2ـ اسنادی درباره لبنان

مسأله مسلمانان و مسیحیان لبنان و داستان «کامیل شمعون»

مشکل مسلمانان و مسیحیان لبنان، مربوط به دهه اخیر از قرن ما نیست. استعمار در هر کجا که ریشه داشت، تخم کینه و فساد را کاشته است. اسناد سرّی وزارت خارجه انگلیس نشان می‌دهد که مسلمانان لبنان، از سی سال قبل، به علت ظلمی که بر آن‌ها روا شده، شکایت داشته‌اند، ولی ستمکاران، هرگز گوش به سخن آنان نداده‌اند.

سفیر انگلیس در بیروت طی گزارش سرّیِ مشروحی درباره تغییر حکومت لبنان و شکل جدید هیأت حاکمه آن، چنین می‌نویسد:

«قدرت سیاسی 8 ساله «بشارة الخوری» ناگهان فرو ریخت و حکومت تازه‌ای به عنوان مبارزه با فساد و برای اصلاح بنیاد اجتماعی، روی کار آمد. رئیس این حکومت جدید، «کامیل شمعون» نام دارد که در سپتامبر 1952م به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد، ولی چون نتوانست دولت «وحدت ملی» را تشکیل دهد، فقط با چهار وزیر، کابینه خود را به مجلس معرفی کرد! ولی سیاست کلّی خارجی لبنان، همچنان همکاری با غرب خواهد بود، به ویژه که کامیل شمعون معروف به وابستگی کامل به بریتانیا است.»

چهار ماه پس از این شعبده بازی، که آن روز به نام «وحدت ملی» و امروز به نام «ائتلاف ملی» در لبنان جریان داشته و دارد و صحنه‌گردانان آن نیز همان «کامیل شمعون‌ها» و «پیر جمیل‌ها» هستند، سفیر انگلیس در بیروت در گزارش دیگری به «آنتونی ایدن»، وزیر خارجه وقت، چنین اطلاع می‌دهد:

«...شمعون فقط به حرف و توصیه دوستان نزدیک خود، که صلاحیت و یا وزنة سیاسی لازم را ندارند، گوش می‌دهد و این امر موجب رنجش گروهی، به ویژه شخصیت‌های برجسته مسلمانان، شده است تا آنجا که آن‌ها با تندی به مسئولین سفارت گفته‌اند که با این انتخاب‌ها، مصالح مسلمانان مراعات نشده است... در مجموع شمعون چون نمی‌تواند به وعده‌های اصلاحی خود عمل کند، هواداری بسیاری از جوانان را از دست داده و آن‌ها از حکومت جدید دور شده‌اند...»

سفیر انگلیس در گزارش بعدی خود (مورخ 20 مارس، شماره 42، پرونده شماره 2014/2/8/53) به وزارت خارجه می‌نویسد: «اختلافات شدیدی میان مسلمانان و مسیحیان بروز می‌کند؛ برای آن‌که مسلمانان در سرنگونی حکومت بشارة الخوری نقش بسزایی را ایفا کردند، ولی آن‌ها علیرغم تلاش‌های وسیع، به خواسته‌های خود در تقسیم عادلانه پُست‌های اداری نرسیده اند. مسلمانان انتظار داشتند که به موقعیت و اهمیت آن‌ها توجه بیشتری بشود، به ویژه شمعون پیش از انتخاب، مدّعی بود که رفتار منصفانه‌ای نسبت به همگان خواهد داشت، ولی امروز مسلمانان اعتراض دارند که در امور اداری و قضایی، نمایندگان کافی ندارند... آن‌ها می‌گویند اگر بناست برای ایجاد یک زندگی آرام در لبنان گامی برداشته شود، باید میان مسلمانان و مسیحیان در تقسیم وظایف اداری، توازن لازم برقرار و مراعات شود و با این‌که اگر آمارگیری به عمل آید، تعداد کل مسلمانان (اعم از سنی و شیعی و دروز) بیشتر از مسیحیان خواهد بود، ولی آنها به تقسیم به طور تساوی هم راضی هستند و چون به خواست‌های آن‌ها توجهی نمی‌شود، آن‌ها می‌خواهند یک کنگره اسلامی تشکیل دهند که هدف عمده آن ایجاد تساوی بین مسلمانان و مسیحیان و محدود ساختن اختیارات رئیس‌جمهوری است، ولی حزب مسیحی «کتائب» هم بلافاصله اعلان نموده که یک کنگرة مسیحی برای رسیدگی به اوضاع، تشکیل خواهد داد و من فکر نمی‌کنم که این قبیل برنامه‌ها بتواند در الغای نظام برتری مسیحیان، مؤثر واقع بشود. احساس عمومی در لبنان این است که رئیس‌جمهوری، وابسته به همه مردم لبنان نیست، او رهبر ویژه مسیحیان است.»

این گزارش سرّی سفیر انگلیس، به خوبی نشان می‌دهد که علیرغم کثرت عددی مسلمانان از سالیان دراز، استعمار همواره کوشیده است که تفوّق عملی و همه‌جانبه مسیحیان را در لبنان همچنان حفظ کند و مسلمانان را از حقوق طبیعی خود محروم سازد.

صفحه‌ای از گزارش سری سفیر انگلیس در بیروت به «آنتونی ایدن» در مورد ناراحتی و اعتراض مسلمانان لبنان...

... اما گفتنی است که این «تفوّق» فقط در قبال مسلمانان است، وگرنه لبنان مسیحی هم باید در برابر اسرائیل غاصب، ضعیف و ناتوان بماند تا نه تنها مزاحمت احتمالی از سوی آن متوجه این پایگاه نظامی امپریالیست‌ها نشود، بلکه اگر روزی لازم شد که اسرائیل جنوب آن را اشغال کند و حتی تا قلب بیروت به پیشروی بپردازد، ارتش مسیحی لبنان نتواند مقاومتی از خود نشان دهد و سپس رئیس‌جمهور تحمیلی هم، قرارداد صلح با اسرائیل را امضاء کند.

اسناد سرّی انگلیس باز نشان می‌‌دهد که کامیل شمعون «عامل انگلیس»، درخواست اسلحه و وابستگی نظامی به اردوگاه غرب را مطرح می‌‌کند، ولی پاسخ بریتانیای کبیر! منفی است. خلاصة داستان در اسناد سرّی چنین آمده است:

«بیروت: سفارت بریتانیای کبیر

در پاسخ تلگراف شماره 714 و 715 مورخ نوامبر 52 در مورد نتایج سفر ژنرال روبرتسون، به اطلاع می‌‌رساند:

1. ما از آمادگی لبنان برای همکاری با غرب، متشکریم.

2. در این زمینه مایل هستیم که لبنان با دولت‌‌های غربی دیگر، از جمله فرانسه هم در ارتباط باشد.

3. ما نمی‌‌توانیم به لبنان اسلحه مجانی یا ارزان تحویل دهیم؛ زیرا که موجب توقع بیشتر دولت‌‌های عربی دیگر می‌‌شود.

4. ما اگر هم بتوانیم به لبنان اسلحه بدهیم، منافع اصولی ما آن را تأیید نمی‌‌کند.

5. ما با این‌‌که خواهان موفقیت طرح خود در دفاع از خاورمیانه هستیم، ولی این امر ارتباط مستقیم با روابط آیندة اعراب و اسرائیل دارد. ما نمی‌‌خواهیم به عرب‌‌ها رشوه دهیم تا فردا صلحی را که مورد نظر خودشان است به اسرائیل دیکته کنند!

این تلگراف، سرّی و فقط جهت اطلاع رئیس‌جمهوری لبنان است»!

بنابراین، این تنها اسرائیل است که مورد عنایت و توجه محافل امپریالیستی است و منافع آن مقدّم بر منافع همه اعراب، اعم از مسلمان و مسیحی!... و اگر انگلیس بتواند هم، به اعراب اسلحه نمی‌‌دهد، نه مجانی و نه ارزان!؛ زیرا که فروختن اسلحه در آن شرایط به اعراب نوعی رشوه تلقی می‌‌شود!! و در آینده ممکن است صلحی را بر اسرائیل تحمیل کنند!!! ولی اگر این اسلحه در قبال «نفت ارزان» درخواست شود، به «نوکران ویژه» تحویل داده می‌‌شود، و آن هم به شرط آن‌‌که بر ضدّ اسرائیل به کار نرود! و صد البته اگر برای قتل عام مسلمانان لبنان و فلسطین، اسلحه لازم شد نه تنها در اختیار اسرائیل قرار می‌‌گیرد، بلکه به طور مجانی و کاملاً رایگان، در اختیار اعراب مزدور و فالانژهای همکار صهیونیسم هم قرار می‌‌گیرد تا یک‌جا 70 هزار نفر را در تجاوز علنی خود در لبنان قتل‌عام کنند!

* * *

البته رفتار امپریالیسم غرب و سوسیال امپریالیسم شرق در رابطه با مسلح ساختن بعث عراق بر ضدّ جمهوری اسلامی ایران، و همکاری مشترک ابرقدرت‌‌ها! در جنگی تحمیلی بر ضدّ نظام نوپای اسلامی، مسأله‌‌ای نیست که نیاز به انتظار! و کشف اسناد وزارتخانه انگلیس یا آمریکا داشته باشد...

ظاهراً موشک‌‌های شوروی، بمب‌‌های شیمیایی آلمان، هواپیماهای مجهز آمریکا، فرانسه، انگلیس و... به عنوان اسناد زنده، همه ما را از مطالعه اسناد و گزارش‌های مکتوب! بی‌‌نیاز می‌‌سازد.

متن پاسخ به تلگراف جناب سفیر: ما ضمن تشکر از تحویل اسلحه مجانی یا ارزان معذوریم... اسرائیل مقدم بر همه چیز است...