم مدیریت مؤسسه فرهنگى «شركت سهامى انتشار» را به عهده گرفت. این مؤسسه در سال 38 یعنى بیش از نیم قرن پیش تأسیس شد و دفتر نخستین آن، دو اطاق كوچك در پاساژ اخوان واقع در خیابان ناصرخسرو بود و بعد به دفتر بزرگترى در خیابان باب همایون منتقل گردید و اكنون نیز در نزدیكى میدان بهارستان قرار دارد، به عهده گرفت و در آن دوران، فرصت بیشترى براى دیدار بود و او با همان اخلاق اسلامى، همواره از مراجعین و برادران همفكر و دگراندیش، به گرمى استقبال مى كرد... اینجانب كه خود از همان آغاز تأسیس «شركت سهامى انتشار» توسط آیت الله طالقانى و یارانش، جزو «سهامداران»! آن مؤسسه بودم، به دنبال كتاب هاى جدید، هر چند وقت یك بار به دیدارشان مى رفتم و ایشان موقع خداحافظى و به اصرار، تا دم درب دفتر خود، به بدرقه مى آمد.

باید یادآور شد كه در دوران مدیریت مهندس سحابى، كتاب هاى مفید و ارزشمندى از مؤلفان فرهیخته از سوى شركت سهامى انتشار به چاپ رسید و در مورد نشر آثار مؤلفان یا مترجمان هم او هرگز «جناحى»! برخورد نمى كرد و فقط در فكر نشر كتب خوب و سودمند براى مردم و نسل جوان بود.

روابط با روحانیون

مهندس سحابى درباره روابط انجمن هاى اسلامى دانشجویان و مهندسین و پزشكان و نهضت مقاومت و... با روحانیت و حوزه علمیه قم، در ضمن مصاحبه اى درباره «مرزبندى با روشنفكران دینى» كه در فصلنامه «یادآور» منتشر شده است، مى گوید:

«قبل از انقلاب، ما با روحانیون كاملاً مرتبط بودیم. مثلاً با مرحوم مطهرى، سید صدرالدین جزائرى، آیت الله طالقانى، علامه طباطبائى و دیگران ارتباط دائمى داشتیم. در سال هاى 43 تا 46 كه پدر ما و مرحوم بازرگان زندان بودند، در روزهاى ملاقات، علامه طباطبایى با آن شخصیت والا به دیدن آنها مى رفت... اساساً قبل از آن، یعنى در سال 32 كه نهضت مقاومت ملى تشكیل شد، بارها مرحوم طالقانى و مرحوم بازرگان و پدر من به قم رفته و به آقایان مى گفتند كه بیایید در امور سیاسى دخالت كنید. در مرحله بعد هم امثال بنده و كسانى مثل آقاى سید هادى خسروشاهى در قم، پى گیر این كار بودیم... و تا پیروزى انقلاب روابط بین تیپ ما و روحانیون روشنفكر حوزوى بسیار نزدیك و صمیمانه بود... در اوایل انقلاب و زمانى كه در شوراى انقلاب بودیم، روابطمان با آقاى خامنه اى بسیار حسنه بود و در آن مقطع من در كردستان بودم و دولت موقت استعفا داد، آقاى خامنه اى به من در مهاباد زنگ زدند كه تو زودتر بیا چون از همه صادق ترى...»[1] باید اشاره كنم كه در آن برهه، مهندس سحابى چندین بار به تنهایى و دو سه بار هم همراه مهندس طاهرى قزوینى (حفظه الله) مترجم محترم قرآن و زنده یاد محمد حنیف نژاد به قم آمدند كه همراه اینجانب ملاقات هایى با بعضى از مراجع، فضلا و علماى حوزه علمیه داشتند...

استعفا از نهضت آزادى

... البته همه مى دانیم كه مهندس سحابى از مؤسسین و اركان اصلى نهضت آزادى به شمار مى رفت و در این راه، سالیانى دراز از عمر خود را در زندان هاى رژیم شاه گذراند... و پس از پیروزى انقلاب هم علیرغم اینكه عضو شوراى انقلاب بود و بعد رئیس سازمان برنامه و بودجه شد، ولى در مورد عملكرد دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان، انتقادات و اعتراضاتى داشت كه در چندین جلسه همراه بعضى دیگر از دوستان، با ایشان در میان گذاشت، ولى گویا این «مباحثات» سودبخش نبود و در نتیجه مهندس سحابى، همراه چند نفر دیگر از اعضاى قدیمى نهضت، از این جمعیت جدا شدند و استعفا دادند و علت اصلى آن هم ضعف یا عدم صلاحیت بعضى از وزراى دولت و عدم مدیریت صحیح كشور پس از انقلاب بود. در این زمینه، مهندس سحابى بیانیه اى مفصل در فروردین 1358، بالغ بر 65 صفحه نوشت كه پس از تصویب دوستان همفكر، و با امضاى «نهضت آزادى ایران» منتشر گردید كه در آن موارد انتقادى به تفصیل یادآورى شده بود. در این بیانیه البته از كارهاى مفید انجام شده توسط دولت، تقدیر به عمل آمده بود، ولى از اقدامات منفى و غیرمفید نیز به شدت انتقاد شده بود... این بیانیه به عنوان «بیانیه 65 صفحه اى» معروف شد... و البته قصد دوستانى كه استعفا دادند، ایجاد تشكّلى جدید و به اصطلاح «انشعاب»! نبود بلكه از روى دلسوزى، مسائلى را كه ضرورى تشخیص داده بودند، مطرح ساختند و حتى در آذرماه همان سال 1358 كه دسته جمعى استعفا دادند آن را «رسانه اى» هم نكردند... علاوه بر مهندس سحابى آقایان: دكتر حسن حبیبى، شهید محمدعلى رجائى، دكتر سید محمدمهدى جعفرى، مهندس حسن عرب زاده، دكتر فریدون سحابى و آقاى محمد بسته نگار و چند نفر دیگر، جزو افراد مستعفى بودند. لازم به یادآورى است كه این استعفا، هرگز خللى در ارادت دوستان به مرحوم بازرگان ایجاد نكرد و آنها همواره با احترام با آقایان تعامل داشتند و هر كدام به نحوى، به همكارى عملى مثبت با آن ها، به ویژه پس از استعفاى دولت موقت، ادامه دادند گرچه ارتباط تشكیلاتى و سازمانى با آن ها نداشتند.

 


[1].  فصلنامه یادآور، شماره 4 و 5، سال 1388، صفحه 196.